ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۸ مطلب با موضوع «آیین ها :: اسلام» ثبت شده است

رمضان در اشعار فارسی

سوشیانت | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

ماه مبارک رمضان برترین و زیباترین ماه خداوند است. درباره ویژگی‌های منحصربه‌فرد این ماه نوشته‌ها و سخنان زیادی نوشته و گفته شده است. حتی خداوند نیز در قرآن مجید به ذکر فضایل این ماه پرداخته است. پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار هم روایات فراوانی در بزرگداشت این ماه بیان فرموده‌اند. 
بزرگی و زیبایی این ماه در نگاه شاعران نیز پوشیده نمانده است. شاعران بزرگ پارسی‌گو از رودکی، فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی تا خاقانی، نظامی و بیدل و ... شعرهای زیادی در نکوداشت این ماه سروده‌اند. شاعران معاصر هم دفاتر شعر خود را با این ماه زینت بخشیده‌اند. آن‌چه در ادامه می‌آید گل‌هایی است اندک از باغ وسیع گلستان شاعران که در روشنایی ماه رمضان آفریده‌اند.

  • سوشیانت

فواید علمی روزه

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

فواید علمی روزه

برگرفته از سازمان تبلیغات اسلامی

ارتباط بین دین با علم ، ارتباطی ناگسستنی است . چرا که خداوند متعال پدید آورنده آن می باشد و با آفرینش کون و مکان ، ظهور و بروز علم در کنار دین نیز ضروری می نماید . بنابراین هم دین و هم علم ، دو حقیقتی هستند که به ثبوت آفرینش منجر می شوند . خداشناسی دینی که از زبان اولیای الهی تبیین شده با خداشناسی طبیعی و کیهانی که از زبان دانشمندان بیان شده است هر دو دارای مقبولیت و رواج می باشد .

در اینجا به تقارن دیدگاههای دینی و علمی درخصوص علت و فلسفه وجود و وجوب روزه می پردازیم . روزه و روزه داری نه تنها به خاطر تأمین سلامت و صحت بدن آدمی حائز اهمیت می باشد ، بلکه موجب تأمین سلامتی روح و جان نیز هست . چرا که انسان موجودی است سه بعدی ، دارای بعد روح ،‌جسم و ذهن و هر سه بعد با یکدیگر موجب معنی یافتن وی می شود . به عیارت دیگر چنانچه عقل و لزوم سلامتی جسمی آدمی حکم کند ، همان نیز به لزوم سلامتی روح حکم می نماید و انسانی که به دنبال سلامتی روح خویش در کنار جسمش نباشد نمی توان از او به عنوان انسانی سالم و تکامل یافته یاد نمود. بنابراین در مورد روزه که یکی از واجبات دینی است ، می توان گفت : «که روزه داری عبارت است از اجرای یک برنامه مذهبی بهداشتی کامل جسمی و روحی »

در این مقاله هدف ، اهمیت روزه از نظر بهداشت روحی و جسمی است . پروفسور «الکسی سوفورین» می گوید : « جسم به هنگام روزه به جای غذا از مواد داخلی استفاده می کند و آنها را مصرف می کند و مواد کثیف و عفونی که ر جسم هست و ریشه و خمیره بیماری است ، از بین می رود و بدین طریق روزه سبب بهبودی همه بیماری ها است . از این رو جسم خود را به وسیله روزه از داخل نظیف و پاکیزه می کند .»

بنابراین روزه داری باعث هضم چربی های ذخیره در بدن ، دفع سموم فلزی و غیر فلزی وارده از محیط اطراف، ایجاد اعتدال بیولوژیکی و شیمیایی بدن و ... می گردد. به قول یکی از دانشمندان روم باستان : «اولین بیماری، مربوط به پرخوری بود و نخستین درمان نیز روزه گیری است .»

دکتر «اتوبوخنگر» در سخنرانی خویش به سال 1965 در یک کنگره پزشکی که در بغداد و به میزبانی انجمن پزشکی عراق برگزار گردیده ، به بیان اهمیت روزه پرداخته است. وی در این سخنرانی نتیجه مثبت چهل و پنج سال روزه درمانی مریضان خود که بالغ بر پنجاه هزار نفر بوده اند را ارائه نموده است و آنچه که در این سخنرانی قابل توجه است ، اینکه معمولاً روزه درمانی وی چهارهفته طول می کشیده است . یعنی تطابق و تساوی زمانی آن با یک ماه روزه داری . آنچه مهم و قابل توجه است این همان زمانی است که در قرآن برای روزه داری از آن یاد شده است . یعنی یک ماه تمام روزه داری برای تکامل روح و صحت جسم. بر اساس فرمایش حضرت رسول اکرم (ص) که « المعده البیت الداء و الحمیه هی الدواء» یعنی : «معده آدمی کانون بیماری ها است و پرهیز و امساک نیز داروی و بهترین روش درمان بیماری ها است .»

وی می گوید : «بهترین درمان بیولوژیکی این است که به وسیله دفع مواد مضر و تجویز علاج طبیعی ، نیروهای درمان کننده یک ارگانیسم یا یک موجود زنده را طوری آزاد کنیم که وقتی بسیج شدند ، بیماری های مزمن و حاد را شکست بدهند . ما در روش درمان سعی می کنیم سلامت پایدار و کامل را در همان زمانیکه طبیعت برای این گونه نوسازی لازم دارد بازگردانیم . درمان بیولوژیکی و مخصوصاً روزه ، به بهترین وجه این خواسته را برآورده می سازد.»

البته وقتی یک انسان موحد روزه می گیرد ، منظور و مقصود او جز طاعت امر الهی نیست که از آن می توان به ایمان وفاداری و ایمان فرمانبرداری یاد کرد . یعنی صداقت و ثبات قدم در انجام واجبات الهی . همچنین شاید این وهم در برخی حاصل شود که چرا روزه داری ؟

ما می توانیم با استفاده از دارو و مراجعه به پزشک به درمان خود بپردازیم . آنچه که در اینجا قابل تأمل است اینکه تندرستی آدمی به دو قسم می باشد : طبیعی و مصنوعی .

تندرستی طبیعی را که از مقاومت بافتها در برابر بیماریهای عفونی و دژنرانیو و تعادل دستگاه عصبی ناشی می شود گرامی می‌داریم ، نه سلامتی مصنوعی را که بر رژیم غذایی ، تزریق واکسنها ، سرم ها ، محصولات غدد ، داخلی ، ویتامینها ، آزمایشهای مکرر پرداخته شود که به این پرستاری ها نیازمند نباشد . علم طب ، به بزرگترین پیروزی خود ، روزی نائل خواهد شد که بتواند آثار بیماری و خستگی و ترس را از میان بردارد ، تا آدمیان از آزادی و مسرتی که محصول تکامل اعمال بدنی و روانی است ، برخوردار شوند.

اما خداوند متعال با امر به بندگان خود ، به روزه داری ، مسرت روحی و فیزیکی را به آنها اعطا نموده است . این امر هیچ گونه دخالت غیر طبیعی و مصنوعی در کارکرد صحیح و مرتب بافتها و اندامهای بدن آدمی ندارد . بلکه روزه داری همان کمال مطلوب رسیدن به اعمال مرتب و صحیح تمام اجزا و اندام آدمی و نیز کمال روحانی او است .

«هنری دیل» در یکی از سخنرانی های خود از پیروزی های چهل ساله اخیر علم درمان شناسی سخن گفته و به کشف سرم های پادزهری و واکسنها و هورمون ها و انسولین و آدرالین و تیروکسین و غیره و ترکیبات آلی آرسنیک و ویتامینها و مواد تازه دیگری که با سنتز حاصل شده و برای تسکین درد یا تحریک اعمال ناکافی بدن سودمندند ، همچنین به بناهای عظیم آزمایشگاه های صنعتی و کارخانجات دارویی اشاره کرده است.

مرحوم «پروفسور الکسیس کارل» در بیان این پیشرفتها می گوید : « بدیهی است که این همه پیشرفتهای شیمی فیزیولوژی اهمیت زیادی دارند و برای ما رفته رفته اعمال پوشیده بدن را روشن می سازند و طب را بر پایه محکم و صحیحی می گذارند ، ولی آیا می توان از هم اکنون آنها را چون پیروزی بزرگ آدمی در تأمین سلامتی تلقی کرد؟ بعید به نظر می رسد.»

آنچه مهم است اینکه ، سلامت مصنوعی موجبات ارضای روحی و روانی انسانی امروزی نیست و اغلب آزمایشهای مکرر طبی بعضاً باعث خستگی روان انسان ها گردیده است . اکثر داروها و درمان ها گران تمام می شود و نتایج زیادی هم به بار نمی‌آورد. جامعه صنعتی امروز علاوه بر ازدیاد امراض فیزیکی و روحی آدمی ، موجبات سلب نشاط ، آرامش و قدرت جسمی و روحی او را فراهم نموده است : و این همه معضلات و مشکلات جز با روی آوردن به انجام امور دینی در کنار علم میسر نمی گردد.

نکته دیگر اینکه بین روزه داری با خودداری از تغذیه ، تفاوت است . روزه داری در معنای علمی آن رعایت کلیه اصول اساسی مربوط به تغذیه صحیح در زمانی خاص و پرهیز و دوری از خوردن و آشامیدن در یک فاصله زمانی خاص دیگر می باشد که هیچ تأثیری بر کم شدن فهم و قوای شعوری انسان ندارد ولی خودداری از تغذیه یا به عبارتی گرسنگی در انسان ، موجب پائین آوردن راندمان ذهنی و عقلی او می شود . چون گرسنگی و خودداری از تغذیه در ساعات شبانه روز به صورت نامنظم و غیر‌اصولی ممکن است انجام پذیرد.

یکی از مشکلات حاصله بیولوژیکی در وجود انسان ، ظهور و حرکت فزاینده سموم متابولیکی است که به مرور موجب مسموم شدن بافتها و اندام آدمی می گردد. سموم متابولیک که نقش تعیین کننده ای در شیوع بیماری دارند ، اکثراً از متابولیسم پروتئین پدید می آیند . اما متابولیسم کربوهیدراتها چون اسید لاکتیک ، نیز این سموم را تولید می کنند . این مواد باید به روش طبیعی دفع شوند ، که یکی از عمده ترین روشهای طبیعی دفع این مواد زاید ، روزه داری می باشد .

به عبارت دیگر تفاوت بین گرسنگی و با روزه داری عبارت است از : گرسنگی نوع اجبار و اعتراض داخلی به وجود می آورد که موجب اختلال در سلسله اعصاب مرکزی و وجود اختلال در عروق (جریان خونی و رگ ها ) و دیگر اندام و بافتهای شخص گرسنه می شود ولی روزه دار چون با اختیار خود و اطاعت از اوامر الهی اقدام به امساک و پرهیز از خوردن و آشامیدن می نماید، بنابراین علم و آگاهی (وضع فکری) او به این امر موجب هدایت کارکردی (اعمال متابولیک) تمام بدن وی می گردد.

پژوهش های وسیع یک کلینیک روزه گیری نشان می دهد که بیماری «پارادنتوز» به هنگام گرسنگی بسیار ، وخیم می شود ولی در موقع روزه خوب می شود . همچنین آسیب «میوکارد» را می توان در اثر افزایش جریان خون و منبع اکسیژن ماهیچه قلب تسکین داد . این موضوع را می توان با گرفتن نوار قلب به نحو آشکار نشان داد .

