انوشیروان دادگر
انوشیروان و پیرزن فقیر
خسرو انوشَه روان شاه ایران که به دادگری معروف بوده است، روزی از روزها بر پشت بام قصر خود رفته بود و قدم می زد. هوا می خورد و مناظر اطراف قصرش را تماشا می کرد. او بر بام گسترده کاخ خود قدم می زد و اطراف را نگاه می کرد که ناگهان چشمش به پیرزن فقیری افتاد که کمی دورتر از قصر او، منزل داشت.
دید بر پشت بام همسایه / پیر زالی فقیر و بی مایه
انوشَه روان متوجه شد که پیرزن فقیر کوزه ای به دست دارد و در محوطه خانه خود می خواهد دست و رویش را بشوید. کوزه اما شکسته بود و ترک داشت و آب آن از درز ترک ها و محل شکستگی، چکه چکه می ریخت پایین. انوشَه روان که نخستین بار بود که بر پشت بام خانه خود رفته بود، چیزهای تازه ای از آن بالا در اطراف خانه خود می دید که قبلاً ندیده بود. او مثلاً نمی دانست که پیرزن فقیری در همسایگی کاخ او زندگی می کند. پیرزن فقیری که از شدت فقر، حتی توان خریدن یک کوزه نو را نداشت. انوشَه روان، مخفیانه پیرزن را زیر نظر گرفت و دید که پیرزن…
- ۰دیدگاه
- ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۵۵