ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۱۶ مطلب با موضوع «شاهنشاهی :: پیشدادیان،کیانیان» ثبت شده است

پیوندهای میان کیانیان با ایلامیان

سوشیانت | يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

کیانیان و ایلامیان

کیانیان با ایلامیان همبستگی بسیار استواری از دید  ارتشی داشته اند و این همبستگی‌به ‌دلیل نزدیکی این دو شهرگرایی‌با یکدیگر است چرا که ما اکنون می دانیم دولت کیانیان درمحدوده استان فارس‌در بخش ممسنی چه بسا دارای پایتخت بوده و دولت ایلامیان هم در شوش و این یکی از انگیزه‌های با ارزش در داشتن همکاری و پیوستگی بوده و از‌طرفی هم آثار باستانی فراوانی از ایلامیان در بخش های گوناگون استان فارس‌از دیرباز بر جا مانده که بیانگر گسترش همبستگی این جایگاه ‌با ایلامیان می باشد از‌طرفی همبستگی تنگاتنگی میان دولت کیانی و دولتهای خاوری ایران هم در باستان شناسی به اُستانش(اثبات) رسیده و هم در شاهنامه به آن نمارِش شده و همچون فرمانبرداری شاهان خاوری ایران مانند سام و رستم از شاهان هم روزگار خود سخن به میان اورده و این می رساند که دولت کیانی واسط همبستگی خاور و باختر ایران بوده و در هنگام جنگ و نکته‌ها بازرگانی همچون  پل رسانشی(ارتباطی) میان خاور و باختر کار ‌می نموده است.

  • سوشیانت

گستره فرمان‌روایی کیانیان

سوشیانت | يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

آیا بخش فهلیان در نور آباد ممسنی پایتخت کیانیان بوده است؟

گستره گیتانگاری(جغرافیایی) که کیانیان بر آن فرمانروایی می کرده اند و بویژه پایتخت آنها با نگرش به نمارِش‌هایی که در شاهنامه در زمینه بازگشت پادشاهان کیانی از جنگها یا برگزاری آیین‌های آنها نمارِش می کند می توان به داده‌هایی در این باره رسید همچنین در داستان به تخت نشستن کیخسرو می خوانیم :

زپهلو برفتند آزادگان                 سپهبد سران و گرانمایگان

و در داستان گمراه شدن کی کاوس بدست اهریمن :

همی بود تا یکزمان شهریار             زپهلو برون شد ز بهر شکار

یا در داستان سهراب می خوانیم :

یکی لشکر آمد زپهلو بدشت             که ازگرد ایشان هوا تیره گشت

یا پس از بازگشت کیخسرو از فتح دژ بهمن می خوانیم: 

سوی پهلو پارس بنهاد روی      جوان بود و بیدار و دیهیم جو

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، کیخسرو

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیخسرو

یشت پنجم می گوید که کیخسرو پهلوان بی همال ایرانی و متحد کننده ی شهرهای شاهنشاهی ایران زمین،در نزدیکی دریاچه ی چئچست برای اردویسور آناهیتا قربانی میکند و از او میخواهد که فرش دهد،کامیابش کند و بر جاودان و امیران ستمکار پیروزش بخشد.در یشت نهم نیز از کیخسرو یاد شده و این یاد کرد حاوی آگاهی های ارزنده ایست که در شاهنامه نیز به چشم میخورد.در یشت سیزدهم و پانزدهم بر بخشی از کارهای پهلوانی کیخسرو آگاه میشویم.بنابر روایات ماخذ مزبور،ائوروسار که یکی از امیران مخالف و رقیب کیخسرو در جنگل سپید است،درابتدا و وسط و انتهای جنگل مزبور ایزد ویو را می ستاید و خواستار آن میشود که کیخسرو،آن استوار کننده ی شاهنشاهی ایران،بر وی ظفر نیابد و او توان آن را داشته باشد که از دست آن پادشاه بگریزد.بموجب نامه های پهلوی،کیخسرو پسر سیاووش،نتیجه ی ازدواج او با ویسپان فری "فرنگیس"دختر افراسیاب بوده و در تورانزمین بزرگ شده است.اما کیخسرو مانند کیکاووس "پادشاه هفت کشور"نیست،بلکه فقط شهریار کشور خونی رس معرفی شده است.

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، سیاووش

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ | ۱دیدگاه

سیاووش

سیاوش پسر کیکاووس است که به پهلوی سیاووخش(دارنده ی اسب سیاه گشن "نر")یا سیاووش خوانده میشود.در شاهنامه و روایات ملی،شرح حال سیاووش داستانی پر حادثه و دلکش است که با غم مرگش پایان می پذیرد.طبق معمول،اوستا جز نام و اشاراتی ناچیز،آگاهی دیگری از او بدست نمیدهد.و نیز هر چند در نامه های پهلوی سخن بیشتری از وی به میان می آید،ولی با اینحال مطالب ماخذ مزبور درباره ی شخص وی نیست،بلکه بیشتر به کنگ دژ(در اوستا)یا شهری مربوط میشود که به توسط او ساخته شده است.در اوستا نخستین موضعی که در آن نامی از سیاووش برده شده می شود،یشت سیزدهم است.دراین منبع از هشت کوی(شاه) که سلسله ی کیانیان را تشکیل می دهند یاد و به فروهرشان درود فرستاده شده است.

