میترا فراتر از آیین
در قرنهای ابتدایی پس از میلاد مسیح، میترائیسم رقیب بسیار جدی مسیحیت بود. چرا که در آن زمان میترا تنها ناجی و نشان دهنده راه و آیین زندگی بود. به دلیل حضور موازی دو سیستم قوی دینی در یک زمان و در یک جا، 25 دسامبر، روز تولد میترا، روز تولد «مسیح» شد و درست از همین جا نفوذ ایده های میترائی به مسیحیت آغاز شد.
در آغاز قسمت عمده آیین مسیحیت را میترائیسم تشکیل میداد. ولی به مرور زمان هنگامی که موقعیت دین رسمی امپراتوری روم را پیدا میکند، جریان تصفیه ایده های شرقی شروع میشود. حتی آوازها و سرودهای مذهبی «پارسی» که در آن «اشوزرتشت» تولد ناجی (حضرت عیسی) را پیشگویی کرده و به تعمید او نیز اشاره شده و در انجیل هم آمده، قانونی و مقدس به حساب نیامدند.
از قرن چهارم میلادی، مسیحیت دچار تضادهای داخلی و مبارزات بی رحمانه و سفت و سخت داخلی برای حفظ حقوق احکام و انجیل میشود و دین مسیحیت با ترس شدید از نابودی روم در مقابل پارس ها با آنکه منشعب از میترائیسم با ریشه های زرتشتی بود، کوشش میکند خود را مستقل کند.
امپراتوری روم به سبب جنگهای با امپراتوری پارس (ایران) مهد میترائیسم را دشمن همیشگی و جدی خود میدانست و به همین دلیل احساس نیاز به ایدئولوژی مستقل دولتی، برای مقابله با هرگونه تأثیر از سوی ایران و ایده های شرقی رشد میکند و مسیحیت چون پدیده ای نو، پیروزی خود را جشن میگیرد.
از قرن چهارم میلادی، زروانیسم، اعتلای خود را در زمان ساسانیان کسب میکند و به دنبال آن دوران طلایی ستاره شناسی، ریاضیات، ادبیات و معماری و زندگی روحانی درون ایران، خطر جهانی شدن پیدا میکند که این برای امپراتوری روم خطری جدی محسوب میشد. از اینجاست که امپراتوری روم کوشش میکند با ایدئولوژی و کلیسای سازمان یافته خود در برابر دین قوی زرتشتی مقاومت کند.
هر دو امپراتوری ( روم و ایران ) به خدای خورشید، میترای شکست ناپذیر، معتقد بودند و خود را بنده خدا، پدر «میترا» میدانستند. که این به معنای پیوند روحانی دو دولت قوی غرب و شرق بود و میتوانست به ایجاد تشکیلات واحد سیاسی - دولتی دو امپراتوری عظیم بیانجامد. که اگر این اتفاق میافتاد، شاید تاریخ جهان سرنوشتی دیگر پیدا میکرد و به تکامل خود میرسید.
کنستانتین اول، امپراتور مسیحی که به تحکیم ایدئولوژی امپراتوری معتقد بود، به خوبی میفهمید که به کمک میترائیسم این کار عملی نیست و خطرناک جلوه میکند. از طرفی میترائیسم به عنوان سازنده ساختار خشک و بسیار منظم، به سلسله مراتب سخت وفادار است و برای رسیدن به پله جدید، نیاز به مردانگی عظیم و قهرمانی شخصی بودهو بدین ترتیب روز به روز از تعداد پیروانش کاسته میشده است.
مسیحیت از این نظر بیشتر مردمی بوده و هرکدام از اسقفها میتوانستند پایه گذار جریان نوی مسیحیت باشند. با نتیجه گیری از اساس تئوریک، با توجه به عقاید و نظرهای شخصی و با استفاده از اتوریته خودبین پیروان، برای ارضای منافع شخصی و کلیسا که هیچ ارتباطی با آموزش پاک عیسی نداشته است، تاریخ مسیحیت، انباشته از خرافات متنوع و مسائل من درآوردی رنگارنگ، از ایده های شرقی دور میشود و با هم پیچیدگی مرموز فقهی پیدا میکند و خطر افتادن به دام صوفیسم تهدیدش میکند.
میترائیسم سفت و سخت به بروز مسائل از خود ساخته، گمراهی و کفر امکان نداد و حتی در محیط جنگ که میترائیسم در آن رشد کرده بود، نتوانست صحنه شرط بندی فقهی شود. در صورتی که مسیحیت به عنوان یک ایدئولوژی همه کاره به مردم اجازه داد با اعتقادات و نظرات مطلقا مختلف و متنوع، زیر نشان عیسی مسیح، پیرو و هوادار باقی بمانند. که این شرایط، نقش بسیار عمده ای را در پخش و توسعه کلی دین مسیحیت ایفا کرد.
بدین ترتیب دموکراسی در مسیحیت و بسته بودن میترائیسم، بسیاری از مسائل را مشخص کرد و به دلایل سیاسی، میترائیسم متحمل شکست میشود. میترائیسم با ریشه های ایرانی به عنوان دین رسمی دولتی که روم را از قدرت جهانی محروم کرده، برای رومیها غیر خودی و نامفهوم باقی میماند.
دین زرتشت در زمان ساسانیان، موقعیت ایدئولوژیکی دولتی داشته، در حالی که روم فاقد همچون ایدئولوژی بوده، در صورتی که نیاز با آن در آن زمان بسیار محسوس بوده است. کنستانتین تمام نیرویش را روی مسیحیت گذاشت تنها با یک هدف که روم استقلال ایدئولوژیکی و مذهبی نسبت به ایران پیدا کند.
میترائیسم تأثیر بسیار گسترده ای بر مسیحیت گذاشت. ولی به دلایل تاریخی، ایدئولوژیکی و سیاسی از بین رفت و جای خود را به مسیحیت داد. نه فاکتورهای تاریخی و نه ایدئولوژیکی نتوانستند مشخص کنند در مبارزه بین دو دین زرتشتی و مسیحیت، کدام یک پیروز از میدان به در میآید، اگر فاکتورهای سیاسی پیش نمیآمد. برای پیروزی در جنگهای دائمی با ایران، طبیعی بود که میترائیسم به هیچ عنوان نمیتواند دین رسمی و دولتی امپراتوری روم بشود و خواسته های سیاسی دولت را در این مسیر ارضا کند.
ولی به هر صورت، مسیحیت در بسیاری از مسائل و مراسم مذهبی مدیون میترائیسم باقی میماند و در آیین مذهبی اروپا ریشه های شرقی نفوذ میکند و جای میگیرد.
- ۹۱/۱۰/۲۰