شیخ ابوعلی دقاق رحمةالله به روایت تذکرة الأولیاء
آن استاد علم و بیان آن بنیاد کشف و عیان آن گمشده عشق و مودت آن سوخته شوق و محبت آن مخلص درد و اشتیاق شیخ وقت ابوعلی دقاق رحمةالله علیه و قدس الله سره العزیز امام وقت بود و شیخ عهد و سلطان طریقت و پادشاه حقیقت و زبان حق بود در احادیث و تفسیر و بیان و تقریر و وعظ و تذکیر شانی عظیم داشت و در ریاضت و کرامت آیتی بود و در لطایف و حقایق ومقام و حال متعین مرید نصرآبادی بود و بسی مشایخ کبار را دیده بود و خدمت کرده بزرگان گفتهاند در هر عهدی نوحهگری بوده است و نوحهگر آن وقت بوعلی دقاقست آن درد شوق و سوز و ذوق که او را بوده است کس را نشان ندهند وهرگز درعمر خویش پشت بازننهاده بود و ابتدا در مرو بود که واقعهٔ بدو فرود آمد چنانکه به یکی از کبار مشایخ گفت: در مرو ابلیس رادیدم که خاک بر سر میکرد گفتم ای لعین چه بوده است گفت: خلعتی که هفتصد هزار سالست با منتظر آن بودم و در آرزوی آن میسوختم در بر بسر آرد فروشی انداخت.
شیخ بوعلی فارمدی با کمال عظمت خویش میگوید مرا هیچ حجت فردا نخواهد بود الا آنکه گویم بوعلی دقاقم.
و استاد بوعلی میگوید درخت خودروست که کسی او را نپرورده باشد برگ بیارد و لیکن بار نیارد و اگر برگ بیارد بیمزه آرد مرد نیز همچنین باشد چون او را استاد نبوده باشد ازو هیچ چیز نیاید.
پس گفت: من این طرق از نصرآبادی گرفتم و او از شبلی و او از جنید و او از سری و او از داود و او ازمعروف و او ازتابعین.
- ۰دیدگاه
- ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۲۰