قیام های ایرانیان بر ضد عباسیان
قیام ایرانیان
در گذر روزمهان(تاریخ) ایرانیان سر به روی هیچ زورگو و ستمکاری فرود نیاوردند و به هر روشی برای نگهداشت خودسالاری (استقلال) خود کوشش می کردند و کم و بیش هیچ گاه همگی ایران به دست دشمنان نیافتاده است،و شاید این راز ماندگاری کهن نگاری و پیشینه و زبان شیوای پارسی باشد. پس از پانهادن تازیان،ایرانیان در گوشه و کنار این خاک سپنتا (مقدس) به شورش در برابر چنگ اندازان دست زدند،پهوانان و استوره های میهنی مانند : مقنع،ابومسلم،سنباد،استادسیس،بابک خرمدین،مازیار ، . . . در درازنای استیلای تازیان که باز هم نتوانسته بودند به گونه همهگیر ایران را بچنگ بیاورند،در برابر آنها به پا خواستند و جنبش های مردمی و شورش های پهلوانی(حماسی)به راه انداخته اند که برآیند همه این جنبش ها به کوتاهی دست تازیان از خاک پاک ایران زمین شد. در این میان سنباد آهنگ ویران کردن کعبه داشت، استادسیس داوی پیامبری می کرد و مقنع داوی خدایی داشت.
اماصد افسوس که از این پهلوانان و دلاوران در کهن نگاری ،بویژه کهن نگاری امروزی(معاصر) نامیدر خور آنها نیامده و بایستگی( وظیفه) ما می باشد که پویش در زنده نگاه داشتن نام و دلاوری های آنها کنیم.این سرداران بخش تاریک و فراموش شده کهن نگاری ما می باشند که رو به فراموشی می باشند.
در این نوشتار هر چند کوتاه نگاهی به آنها میکنیم.
"فرمان روایی عباسیان" بر پایه کوششهای مردم خراسان و بنی هاشم پاگرفته بود. کشتن ابومسلم خراسانی بنیان باور خراسانیان و همگی ایرانیان بر عباسیان را فرو ریخت. بیشتر یاران ابومسلم از مردم فرودستی بودند که برای کامیابی شوریدن عباسیان کوشش بسیار کرده بودند و هنگامی که رهبرشان را کشته روش های فرمان روایی این فرماندهی را دیدند دست به شورش زدند. انگیزههای بازرگانی هم به این خیزشها راه پیدا کرد و خراسان دچار تنش و ناکامی شد.
آنچه که بر کسی پوشیده نیست و همه کهن نگاران آنرا بازگو می کنند نامردی ها و پلیدی های بی شمار عباسیان به نزدیکان و یاران خود مانند سیاه جامگان و برمکیان و ... می باشد.
قیام سنباد
حرکت "سنباد" نخستین عکس العمل در برابر کشته شدن ابومسلم بود. وی از اشراف نیشابور بود که به هنگام آشوب خراسان بر ضد امویان، مردم را به شورش بر ضد اعراب اموی ترغیب کرد، این حرکت وی موجب طرح دوستی بین او و ابومسلم شد و این رابطه چنان محکم و استوار شد که سنباد در خونخواهی ابومسلم سوگند یاد کرد که جان و مال خویش را برای خونخواهی او صرف کند.
محمد سهیل طقوش مینویسد: حرکت سنباد با سه انگیزه شناخته شده است، سیاسی عقیدتی و نژاد پرستی.2 از جنبه سیاسی، سنباد تصمیم داشت از منصور خلیفه عباسی، قاتل ابومسلم، خوانخواهی کند. هدف او همچنین اعتراض به سیاستهای خاص عباسیان بود که پس از پیروزی بر امویان نفوذ خراسانیان را محدود میکرد.
سنباد در جنبۀ عقیدتی از اصول خرمیان و مزدکیان قدیم پیروی میکرد در حقیقت حرکت سنباد حرکتی زرتشتی بر ضد مسلمانان بود و چنین اظهار میکرد که قصد نابودی کعبه را دارد.