تفاوت دیگری که دکتر «اتوبوخنگر» بین گرسنگی با روزه داری بیان می کند : در پایان (زمان) روزه درمانی (روزه داری) افزایش تنوس (خاصیت انقباض عضلات) میو کارد ، در عکسبرداری از قلب مشهود است. هنگام ضعف ناشی از گرسنگی، ورم «اودما» ایجاد و تشدید می شود و موجب پدید آمدن ورم و رسوبات «لیپوفیل دیستروفی» و تراکم چربی در بافت ها می شود . هنگام روزه گرفتن رسوبات چربی و ورم «ادوما» کاهش می یابد، یا به کلی از بین می رود و گرفتن رژیم مناسب در پایان(زمان) روزه ، اثر درمانی روزه را افزایش می دهد .

اما با توجه به تبیین تفاوت بین گرسنگی یا روزه داری ، آنچه که در ادامه قابل بیان است ، فواید و مزایای عمده روزه داری می‌باشد .

تولیدات فاسد شونده بدن در سه یا چهار روز اول روزه داری، ممکن است بحران تازه ای با ایجاد تپش قلب ، ضعف و سرگیجه های موقت در وضع مزاجی روزه دار پدید آورد. ولی این حالات قابل تحمل است و جای نگرانی نیست . گاهی ممکن است جوش هایی در سطح بدن ظاهر شود، زبان بار پیدا کند ، دهان و پوست بدن بوی بد بدهد . بعضی اوقات (دربرخی افراد ممکن است) تب خفیف و ادرار غلیظ عارض شود ، مثل این است که عمل دفع مواد زاید بدن تشدید گردیده است. در این هنگام میزان شیره «ایندیکان» و چربی«گزانتول» در خون بسیار بالا می رود و دفع این مواد (هنگام روزه) از طریق ادرار به ده برابر می رسد.

به بیانی دیگر در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعفی احساس می شود ولی در عین حال کیفیت پوشیده ای که اهمیت زیادی دارند به فعالیت می افتند. قند کبد به خون می ریزد و چربی هایی که زیر پوست ذخیره شده اند و پروتئین های عضلات و غدد و ... سلول های کبدی آزاد می شوند و به مصرف تغذیه بافتها می رسند .

بالاخره تمام اعضا مواد خاص خود را برای نگهداری تعادل محیط داخلی و قلب ، قربانی می کنند و به این ترتیب روزه تمام بافتهای بدنی را می شوید و آنها را عوض می کند . دکتر «ژان فروموزان» ، روش معالجه روزه ای را به شستشوی احشاء تعبیر می کند که روزه دار در آغاز روزه ، دارای زبانی باردار است ، عرق بدنی زیاد دارد ، دهان بو می گیرد ‌،گاه آب از بینی راه می‌افتد و این ها علامت شروع شستشوی کامل بدن است . پس از 3 تا 4 روز بو برطرف می شود ، اسید اوریک ادرار کاسته شده و شخص احساس سبکی و خوشی خارق العاده می کند در این حال اعضاء هم استراحتی دارند .

از دیگر فواید روزه داری (همانگونه که در قبل آمد) هضم چربی های ذخیره بدن ، دفع سموم فلزی وارد شده به بدن از محیط اطراف ، برقراری اعتدال بیولوژیکی و شیمیایی در بدن و ... می باشد ، که اختصاراً به بیان هر یک از آنها می پردازند .

همانگونه که می دانید مواد غذایی که در طی شبانه روز وارد بدن می گردد، دو وظیفه اصلی در بدن دارد : یکی تأمین احتیاجات بیولوژیکی و شیمیایی بدن است که بر اثر فعالیت های روزانه در بدن به مصرف رسیده و دیگری تأمین دمای غریزی بدن و ایجاد نیروی محرک لازم برای فعالیتهای درونی و بیرونی آن است .

پس، هر فردی به دو منظور فوق نیاز به مصرف مقداری معین پروتئین ، چربی ، مواد قندی ، ویتامین ها ، کربوهیدراتها و آب دارد ولی در عمل آدمی نمی تواند مطابق نیازهای بدن خویش مواد غذایی مورد نیاز روزانه را استفاده نماید. چرا که برخی از فعالیتهای روزانه وی از قبل غیر قابل پیش بینی می باشد . بنابراین امکان زیاده یا نقصان وجود مواد آلی و معدنی در بدن می‌باشد که هر کدام موجب ایجاد خلل در بافتها می شود .

ولی آنچه بعضاً در مصرف مواد غذایی روزانه در اکثر قریب به اتفاق افراد اتفاق می افتد ، ورود مواد غذایی مازاد بر احتیاج در بدن است که به صورت قند و چربی در بافت های مختلف بدن جمع و ذخیره می شود .

قند در بدن یا به صورت قند فعال (گلوکز) است که آماده احتراق و ایجاد نیرو است و یا اینکه به شکل غیر فعال و ذخیره ای (گلیکوژن) می باشد که به صورت مولکولهای درشت تری در بدن ذخیره شده و در صورت لزوم تبدیل به گلوکز می شود . تنها عضوی از اعضای بدن که بیشتر از سایر اعضا اقدام به ذخیره سازی مواد زاید می نماید ، کبد است . در مواقعی که بدن نیاز به گلوکز داشته باشد قند ذخیره در کبد به گلوکز تبدیل شده و وارد خون می شود تا پس از سوختن ، انرژی لازم را در بدن ایجاد نماید . البته باید توجه داشت که قند مازاد بر نیاز بدن ، پس از تغییرات چندی در بافتها تبدیل به چربی شده و ذخیره می شود ، از طرفی به علت اینکه قند ذخیره شده در بدن کودکان و افراد مسن کمتر از افراد جوان و بالغ می باشد و باعث بروز زودرس گرسنگی و پائین آمدن مقاومت بدن آنها می شود بدین خاطر در دین مبین اسلام روزه بر این قشر واجب نیست .

مریضان و مسافران و اطفال و پیران فرتوت و زنان باردار از روزه معافند .

دکتر بوخنگر می گوید : « متأسفانه افرادی هستند که تصلب شرائین در آنها به صورت زودرس شروع می شود. چنین افرادی قدرت واکنش در برابر انگیزه روزه درمانی ندارند ، اما خوشبختانه عده زیادی از افراد مسن هستند که قدرت واکنش آنها خوب است . مسلماً نمی توانیم بگوئیم که همیشه سن واقعی با سن بیولوژیکی بدن برابر است.»

اما چربی ها که مصرف آنها هم باعث ایجاد انرژی در بدن شده و هم باعث به وجود آوردن برخی اسیدهای چرب در بافتهای بدن می شود . ولی مصرف چربی مازاد بر نیاز بافتها در هر روز به تدریج موجب تراکم و سفت تر شدن آنها در اعضای بدن می‌گردد که علاوه بر بروز بیماری چاقی ، موجب بروز بیماریهای عروقی از قبیل تصلب شرائین و انسداد عروق خونی که در نهایت چه بسا منجر به سکته های مغزی و قلبی شود ، می گردد. بنابراین یکی از برکات ماه مبارک رمضان و روزه داری در این ماه (علاوه بر آثار تربیتی و معنوی آن) باعث می شود که چربی های اضافه بدن شخص روزه دار مصرف بشود و بعد اگر مجدداً چربی هایی جای آنها را در ماه های بعد بگیرد تازه و غیر متراکم باشد.

تجمع چربی در اعضای مختلف مانع کار و فعالیت طبیعی و آزاد عضو شده و بیشتر از حالت عادی عضو را به زحمت می اندازد ، مانند تجمع چربی در اطراف قلب که کارش را سنگین کرده و آن را تحت فشار قرار می دهد . ذرات چربی دور اعضا علاوه بر سایر عوارض مانند بیماری های قلبی و غیره ، چون قادرند بعضی از سموم آلی (مانند d.d.t)را در خود جذب نمایند ، بنابراین نقش اساسی را در بعضی از مسمومیتهای حرفه ای (مسمومیتهای ناشی از شغل و پیشه) بازی می نماید.

یکی دیگر از فواید روزه داری ، دفع سموم وارده به بدن می باشد . از آنجائیکه انسان در طی دوران حیات خود به صورت مستقیم در تماس با مواد سمی و مضر خارجی می باشد که این سموم غالباً موجب مسمومیتهای خفیف و به تدریج مزمن می‌شود .

با توجه به این که ذرات بی شمار و بی نهایت ریزی از عناصر و مواد شیمیایی دائماً در فضا معلق بوده و هوا را آلوده می نماید و این همان هوایی است که در هر دقیقه هر کسی چندین لیتر از آن را فرو برده و از طریق ریه ها وارد خون می کند ، آدمی در هر دقیقه 16 نفس می کشد ، هر تنفس یک دم و یک بازدم معمولی دارد که شمارش ، نوع و مقدار هوایی که وارد و خارج می‌گردد ، معین بوده و خودکار و اتوماتیک انجام می گیرد ولی تنفس عمیق سبب می شود نزدیک به دو لیتر هوا که 1.5 لیتر بیشتر از هوای دم عادی است و به نام هوای تکمیلی وارد ریتین گردد و در بازدم شدید و عمیق باز 3.5 لیتر هوا که مجموعه ای از بازدم عادی و هوای اندوخته است، به نام ظرفیت حیاتی از دهان خارج می شود و چون در بازدم بسیار عمیق هم ششها نمی تواند کاملاً روی هم جمع کند ، لذا حدود یک لیتر هوا به نام هوای همیشگی در ریه ها باقی می ماند . از این رو هر گز نمی توان اهمیت تغییرات هوا و مخصوصاً آلودگی آن را با مواد مضر و نامأنوس نادیده گرفت به خصوص اگر از آخرین نظریات متخصصین و دانشمندان رشته های مختلف طبی و بهداشتی دایر بر ازدیاد امراض مختلف ناشی از آلودگی هوا درمیان شهر نشینان و ساکنین مناطق صنعتی با خبر باشیم .  

از طرفی باید توجه داشت که اجسام در شیمی ممکن است دارای یکی از سه خاصیت شیمیایی مختلف زیر باشند : یا دارای خاصیت اسیدی هستند (مثل جوهر نمک موجود در سرکه ، جوهر گوگرد و تمام مشتقات شبه فلزی که پس از مجاورت با آب اثر اسیدی از خود نشان می دهد .) و یا دارای خاصیت قلیایی می باشند (مانند : آهک زنده یا مرده ، سنگ قلیا و آمونیاک) و یا اجسامی خنثی به شمار می روند (مانند نمک طعام) که بنا به اقتضای محیطی و مکانی ممکن است انسانها در طی شبانه روز به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با مواد و اجسام مختلف در تماس باشند که باعث ورود سموم فلزی به بدن می باشد.

این سموم یا به صورت املاح فلزی محلول در مایعات (به ویژه آب) و یا به صورت ذرات معلق (گازهای سمی) می باشد که در تماس آدمی (مستقیم و غیر مستقیم) با آن در نهایت وارد خون می شود که مقداری از این سموم دفع شده و مقداری دیگر جذب خون می شود و به مرور موجب بروز بیماریهای خونی و ... می گردد. اینکه اسلام تأکید می کند که در هنگام روزه داری تنفس و فروبردن دود و بخار غلیظ یکی از مبطلات روزه است بدین خاطر است که اثرات سوء سمی ذرات معلق در هوا زیاد می باشد . بنابراین روش درمانی ، منحصر به فرد در این زمینه ها ،‌عبارت است از : ایجاد تغییرات اساسی در وضع بیولوژیکی و حالت فیزیکی و شیمیایی محیط خون و نسوج (بافتها) و سلولها ، که آن نیز در حال سلامتی منحصر به حال روزه داری است . تغییراتی که در حال روزه داری از لحاظ بیولوژیکی و حالت فیزیکی و شیمیایی در خون و در نتیجه در سلولها و بافتها حاصل می شود ، شرایط فیزیکی و شیمیایی خون را تغییر داده ، بالاخره منجر به حل سموم فلزی رسوب شده در اعضاء و دفع آنها از راه کلیه ها می گردد، که وقتی این تغییرات به مدت طولانی و با دو تناوب مشخص (در حال ناشتایی و افطار کردن) انجام پذیرد ، مؤثر خواهد بود.

