شاپور دوم
شاپور یک نام پسرانه پارسی کهن است . شاپور آمیزه ای از شاه + پور است یعنی پسر شاه.شاهزاده و معادل پرنس در انگلیسی است .
شاپور دوم یا شاپور کبیر یا شاپور ذوالاکتاف از ۳۰۹ تا سال ۳۷۹ میلادی، پادشاه ساسانی بود. بعد از برادر آذرنرسی برتخت نشست. او پسر هرمز دوم بود. مدت سلطنت او هفتاد سال بود.
حوادث بعد از مرگ هرمز دوم
بعد از هرمز دوم قساوت و بیرحمی آذرنرسی، بهانهای به دست بزرگان کشور داد تا او را از میان بردارند. یک برادر او را هم که لایق سلطنت نمیدانستند، کور کردند و برادر دیگرش را که مثل پدر، هرمزد نام داشت، به زندان افکندند که چندی بعد فرار کرد و به روم پناه برد.
بزرگان کشور که درین هنگام قدرت واقعی را در دست داشتند چون ظاهراً از خاندان نرسی دیگر کسی که شایستهٔ سلطنت باشد، باقی نمانده بود، یک کودک نوزاد هرمز دوم را که بعد از مرگ پدر در همین ایام هرج و مرج به دنیا آمده بود، را شاهنشاه خواندند. این کودک نوزاد شاپور نامیده میشد. مادر وی برخلاف مادر نرسی و برادرانش ملکهٔ رسمی محسوب نمیشد. داستانی دربارهٔ او هست که میگوید درباریان، زمانی که مادر وی، باردار بود بر زهدان مادر، تاج شاهی نهادند و او پیش از زایش، شاه شده بود.
شاپور خردسال به زودی رشد کرد و با ابراز هوش و لیاقت تدریجاً خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، خود را برای در دست گرفتن سلطنت آماده نشان داد. وی در حدود شانزده سالگی خویش، توانست هرج و مرج ناشی از غلبهٔ اعیان را رفع کند و آنها را که عادت به مداخله در امور کرده بودند، به سر جای خویش بنشاند.
جنگ با اعراب
شاپور اولین تکلیف عمدهای که پیش روی خود یافت تنبیه اعراب بحرین بود. نه فقط بدان سبب که پدر شاهپور، هرمز دوم در جنگ با اعراب مهاجم کشته شده بود بلکه مخصوصاً از آن جهت که این اعراب در دورهٔ خردسالی شاپور، در سواحل خلیج فارس تاخت و تازهای بسیار کرده بودند و امنیت آن حدود را به شدت مختل ساخته بودند. با کشتیهایی که شاه جوان در خلیج فارس به آب انداخت، اعراب احساء به شدت قلع و قمع شدند و امنیت آن حدود تأمین گشت.
((در باره خشونت وی نسبت به اعراب شایعات زیاد رواج یافته از جمله سوراخ کردن شانه های آنان و گذرانیدن ریسمان از کتف هایشان)).
شاپور ذوالاکتاف
از این رو بدو لقب شانه سُنب یا ذوالاکتاف، (سوراخ کنندهٔ شانهها(، دادند که شاپور، سزای کارهای عربها را، با سوراخ کردن شانههایشان میداد. حمزه اصفهانی عقیده این لقب معنی سوراخ کنندهٔ شانهها را دارد و کریستن سن، ایرانشناس دانمارکی نیز همین عقیده را دارد.
این احتمال هم هست که در اخبار و روایات مربوط به تجاوز اعراب احساء و تنبیه آنها مبالغههایی هم از جانب شعوبیان ضد عرب، در دوران اسلامی انجام شده باشد. مخصوصاً که در این روایات، شهرت شاپور دوم را به لقب ذوالاکتاف، مربوط به همین ماجراها شمردهاند و صحت این لقب مورد تردید است. نولدکه عقیده دارد که اصل این لفظ، یک لقبی است، به معنی چهار شانه، یعنی کسیکه بارهای فوقالعاده دولت را میکشد و بعد از دوران اسلامی معنی آن خوب دریافته نشدهاست.
ضمیمه کردن کوشان به ایران
بعد از حل مسایل داخلی و تنبیه اعراب، شاپور ناچار بود به مسئلهٔ روم و ارمنستان و دشواریهای ناشی از عهد نامه نصیبین که بین جدش نرسی با امپراتور دیوکلتیان امضاء شده بود و طی سالها یک دغدغهٔ بزرگ و یک لکهٔ ننگ خاندان او شده بود، توجه کند. اما پیش از آنکه به این مسایل بپردازد، لازم دید که از جانب حدود شرقی کشور نیز تکلیف خود را با کوشانیان که مداخلات آنها ممکن بود مانع از توفیق در کار روم باشد، روشن کند. در اینجا نیز بخت با وی یار شد، چرا که ضعف کوشانیان، سرزمین آنها را که یک بار نیز در مقابل پدرش هرمز دوم، تسلیم شده بود، ۳۷۵ میلادی به کلی به قلمرو شاپور در آورد و کوشان از آن پس تا دوران بهرام که هیاطله )هفتالیان) در آن حدود غلبه یافتند یک ایالت ایران گشت. این کامیابی شاپور را در توجه عاجل به حل مسئله روم کمک کرد.