از جنبۀ نژاد پرستی انگیزۀ سنباد، زنده کردن حکومت ایرانی و تقویت عنصر ایرانی در برابر حکومت عربی بود به هر حال وی به برکت تدبیر و سیاست خود در مدت کوتاهی موفق به جذب سپاهیان زیادی شد. وی در جنگ با سپاه منصور در 137 هـ ق مغلوب شد و سر سنباد برای خلیفه به بغداد فرستاده شد.3
قیام راوندیان
از جنبشهای مهمی که با یاد ابومسلم و برای خونخواهی او در سال 141 هـ. ق شکل گرفت، "جنبش راوندیان" بود که تعالیم و مبانی اعتقادی پیچیده و شگفت آوری داشت. این گروه ظاهراً دم از علاقۀ به منصور عباسی میزدند و در واقع در صدد هلاکت وی بودند. آنان بیشتر از اهالی خراسان بوده و هدفشان این بود که منصور را به قتل رسانند همانگونه که او ابومسلم را به نیرنگ هلاک کرد. گروهی از راوندیه به کاخ منصور در بغداد حمله کردند و در شرایطی که نزدیک بود منصور بدست آنان هلاک شود بدست یکی از سردارانش نجات یافت.4
عموماً فرقههای وابسته به ابومسلم را راوندیه مینامند و معتقدند که امامت از ابراهیم به ابومسلم رسیده است و منصور با درک خطر آنان، کشتن وابستگان این فرقه را مباح اعلام کرد.5
قیام استادسیس
حرکت "استاذ سیس" جنبش دیگری در ناحیه خراسان است که در سال 150 هـ ق آغاز شد. وی از مجوسیان خراسان بود که خود را موعود زرتشت قلمداد میکرد و ادعای پیامبری داشت و در صدد بود که آیین زرتشتی را با برخی اصلاحات احیاء کند.6 برخلاف فرضیه بسیاری از نویسندگان هیچ دلیلی در دست نیست که استاذ سیس خود را با یاد و خاطره ابومسلم پیوند داده باشد. استاسیس فرمانروای ناحیه هرات بود که به همراه پیروانش از حامیان عباسیان محسوب میشد و با لشکریان آنان همکاری میکرد.
یعقوبی معتقد است انگیزه اصلی شورش استاذ سیس اعتراض به ولیعهدی مهدی بوده است.7 وی مدتی پیش از شورش، خود را مسلمان خواند و هنگامی که در سیستان خروج کرد عده بسیاری دور او گرد آمدند. استاذ سیس توانست بر سیستان و هرات و بادغیس غلبه کند و بارها سپاهیان منصور عباسی را شکست داد اما سرانجام شکست خورد و کشته شد.8
قیام مقنع
شورش "مقنع" که از جمله یاران ابومسلم بود در سال 159 هـ ق آغاز شد. مقنع در کنار ابومسلم نقشی فعال و مؤثر در دعوت عباسی ایفا کرد اما پس از قتل ابومسلم که خیانتی آشکار در حق یاران نهضت بود بشدت از عباسیان روگردان شد.
وی در ابتدا ادعای پیامبری کرد، توسط یکی از گماشتگان منصور بازداشت و به بغداد فرستاده شد پس از آزاد شدن، ادعای خدایی کرد و مدعی شد که مردگان را زنده میکند و یارانش را به بهشت جاودان میبرد.9 وی داعیانی به سراسر خراسان و ماوراء النهر فرستاد و مردم را به پذیرش عقاید خویش فراخواند و از جنبۀ دینی تعالیم مقنع متأثر از اصول حرفیه بود وی تعالیم مزدک را زنده میکرد و وظایف شرعی را باطل میکرد و هدف او نابودی ارکان اسلام بود.
