عمرو لیث صفاری
عمرو لیث صفاری
عمرو لیث دومین فرمانروای سلسله صفاری بود که در شرق و جنوب ایران حکومت میکرد (۸۷۹-۹۰۱ میلادی(.او و برادرنش یعقوب، طاهر و علی فرزندان رویگری بنام لیث و اهل سیستان بودند . او برادر کوچک یعقوب لیث بود و پا به پای برادر بزرگترش جنگید. پس از مرگ یعقوب در جندی شاپور خوزستان عمرو جانشین برادرش و پادشاه صفاریان شد . در دوران ۲۲ساله فرمانرواییش درگیریهای فراوانی با خلیفه معتمد و برادرش موفق داشت که گاهی به دشمنی منجر میشد اما عموما با سازش به پایان می رسید.
بعد از فوت یعقوب، برادرش عمرو جانشین او شد. ولی بر خلاف سیاست یعقوب بلافاصله نامه ای به خلیفه نوشته و به او اظهار اطاعت کرد، نوه خواند میر در این باره می نویسد: «چون یعقوب بن لیث وفات یافت برادرش عمرو متصدی امر حکومت شد، عرضه داشتی بپایه سریر خلافت مسیر فرستاد اظهار اطاعت و انقیاد نمود و از دارالخلافه منشوری فرستاده حکومت عراق عجم و فارس و خراسان و شحنگی بغداد به او ارزانی شد، عمرو خلعت خلیفه قبول کرد.» البته باید گفت که عمرو برای جانشینی برادرش یعقوب با رقابت برادر دیگرش علی روبرو بود «اما حیله گری و سخت دلی عمرو، سبب شد که وی جانشین برادر گردد. ولی علی هرگز برکناری خود را نپذیرفت و عمرو نیز وی را در بند کرد، اندکی بعد علی به برادرش عمرو خیانت ورزید و سرانجام به رافع بن هرثمه دشمن دیگر عمرو پیوست.
دوران حکومت عمرو به جنگهایی گذشت از جمله جنگ با خجستانی ـ که در نواحی خراسان و مازندران به طغیان علیه عمرو برخاسته بود ـ که پس از چند جنگ میان آنها و در حالی که فتنه و شورش خجستانی طولانی شده بود ، بالاخره وی در سال ۲۶۸ ه . ق «در حال مستی به دست دو تن از غلامان خویش کشته شد.» و خیال عمرو از شورش او بدین ترتیب راحت شد ، ولی سپاهیان خجستانی به رافع بن هرثمه پیوستند که از جانب محمد بن طاهر نیابت حکومت خراسان را داشت، اما مقابله با رافع ـ که با یک واسطه از خلیفه فرمان حکومت داشت ـ برای عمرو بسیار مشکل بود. چون علاوه بر سپاهیان رافع «اسماعیل بن احمد امیر سامانی هم به سبب آنکه رافع را نماینده خلیفه و نایب طاهریان می دانست، با وی همراهی می کرد. چنانکه یک بار برای بیرون راندن عامل عمرو لیث از مرو به مخالفان عمرو کمک کرد.»و شاید دلیل کینه عمرو از اسماعیل و لشکر کشی بعدی اش به ماوراءالنهر که موجب اسارت و مرگش شد، از همین مسأله ناشی شده باشد. ـ اما پس از اینکه معتضد به خلا فت رسید از سویی «رافع بن هرثمه با او مخالفت آغاز کرد و از سوی دیگر «عمرو نسبت به خلیفه جدید اظهار طاعت کرد وهدایایی نیز تقدیم نمود (پس) خلیفه دفع طغیان رافع را به عمرو لیث وا گذاشت و باز امارت خراسان و سیستان را به وی داد.» این مسأله دست عمرو را در سرکوبی دشمنانش باز گذاشت و عمرو پس از کشتن رافع سر او را به بغداد فرستاد، پس از این عمرو حکمرانی ماوراءالنهر را از خلیفه درخواست کرد و خلیفه با اینکه از قدرت یابی دوباره عمرو واینکه شاید وی نیز چون برادرش پس از قدرتمند شدن قصد نابودی خلافت را کند ، بیمناک بود ولی با این هدف که در جنگ بین سامانیان و صفاریان یکی از آنها ـ و بیشتر عمرو ـ نابود خواهد شد با این تقاضا موافقت کرد، ولی در خفا امیر اسماعیل سامانی را به مقاومت در برابر عمروتشویق کرد، به هرحال عمرو پس از دریافت موافقت خلیفه به طرف ماوراءالنهررفت و به پیغام اسماعیل که «توجهاتی پهناور بدست داری، تنها ماوراءالنهر بدست من است و من در یک مرز هستم، به آنچه در دست تو هست قانع باش ومرا بگذار در این مرز مقیم باشم.» توجهی نکرد و بدین ترتیب بین دو سپاه جنگی اتفاق افتاد و در اثنای جنگ عمرو فراری شد و در حین فرار دستگیر و اسیر شد. خلیفه از اسارت عمرو خشنود شد و هنگامی که که خبر را شنید «رحمت بر اسماعیل و لعنت بر عمرو» فرستاد، عمرو پس از اسارت به مرکز خلافت فرستاده شد وبالاخره پس از چندی اسارت در زندان بالاخره در روز « سه شنبه هشت روز رفته از جمادی الآخر ۲۸۹ عمرو بن لیث صفار در گذشت وفردای آن روز نزدیک قصر حسنی به گور شد.» درباره اینکه عمرو چگونه در گذشت اختلاف نظر وجود دارد، برخی مرگ او را « در اثر گرسنگی»[و برخی مرگ او را به دستور معتضد می دانند و یا به تحریک قاسم عبیدالله وزیر خلیفه.
- ۹۱/۱۰/۲۸