وبالاخره اینکه روزه همچون سایر اعمال عبادی است که از سوی خداوند متعال بر بندگان خویش واجب شده و نیز مقدمه جهاد اکبر است که در میان تمام ادیان و به طور کامل تر و جامع تر در بین مسلمین رایج می باشد ، بکوشیم تا در این ماه شریف نهایت بهره و استفاده را از الطاف و عنایات حضرت حق تعالی ببریم و با طلب از درگاه ایزد منان رستگاری خویش و تمام بشریت را آرزو نمائیم که :

 ] وَ اِن تَصوُموا  خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمُون [ « اگر روزه بگیرید به نفع شما است ، چنانچه آن را درک کنید» (سوره بقره ،‌آیه 184)

و در خاتمه کلام به این بیان شیوای فیلسوف معروف آلمانی ، «اکهارت» بسنده می شود که :

«اگر بپرسند چرا دعامی کنیم ؟ چرا روزه می گیریم ؟ چرا احسان می کنیم ؟ در پاسخ می گوئیم : زیرا خداوند در باطن ما تجلی می کند و روان ما در اسیه پروردگار تولدی تازه می یابد .»

و نیز « ثواب روزه و حج قبول آن کس برد                که خاک میکده عشق را زیارت کرد »

 

منابع:

ماهنامه فرهنگی ، قرآنی تسنیم

کتاب نقش روزه در درمان بیماری ها

کتاب اهمیت روزه از نظر علم روز   

  • سوشیانت

نخستین دوره انحطاط درتاریخ جهان اسلام موضوعی است که سده هاست در کانون توجه متفکران قرار دارد . شناخت عللی که به این انحطاط منجر شده است باعث خواهد شد جهان اسلام بتواند راهی به سوی دوره جدیدی از شکوفایی و عقلانیت بگشاید . درادامه نظرات استاد مطهری و دکتر شریعتی را در باره علل نخستین دوره انحطاط جهان اسلام می خوانید :

 

 • مرحوم‌ مطهری‌ در کتاب‌ ده‌ گفتار می‌نویسند: 
«مسلماً یکی‌ از علل‌ این‌ امر حوادثی‌ بود که‌ در اوضاع‌ مسلمین‌ ابتدا به‌ وسیله‌ دستگاههای‌ خلافت‌ پدید آمد و بعد دنبال‌ شد. ناهمواریها در زندگی‌ مسلمین‌ به‌ وجود آمد، یک‌ جامعه‌ طبقاتی‌ درست‌ شد که‌ با منظور اسلام‌ ابداً وفق‌ نمی‌دهد. جامعه‌ منقسم‌ شد به‌ یک‌ طبقه‌ فقیر و بدبخت‌ که‌ نان‌ خود را به‌ زحمت‌ می‌توانست‌ به‌ دست‌ آورد و یک‌ طبقه‌ مسرف‌، مبذر و مغرور که‌ نمی‌دانست‌ با آنچه‌ در چنگال‌ دارد چه‌ بکند. وضع‌ زندگی‌ عمومی‌ وقتی‌ که‌ شکاف‌ بر دارد زمینه‌ برای‌ اجرا و عمل‌ و توجه‌ به‌ این‌ دستورها باقی‌ نمی‌ماند و بلکه‌ عواملی‌ پیدا می‌شود که‌ این‌گونه‌ دستورها اجرا نگردد. 

  • سوشیانت

ایرانیان و پیروزی اسلام

سوشیانت | سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

جنگهای‌ فرسایشی‌ ایران‌ و روم‌ 

1-1- پیروزی‌ اسکندر بر سرزمینهای‌ شرقی‌، تنها سرنوشت‌ شومی‌ نبود که‌ بر امپراطور بزرگ‌ شرق‌، اثر نهاد. صدها سال‌ پس‌ از این‌ حمله‌، هنوز کینه‌های‌ انتقام‌ دو طرف‌، همچون‌ روز اول‌، شعله‌ ور و تهدیدگر بود. امپراطوری‌ روم‌ در جنگی‌ همه‌ جانبه‌ که‌ در اول‌ قرن‌ هفتم‌ میلادی‌ با امپراطوری‌ ساسانی‌ به‌ راه‌ انداخت‌، گرفتار شد و به‌ رغم‌ اطمینان‌ اولیه‌ به‌ پیروزی‌، از ایرانیان‌ شکست‌ سختی‌ خورد. در سال‌ 615، ایرانیان‌ در تعاقب‌ لشکریان‌ رومی‌، فلسطین‌ را به‌ آتش‌ کشیدند و مصر را نیز به‌ زیر نگین‌ آوردند.
 
در کمتر از 15 سال‌، ورق‌ کاملاً برگشت‌ می‌خورد؛ به‌ این‌ معنی‌ که‌ هراکلیتوس‌ (هرقل‌) در انتقام‌ از شکست‌ سهمگین‌ سال‌ 615 میلادی‌، حمله‌ بزرگی‌ را تدارک‌ نموده‌ و این‌ بار لشکریان‌ امپراطوری‌ ساسانی‌ را زمین‌ گیر می‌سازد. 

  • سوشیانت

دو قرن‌ سکوت‌؟!

سوشیانت | پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۴۰ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

نقد استاد مطهری‌ به‌ نظر استاد زرین‌کوب‌ (درباره‌ دو قرن‌ اولیه‌ ایران‌ اسلامی‌(()

خواننده‌ی‌ عزیز از آن‌چه‌ در اینجا می‌خواند یک‌ مطلب‌ کاملاً دستگیرش‌ می‌شود و آن‌ اینکه‌ عکس‌العمل‌ ایرانیان‌ در برابر اسلام‌ فوق‌العاده‌ نجیبانه‌ و سپاسگزارنه‌ بوده‌ و از یک‌ نوع‌ توافق‌ طبیعی‌ میان‌ روح‌ اسلامی‌ و کالبد ایرانی‌ حکایت‌ می‌کند. اسلام‌ برای‌ ایران‌ و ایرانی‌ در حکم‌ غذای‌ مطبوعی‌ بوده‌ که‌ به‌ خلق‌ گرسنه‌ای‌ فرو رود، یا آب‌ گوارایی‌ که‌ به‌ کام‌ تشنه‌ای‌ ریخته‌ شود. طبیعت‌ ایرانی‌ مخصوصاً با شرایط‌ زمانی‌ و مکانی‌ و اجتماعی‌ ایرانی‌ قبل‌ از اسلام‌، این‌ خوراک‌ مطبوع‌ را به‌ خود جذب‌ کرده‌ و از آن‌ نیرو و حیات‌ گرفته‌ است‌ و نیرو و حیات‌ خود را صرف‌ خدمت‌ به‌ آن‌ کرده‌ است‌.
چنان‌ که‌ می‌دانیم‌ از سال‌ 41 هجری‌ تا 132 یعنی‌ نزدیک‌ یک‌ قرن‌، امویان‌ بر جهان‌ اسلام‌ حکومت‌ راندند. امویان‌، اصلی‌ را که‌ اسلام‌ می‌رانده‌ بود (یعنی‌ امتیازات‌ قومی‌ و نژادی‌) کم‌ و بیش‌ زنده‌ کردند، میان‌ عرب‌ و غیر عرب‌ - بالخصوص‌ ایرانی‌ - تبعیض‌ قائل‌ می‌شدند، سیاستشان‌ سیاست‌ نژادی‌ بود.
امویان‌ حسّاسّیت‌ خاصی‌ علیه‌ ایرانیان‌ داشتند که‌ با سایر نژادهای‌ غیر عرب‌ مثلاً قبطیها نداشتند. علّت‌ اصلی‌ این‌ حسّاسّیت‌، تمایل‌ نسبی‌ ایرانیان‌ نسبت‌ به‌ علویین‌ خصوصاً شخص‌ علی‌ (ع‌) بود. نقطه‌ی‌ حسّاس‌ اموی‌، جنبه‌ی‌ ضدّ علوی‌ آن‌ است‌ و نظر به‌ اینکه‌ سیاست‌ علوی‌ بر اجرای‌ جنبه‌های‌ ضدّنژادی‌ و ضدّ طبقاتی‌ اسلام‌ بود و طبعاً اجرای‌ این‌ اصل‌ بر عرب‌ خصوصاً قریش‌ - که‌ خود را نژاد برتر می‌دانست‌ - دشوار بود، امویان‌ از نخوت‌ عربی‌ و قرشی‌ به‌ سود حکومت‌ خویش‌ بر ضدّ علویان‌ استفاده‌ می‌کردند. 

  • سوشیانت

چگونه‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر افکار و سنتهای‌ جاهلی عرب ‌ بازگشت‌

عمر کوتاه‌ تحول‌ بنی‌اکرم‌ (ص‌))

 پیامبر (ص‌) طی‌ بیست‌ و سه‌ سال‌ رسالت‌ خود کوشید که‌ براساس‌ ارزشهای‌ متعالی‌ اسلام‌، امتی‌ نمونه‌ و الگو تربیت‌ کند و با توجه‌ به‌ وضعیت‌ اسف‌بار و منحط‌ عرب‌ پیش‌ از اسلام‌ ، توفیق‌ بسیار در این‌ راه‌ کسب‌ نمود. سابقه‌ی‌ اسلام‌ آوردن‌ بیشتر مسلمانان‌ یا به‌ سال‌ ششم‌ هجرت‌ و پس‌ از صلح‌ حدیبیه‌ و یا به‌ سال‌ هشتم‌ هجرت‌ یعنی‌ پس‌ از فتح‌ مکه‌ باز می‌گشت‌. مردم‌ مناطق‌ دورتر حجاز نیز غالباً پس‌ از سال‌ نهم‌ با فرستادن‌ نمایندگانی‌ به‌ نزد پیامبر (ص‌) اسلام‌ خود را اعلام‌ داشتند.
بدیهی‌ است‌ که‌ این‌ مدت‌ برای‌ ایجاد تحوّل‌ فرهنگی‌ در میان‌ یک‌ ملت‌ و سازندگی‌ ایشان‌ بر طبق‌ معیارها و ارزشهای‌ اسلامی‌ بسیار کوتاه‌ است‌ و شاید به‌ همین‌ دلیل‌ بود که‌ پیامبر (ص‌) جهت‌ تداوم‌ تعلیمات‌ خود بر جانشینی‌ فردی‌ که‌ پرورده‌ و تربیت‌ شده‌ی‌ مستقیم‌ خویش‌ بود، تأکید داشت‌. ] 
در این‌ زمان‌ اگر چه‌ بیشتر مردم‌ به‌ اسلام‌ گرویده‌ بودند و گروه‌ گروه‌ به‌ تبعیّت‌ از سران‌ قبایل‌ خود مسلمان‌ شده‌ بودند ولی‌ نسبت‌ به‌ تعالیم‌ و احکام‌ آن‌ جاهل‌ بودند. اسلام‌ گروهی‌ اعراب‌ که‌ دسته‌ جمعی‌ به‌ این‌ دین‌ گرایش‌ پیدا کرده‌ بودند و با تعبیر «افواج‌» در قرآن‌ از آنها سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌.  ناشی‌ از مشاهده‌ی‌ پیروزیهای‌ چشمگیر مسلمانان‌ بود و ایشان‌ از شناخت‌ کافی‌ اسلام‌ برخوردار نبودند. دوره‌ای‌ می‌بایست‌ در پی‌ عصر رسالت‌ پدید می‌آمد که‌ آموزه‌های‌ دینی‌ اسلام‌ تعمیق‌ و توسیع‌ می‌گردید. شواهد بسیاری‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ توده‌ی‌ مسلمان‌ در این‌ دوره‌ حتی‌ از ابتدایی‌ترین‌ و بدیهی‌ترین‌ دستورات‌ اسلام‌ نیز بی‌اطلاع‌ بوده‌اند. داستان‌ زیر نشان‌ دهنده‌ی‌ عدم‌ آگاهی‌ برخی‌ از مردم‌ نسبت‌ به‌ روشن‌ترین‌ احکام‌ شرع‌ یعنی‌ حرمت‌ خمر و نکاح‌ مقت‌ می‌باشد. «منظور بن‌ زبان‌» پس‌ از مرگ‌ پدرش‌ با همسر وی‌ ازدواج‌ کرد و هنگامی‌ که‌ در روزگار خلیفه‌ی‌ دوم‌ به‌ سبب‌ شراب‌خواری‌ دستگیر شد، پس‌ از اقرار، چهل‌ بار سوگند یاد کرد که‌ از حرمت‌ هر دو کار بی‌اطلاع‌ بوده‌ است‌..