مسیحیان ایران
در قلمرو روم در مدت کودکی شاپور دگرگونیهایی پیش آمده بود که سبب میشد، تا امپراتور روم، در داخل سرزمین ایران نیز برای خود، هواخواهانی داشته باشد. قضیه عبارت بود، از اینکه کنستانتین امپراتور روم در سال ۳۱۳ طبق فرمانی موسوم به، فرمان میلان، رسماً به آیین مسیح گروید و مسیحیت آیین رسمی رومیان شد که طبعاً وی را حامی مسیحیهای ایران نیز میکرد. یولیانوس امپراتور روم به مخالفت دین عیسی برخاست و از این روی او را مرتد لقب دادهاند ولی کار او موقت بود و در اوضاع تغییری نداد. این امر موجب میشد که وقتی شاپور در صدد جنگ با روم برآید، مسیحیهایی که در این اوقات در قلمرو شاهنشاهی ایران تعدادشان، تدریجاً زیاد هم شده بود، نسبت به روم علاقه و احساسات موافق نشان دهند و چنانکه از قول خود شاپور نقل شدهاست در سرزمین وی سکونت ورزند و در عین حال دوستدار دشمن وی قیصر روم باشند.
این اوضاع آیین مسیحیت را که پیش از آن جز به عنوان یک آیین غیر مجاز قلمداد نشده بود به آیین دشمن تبدیل کرد این احوال سیاست تعقیب و تعصب را که از زمان کرتیر موبد، تقریباً فراموش شده بود، دوباره در ایران احیاء کرد. با شروع جنگ با روم تعقیب و آزار مسیحیهای ایران هم که شاه ایران به آنها به چشم یک دشمن خانگی مینگریست، شروع شد. شاپور برخلاف موبدان عصر، ظاهراً مسیحیها را بیشتر به عنوان یک مسئلهٔ سیاسی تلقی میکرد و با یهودیان ایران که از نظر سیاسی، بیطرف بودند، شاپور با تسامح رفتار میکرد.
یهودیان ایران
بر اساس برخی نوشته های یهودی نظیر نستورین کرونیکلز مادر شاپور دوم یهودی بود. حال آنکه بعضی دیگر این مساله را زیر سئوال برده اند. در هر حال در تلمود بابلی پنج مرتبه در مورد روابط بسیار خوب مادر شاپور دوم، ایفرا هرمز، با اقلیت یهودی صحبت شده است. چهار گزارش در مورد ارسال هدایایی از طرف ایفرا هرمزد به خاخامها در باوا بترا 8ا-ب، باوا بترا 10ب-11ا، زواهیم 116ب و نیدا 20ب هستند. پنجمین روایت مربوط به دخالت ایفرا هرمز برای جلوگیری از مجازات خاخام ربا در دربار و اعتقاد او به قدرت مافوق طبیعه یهودیان در تعانیت 24ب است.همچنین در دایره المعارف یهودی آمده است که خاخام ربا رابطه بسیار خوبی با مادر شاپور دوم داشت و او هدایای مالی بزرگی به دربار میفرستاد. او موفق شد بدین وسیله بسیاری از قوانین ضد یهودی را لغو کند.
اولتیماتوم تند شاپور دوم (ذوالاکتاف ) به امپراتوری روم
سوم دسامبر سال 359 میلادی امپراتور روم، کنستاتینوس دوم اولتیماتوم شدید اللحنی به این شرح از شاپور دوم (ذوالاکتاف) شاه وقت ایران از دودمان ساسانیان دریافت کرد:
« پس از تحیت ... ، آگاه باش که طبق اسناد و مکتوب های موجود و نوشته های مورخان ، اراضی و سرزمین های آن سوی رود خانه استرومون Strymon )که در تراکیه = تراس جریان دارد و به دریای اژه می ریزد) تا مرز مقدونیه متعلق به ایران بوده است. آن امپراتور باید آنجا را از نیروهای مسلح خود تخلیه کند تا ماموران ما بتوانند در آن مناطق به جمع کردن مالیات و تمشیت امور بپردازند. اگر فرستاده من، حامل این یادداشت، دست خالی باز گردد؛ پس از پایان زمستان دستور خواهم داد که ارتش این سرزمین ها را با توسل به زور پس بگیرد .... (نامه با الفاظ مودبانه پایان می یابد)».
