حریم سلطان از تحریف تا واقعیت
سریال حریم سلطانکه با نام راستین سده باشکوه چند هنگامی است که در شبکه جم پخش می شود و برای ایرانیان مایه سرگرمی و وقت گذرانی می باشد فیلمی کهن نگاریی(تاریخی) است که به بررسی زندگی نامه سلیمان پرداخته است.
همانگونه که می دانید سریال حریم سلطانبه ظاهر بر پایه راستینت های(واقعیت) کهن نگاری ساخته شده است. این سریال کهن نگاری عثمانی را به تصویرمی کشد که البته زیاد با راستینت های کهن نگاری همخوانی ندارد و جای افسوس دارد که این سریالدر ایران بسیار دلکش هم(محبوب) می باشد.
براستی دودلی(شکی) نیست که سلطان سلیمان خونخوار فرزند سلطان سلیم یکی از بزرگترین پادشاهان عثمانی بوده که مانند اسکندر و چنگیز و تیمور دستش به خون بسیاری از ایرانیان آلوده شده است او با اینکه سرانجام نتوانست بر تبریز چیرگی یابد ولی دست به جنایات بسیاری در بخش آذربایجان زد.او در درازنای سه بار حجومش به ایران ایرانیان بسیاری را در تبریز ارومیه و کردستان کشتار همگانی نمود.
یورش به ایران
سلطان سلیمان پادشاهی بود که بسیار به کشور گشایی دلبسته بود و بارها و بارها به کشورهای اروپایی و سه بار به ایران تاخت.او آرزو داشت که به اسکندر مقدونی دگرش شود.او آرزوی تبریز تا وین را در رویاهای خود پرورده بود.او بارها به ایران تاخت اما چون توانایی برآورده کردن آذوقه برای سربازانش را نداشت و هنگامی که وادار به برگشتن می شد،شهر ها را می سوزاند و ویران می کرد.بزرگترین دستاورد وی پیروزی بغداد بود که در آینده شاه عباس بزرگ آن را بازپس گرفت وی برای تاخت و تاز به ایران ابراهیم را فرستاده بود و در سال 1534 به ابراهیم پاشا دستور تاختن به خاک ایران را داد و بخش هایی از ارومیه و ارزنه الروم به اشغال عثمانی ها در آمد. در اکتبر همان سال با پیوستن به ابراهیم تاخت و تاز بطرف بخش های درونی ایران را آغاز کرد اما شاه تهماسب که گرایشی برای جنگ با وی نداشت با واگذاری زمین و کشاندن سلطان سلیمان به راه های سخت گذر(صعب العبور) درون ایران به جنگ پایان داد و با سوزاندن آذوغه و دانههای خوراکی و خشک کردن چاه ها و کاریز ها لشکریان ستمگر را در شرایط سخت و دشوار قرار می داد و آنها را ناخودآگاه وادار به واپس نشینی می کرد.
سلیمان در سال ۱۵۵۴ سومین و واپسینین نبردش در برابر صفویان را آغاز کرد. انگیزه این لشکرکشی، آغاز دوباره تاخت و تازهای صفویان به آناتولی و پروپاگاندای آنان بود در این نبرد دسیسه چینی های پیرامونیان وی و خرم سلطان مایه کشته شدن مصطفی پسر بزرگ و ولیعهد پادشاه به دستور پدرش شد. در سال ۱۵۵۵ که سلطان سلیمان از پیروزی ایران نامید شد با امضای پیمان صلحی با شاه طهماسب از بخش هایی که بر آنها چیره شده بود واپس نشینی کرد این واپس نشینی برای ایرانیان پیروزی و برای سلیمان که خود را نیرو برتر جهان و ابر نیرو می دید شکست بزرگی برشمرده می شد.