این‌ میزان‌ ناآگاهی‌ اگر از توده‌ی‌ مردم‌ دور از پیامبر امری‌ پذیرفته‌ شده‌ باشد، در مورد صحابه‌ی‌ نزدیک‌ حضرت‌ غیرقابل‌ قبول‌ می‌نماید. اما واقعیت‌ آن‌ بود که‌ جانشینان‌ پیامبر (ص‌)) نیز نسبت‌ به‌ برخی‌ از احکام‌ اسلام‌ آگاهی‌ چندانی‌ نداشتند. در صحیح‌ مسلم‌ آمده‌ است‌ که‌ مردی‌ نزد عمر آمد و گفت‌: غسل‌ بر من‌ واجب‌ شده‌ و به‌ آب‌ دسترسی‌ ندارم‌. عمر در پاسخ‌ گفت‌ که‌ «نماز مگزار»، در همین‌ وقت‌ عمار یاسر که‌ حاضر بود به‌ عمر گفت‌: آیا به‌ خاطر نداری‌ که‌ در فلان‌ سریه‌ که‌ بر هر مردی‌ غسل‌ واجب‌ شده‌ بود، تو نماز نخواندی‌ و من‌ تیمم‌ کردم‌ و نماز گزاردم‌ و پیامبر (ص‌) کار مرا تأیید کرد؟ 
عدم‌ آگاهی‌ نسبت‌ به‌ نص‌ آیات‌ قرآن‌ و سنت‌ پیامبر (ص‌))) از یکی‌ از نزدیک‌ترین‌ صحابه‌ی‌ آن‌ حضرت‌ امری‌ غریب‌ اما واقعی‌ بود. موارد فراوان‌ دیگری‌ نیز از این‌ دست‌ داوریها و فتاوای‌ ناصواب‌ خلیفه‌ی‌ دوم‌ را در جلد ششم‌ کتاب‌ الغدیر می‌توان‌ یافت‌. ] 9 [ او خود بارها این‌ جمله‌ را بر زبان‌ رانده‌ بود که‌: «کلّ افقه‌ من‌ عمر حتی‌ العجائز» یعنی‌ همه‌ کس‌ حتی‌ پیرزنان‌ از عمر فقیه‌ترند، و یا می‌گفت‌ «الا تعجبون‌ من‌ أمام‌ اخطأ و امرأة‌ أصابت‌، فاضلته‌»، آیا از پیشوایی‌ که‌ خطا کرده‌ و زنی‌ در طریق‌ صواب‌ بر او پیشی‌ گرفته‌ حیرت‌ نمی‌کنید! 
 
آغاز بازگشت‌ به‌ جاهلیت‌
شاید آغاز رجعت‌ جاهلیت‌ را بتوان‌ از نخستین‌ روز مرگ‌ پیامبر (ص‌) دانست‌. رقابت‌ در سقیفه‌ی‌ بنی‌ ساعده‌ برای‌ تعیین‌ خلیفه‌ با شعار قبیله‌ای‌ آغاز شد. مهاجر و انصار هر یک‌ خلیفه‌ را از قبیله‌ی‌ خود می‌خواستند. ابوبکر نیز با تکیه‌ بر ارزشهای‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ خلافت‌ را به‌ دست‌ گرفت‌. احتجاج‌ او برانصار آن‌ بود که‌ «پیامبر(ص‌) از قریش‌ بود و خلافت‌ نیز باید در قریش‌ باشد و عرب‌ جانشینی‌ پیامبر (ص‌)) را در غیر قریش‌ نمی‌پذیرد.» از این‌ پس‌ قوم‌ عرب‌ بر همگان‌ ترجیح‌ داده‌ شد. هیچ‌ غیر عربی‌ حق‌ سکونت‌ در مدینه‌ را نداشت‌. ]  وصلت‌ با غیر عرب‌ امری‌ ناخوشایند تلقی‌ می‌شد. هنگامی‌ که‌ سلمان‌ فارسی‌ دختر عمر را خواستگاری‌ کرد، عبداللّه‌ بن‌ عمر خشمگین‌ شد و از عمر و عاص‌ خواست‌ که‌ به‌ حیله‌ او را منصرف‌ کند و او نیز چنین‌ کرد. به‌ تدریج‌ همان‌ اختلافات‌ و کشمکشهای‌ دائمی‌ گذشته‌ میان‌ قبایل‌ رقیب‌ - مضر و ربیعه‌ - تجدید شد. غیر عرب‌ حتی‌ اگر اسلام‌ می‌آورد. از حقوق‌ شهروند مسلمان‌ برخوردار نمی‌گشت‌ و همچنان‌ ناگزیر به‌ پرداخت‌ جزیه‌ بود. غیر عرب‌ لایق‌ مقام‌ خلافت‌ شناخته‌ نمی‌شد و با آنکه‌ پیامبر(ص‌) فرموده‌ بود مولای‌ هر قومی‌ از آن‌ قوم‌ محسوب‌ می‌شود، از زمان‌ خلیفه‌ دوم‌ که‌ آمیختگیهای‌ قومی‌ روی‌ داد، سیاست‌ تبعیض‌ نژادی‌ کمابیش‌ آغاز گردید. تنها علی‌ (ع‌) بود که‌ موالی‌ را در عراق‌ به‌ خود نزدیک‌ کرد. با روی‌ کار آمدن‌ بنی‌امیه‌ تعصبات‌ جاهلی‌ عرب‌ بیش‌ از پیش‌ جلوه‌ نمود. به‌ واسطه‌ فتوحات‌ اسلامی‌ و زیادی‌ اسیران‌ و بردگانی‌ که‌ به‌ عنوان‌ هدیه‌ وارد قلمرو اسلام‌ می‌شدند شماره‌ موالی‌ روبه‌ فزونی‌ نهاد. بنی‌امیه‌ نسبت‌ به‌ موالی‌ بسیار سخت‌ می‌گرفتند، کارهای‌ دشوار را به‌ ایشان‌ واگذار می‌کردند و در عین‌ حال‌ به‌ تحقیر با آنان‌ رفتار می‌نمودند. با افزایش‌ تعدادشان‌ معاویه‌ تصمیم‌ گرفت‌ شماری‌ از آنها را کشته‌ و تعدادی‌ را نگه‌ دارد که‌ البته‌ احنف‌ بن‌ قیس‌ او را منصرف‌ کرد. همچنین‌ معاویه‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ «زیاد» عامل‌ خود در عراق‌ نوشت‌: با عجمها و غلامهایی‌ که‌ تسلیم‌ می‌شوند، به‌ روش‌ عمر بن‌ خطاب‌ عمل‌ کن‌. خواری‌ و ذلّت‌ آنها در این‌ است‌ که‌ اعراب‌ بتوانند از آنان‌ زن‌ بگیرند وارث‌ ببرند اما آنها از این‌ حقوق‌ محروم‌ باشند و سهم‌ ایشان‌ از بیت‌ المال‌ کمتر از عرب‌ باشد. در جنگها آنها را پیشاپیش‌ بفرست‌ تا راه‌ را آماده‌ کنند و درختها را از سر راه‌ بردارند. آنان‌ را از امامت‌ جماعت‌ و حضور در صف‌ مقدم‌ نماز منع‌ کن‌. هیچ‌ یک‌ از مرزهای‌ مسلمین‌ را به‌ ایشان‌ مسپار و آنان‌ را فرماندار هیچ‌ شهری‌ مکن‌. غیر عرب‌ نباید قضاوت‌ و حکمرانی‌ مسلمین‌ را در دست‌ بگیرد. این‌ شیوه‌ و سیرت‌ عمر درباره‌ اینان‌ بود و جزایش‌ از امت‌ محمد به‌ ویژه‌ بنی‌امیه‌ بهترین‌ جز است‌.....

اگر مولایی‌ زن‌ عرب‌ می‌گرفت‌ حاکم‌ محل‌، آن‌ زن‌ را طلاق‌ می‌داد، چنان‌ که‌ برای‌ اعراب‌ بنی‌سلیم‌ در روحاء این‌ اتفاق‌ افتاد. همچنین‌ هنگامی‌ که‌ علی‌ بن‌ الحسین‌ (ع‌) کنیزکی‌ را آزاد کرد و به‌ عقد خود در آورد، مورد انتقاد و طعن‌ شدید عبدالملک‌ بن‌ مروان‌ قرار گرفت‌. ]این‌ همه‌ نشان‌ دهنده‌ی‌ آن‌ است‌ که‌ پس‌ از پیامبر (ص‌) به‌ ویژه‌ از عصر امویان‌، جاهلیت‌ نخستین‌ بازگشتی‌ دوباره‌ نمود.
با فاصله‌ گرفتن‌ جامعه‌ از ارزشهای‌ اسلامی‌ و بازگشت‌ تدریجی‌ سنن‌ جاهلی‌، نمودهای‌ دیگر آن‌ نیز پدیدار گشت‌. از جمله‌ی‌ این‌ نمودها، تحقیر و خوارداشت‌ زن‌ بود. در اینجا به‌ خصایص‌ جامعه‌ی‌ عصر جاهلیت‌ در رابطه‌ با زنان‌ اشاره‌ می‌کنیم‌.
اعراب‌ جاهلی‌ برای‌ زن‌ ارزش‌ و مقامی‌ قائل‌ نبودند.  محققان‌ ایام‌ مقارن‌ با ظهور اسلام‌ را بیشتر دارای‌ خصایص‌ جامعه‌ی‌ پدر سالار دانسته‌اند. آیات‌ قرآن‌ نیز نشانگر وضعیت‌ اسف‌بار زن‌ در این‌ روزگار است‌. سنّت‌ قساوت‌ آلوده‌ی‌ وأد (زنده‌ به‌ گور کردن‌ دختران‌) در میان‌ بسیاری‌ از قبایل‌ عرب‌ رواج‌ داشت‌.  «هشام‌ کلبی‌» کتابی‌ مستقل‌ با عنوان‌ الموؤدات‌ - دختران‌ زنده‌ به‌ گور شده‌ - داشته‌ که‌ نشانگر تداول‌ این‌ سنت‌ در میان‌ عرب‌ بوده‌ است‌.