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، کیکاووس

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۵ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیکاووس

این نام در اوستا به شکل کوی اوسذن نیز آمده و این صورت جز در یشت پنجم و چهاردهم،در سایر موارد ضبط شده است.کیکاووس دومین پادشاهی کیانی و نامی ترین فرد آن سلسله است.اوستا و تاریخهای پهلوی از او بیش از کیقباد یاد کرده اند.در نامه های پهلوی روایات زیادی درباره ی او وجود دارد و نام وی در شاهنامه و ماخذ اسلامی با افسانه های فراوان آمیخته است.
دراوستا،نخست در یشت پنجم به نام وی برمیخوریم که برای اردویسور آناهیتا قربانی میدهد و آرزو میکند که بر همه ی کشور ها چیره و بر جادوگران و امیران مخالف پیروز شود،و این خواست و آرزویش برآورده میگردد.در یشت سیزدهم نیز که از ستایش فروهر کیانیان سخن بمیان آمده،پس از کیقباد و کی اپیوه،برفروهر کوی سدن درود فرستاده شده است.در یشت چهاردهم،آنجا که از پیروزی و نیرومندی و قدرت سخن میرود،از کوی اوسذن یا کیکاووس یاد شده که خواهان چنین قدرتی برای کسب پیروزیست.واپسین یاد کرد کیکاووس در اوستا،بند دوم(آفرین پیامبر زرتشت)است که زرتشت آرزو میکند ویشتاسب (کی گشتاسب)چون کاووس قوی و زورمندشود.

  • سوشیانت

پادشاهی کیانیان ، کیقباد

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیانیان ـ کیقباد (کوی کوات)

نخستین شاهی که پس از انقراض سلسله ی پیشدادیان بر اورنگ شهریاری تکیه زد کیقباد بود.که این مقام را با یاری و کمک زال و رستم بدست آورد.در اوستا تنها دو بار از کیقباد به نام Kavata و لقب Kavi (به معنی شاه) یاد شده است.در زبان پهلوی نیز دگرگونی چندانی در این نام پدید نیامده و به شکل Kavat ضبط شده و از همین کلمه تلفظ پارسی و تازی قباد پدیدار گردیده است.نخستین یاد کیقباد در پشت سیزدهم به چشم میخورد.در این منبع پس از ذکر شاهان پیشدادی،نام وی در راس کیانیان قرار میگیرد و فروهرش ستایش میشود.دومین موضعی که به نام کیقباد بر میخوریم،پشت نوزدهم یا کیان یشت یا زامیاد یشت است که در آن از ستایش فراز کوی کوات سخن به میان می آید.
در نامه ها و تواریخ پهلوی نیز شرح مبسوط و مفصلی از این نخستین شاه کیانی به چشم نمیخورد تا بتوان از آن روایتی قانع کننده بوجود آورد،بویژه آنکه سلسله نسب وی هم نامعلوم و مبهم است.بنا به روایت بند هش،کوات کودکی بود که وی را در صندوقی نهاده در آب رها کرده بودند.اوزو(زاب ـ زو) او را یافت،به فرزند خواندگی پذیرفت و کواذ (Kavaz ) نام نهاد.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش دهم

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ | ۱دیدگاه

گرشاسب

شاهنامه از دو گرشاسب گفتگو میکند:یکی گرشاسب پهلوان که در حماسه ی ملی در ضمن برشمردن نام نخستین پهلوانان شاهنامه که در سپاه منوچهر بودند،از او به عنوان گرشاسب جهان پهلوان سپاه منوچهر و فریدون یاد می شود:


سپهدار،چون قارون کاوگان
سپه کش،چو شیر وی،شیر ژیان
چو گرشاسب،گردنکش تیغ زن
چو سام نریمان،یل انجمن
قباد و چو کشواد زرین کلاه
بسی نامداران گیتی پناه


و گرشاسب دوم گنجور شاه است.اینکه گرشاسب پهلوان همان گرشاسب گنجور باشد مطلبی است که نمی توان آن را با قاطعیت پذیرفت.گرشاسب دوم(گنجور شاه)مندرج در شاهنامه،پسر زو یا زاب است که پس از پدر مدت نه سال پادشاهی کرد.در دوران وی تورانیان ـ که ایران را ضعیف یافتند ـ دگر باره دست به حمله زدند و مقارن همین احوال بود که گرشاسب شاه پسر زو در گذشت و بنابر این فرصتی برای اقدام متقابل بدست نیاورد.و این فرجام کار پیشدادیان بود،چه پس از سپری شدن یک دوران فترت،کارهای پهلوانی سام و زال و رستم آغاز میشود.رستم کیقباد را بر اریکه ی شهریاری می نشاند و با این عمل،دوران پر عظمت و آشوب کیانیان شروع می گردد.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش نهم