از آمیدا (شهر آمد ـ دیاربکر) ـ شاه
این سند که در آرشیو امپراتوری روم به دست آمده در کتابهای تاریخ قرون قدیم مندرج است. شاپور دوم قبلا و در همین سال با شکست دادن نیروهای رومی سوریه را متصرف شده بود و آماده پیشروی در متصرفات روم در آناتولی غربی بود. امپراتور روم که در گیر دشواری های داخلی و نافرمانی بعضی از ژنرالهایش بود پاسخ نامه شاپور دوم را موکول به مشورت با سنای روم کرد.
شاپور دوم منتظر نماند و در بهار سال 360 میلادی دست به حمله زد و پس از تصرف «بزابده» به پیشروی خود ادامه داد. کنستانتینوس دست به گرد آوری نیرو زد که بیمار شد و تب شدید وی را از پای در آورد.
جانشین او «ژولیان» که در عین حال فلسفه دان و نویسنده بود برای جنگ با ایران نه تنها نیروهای رومی را بسیج کرد بلکه به اجیر کردن جنگجوی مزدور از قوم فرانک (ساکن شمال فرانسه ، در آن زمان سرزمین گل ) و قوم آلمانی ( مردمی که در مرز فرانسه و آلمان زندگی می کردند ، مردم راین ــ فرانسویان به همین دلیل همه ژرمن ها را آلمانی و کشورشان را آلمان می خوانند ) و قوم ایلری ( ساکن غرب یوگوسلاوی ــ کرواتهای امروز ) دست زد و دوسال طول کشید تا برای لشکرکشی به شرق آماده شود .
اعلامیه 17 ژوئن سال 362 ژولیان بر ضد مسیحیان هم یکی از دلایل تاخیر حمله او به ایران شده بود. ژولیان در مسیر لشکر کشی خود به سوی ایران یک گوساله سفید هم قربانی معبد « زئوس » کرد تا اورا درجنگ یاری دهد.
سرانجام این حمله در 26 ژوئن سال 363 میلادی با نیرویی که از حیث شمار و آزمودگی بی نظیر بود آغاز شد .شاپور دوم که از کم و کیف این نیرو آگاه بود تصمیم گرفت به جای سرحد ، در عمق خاک ایران با آن رو به رو شود . نیرو های انبوه ژولیان پس از این که به محل مورد نظر شاپور دوم که فاصله ای زیاد از تیسفون نداشت رسیدند خود را در محاصره واحدهای ارتش ایران یافتند و در جنگی که روی داد شکست خوردند و یک سوار پارسی ژولیان در حال فرار را با پرتاب زوبین شدیدا مجروح کرد که همان شب درگذشت .
طبق قانون روم ، هماندم ژنرالهای رومی « ژویان » را از میان خود به عنوان امپراتور موقت انتخاب کردند و وی برای نجات بقیه نیروهای رومی با شاپور دوم وارد مذاکره شد و با دادن همه مناطقی را شاپور خواهان آنها بود موافقت اورا به ترک مخاصمه به دست آورد و واحدهای شکست خورده رومی را از آسیا بیرون برد. پاره ای از مورخان رومی نوشته اند که شاپور دوم در این جنگ از فیل جنگی استفاده کرده بود . جنگجویان مزدور فرانک و آلمانی در بازگشت به اروپا از میهندوستی و ایستادگی و انضباط سرباز ایرانی داستانها تعریف کردند که هنوز باقی مانده است . طبق اسناد موجود ، ژویان ازهمه دعاوی رومیان در غرب قفقاز ، فلسطین ، سوریه و پنج منطقه در آناتولی صرف نظر کرد و 18 پایگاه مرزی را برچید و پذیرفت که پیروان آیین زرتشت در قلمرو روم آزادی مذهبی داشته باشند و از بازرگانان ایرانی مالیات مضاعف گرفته نشود.
جنگ اول با روم
تیرداد پادشاه ارمنستان مذهب مسیحی را قبول کرده، آنرا ترویج مینمود وی در سال ۳۱۴ فوت کرد و جانشینهای او اشخاص لایقی نبودند. ارمنستان همیشه دستخوش نزاع بین بزرگان کشور بود. پی در پی شاهزادگاه را میکشتند و توطئهها میکردند و خیانتها مرتکب میشدند پس ارمنستان کمافیالسابق کانون جنگهای ایران و روم بود. این دفعه نیز منازعات داخلی ارمنستان بهانه به دست شاپور داد تا جنگ را تجدید کند.
کنستانتین کبیر امپراتور روم که شخصی بود، جدی و فعال و بهترین سردار زمان خود بود در سال ۳۳۷ فوت کرد و کنستانتین دوم جایگزین او شد.