گویند «صعصعه‌ بن‌ ناجیه‌» جد «فرزدق‌» به‌ تنهایی‌ حدود سیصد دختر را از زنده‌ به‌ گورشدن‌ نجات‌ داد، که‌ این‌ خود نیز شاهد دیگری‌ بر رواج‌ وأد و عدم‌ محدودیت‌ این‌ سنّت‌ در میان‌ قبیله‌ای‌ خاص‌ بوده‌ است‌.
گاه‌ مردان‌ با شنیدن‌ خبر تولّد دختر، خانه‌ و زندگی‌ را ترک‌ می‌کردند. «ابوحمزه‌ الضبی‌» هنگامی‌ که‌ همسرش‌ دختری‌ به‌ دنیا آورد، دیگر به‌ خیمه‌ او نرفت‌ و روز و شب‌ را در خانه‌ همسایه‌ به‌ سر می‌کرد. روزی‌ از کنار خیمه‌ همسرش‌ می‌گذشت‌ که‌ شنید مادر برای‌ دختر خود چنین‌ می‌خواند:
مالابی‌ حمزه‌ لایأتینا یظل‌ فی‌ البیت‌ الذی‌ یلینا
غضبان‌ ألانلد البنینا تاللّه‌ ما ذلک‌ فی‌ ایدینا
و انما نأخد ما أعطینا و نحن‌ کالارض‌ لزارعینا
ننبت‌ ما قد زرعوه‌ فینا 
پس‌ بر سر عقل‌ آمده‌ و وارد خیمه‌ شد و زن‌ و فرزند را بوسید.
در هنگام‌ تولد دختر به‌ تهنیت‌ به‌ پدر می‌گفتند: خداوند از ننگ‌ او در امانت‌ بدارد، مؤونه‌ی‌ او را کفایت‌ کند و قبر را دامادت‌ نماید. 

در این‌ دوران‌ زن‌ شخصیت‌ حقوقی‌ نداشت‌ و به‌ منزله‌ی‌ شی‌ء و کالایی‌ بود که‌ جزء لاینفک‌ دارایی‌ شوهر یا پدر خویش‌ به‌ شمار می‌رفت‌. ] عرب‌ برای‌ زن‌ هیچ‌گونه‌ حق‌ و حرمتی‌ قائل‌ نبود از جمله‌ شواهد این‌ امر محرومیت‌ ایشان‌ از ارث‌ و حتی‌ حق‌ الارث‌ بودن‌ آنان‌، انواع‌ ازدواجهای‌ اجباری‌، تعدد زوجات‌ به‌ نحوی‌ بی‌حد و شرط‌،  وجود اقسام‌ طلاقهایی‌ که‌ اسلام‌ از آن‌ با عنوان‌ «ضرار» یاد کرده‌ و... می‌باشد. 

اعراب‌ جاهلی‌ نسبت‌ به‌ زن‌ دیدگاهی‌ منفی‌ داشتند. ضرب‌ المثلهای‌ رایج‌ در یک‌ جامعه‌ نشان‌ دهنده‌ی‌ فرهنگ‌ آن‌ جامعه‌ می‌باشد. زن‌ در میان‌ عرب‌ جاهلی‌ به‌ مکر و کید شناخته‌ می‌شد و به‌ مار مثل‌ زده‌ می‌شد. اندیشه‌ و فکر زن‌، سست‌ و ضعیف‌، و نظر خواهی‌ و مشاوره‌ با وی‌ نشانه‌ی‌ حماقت‌ بود: «من‌ الحمق‌ الاخذ برأی‌ المرأه‌»، و چون‌ می‌خواستند به‌ سست‌ رأیی‌ فردی‌ مثل‌ بزنند، آن‌ را به‌ «رأی‌ النساء» تشبیه‌ می‌نمودند. دستورالعمل‌ «شاوروهن‌ و خالفوهنَّ» که‌ بعدها در عصر رجعت‌ جاهلیت‌، حتی‌ گاه‌ به‌ پیامبر (ص‌) نسبت‌ داده‌ می‌شد، در میان‌ ایشان‌ معمول‌ بود. زن‌ مظهر بی‌وفایی‌ و بی‌مهری‌ بود و اعتماد را نمی‌شایست‌. در لجاجت‌ نیز چنان‌ بود که‌ می‌گفتند: «زن‌ از کاری‌ نهی‌ نمی‌شود مگر آنکه‌ آن‌ را انجام‌ می‌دهد.» 

با ظهور اسلام‌ زن‌ از مقام‌ و موقعیتی‌ والا برخوردار گردید. اسلام‌ حقوق‌ پایمال‌ شده‌ی‌ زنان‌ را اعاده‌ نمود. پیامبر(ص‌) می‌کوشید که‌ دیدگاه‌ مسلمانان‌ را نسبت‌ به‌ زنان‌ متحول‌ کرده‌ و ایشان‌ را در خلقت‌ مساوی‌ با مردان‌ معرفی‌ کند.  او ضرب‌ و تحقیر زنان‌ را امری‌ ناشایست‌ می‌دانست‌ و مردان‌ را از آن‌ منع‌ می‌نمود.  پیامبر(ص‌) برای‌ زنان‌ شخصیت‌ قائل‌ شده‌ و با ایشان‌ مشورت‌ می‌کرد و به‌ رأی‌ آنان‌ عمل‌ می‌نمود، نمونه‌ی‌ آن‌ مشورت‌ وی‌ با ام‌ سلمه‌ در جریان‌ صلح‌ حدیبیه‌ بود. اسلام‌ در حقوق‌ اساسی‌ و از آن‌ جمله‌ علم‌ آموزی‌ تمایزی‌ میان‌ زن‌ و مرد قائل‌ نبود. پیامبر(ص‌) می‌فرمود: «طلب‌ العلم‌ فریضة‌ علی‌ کلّ مسلم‌ و مسلمة‌» علم‌ آموزی‌ بر هر مرد و زن‌ مسلمانی‌ واجب‌ است‌. و در حدیث‌ دیگری‌ فرموده‌: «ما مِن‌ مؤمنٍ و لامؤمنةٍ و لا حرٍّ و لا مملوکٍ الاّ و للّهِ علیه‌ حقٌ واجبٌ أن‌ یتعلّمَ من‌ العلم‌ و یتفّقَّه‌ فیه‌» خداوند بر گردن‌ هر زن‌ و مرد مؤمن‌ و آزاد و بنده‌ای‌ حقی‌ واجب‌ دارد و آن‌ آموختن‌ دانش‌ وژرف‌اندیشی‌ در آن‌ است‌. پیامبر در حدیث‌ دیگری‌ به‌ طور خاص‌ به‌ آموزش‌ دختران‌ اشاره‌ می‌کند و می‌فرماید: «ایما رجلٍ کانت‌ عندَه‌ ولیدهٌ فعلَّمها فأحسن‌ تعلیمها و أدِّبها فأحسن‌ تأدیبَها... فَلَهُ أجران‌» هر کس‌ دختری‌ داشته‌ باشد و او را خوب‌ تعلیم‌ دهد و ادب‌ آموزد... از جمله‌ کسانی‌ است‌ که‌ اجر مضاعف‌ دارند. شرع‌ حنیف‌ به‌ تعلیم‌ زنان‌ اهتمامی‌ خاص‌ داشت‌ و خروج‌ آنان‌ را از منزل‌ جهت‌ علم‌ آموزی‌ مجاز و حتی‌ ضروری‌ می‌دانست‌. ]تأکید رسول‌ خدا(ص‌) بر عدم‌ ممانعت‌ از حضور زنان‌ در مساجد که‌ در حقیقت‌ مراکز تعلیم‌ و تعلّم‌ در صدر اسلام‌ بود، حاکی‌ از این‌ امر است‌. ] اما زنان‌ به‌ این‌ حد نیز راضی‌ نشده‌ و برای‌ درک‌ محضر پیامبر(ص‌) و بهره‌گیری‌ علمی‌ از او سهمی‌ برابر مردان‌ می‌خواستند. پیامبر(ص‌) نیز روزی‌ را به‌ تعلیم‌ ایشان‌ اختصاص‌ داده‌ بود. زنان‌ در محضر آن‌ حضرت‌ که‌ صرفاً برای‌ آنان‌ تشکیل‌ می‌شد، گرد می‌آمدند و پیامبر(ص‌) آموزه‌های‌ و حیانی‌ خود را به‌ ایشان‌ می‌آموخت‌. علاوه‌ بر این‌ زنان‌ در مجالس‌ عمومی‌ نیز شرکت‌ می‌کردند و بهره‌های‌ علمی‌ می‌بردند. بسیاری‌ از علوم‌ شرعی‌ و احکام‌ فقهی‌ از طریق‌ زنان‌ مسلمان‌ محفوظ‌ مانده‌ است‌. زنان‌ و دختران‌ پیامبر (ص‌) به‌ عنوان‌ نزدیک‌ترین‌ افراد به‌ ایشان‌، در علم‌اندوزی‌ و ترویج‌ دانش‌ پیشگام‌ دیگر زنان‌ بودند.

پیامبر(ص‌) زن‌ را نه‌ عورت‌ و مایه‌ی‌ شرمساری‌ بلکه‌ لایق‌ محبت‌ و عشق‌ورزی‌ می‌دانست‌ و از او در کنار نماز یاد می‌کرد. اما در همین‌ روزگار مردان‌ مسلمان‌ گرفتار رسوبات‌ جاهلی‌ نزد پیامبر(ص‌) می‌رفتند و از جسارت‌ یافتن‌ زنان‌ شکایت‌ می‌کردند و اجازه‌ زدن‌ ایشان‌ را از حضرت‌ می‌خواستند. کثرت‌ روایات‌ نقل‌ شده‌ از پیامبر(ص‌) در تقبیح‌ زدن‌ زنان‌ و منع‌ مردان‌ از آن‌، خود دلیلی‌ بر رواج‌ این‌ امر در جامعه‌ آن‌ روز می‌باشد. با آنکه‌ پیامبر(ص‌) همواره‌ رعایت‌ حال‌ زنان‌ را توصیه‌ می‌کرد و زدن‌ ایشان‌ را کار اشرار می‌دانست‌. ] صحابی‌ بزرگ‌ عمر بن‌ خطاب‌ پس‌ از سالها مسلمانی‌، هنگامی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ از همسران‌ خود دلگیر شده‌ و از آنان‌ کناره‌ گرفته‌ بود، نزد ایشان‌ آمد و پس‌ از آنکه‌ حضرت‌ را به‌ ضرب‌ و شتم‌ زنان‌ توصیه‌ کرد، گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا من‌ جمیله‌ بنت‌ ثابت‌ را چنان‌ سیلی‌ زدم‌ که‌ با صورت‌ بر زمین‌ افتاد، زیرا از من‌ چیزی‌ خواسته‌ بود که‌ قادر به‌ انجامش‌ نبودم‌.  هنگامی‌ که‌ عمر به‌ خواستگاری‌ عاتکه‌ بنت‌ زید بن‌ عمرو رفت‌، عاتکه‌ با وی‌ شرط‌ کرد که‌ از رفتنش‌ به‌ مسجد ممانعت‌ نکند و نیز او را کتک‌ نزند و عمر با اکراه‌ شرایط‌ وی‌ را پذیرفت‌. 

عمر علاوه‌ بر اینکه‌ همسران‌ خود را کتک‌ می‌زد، در وقت‌ مقتضی‌ دیگر زنان‌ مسلمان‌ را نیز با تازیانه‌ می‌زد. هنگامی‌ که‌ زنان‌ در مرگ‌ رقیه‌ دختر پیامبر(ص‌) عزاداری‌ می‌کردند، عمر آنان‌ را با شلاق‌ تنبیه‌ کرد. او حتی‌ پیش‌ از نزول‌ آیات‌ حجاب‌ بر حسب‌ تعصب‌ و غیرت‌ شخصی‌ خود زنان‌ را به‌ رعایت‌ آن‌ وادار می‌کرد. روزی‌ زنان‌ قریش‌ مشغول‌ گفتگو با پیامبر(ص‌) بودند که‌ عمر اجازه‌ی‌ ورود خواست‌. زنان‌ همگی‌ حجاب‌ گرفتند. هنگامی‌ که‌ عمر وارد شد، پیامبر(ص‌) را دید که‌ لبخند بر لب‌ دارد، علت‌ را جویا شد، حضرت‌ فرمود: به‌ این‌ زنان‌ که‌ با شنیدن‌ صدای‌ تو حجاب‌ گرفتند، می‌خندم‌، عمر خطاب‌ به‌ ایشان‌ گفت‌: ای‌ دشمنان‌ خویشتن‌ آیا از من‌ حساب‌ می‌برید و از رسول‌ خدا خیر؟ زنان‌ گفتند: آخر تو خشن‌تر و تندخوتر از رسول‌ خدایی‌.
زبیر صحابی‌ دیگر پیامبر(ص‌) نیز نسبت‌ به‌ زنان‌ بسیار خشن‌ و سختگیر بود، اما می‌کوشید که‌ پیامبر(ص‌) از آن‌ مطلع‌ نگردد.او زنان‌ خود را کتک‌ می‌زد و گاه‌ چوب‌ بر سر ایشان‌ می‌شکست‌.