کشتارهای همگانی سلیمان
سلیمان ، بزرگترین پادشاه عثمانی بوده است،وی سراسر 46 سال از پادشاهیش را صرف جنگ و کشورگشایی کرد . در زمان او مرزهای عثمانی به بیشترین گستردگی کهن نگاری خود رسید. در زمینه کردار سلطان نکتهای ناگفته مانده و آن هم رفتار او درازای تبار و خویشهای خود است.او ر پی تاخت و تاز هایی که به کشور های گوناگون داشت نیز با سنگ دلیکشت و کشتار می کرد وی درتاختنش به ایران بویژه تبریز نیز اینگونه رفتار کرد و بسیاری از ایرانیان بی گناهکه جزو ارتش نبوده اند را کشتار همگانی نمود و یا در زمان بچنگ آوردن آبخوست(جزیره) کرت، شاهزادهای که پدر سلیمان همچون(بهعنوان) گروگان (و برای آنکه این شاهزاده زمانی همانندی(رقیبی) برای سلیمان نشود) نزد شوالیههای ترسایی(مسیحی) این آبخوست فرستاده بود برای کشتن شاه زد و بند میکند اما این زد و بند به سلیمان گزندی نمیرساند، پس از این رخداد شاه سلیمان، شاهزاده عثمانی را همراه 4 پسرش (هتا(حتی) فرزند شیرخوار این خانواده) از دم تیغ میگذراند، اما این تندخویی همراه بسیاری دیگر از پرخاشگری ها و سنگدلی های شاه سلیمان در این رُخشاره نگاره نشده است.وی به ابراهیم پاشا که دوست ،مشاور ، وزیر اعظم و داماد وی نیز بود هم رحم نکرد. و همه خاندانش را کشتار همگانی کرد
گرچه نغز(جالب) اینجاست که خود این سریال فانتزی نیز سراسر ساختگی و دروغ است و کوشش در آراستن چهره سلطان سلیمان که کُشنده بسیاری از مردم بیگناه بوده همچون شاهی عادل،دلسوز و در پیشگاه مردم و خرم خاتون زن شرور او را همچون بانویی نیکوکار دارد و شاید تا آخر سریال خواهید دید که بسیاری از راستیها ی کهن نگاری که در بالا نام برده شد پنهانکاری و ماستمالی خواهد شد.
کتمان ایرانی بودن نشان شیر و خورشید
شاید نغز(جالب) باشد که بدانید بسیاری از این سکانس ها و راستیناتی (حقیقت ها) که در این رُخشاره (فیلم) به نمایش در می آید چیزی جز دستبری و بدعتو دروغ نیست . برای نمونه در جایی که دوبلور ها به جای برگردان و دوبلهای بر پایه راستی آنچه را که شاید به مزاج ایرانیان خوش نیاید را دگرگون کرده و به سود تحریف نمودن کهن نگاری ترک ها عملمی کنند ،برای نمونه در جایی که فیروزه وارد کاخ سلطانمی شود و هنگام رفتن او فرا می رسد او را شخصی غیرایرانی معرفیمی کنند با این که در نگارش اصلی رُخشاره که به زبان ترکی می باشد او ایرانی است،همگان نشان شیر و خورشید را می شناسید و می دانید که از نماد های کهن ایران زمین می باشد، هنگامی خالکوبی نشان شیر و خورشید را در پشت گردن فیروزه دیدیم شاید برای همه ی ما به ناگاه یادآور ایرانی بودن فیروزه بوده است. ولی به ناگاه شگفتی همه ما را برانگیخت هنگامیکه گفته شد که ایرانی نیست،آری تابو سکای رُخشاره حریم سلطان همان تبریز و ژوزف همان شاه طهماسب است که توانست با خرد و بینش از خاک ایران پاسداری کرد .شاید دلنشین(جالب) باشد که بدانید سلیمان کم و بیش بر تمام جهان اسلام به جز ایران حکمرانیمی کرد و در دریغ پیروزی خاک ایران ماند.در اینجا نمی خواهم وارد جزئیات نبردهای ایران و عثمانی بشوم.نبردهایی که در زمان زندیه،افشاریه،صفویه انجام شده است که در تارنما یافت می شود ،به گفتن همین بسنده کنم که اگر خرده ای از این خاک به دست عثمانیان می افتاد وژه(وجب) به وژه(وجب) آن با پهلوانی و دلاوری و مردانگی پس گرفته می شد.
نکته چشمگیر دیگری که بابد بگویم شیوه پوشش و پوشیدگی(حجاب) زنان عثمانی می باشد که با آنچه که در رُخشاره نمایش داده می شود ناسازگار است،عثمانی ها کیش سنی داشته و بسیار درباره زنان سخت گیر بودن و پوشش همهگیر از باستگی های(الزامات) این دولت به شمار می آمد،در پایان این نوشتار چند نگاره راستین از زنان عثمانی در بخش های گوناگون فرمانروایی شان برای شما می نهیم خودتان ببینید و بسنجید،با آگاهی به اینکه این فرتوها(تصویر)از آنِ سال 1873 می باشد شما خودتان پوشش زنان عثمانی را در سیصد سال پیش تر از این نگاره ها یعنی در زمان فرمانروایی سلیمان را پنداشت کنید.
دستاوردهای تاریخی، قبلاز کشفدر دربار عثمانی
بسیاری از ابزار های به کار رفته در رُخشاره از همتاهای خود در سده 21 هم زیبا تر و پیشرفته تر بودند،یعنی اینکه اگر ما با فن آوری قرن 21 بخواهیم این چیزها را بسازیم به دشواری می توانیم به دقت و خرده سنجی نشان داده شده در رُخشاره بسازیم.
