یادی از استاد بزرگ گاهشماری ایرانی
چهار سال پیش از این، در پانزدهمین روز فروردینماه ۱۳۸۱، داس «زروان» شاخه تنومند و پربار دیگری از درخت دانش کهن این سرزمینِ فرو غلطیده در دام جهل و خرافه را برچید و برفت. آنگاه که شاخه ستبر استاد احمد بیرشک بر آغوش سپندارمذ ایران فرو خفت و روانش به زروان بیکرانه پیوست، هشتاد سال از نخستین کتابی که پدید آورد، و از نخستین میوهای که بر شاخش نشست، میگذشت. هشتاد سال خواندن، پژوهیدن، نوشتن، و پدیدآوردن بیش از یکصد و بیست کتاب و صدها مقاله علمی در عمری که از ۱۲۸۵ آغاز شده بود و پس از نزدیک به یکصد سال، به سرانجام آمد.
رفتن بیرشک غمانگیز نیست. که خود میگفت: «مهم این است که چه بر جای میماند». غمانگیز این است که چه کسی بر کرسی دانش او تکیه خواهد زد؟ چه کسی سطرهای نیمهتمام او را برخواهد نوشت؟ دریغا که امروزه بر جای این شاخههای فرو غلطیده، جوانه نوشکفتهای برنمیزند و جای خالی آنان را کسی پر نمیکند. به همان سان که هیچکس بر جایگاه جلال همایی، احمد آرام یا مرتضی راوندی ننشست.
- ۰دیدگاه
- ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۵۹