ابن‌ عمر صحابی‌ دیگر پیامبر(ص‌) نیز به‌ گفته‌ی‌ خود، از ترس‌ آن‌ حضرت‌ و نزول‌ وحی‌ الهی‌ نمی‌توانست‌ چنان‌ که‌ مایل‌ بود با زنان‌ خود رفتار کند. او پس‌ از رحلت‌ پیامبر(ص‌) به‌ این‌ خشونت‌ جاهلی‌ این‌گونه‌ اقرار کرده‌ است‌: «ما مردان‌ در عصر پیامبر(ص‌) از بیم‌ آنکه‌ مبادا در مذمّت‌مان‌ آیه‌ای‌ نازل‌ شود، مراقب‌ حرف‌ زدن‌ و رفتار خویش‌ با زنان‌ بودیم‌ ولی‌ همین‌ که‌ پیامبر(ص‌) درگذشت‌، دست‌ و زبان‌ به‌ روی‌ ایشان‌ گشودیم‌».
گاه‌ حتی‌ خود زنان‌، مردان‌ را به‌ دیده‌ی‌ برتر می‌نگریستند. هنگامی‌ که‌ آیه‌ی‌ «النّبی‌ اولی‌ بَالموُمنین‌ مِن‌ اَنفُسِهِم‌ و ازاوجُهُ اُمِّهاتُهُم‌» نازل‌ شد، زنی‌ خطاب‌ به‌ عایشه‌ گفت‌: یا امه‌! و عایشه‌ در پاسخ‌ گفت‌: من‌ مادر مردان‌ شما هستم‌ نه‌ زنانتان‌. ] بسیاری‌ از مردان‌ که‌ متأثر از غیرت‌ عصر جاهلی‌ بودند، حتی‌ در عصر پیامبر(ص‌) و با و جود تأکیدات‌ فراوان‌ وی‌ مبنی‌ بر حضور زنان‌ در مسجد و عدم‌ ممانعت‌ مردان‌ از آن‌، نسبت‌ به‌ خروج‌ زنان‌ خود از منزل‌، حساسیت‌ نشان‌ می‌دادند. عمر از رفتن‌ همسر خود به‌ مسجد، رضایت‌ نداشت‌. اما تنها به‌ خاطر دستور پیامبر(ص‌) او را از این‌ کار نهی‌ نمی‌کرد. زبیر نیز برای‌ انصراف‌ همسر خود از رفتن‌ به‌ مسجد، به‌ حیله‌ای‌ متوسّل‌ گردید. شبی‌ هنگام‌ رفتن‌ همسرش‌ به‌ مسجد، به‌ گونه‌ای‌ ناشناس‌ راه‌ را بر او گرفت‌ و متعرّض‌ وی‌ گردید زن‌ که‌ از این‌ رفتار زشت‌ که‌ به‌ گمانش‌ بیگانه‌ای‌ با او انجام‌ داده‌، بسیار متأثر شده‌ بود با خود گفت‌ که‌ زمانه‌ عوض‌ شده‌ و مردم‌ فاسد شده‌اند و دیگر برای‌ نماز عشا به‌ مسجد نرفت‌. بعدها چنان‌ شد که‌ وقتی‌ عبداللّه‌ بن‌ عمر حدیث‌ پیامبر(ص‌) «لاتمنعوا إماء اللّه‌ أن‌ یصلّین‌ فی‌ المسجد» را نقل‌ می‌کرد، پسر وی‌ بی‌توجه‌ به‌ فرمان‌ رسول‌ خدا(ص‌) گفت‌: اما من‌ ایشان‌ را از رفتن‌ به‌ مسجد باز می‌دارم‌. همچنین‌ گویند که‌ چون‌ ابن‌ عمر به‌ نقل‌ از پیامبر(ص‌) گفت‌ که‌ زنانتان‌ را اجازه‌ دهید شب‌ هنگام‌ به‌ مسجد بیایند، پسرش‌ به‌ اعتراض‌ گفت‌: به‌ خدا قسم‌ اجازه‌ نمی‌دهیم‌ به‌ مسجد روند و آن‌ را وسیله‌ی‌ فریب‌ و نیرنگ‌ قرار دهند.
بدین‌ ترتیب‌ زنان‌ از مهم‌ترین‌ تعلیم‌ و تعلّم‌ - مسجد - به‌ دور ماندند و از فرهنگ‌ و معارف‌ اسلامی‌ محروم‌ شدند. به‌ زودی‌ سنّت‌ پیامبر(ص‌) در مورد حضور زنان‌ در مسجد، با وجود تأکیدات‌ مکرر آن‌ حضرت‌ چنان‌ مغفول‌ و متروک‌ گردید که‌ کسی‌ باور نمی‌کرد، زنان‌ در عصر ایشان‌ به‌ مسجد می‌رفته‌اند. تا جایی‌ که‌ مردی‌ از انس‌ بن‌ مالک‌ صحابی‌ پیامبر(ص‌) می‌پرسد: آیا زنان‌ در نماز جماعت‌ رسول‌ خدا(ص‌) حاضر می‌شدند؟ و انس‌ پاسخ‌ می‌دهد: شگفتا ] از این‌ پرسش‌ [ ! اگر زنان‌ به‌ مسجد نمی‌رفتند چگونه‌ پیامبر(ص‌) می‌فرمود: بهترین‌ صف‌ زنان‌، صف‌ آخر و بدترین‌ صف‌ آنان‌ صف‌ اول‌؛ و بهترین‌ صف‌ مردان‌ صف‌ اول‌ و بدترین‌ صف‌ ایشان‌ صف‌ آخر است‌.
 
با توجه‌ به‌ اینکه‌ پس‌ از پیامبر(ص‌) عمده‌ سیاست‌گذار جامعه‌ اسلامی‌، عمر بن‌ خطاب‌ بوده‌ و سنّت‌ وی‌ - به‌ همراه‌ سیره‌ی‌ ابوبکر - حتی‌ پس‌ از مرگش‌ با عنوان‌ «سنت‌ شیخین‌» در کنار «کتاب‌ خدا» و «سیره‌ پیامبر(ص‌)» مطرح‌ می‌شده‌ و خلفای‌ بعدی‌ موظّف‌ به‌ رعایت‌ آن‌ بوده‌اند، آگاهی‌ از دیدگاه‌ و عملکرد وی‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ ضروری‌ می‌باشد.
زمانی‌ که‌ عمر به‌ خلافت‌ رسید با اقتدار بیشتری‌ به‌ ایده‌های‌ خود جامعه‌ عمل‌ پوشاند. تأکید بر روشن‌ نمودن‌ دیدگاه‌ عمر نسبت‌ به‌ زنان‌ با توجه‌ به‌ سیطره‌ سیاسی‌ او بر جامعه‌ پس‌ از پیامر(ص‌) امری‌ ضروری‌ و معقول‌ است‌ و با تبیین‌ آن‌ می‌توان‌ دانست‌ که‌ زن‌ در این‌ دوره‌ از چه‌ پایگاه‌ اجتماعی‌ برخوردار بوده‌ و به‌ تبع‌ آن‌ می‌توان‌ حدس‌ زد که‌ وضعیت‌ علمی‌ و فرهنگی‌ او چگونه‌ بوده‌ است‌.
عمر می‌گفت‌: «با زنان‌ حدیث‌ عشق‌ مگویید تا دل‌ ایشان‌ تباه‌ نشود، که‌ زنان‌ همچون‌ گوشتند بر صحرا افکنده‌، نگاه‌ دارنده‌ی‌ ایشان‌ خدای‌ است‌.» عمر زنان‌ را به‌ زشتی‌ توصیف‌ می‌کرد و مردان‌ را به‌ زشت‌ رفتاری‌ با ایشان‌ فرا می‌خواند. او می‌گفت‌: «زنان‌ عورات‌اند، یعنی‌ عیبهایند پس‌ ایشان‌ را زن‌ بارداری‌ که‌ به‌ نزد عمر فرا خوانده‌ شده‌ بود، از هیبت‌ خلیفه‌ جنین‌ خود را سقط‌ نمود. برخوردهای‌ تند خلیفه‌ تا آنجا پیش‌ رفت‌ که‌ مردم‌ از عبدالرحمن‌ بن‌ عوف‌ خواستند به‌ نزد خلیفه‌ رفته‌ و بگوید که‌ دختران‌ پشت‌ پرده‌ نیز از او ترسیده‌اند، دست‌ از خشونت‌ بردارد. این‌ تماماً همان‌ چیزی‌ بود که‌ در عصر جاهلیت‌ وجود داشت‌. یعنی‌ تحقیر زنان‌، رفتار خشونت‌آمیز نسبت‌ به‌ ایشان‌ و شخصیت‌ انسانی‌ قائل‌ نبودن‌ برای‌ آنان‌ و... لذا وقتی‌ علی‌(ع‌) به‌ خلافت‌ نشست‌ در نخستین‌ خطبه‌ی‌ خود از متروک‌شدن‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ و بازگشت‌ جاهلیت‌ پیشین‌ این‌گونه‌ یاد کرد: «الا و انَّ بَلِیَّتِکُم‌ قَد عادَت‌ کَهَیئَتَها یَومَ بَعَثَ اللّهُ نَبِیّکُم‌ (صلّی‌اللّهُ عَلَیهِ وَ آلهِ) آگاه‌ باشید که‌ محنت‌ و بلای‌ شما بازگشته‌ است‌ مانند محنت‌ و بلای‌ روزی‌ (عصر جاهلیت‌) که‌ خداوند پیامبر شما را برانگیخت‌. ]
بازگشت‌ جاهلیت‌ در تمامی‌ ابعاد زندگی‌ مسلمانان‌ تأثیر خود را بر جای‌ گذاشت‌. انحطاط‌ منزلت‌ زن‌ در جامعه‌ و نیز در خانواده‌ در اثر اختلال‌ در روند تعمیق‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ بعد از پیامبر(ص‌) از جمله‌ پی‌آمدهای‌ آن‌ بود. 

