فتحعلیشاه قاجار
فتحعلیشاه قاجار
فتحعلی شاه قاجار دومین شاه از دودمان قاجار بود که از ۱۱۷۶ )۱۷۹۷ م./۱۲۱۲ ق.) تا ۱۲۱۳ )۱۸۳۴ م./۱۲۵۰ ق.) به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه فرمانروایی کرد.
محل تولد فتحعلی شاه شهرستان دامغان است در کوچهای که بموجب این تولد همچنان بنام کوچه مولود خانه مشهور عام میباشد. کریمخان زند پس از سرکوب شورش محمد حسن خان قاجار در شمال ایران دو پسر وی به نامهای آغامحمدخان و حسینقلی خان را مورد لطف و نوازش خویش قرار داد. وی محمدخان را با خود به شیراز برد و حکومت دامغان را نیز به برادر دیگر حسینقلیخان سپرد. وی فرزند حسینقلی خان جهانسوز برادر جوانتر آغامحمدخان قاجار بود. فتحعلی شاه پس از کشته شدن عمویش آغامحمدخان به پادشاهی رسید. زیرا آغا محمد خان فرزندی نداشت.
آغاز سلطنت فتحعلی شاه
نام اصلی فتحعلی شاه، بابا خان بود ولی به هنگام تاجگذاری نام فتحعلی را که نام نیای خود فتحعلی خان قاجار بود برای خود برگزید. فتحعلی شاه در سالهای اول حکومت خود، به سرکوبی مخالفان مشغول شد. جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار که به جدا شدن سرزمینهای قفقاز از ایران انجامید در زمان این پادشاه رخ داد. میتوان گفت که روند پاره پاره شدن خاک ایران با پادشاهی او آغاز شد.
لرد کرزن میگوید: «در دوره فتحعلی شاه اوضاع قشون ایران رو به زوال گذاشت و به آخرین مرحله پستی رسید.»
محمود نیز در مورد دوره سلطنت فتحعلی شاه مینویسد: «دریاهای شمالی و جنوبی ایران که یک وقتی وسیله امنیت و حفاظت ایران بود، در این زمان اسباب ضعف و وسیله خطرناکی برای این کشور شدهاست. چنانچه در بحر خزر، فرمانروایان مسکو و در خلیج فارس، بریتانیای کبیر، اسباب مزاحمت شده و صادرات و واردات نیز به دست روس و انگلیس افتادهاست.»
ولیعهد او پسرش عباس میرزا بود که در جنگها از خود دلاوری نشان داد. او و مشاورش قائم مقام فراهانی سعی کردند به اصلاحاتی بهویژه در نیروهای نظامی بپردازند اما این اقدامات کافی نبود. عباس میرزا پیش از رسیدن به سلطنت درگذشت. پس از مرگ او پسرش محمد میرزا ولیعهد شد که پس از مرگ فتحعلی شاه با نام محمد شاه برتخت نشست.
فتحعلی شاه پس از به قدرت رسیدن با نزدیک شدن به علمای شیعه و مجتهدین تلاش زیادی کرد تا پایههای مشروعیت قدرت نوپای قاجار را در میان مجتهدینی که هنوز در آرزوی دوران صفوی بودند محکم کند و تا حدود زیادی نیز موفق شد. وی توانست در جنگهای ایران و روس از حمایت علما در ترغیب مردم بهجهاد بهرهمند گردد.
حمله سپاه ایران به افغانستان و تصرف قندهار
در قرون گذشته حملاتی از طریق پنجاب و افغانستان به هندوستان صورت گرفته بود و در قرون اخیر نادر شاه افشار و احمد خان درانی به این کشور یورش برده بودند. در سال ۱۱۷۷(۱۷۹۹ میلادی)، لرد ولسلی فرمانروای انگلیسی هند با تیپو سلطان حاکم میسور نبرد کرد و در این نبرد حاکم میسور کشته شد و میسور بدست انگلیسیها افتاد.