درباره ابزارها ی صحنه و ابزارآلات بهکاررفته در زمان سلطان سلیمان هم رخدادها بامزهای در رُخشاره افتاده و میتوان به نمکدانها و جا چاشنی های بسیار پیشرفته، لوسترهای پرنور و مبلهای المانند بسیار زیبا و... اشارهکرد
سامانه لوله کشی آب
سامانه آب لولهکشی را در رُخشاره می نگریم که بسیار پیش پا افتاده نشان داده می شود و این درحالی است که این کار نزدیک به 300 سال پس از زمان داستان در ترکیه به کار گرفته و انجام شده است
بودن کره زمین در کاخ
نغز است که ما در رُخشاره گردان(کره) جغرافیایی را می بینیم که در کاخ عثمانی قرار دارد و این درحالی است که زمان داستان سریال یکصد سال پیش از آن است که گالیله کروی بودن زمین را اُستانش کند (اثبات) ، یعنی هنوز این گزاره (قضیه) را اُستانش( اثبات) کند و شناسایی نشده بوده است.
استفاده از شیر آب
در بخش های گوناگون رُخشاره (فیلم)در گرمابه ها شیر های آبی را می بینیم که در آن زمان وجودنداشته اند ولی در رُخشاره بارها بهکاررفته اند
شکستهایی که تصویر نشدهاند
سلیمان پیروزیهای بسیاری را در درازنای حکومتش تجربه کرد. او در بسیاری از جنگها دشمنانش را شکست داد و توانست مرزهای عثمانی را بسیار گسترش دهد اما خود او و نیروهایش در چندین جنگ با ارزش، شکست خوردند یا دست کم نتوانستند به آرمانی(هدفی) که داشتند برسند. ناکامی در محاصره وین، شکست در لشکرکشی به مجارستان، ناکام ماندن هر سه لشکرکشی او به ایران و شکست نیروهای دریاییاش در اقیانوس هند به دست ناوگان پرتغالی، دلیل آن شدکه سلیمان نتواند آرزوی سراسر زندگانی اش، یعنی رسیدن به مرزهای شاهنشاهی(امپراتوری) اسکندر (که در سراسر زندگی الگوی او بر شمرده میشد)را جامه عمل بپوشاند، آنگاه در سریال پرآوازه این روزها، چندان اشارهای به این شکستها و ناکامیها نمیشود و شاه همیشه رو به پیروز گشتن و پیروز شدن تصویرمیشود.
همچنین بسیاری از کارهایی که در رُخشاره برای سلیمان به نمایش در می آید مانند سرکشی میان مردم با جامه مبدل،دلجویی از حال مردم و . . . کار هایی است که کهن نگاری از شاهان صفوی و بویژه شاه عباس بزرگ گفته شده است.
برای نگارنده جای بسی افسوس دارد اگر چه کهن نگاری عثمانیان تنها یک شهنشاهی و پادشاهی دارند با بکار بردن هزینه های گزاف و دست بردن در کهن نگاری و دست بردن(تحریف) درراستی ها برای خود فیلم،کهن نگاری ، شهرنشینی(تمدن)و سربلندی می سازند ولی ایران با آن همه کهن نگاری و پیشینه و شکوه و فرهنگ و دانشمند و استوره، هیچ، حتی ما برای بزرگان خود نمیتوانیم کاری انجام دهیم.برای نمونه همین مولاناکه افتخار ایران زمین می باشد و در جهان به رومی آوازه دارد،درحالیکه یک مصرع یا بیت سروده به ترکی ندارد،عثمانیان و ترکان امروزی او را از خود می دانند و مدعی هستند که وی فردی ترکمی باشد و برایش همایش برگزاری می کننند و . . . اما ما چه کرده ایم؟ تا آنجا که در این رُخشاره،سلیمان پیش از رفتن به جنگ ابتدا به آرامگاه مولانا برای دیدار می رود.حال پرسش اینجاست که ما چندبار مولانارا در کار هایمان نشان داده ایم؟
همیشه خُردهگیریی که به هواخواهان کهن نگاری ایران می شود این است که چرا تنها از کوروش و هخامنشیان سخن به میان می آید و این را آسیب گاه(نقطهضعف) می دانند ،سخن نگارنده این است که در کهن نگاری چند سده گذشته ما شیر مردان و نام آورانی همچو:امیر کبیر،نادرشاه،کریم خان زند،شاه اسماعیل،شاه عباس بزرگ و کاشانی وخیام و بوعلی و... هستند که مایه بالندگی و سرافرازی ما می باشند و ما کاری برایشان نکرده ایم و افسوس که نامیاز آنها نمی بریم