پانوشتها
] 1 [ ن‌.ک‌. جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌، دارالعلم‌ للملابین‌، 1969 م‌، ج‌ 5، صص‌ 533-566 و نیز ابن‌ هشام‌، السیرة‌ النبویة‌، ج‌ 1، ص‌ 373 (سخنان‌ جعفر بن‌ ابی‌طالب‌ در حضور نجاشی‌ و در توصیف‌ وضعیت‌ عرب‌ پیش‌ از اسلام‌).
] 2 [ ابن‌ هشام‌، السیره‌ النبویه‌، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌، الطبعه‌ الثالثه‌، 1421ه - 2000م‌، ج‌ 3، ص‌ 351.
] 3 [ همان‌، ج‌ 4، ص‌ 214.
] 4 [ اشاره‌ به‌ داستان‌ غدیر خم‌ و نصب‌ علی‌(ع‌) به‌ جانشینی‌ خود.
] 5 [ اشاره‌ به‌ سوره‌ی‌ نصر؛ نیز نک‌. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج‌ 4، ص‌ 214.
] 6 [ اسارس‌ این‌ ازدواج‌، مالکیت‌ مرد بر همسرش‌ بود. زن‌ پدر پس‌ از فوت‌ شوهر جزء ترکه‌ی‌ فرزند ارشد محسوب‌ می‌شد و اگر متوفی‌ پسری‌ نداشت‌؛ هر یک‌ از مردان‌ فامیل‌ که‌ زودتر پارچه‌ای‌ بر سر زن‌ می‌انداخت‌، صاحب‌ او بود و در هر حال‌ این‌ به‌ مالک‌ جدید بستگی‌ داشت‌ که‌ او را به‌ ازداوج‌ خود در آورد و یا مانع‌ ازدواج‌ او شده‌ تا بمیرد و میراث‌ وی‌ بگیرد. نک‌: جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ التاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج‌ 5، صص‌ 533-536.
] 7 [ علی‌ بن‌ الحسین‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، کتاب‌ الاغانی‌، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌، الطبعه‌ الثانیه‌، 1418 ه 1997 م‌، ج‌ 6، ص‌ 407.
] 8 [ عبدالحسین‌ احمد امینی‌، الغدیر فی‌ الکتاب‌ و السنه‌ و الادب‌، قم‌: مرکز الغدیر للدراسات‌ الاسلامیه‌، الطبعه‌ الاولی‌، 1416 ه 1995 م‌، ج‌ 6، ص‌ 120-121 به‌ نقل‌ از صحیح‌ مسلم‌، 1/355.
] 9 [ احکام‌ قضایی‌ خلیفه‌ی‌ دوم‌ در مورد سنگسار کردن‌ زن‌ دیوانه‌ی‌ زانی‌؛ زن‌ مضطری‌ که‌ از بیم‌ هلاک‌ تن‌ به‌ زنا داده‌ بود؛ زن‌ بارداری‌ که‌ به‌ حرام‌ بار گرفته‌ بود و زنی‌ که‌ نوزاد خود را شش‌ ماهه‌ به‌ دنیا آورده‌ بود، نمونه‌هایی‌ از خطا در حکم‌ و عدم‌ آگاهی‌ نسبت‌ به‌ شرع‌ اسلام‌ بود. نک‌: امینی‌، الغدیر، 6/136،145،159،171.
] 10 [ ابن‌ طیفور، ابوالفضل‌ احمد بن‌ ابی‌ طاهر، بلاغات‌ النساء، بیروت‌، دارالنهضة‌ الحدیثة‌، 1972 م‌، ص‌ 177؛ ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغه‌، بیروت‌، دارالجیل‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1407م‌، ج‌ 1، ص‌. 181،182، ج‌ 12، ص‌ 17.
] 11 [ ابومحمد عبداللّه‌ بن‌ مسلم‌ ابن‌ قتیبه‌ دینوری‌، الامامة‌ و السیاسة‌، قم‌، منشورات‌ الشریف‌ الرضی‌، 1388 ه - 1969م‌، ج‌ 1، ص‌ 6: سیوطی‌، جلال‌ الدین‌ عبدالرحمن‌ بن‌ ابی‌ بکر، تاریخ‌ الخلفاء، تحقیق‌ محمد محی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌؛ دارالجیل‌، 1408 ه - 1998م‌، ص‌ 80.
] 12 [ علی‌ بن‌ حسین‌ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ترجمه‌ پاینده‌، تهران‌، انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی‌، چاپ‌ چهارم‌، 1370 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 322.
] 13 [ ابن‌ عبد ربه‌ اندلسی‌، احمدبن‌ محمد، العقد الفرید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌، الطبعة‌ الثالثة‌، 1420ه - 1999م‌، ج‌ 6، ص‌ 99.
] 14 [ اعظم‌ ما أنت‌ هذه‌ الامة‌ بعدنبیّها (ص‌) ثلاث‌ خصال‌: قتلهم‌ عثمان‌، و احراقهم‌ الکعبه‌، و أخذ هم‌ الجزیه‌ من‌ المسلمین‌ (ابوعبیدالقاسم‌ بن‌ سلام‌، کتاب‌ الاموال‌، بیروت‌، دارالفکر، 1420 ه - 2000 م‌، ص‌ 60-61) و نیز نک‌: ابن‌ جوزی‌، اخبار الحمقی‌، و المغفلین‌، تحقیق‌ علی‌ خاقانی‌، بغداد، 1966، ص‌ 132.
] 15 [ ابن‌ قتیبه‌ دینوری‌، عبداللّه‌ بن‌ مسلم‌، عیون‌ الاخبار، قاهره‌، دارالکتب‌ المصریه‌؛ الطبعه‌ الاولی‌، 1349 ه - 1930 م‌، ج‌ 4، ص‌ 137.
] 16 [ مولی‌ به‌ لحاظ‌ اجتماعی‌ از بنده‌ بالاتر و از آزاد پایین‌تر بود. اسیر یابنده‌ی‌ آزاده‌ شده‌ منتسب‌ به‌ قبیله‌ و طائفه‌ صاحبان‌ خود می‌شد. آقا، هم‌ پیمان‌، دوست‌، اما معنای‌ اصطلاحی‌ مولی‌ که‌ میان‌ عربها معمول‌ بود از سه‌ نوع‌ بنده‌ تشکیل‌ می‌شد: مولی‌ عتاقه‌، مولی‌ عقد (حلف‌)، مولی‌ رحم‌ (جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ تمدن‌ اسلام‌، ترجمه‌ علی‌ جواهر کلام‌، انتشارات‌ امیرکبیر، چاپ‌ پنجم‌، صص‌. 662-664.
] 17 [ جاراللّه‌ زمخشری‌، الفائق‌ فی‌ غریب‌ الحدیث‌، مصر، مطبعة‌ الحلبی‌، ج‌ 1، ص‌ 319.
] 18 [ احمد بن‌ محمد ابن‌ عبدربه‌ اندلسی‌، العقد الفرید، ج‌ 3، ص‌ 378.
] 19 [ سلیم‌ بن‌ قیس‌ هلالی‌، اسرار آل‌ محمد، چاپ‌ ششم‌، صص‌ 150 - 152
] 20 [ ابن‌ قتیبه‌، عیون‌ الاخبار، ج‌ 4، ص‌ 8.
] 21 [ امیرعلی‌، روح‌ اسلام‌، ترجمه‌ ایرج‌ رزاقی‌. محمد مهدی‌ توحیدی‌پور، مشهد، 1366 ه ص‌. 212؛ احمد امین‌، فجر الاسلام‌، قاهره‌، مکتبة‌ المصریة‌، الطبعة‌ السابعة‌، 159 م‌، ص‌ 64.
] 22 [ جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ترجمه‌ محمد حسن‌ روحانی‌، مشهد، چاپ‌ اول‌، 1367 ش‌، ج‌ 1، صص‌: 408-410.
] 23 [ در این‌ دوره‌ دختران‌ از ابتدایی‌ترین‌ و طبیعی‌ترین‌ حق‌ انسانی‌ خود یعنی‌ حق‌ حیات‌ نیز محروم‌ بودند. برخی‌ آنها را از ترس‌ فقر و گرسنگی‌ و برخی‌ از روی‌ سفاهت‌ و حمیت‌ می‌کشتند و بعضی‌ نیز می‌گفتند ملائکه‌ دختران‌ خدا هستند پس‌ دختران‌ را به‌ دختران‌ ملحق‌ کنید.نک‌: قرطبی‌، ابوعبداللّه‌ محمد، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، قاهره‌، دارالکتب‌ المصریه‌، 1357 ه - 1938 م‌، ج‌ 19، ص‌. 232. قرآن‌ کریم‌ چنین‌ سنت‌ ناپسندی‌ را این‌گونه‌ ترسیم‌ کرده‌ است‌: «و چون‌ یکی‌ از ایشان‌ را به‌ فرزند دختری‌ مژده‌ آید از شدت‌ غم‌ و حسرت‌ رخسارش‌ سیاه‌ شد و سخت‌ دلتنگ‌ می‌شود و از این‌ عار روی‌ از قوم‌ خود پنهان‌ می‌دارد و به‌ فکر می‌افتد که‌ آیا این‌ دختر را با ذلت‌ و خواری‌ نگه‌ دارد و یا زنده‌ به‌ گور کند.» نحل‌ / 58-59؛ نیز نک‌: تکویر / 8-9؛ انعام‌ /140.
] 24 [ زنده‌ به‌ گور کردن‌ دختران‌ در میان‌ قبایلی‌ از عرب‌ همچون‌ مضر، خزاعه‌، بنوتمیم‌، کنده‌ و... رواج‌ داشت‌. آلوسی‌، سید محمود شکری‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفة‌ العرب‌، مصر، المکتبة‌ الاهیلة‌، الطبعة‌ الثانیة‌، 1342 ه - ج‌ 3، ص‌ 43؛ قرطبی‌، ابوعبداللّه‌ محمد، مختصر تفسیر القرطبی‌، اختصار و تعلیق‌ محمد کریم‌ راجح‌، بیروت‌، دارالکتاب‌ العربی‌، 1407 ه 1987م‌، ج‌ 3، ص‌ 79.
] 25 [ ابن‌ ندیم‌، محمد بن‌ اسحاق‌ الندیم‌، کتاب‌ الفهرست‌، ترجمه‌ محمدرضا تجدد چاپخانه‌، بانک‌ بازرگانی‌ ایران‌، چاپ‌ دوم‌، 1346 ه - ص‌ 161.
] 26 [ ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، ج‌ 13، ص‌ 177.
] 27 [ ابوحمزه‌ را چه‌ می‌شود که‌ نزد ما نمی‌آید و از خشم‌ آنکه‌ پسر نزاده‌ام‌ در خانه‌ی‌ مجاور مانده‌ است‌! به‌ خدا قسم‌ این‌ امر به‌ دست‌ ما نیست‌. آنچه‌ را به‌ ما می‌دهند، می‌گیریم‌. همچون‌ زمین‌ برای‌ کشاورز هستیم‌ که‌ هر چه‌ در ما می‌کارند، پرورش‌ می‌دهیم‌.
] 28 [ جاحظ‌، محمدبن‌ عمر و بن‌ بحر، البیان‌ و التبیین‌، تحقیق‌ درویش‌ جویدی‌، بیروت‌، المکتبة‌ العصریة‌، الطیعة‌ الثانیة‌، -1421 ه 2000 م‌. ج‌ 3، ص‌ 616.
[29] The Oxford Encyclopedia of Modern Islamic World, V.4, P 323.
] 30 [ جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌، ج‌ 5، ص‌ 566؛ جرجانی‌، حسین‌ بن‌ الحسن‌، جلاء الاذهان‌ و جلاء الاحزان‌ (تفسیر گازر)، تصحیح‌ و تعلیق‌ میرجلال‌ الدین‌ حسینی‌ ارموی‌، الطبعه‌ الاولی‌، 1378 ه ش‌، ج‌ 1، ص‌ 197؛ ابوالفتوح‌ رازی‌، تفسیر روض‌الجنان‌ و روح‌الجنان‌، تصحیح‌ و حواشی‌ ابوالحسن‌ شعرانی‌، کتاب‌ فروشی‌ اسلامیه‌، 1352 ش‌، ج‌ 3، 321.
] 31 [ جواد علی‌، المفصل‌، ج‌ 5، ص‌ 533؛ آلوسی‌، بلوغ‌ الارب‌، ج‌ 2، ص‌ 3-5.
] 32 [ جوادعلی‌، المفصل‌، ج‌ 4، ص‌ 633-634، ج‌ 5، ص‌ 547، مردان‌ کثیرالزوجه‌ چندان‌ زیاد بودند که‌ ابوالحسن‌ مدائنی‌ کتابی‌ درباره‌ کسانی‌ که‌ بیش‌ از چهار زن‌ داشته‌اند، تألیف‌ نمود (ابن‌ ندیم‌، ص‌ 102).
] 33 [ بقره‌، آیه‌ 232، برای‌ توضیح‌ بیشتر نک‌: جرجانی‌، تفسیر گازر، ج‌ 10، ص‌ 5-8.
] 34 [ جواد علی‌، المفصل‌، ج‌ 4، ص‌ 618.
] 35 [ همو، ج‌ 4، صص‌ 617-619.
] 36 [ ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج‌ 6، ص‌ 135.
] 37 [ همو، ج‌ 6، ص‌ 136.
] 38 [ نساء / 1.
] 39 [ صنعانی‌، عبدالرزاق‌ بن‌ همام‌، المصنّف‌، من‌ منشورات‌ المجلس‌ العلمی‌، ج‌ 9، ص‌ 443.
] 40 [ واقدی‌، محمد بن‌ عمر، کتاب‌ المغازی‌، تحقیق‌ مارسدن‌ جونز، بیروت‌، مؤسسه‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، 1409 ه - 1989م‌، ج‌ 2، ص‌ 613.
] 41 [ طبرسی‌، ابوعلی‌ فضل‌ بن‌ الحسن‌، مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر قرآن‌، تحقیق‌ سید هاشم‌ رسولی‌ محلاتی‌ و سید فضل‌ اللّه‌ یزدی‌ طباطبایی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌، الطبعه‌ الثانیه‌، 1408 ه، ج‌ 1، ص‌ 74؛ کراجکی‌ طرابلسی‌، ابوالفتح‌ محمد بن‌ علی‌، کنزالفوائد، قم‌، الطبعه‌ الاولی‌، 1410 ه، ج‌ 2، ص‌ 107.
] 42 [ طبرسی‌، مجمع‌ البیان‌، ج‌ 2، ص‌ 782.
] 43 [ بخاری‌، محمدبن‌اسماعیل‌، الصحیح‌، دارالفکر، 1410 ه - 1981 م‌، ج‌ 6، ص‌ 120، کتاب‌ النکاح‌.
] 44 [ صنعانی‌، ج‌ 3، ص‌ 146.
] 45 [ همانجا.
] 46 [ بخاری‌، الصحیح‌، ج‌ 1، ص‌ 34، کتاب‌ العلم‌.
] 47 [ ابن‌ حجر عسقلانی‌، احمد بن‌ علی‌، الاصابة‌، فی‌ تمییز الصحابة‌ بیروت‌، دارالکتاب‌ العربی‌، ج‌ 4، ص‌ 455؛ ابن‌ عبدالبر القرطبی‌، الاستیعاب‌ هامش‌ الاصابه‌، بیروت‌، دارالکتاب‌ العربی‌، ج‌ 4، ص‌ 452.
] 48 [ ابن‌ سعد، محمد بن‌ سعدبن‌ منبع‌ الهاشمی‌، الطبقات‌ الکبری‌، تحقیق‌ محمد عبدالقادر عطا، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیة‌، الطبعة‌ الانیة‌، 1418 ه 1997 م‌، ج‌ 8، صص‌: 16-31 و 42-104.
] 49 [ نسائی‌، سنن‌، شرح‌ جلال‌ الدین‌ سیوطی‌، بیروت‌، داراکتب‌ العلمیه‌، ج‌ 7، ص‌ 61، کتاب‌ عشرة‌ النساء باب‌ حب‌ النساء، حدیث‌ 1.
] 50 [ ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، صص‌ 165؛ صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 9، ص‌ 443؛ بخاری‌، الصحیح‌، ج‌ 6، ص‌ 148.
] 51 [ ابن‌ سعد، الطباقت‌ الکبری‌، ج‌ 8، صص‌ 164-165؛ صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 3، ص‌ 151.
] 52 [ صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 9، ص‌ 443.
] 53 [ ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 145.
] 54 [ ابن‌ اثیر، عزالدین‌ ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد، اسد الغابة‌ فی‌ معرفة‌ الصحابه‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1417 ه - 1996 م‌، ج‌ 7، ص‌ 201.
] 55 [ ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، ج‌ 1، ص‌ 181.
] 56 [ ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 165.
] 57 [ حکم‌ حجاب‌ در سال‌ پنجم‌ هجرت‌ و در جریان‌ ازدواج‌ پیامبر (ص‌) با زینب‌ بنت‌ جحش‌ نازل‌ شد و آنچه‌ در اصطلاح‌ تاریخ‌ و حدیث‌ اسلامی‌ با عنوان‌ «آیه‌ حجاب‌» یاد می‌شود، آیه‌ پنجاه‌ و سوم‌ سوره‌ احزاب‌ است‌ و خاص‌ زنا پیامبر(ص‌) می‌باشد. (این‌ سعد، ج‌ 8، ص‌ 139-142). آنچه‌ برای‌ عموم‌ زنان‌ مسلمان‌ مطرح‌ بوده‌، در قدیم‌ و به‌ ویژه‌ در اصطلاح‌ فقها با واژه‌ «ستر» به‌ کار می‌رفته‌ است‌ و استعمال‌ کلمه‌ «حجاب‌» در مورد پوشش‌، اصطلاح‌ نسبتاً جدیدی‌ است‌ و تسامحاً از آیات‌ 31 سوره‌ نور و 59 سوره‌ احزاب‌ هم‌ به‌ عنوان‌ آیات‌ حجاب‌ یاد می‌شود. ر. ک‌: مطهری‌، مرتضی‌، مسئله‌ حجاب‌، انتشارات‌ صدرا، تهران‌، 1372 ش‌، ص‌ 78-79.
] 58 [ ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 146.
] 59 [ همو، ج‌ 8، صص‌: 197-198 و نیز نک‌: همو، ج‌ 8، ص‌ 184.
] 60 [ صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 2، ص‌ 442.
] 61 [ بخاری‌، الصحیح‌، ج‌ 6، ص‌ 146، باب‌ الوصاه‌ بالنساء.
] 62 [ احزاب‌ / 6.
] 63 [ ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 144.
] 64 [ ابن‌ حجر عسقلانی‌، الاصابة‌ فی‌ تمییز الصحابه‌، ج‌ 4، ص‌ 364.
] 65 [ ابن‌ اثیر، اسد الغابه‌، ج‌ 7، ص‌ 201.
] 66 [ کنیزان‌ خدا را از نماز گزاردن‌ در مسجد ممانعت‌ نکنید.
] 67 [ صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 3، ص‌ 148.
] 68 [ همانجا.
] 69 [ همانجا.
] 70 [ ابن‌ قتیبه‌ دینوری‌، ابومحمد عبداللّه‌ بن‌ مسلم‌، امامت‌ و سیاست‌، ترجمه‌ طباطبایی‌، تهران‌، انتشارات‌ ققنوس‌، 1380 ش‌، ص‌ 47.
] 71 [ امینی‌، الغدیر، ج‌ 6، ص‌ 170.
] 72 [ غزالی‌، ابوحامد محمد، نصیحة‌ الملوک‌، تصحیح‌ جلال‌ الدین‌ همایی‌، تهران‌، انتشارات‌ بابک‌؛ 1361 ش‌، ص‌ 268.
] 73 [ ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، ج‌ 1، ص‌ 174.
] 74 [ ابن‌ قتیبه‌، عیون‌ الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 12.
] 75 [ نهج‌البلاغه‌، خطبه‌ 16، بند 2.
] 76 [ دکتر زهرا الهویی‌ نظری‌، بازگشت‌ سنن‌ جاهلی‌ در دوران‌ پس‌ از پیامبر(ص‌)، فصلنامه‌ دانشگاه‌ الزهرا (س‌) ، سال‌ چهارم‌، شماره‌ 517، پاییز 1383. 