گروههای بسیاری از موالی روستاهای خراسان و ماوراء النهر و گروهی از ترکان آن دیار با سرعت دعوت وی را پذیرفتند و به نشانه مخالفت با عباسیان جامۀ سفید بر تن کردند و پرچمهای سفید برافراشتند. آنان کاروانها را غارت میکردند، زنان و کودکان را به اسارت میبردند و مسجدها را ویران میکردند، عدهای به شکایت از آنان نزد مهدی رفتند و او را از خطر نابودی اسلام بیم دادند. خلیفه افرادی را برای مقابله با آنان فرستاد اما به دلیل اقامت آنان در دژهایی که از لحاظ جغرافیایی غیر قابل نفوذ بود محاصره آنان مدتها بطول انجامید.
در الکامل ابن اثیر چنین آمده است: هنگامی که مقنع و یارانش دریافتند که پایداری بیهوده است خود را در آتش افکندند و چون سپاهیان خلیفه رسیدند اثری از آنان نیافتند.10
قیام محمره
شورش "محمّره" در 162 هـ. ق از دیگر حرکتهایی است که به خونخواهی ابومسلم خراسانی انجام شد. محمره که اصطلاحی به مفهوم سرخ جامگان است به گروهی اطلاق میشود که دارای عقاید مزدکی بودند، این فرقه در جرجان به رهبری عبدالقهار سر به شورش برداشتند. شعار آنان این بود که ابومسلم زنده است. آنان همۀ مناهی اسلامی و از جمله اباحه را جایز میدانستند این گروه هم توسط همان لشکری که سنباد را سرکوب کرده بود به آسانی سرکوب شد.11
ناحیه خراسان در زمان ولایتداری علی بن عیسی بن ماهان صحنه ظلم و تعدی و بهره کشیهای علی بن عیسی بود و از آنجا که وی هارون را از مواهب ظلم و تعدی و غارتش بی بهره نمی گذاشت اعترافهای پی در پی مردم آن سرزمین بجای نمیرسید. اهل خراسان سر به شورش برآوردند و رافع بن لیث نوادۀ نصر بن سیار را به رهبری برگزیدند. هارون علی بن عیسی را بر کنار کرد و اموال او مصادره شد، ولی شورش رافع بن لیث همچنان در سمرقند و اطراف آن ادامه یافت و بعدها در زمان مأمون سرکوب شد.12
قیام بابک خرمدین
شورش "بابک خرمدین" خطر ناکترین حرکتی بود که حکومت عباسی از آغاز پیدایش به آن دچار شده بود، بابک و پیروان او ضد سلطۀ سیاسی عرب و دین اسلام بودند آنان به اصل تناسخ و رجعت اعتقاد داشتند در اندیشههای آنان نوعی اباحهگری به چشم میخورد، شورش بابک مظهر تندترین اعتقادات شعوبی و ضد عرب بود. وی در روزگار مأمون سر به شورش برداشت و با کامیابی بارها لشکریان عباسی را درهم کوبید.
با مرگ مامون، معتصم یکی از سرداران ترک خود بنام افشین را با سپاهی عظیم از ترکان و ساز و برگ جنگی به نبرد بابک فرستاد. افشین پس از سه سال جنگ، بابک را با پیامها و دلنوازیها فریب داد و وی را دستگیر کرد و نزد معتصم برد. خلیفه دستور داد بابک را سوار بر فیلی گِرد شهر گردانیدند، سپس او را با شکنجه و خفت تمام کشت و پارههای جسدش را بر دار کرد13
قیام مازیار بن قارن
هنوز ماجرای بابک به پایان نیافته بود که یکی از شاهزادگان طبرستان بنام "مازیار بن قارن" آیین خرمی را پیش گرفت و سر به شورش آورد. وی آخرین امیر قارنها در طبرستان بود که پس از اسلام آوردن از طرف مامون استاندار طبرستان شده بود. وی دارای گرایشهای استقلال طلبانه بود و از لحاظ مذهبی به مذهب خرمیه نزدیک بود 14و انگیزههای او همان انگیزههای بابک بود. وی سرانجام به خیانت برادرش کوهیار به سپاهیان خلیفه تحویل داده شد و مانند بابک به قتل رسید و جسدش در کنار او بردار شد.15
به آفرید(دینآور)
به آفرید یک ایرانی خراسانی بود که در زمان ابومسلم خراسانی(در قرن اول و دوم هجری) آیینی جدید آورد و جنبش به آفریدان را ایجاد کرد.به آفرید، فرزند ماه فرودین بود.