از نظر شاپور، شرایط لازم برای شروع جنگ مساعد بود و او جنگ را با روم در سال ۳۳۸ آغاز کرد. در این سال شاپور نصیبین را که قلعهٔ محکم رومیان در بین النهرین بود، محاصره کرد ولیکن موفق نشد که آنرا تسخیر کند این بود که به تاخت و تاز، سواره نظام ایرانی در بین النهرین پرداخت که گاهی با پیروزی همراه بود ولی موفق نشد قلعههای آنها را بگیرد. محاصرهٔ مجدد نصیبین در سال ۳۵۰ هم بعد از دادن تلفات سنگین قشون ایرانی، به شکست انجامید.
جنگ با هونها یا خیانیان
واقعهای که حضور شاپور را در ممالک شرق ایران اقتضا میکرد، هجوم قبایل هونها (خیانیان)، به حدود ایران بود. جنگهای شاپور با هونها هفت سال طول کشید از سال ۳۵۰ تا سال ۳۵۷ میلادی و او از این جنگها، فاتح بیرون آمد و این دفعه باز متوجه روم گردید. سرانجام با جنگ و با مذاکره هر طور بود با مهاجمان قرار گذاشت، در اراضی کوشان به عنوان متحد ایران مستقر گردند و در مقابل متعهد شوند تا در جنگ با روم به شاپور کمک کنند.
جنگ دوم شاپور با روم
همچنین وی در سال ۳۵۹ به جنگ با رومیان پرداخت و شهر «آمد»)دیاربکر کنونی) را گشود. یولیانوس )یولیانوس مرتد) پس از مرگ کنستانتین دوم، امپراتور تمام رومیان شد و لشکرهای روم را به جنگ ایران برد. یکی از سرداران او هرمزد شاهزادهٔ ایرانی و برادر پادشاه بود که به روم گریخته بود و حال امید داشت که به یاری روم به تخت سلطنت ایران جلوس کند متحد دیگر ارشک سوم پادشاه ارمنستان بود. قوای روم و متحدین آنان به جانب تیسفون پیش رفتند و همه جا با خشونت بدوی گونه اهالی شهرها را با تمام حیواناتشان هلاک کردند. شاپور ظاهراً به عمد و با تمهید قبلی سپاه روم را به داخل خاک ایران، کشانده بود و ارتباطشان را با روم قطع کرده بود. راه پیشرفت آنها را یک لشکر نیرومند ایرانی به فرماندهی سرداری از خاندان مهران، فرو بست و در خلال جنگهایی که رخ داد، یولیانوس در سال ۳۶۳ کشته شد و سپاهش نیز به روم بازگردانده شدند. به زودی صلحی به مدت سی سال بین طرفین منعقد گشت. به موجب این معاهده:
۱. ایرانیان نصیبین و سنجار و ولایات ارمنستان صغیر (روم) را که مورد اختلاف بود پس گرفتند.
۲. ممالک قفقاز مثل ایبری )گرجستان) و آلبانی به موجب شرائط صلح از تصرف روم خارج شد و به قیمومت ایران قرار گرفت.
۳. به علاوه امپراتور روم متعهد شد که از ارشک سوم حمایت نکند.
بدین وسیله شاپور دوم توانست انتقام شکست جدش نرسی را از رومیان بگیرد.
برای تفضیل جنگهای شاپور دوم با رومیان منبع عمدهٔ تاریخ آمیانوس مارسلینوس است چون آمیانوس شخصاً در لشکرکشیهای روم به آسیا در سال ۳۶۳ میلادی حاضر بودهاست. آمیانوس، مؤرخ رومی، با اینکه به طور طبیعی از این دشمن خطرناک دولت روم، متنفر بوده، در روایت خود نتوانستهاست که از ذکر جلال و شکوه و دلیری شخص شاپور خودداری کند. «شاه قدی بلند داشت و از ملتزمین خود یک سر و گردن بلندتر بود. در لشکر شاپور انتظام کامل حکمفرما بود و معمولاً در موقع فتح شهرهای دشمن، بیهوده قتل عام نمیکرد.» از روایات وی بر میآید که شاپور دارای صفات جوانمردانه و مروت و انصاف بودهاست. آمیانوس این رحم و انصاف را به مکر و حیلهٔ پادشاه نسبت دادهاست.
شاپور در سال ۳۷۹ میلادی، پس از ۷۰ سال شاهنشاهی درگذشت.
منابع :
شاهنامه «عرابی ذوالاکتاف کردش لقب /چو از مهره بگشاد کتف عرب»
پیرنیا، حسن. تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲.
زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷.
- ۹۱/۱۱/۰۳