منابع‌
قرآن‌ کریم‌، ترجمه‌ مهدی‌ الهی‌ قمشه‌ای‌، انتشارات‌ صبانگار، تهران‌، 1378 ه- ش‌.
نهج‌البلاغه‌، فیض‌ الاسلام‌.
آلوسی‌، سید محمد شکری‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ العرب‌، مصر، المکتبة‌ ا لاهلیة‌، الطبعة‌ الثانیة‌، 1342 ه.
ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، بیروت‌، دارالجبل‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1407 ه 1987م‌.
ابن‌ اثیر، عزالدین‌ ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد، اسد الغابة‌ فی‌ معرفة‌ الصحابة‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1417 ه - 1996م‌.

برگرفته از

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

  • سوشیانت

پایه گذاری عزاداری حسینی

سوشیانت | چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۲۱ ب.ظ | ۰دیدگاه

آل بویه، نخستین سوگواران حسینی

 

گاهی گفته می شود که تاریخچه نخستین سوگواری رسمی بر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای حماسه عاشورا به زمان حکومت صفویه – که مذهب تشیع به رسمیت شناخته شد- باز می گردد. حال اینکه بنا بر منابع متقن تاریخی، اولین عزاداری رسمی بر کشتگان عاشورا در دوران حکومت آل بویه در سده چهارم شکل گرفت و پرچم سوگ سالار شهیدان برای نخستین بار در تاریخ در زمان خلیفه بر بام منازل به اهتزاز درآمد.

سنتی را که دیلمیان پایه گذاری کرده بودند، قریب به 60 سال تداوم یافت، و پس از آن در زمان سلجوقیان_سده پنجم تا هشتم هجری- این سنت عمومیت یافت و شاعران و نوحه گران بدون تقیه و پروا به سوگ خاندان عصمت می نشستند.

أبوریحان بیرونى، در کتاب آثارالباقیه که در حدود سنه سیصد و نود تألیف شده است، شرحى مى‏نویسد، مبتنى بر این که روز عاشورا تا پیش از واقعه کربلا روز میمون و مبارکى محسوب مى‏شد و بعد از آن که حادثه کربلا اتفاق افتاد، روز عزادارى و سوگوارى گردید. بنى أمیه این روز را باز (به مناسبت انتقامى که از بنى هاشم گرفته بودند) مبارک و میمون مى‏داشتند و جشن مى‏گرفتند اما شیعیان در این روز نوحه‏سرایى و عزادارى مى‏کنند .

  • سوشیانت

نوروز از نگاه اسلام

سوشیانت | سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۵۶ ب.ظ | ۰دیدگاه

اعجاز نوروز

همانطور که می دانید ایرانی ها در بسیاری از زمینه ها و یا به عبارتی در تمامی علوم و فنون از عهد باستان تا کنون پیشرفته بودند و مبدع خیلی از اختراعات بشری می باشند و امور را به بهترین نحو انجام می دادند و برای هر اتفاقی دلیل می یافتندو از مردمان زمانه خود بسیار پیشرفته تر و قرن ها جلوتر بودند.در زمانی که اروپاییان و ساکنان قاره آمریکا در جهالت به سر می بردند ایرانیان دارای تمدن های با شکوه،قانون مند و پیشرفته بودند.

در ایران باستان جشن ها و آئین های بسیاری وجود داشت که به نظر نگارنده هیچ کدام بی علت و بی حکمت نمی تواند باشد.

یکی از بزرگترین این مراسم ها و جشن های کهن و باستانی،عید نوروز می باشدکه از هزاران سال گذشته تا کنون پاسداشت و برگزار می شود و در بین تمامی آریاییان و اقوام مختلف ایرانی و آریایی به زیبایی هر چه تمام تر برگزار می شود و این سنت زیبا را حفظ کرده اند.

جشن نوروز یادگار جمشید پادشاه استوره ای و افسانه ای ایران زمین؛که پدر همه ما ایرانیان می باشد و به گفته تاریخ داراری «فَر» کیانی بوده که اکنون از آن به عنوان پیامبری تعبیر کردند می باشد که برای همه ما آنرا به ارث گذاشته و چه میراث ارزشمندی است که به نوعی می توان گفت که هویت ما ایرانیان و نقطه عطفی در زندگی همه ما می باشد.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