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ | ۰دیدگاه

زاب

زاب پسر تهماسب فرزند منوچهر است.در نامه های پهلوی نام وی هوزوب و در شاهنامه زویازاب قید شده است روایات متاخر زاب را از تخمه ی فریدون و پور تهماسب پسر منوچهر می دانند.در اوستا تنها یکبار در یشت سیزدهم از تهماسب و زاب نام رفته و آن در موضعی است که به گروه شهریاران و پارسیان درود فرستاده می شود."فروهرپاکدین اوزو (زاب)از خاندان توماسب(تهماسب)را می ستاییم."
زاب از شاهان درجه دوم پیشدادی بشمار میرود.بطوریکه قبلا"گفتیم نوذر بدست افراسیاب کشته شد و مدتی چند ایران در تصرف افراسیاب بود.سپس زاب با زو پسرتهماسب لشگری گرد کرده افراسیاب را هزیمت داد،خود رسما"شاه شد و به مدت پنج سال در ایران سلطنت کرد.
قول شاهنامه و بند هش در مورد پنج سال مدت شهریاری زاب یکیست.بنا به مندرجات شاهنامه،نسب زاب به فریدون میرسد و از وی به عنوان (زو تهماسب)یعنی پسر تهماسب یاد میشود.در فصل سی و چهارم بند ششم بند هش عنوان پهلوی (هوزوپ توهماسپان)یعنی (هوزوپ پسر تو هماسپ)در مورد وی بکار رفته است.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش هشتم

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ق.ظ | ۰دیدگاه

نوذر

بنابر مندرجات اوستا،نوذر در شمار پهلوانان نامدار بوده و برخی از بزرگان و نامداران به خاندان وی منسوبند که نوذریان نامیده می شوند.در آبان یشت آمده است که نوذر برای آناهیتا فدیه داده و درخواست کامیابی کرده است.از اشارات یشت پنجم چنین بر می آید که کی گشتاسب از خاندان نوذر است.استادپور داود در جلد دوم یشت ها درباره ی خاندان نوذریان اطهار نظری بدین مضمون دارد:بنابر مندرجات بند هش،کیقباد سر سلسله ی کیانیان پسر خوانده ی زاب پسر تهماسب بوده و چون زاب از خاندان نوذر پسر منوچهر است،کیانیان از خاندان نوذر بشمار رفته اند.

در آبان یشت،فقره ی 91 ،گشتاسب از نوذریان شمرده شده است.در شاهنامه نام نوذر با ماجراهای پهلوانی بسیاری همراهست.از رویدادهای این زمان،جنگهای پیاپی ایرانیان و تورانیان ـ بسرکردگی افراسیاب ـ است که سرانجام با مرگ نوذر،پهلوانی از میدان بیرون می رود.دوران پهلوانی که در عصر منوچهر آغاز شده بود،در زمان نوذر به اوج رسید و گسترش یافت.چیزی نگذشت که نوذر از راه و رسم نیکوی پدر منحرف شده به گرد آوری مال پرداخت.بزرگان از گردش پراکنده شدند و وی از مردمی بیگانه شد.هنگامیکه سام پهلوان ازین ماجرا آگاهی یافت،دامن همت بر کمر بست و دگرباره نوذر را به راه و رسم گذشته و آئین نیکو بازآورد.

  • سوشیانت

پادشاهان اساتیری ایران بخش هفتم

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

منوچهر

در اوستا تنها یکبار از منوچهر نام رفته و آن در موردیست که یادی از ایرج (ائیری) به میان آمده است:"فروهر منوش چیترا از خاندان ائیری را می ستائیم."
در منابع پهلوی هر جا که به سلم و تور و ایرج و فریدون اشارات رفته از منوچهر نیز گفتگو شده است.اما مآخذ موجود پهلوی فاقد تفصیلی است که در شاهنامه در مورد منوچهر مشاهده می شود.
در فصل بیست و سوم بند هش سلسله نسب منوچهر تا فریدون چنین آمده است.منوش چهر پسر منوش کرنر پسر منوش کرنک پسر کمم ثرا پسر زوشا پسر فرگزگ پسر گزگ که دختر ارچ(ایرج) بود و ارچرا پسر فریتون.
به موجب فصل سی و چهارم بند هش،نسب زرتشت با چهارده واسطه به منوچهر می رسد.
فردوسی در شاهنامه در مورد کین خواهی و کشتن سلم و تور چیزی بر منبع مزبور نیفزوده و دوران پادشاهی منوچهر را یکصد و بیست سال قید کرده است.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