به آفریدیان به عنوان نخستین شورشیان ایرانی ضد عرب و ضد اسلام ساخته ی امویان و عباسیان شناخته شده اند که در ناحیه ای بین نیشابور و هرات شروع به فعالیت کردند.
مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت.موبدان زردتشتی با او مخالفت کردند و شکایت نزد ابومسلم بردند و گفتند وی نه مسلمان است و نه زردتشتی و موجب اخلال هر دو آیین است.عبدالله، شعبه ی او را در کوه های بادغیس بگرفت و نزد ابومسلم برد و او را کشتند.نویسندگان تا اوایل قرن پنجم هجری به وجود پیروانان به آفرید اشاره کرده اند.
آیین به آفرید
مبنای آیین به آفرید، همان دین زرتشتی بود که با تعلیمات اسلامی مزج شده بود.همانند تحریم شراب، غسل جنابت و پنج نوبت نماز.
وی دستور داد که پیروانش خورشید را پرستش کنند و هنگام نماز به هر سمتی که خورشید باشد متوجه شوند و ثروتشان از چهارصد درهم نمی بایست تجاوز کند.آن ها به آبادی راه ها و پل ها پرداختند و یک هفتم دارایی خود را در این راه صرف می کردند.وی به رجعت اعتقاد داشت و برای اعداد خواصی قائل بود.مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت.کتاب مذهبی او به زبان فارسی بود.پیروان او را «به آفریدیه» گویند.
در نهایت پیشوایان زردشتی به ابومسلم خراسانی شکایت بردند و چون او به همراهی زردشتیان نیازمند بود، جنبش به آفرید را سرکوب کرد.
اسحاق ترک
اسحاقیان، نام جنبشی بود که پس از کشتهشدن ابومسلم خراسانی، بهدست منصور عباسی، توسط اسحاق ترک به خونخواهی وی آغاز شد.اسحاق اعلام داشت که ابومسلم رسول و فرستادهٔ زرتشت بودهاست و بدینسان وی فرمانبرداری و وفاداری گروههای وفادار به ابومسلم را به دست آورد.پیروان اسحاق، به عنوان حامیان جنبش خرمدینی، که شاخهای بود، برآمده از فرقهٔ مزدکی زرتشتی، که در آن ابومسلم نیز مورد احترام بود، شناخته شدهاند.
جنبش مهریان
در سال ۱۳۳ هجری قمری صورت گرفت. این جنبش همراه با دیگر جنبشهایی که به خونخواهی ابومسلم خراسانی صورت گرفت، همه با پیروی از روش مزدک هویت طبقاتی و تودهای داشتند و ضدیت با اسلام عرب و انتقام از خلیفه در برنامه مبارزهٔ آنها بود.
1- . خضری، سید احمد رضا؛ تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، تهران، سمت، 1379، ص 26.
2- طقوش، محمد سهیل؛ دولت عباسیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383، ص 46.
3-تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، پیشین، ص 27.
4- . همان، ص 29- 28
5- . ل. دنیل، التون؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، تهران، علی فرهنگی، 1381، ص 141.
6- . تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، پیشین، ص 32
7- ل. دنیل، التون، پیشین، ص 144- 143
8- تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، پیشین، ص 32.
9- ل. نیل، التون؛ پیشین، ص 158.
10- ابن اثیر، عزالدین، الکامل، تهران، اساطیر، 1375، ج 6، ص 52.
11- ل. نیل، التون، پیشین، ص 158
12- تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، پیشین، ص 52.
13-تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، پیشین، ص 82.
14-دولت عباسیان، پیشین، ص 171- 170.
15-تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، پیشین، ص 85.