محمود میگوید: «راجههای هند که از تجاوزات انگلیس به ستوه آمده بودند از زمانشاه پادشاه افغانستان، درخواست میکردند که به هندوستان حمله کند و حاضر بودند هزینه سپاهیانش را نیز بپردازند.» از این رو، زمانشاه پادشاه افغانستان به منظور گسترش سرحدات، به هندوستان حمله کرد. با پیشروی زمانشاه تا لاهور، انگلیسیها به وحشت افتادند و تصمیم گرفتند از ایران طلب کمک کنند. محمد و فیروز برادران زمانشاه برای جلب مساعدت فتحعلی شاه، علیه زمان شاه به دولت ایران پناهنده شدند. زمان شاه سفیری نزد حاج ابراهیم خان کلانتر صدر اعظم ایران فرستاد و خواهان الحاق خراسان به افغانستان شد. این موضوع خشم شهریار ایران را بر افروخت.
انگلیسیها نماینده خود به نام مهدی علی خان ملقب به بهادر جنگ، را برای جلب مساعدت شاه ایران در مقابل حمله زمان شاه، به ایران فرستادند. این فرد ایرانی الاصل و از معروفترین رجال هند بود. واتسون، مورخ انگلیسی که طی دورهای در سفارت انگلیس در تهران سمت منشیگری داشت میگوید: «کمی پس از مراجعت فتحعلی خان از خراسان به تهران شخصی به نام مهدی علی خاناز جانب حاکم بمبئی برای آمدن به دربار ایران مامور شد. مقصود عمده ماموریت او این بود که سعی نماید شاه ایران را حاضر کند که به افغانها حمله نماید چرا که در این زمان انگلیسیها در وحشت بودند که مبادا زمان شاه به هندوستان حمله نماید.» مهدی علی خان وانمود میکرد انگلیس از حمله زمان شاه به هندوستان، هراسی ندارد و میتواند به راحتی او را شکست دهد.
مهدی علی خان در مورد سفر خود به ایران میگوید: «من به طور غیر رسم از فجایع و غارت افغانها در لاهور شرح مفصلی بیان نمودم. مخصوصا گفتم هزاران سکنه شیعه آن نواحی از ظلم و تعدی افغانها متواری شده و به ممالک کمپانی شرقی هندوستان انگلیس پناهنده شدهاند. من سعی نمودم کاری کنم که پادشاه ایران هر چه زودتر وسایل حرکت محمود شاه و فیروز شاه افغان را فراهم کند.» مهدی علی خان یک کاغذ اعتبار نامه از جانب حکومت بمبئی در اختیار داشت تا برای راضی نمودن شاه قاجار، هر تعهدی را که شاه بخواهد به او بدهد. اما خود مینویسد: «اگر چشم وزرای ایران به این اعتبارنامه افتاده بود یقین میکردند که حکومت هندوستان انگلیس میخواهد مساعدت ایران در مورد جنگ افغانها را بخرد.» اما علائم رضایت در شاه ایران پدیدار شد و مهدی علی خان که متوجه این موضوع شده بود، از ارائه اعتبار نامه خودداری نموده در عوض کاغذ دیگری حاوی تسلیت نامه مرگ آقا محمد خان و تبریک حکومت فتحعلی خان را تسلیم شاه نمود.
فتحعلی شاه با آغاز ارتباط نزدیک با انگلیسیها، دستور اخراج فرانسویها را صادر نمود و اعلام کرد: «هرجا فرانسویها بخواهند به خاک ایران قدم بگذارند، آنان را توقیف و حبس خواهند کرد.» شاه قشون ایرانی را برای حمله به افغانستان در اختیار محمود شاه قرارداد. زمان شاه به پشت دروازههای هند رسید. در همین زمان خبر لشکرکشی محمود شاه با قشون ایرانی به سوی افغانستان را دریافت کرد و بلافاصله به کشورش مراجعت نمود. اما قندهار به دست محمود شاه افتاده بود. میان دو برادر نزاعی در گرفت. زمانشاه شکست خورد و اسیر و از دو چشم نابینا شد و وزیرش وفادار خان به دست محمود شاه کشته شد.
قرارداد ۱۸۰۰ میلادی
سرجان ملکم در پائیز سال۱۱۷۹ (۱۸۰۰ میلادی)، وارد بوشهر شد و سپس به تهران آمد. در ژانویه ۱۸۰۱ میلادی، قرارداد سیاسی و تجاری بین دولتهای ایران و انگلیس منعقد شد. با انعقاد این قرارداد، فتحلی شاه دستور داد در تمام کشور باید با عمال دولت انگلیس همراهی شود و اجازه ورود فرانسویها به نواحی جنوبی ایران و بنادر خلیج فارس گرفته شود.
قتل پُل اول و حمله روسها به گرجستان
چند ماه پس از امضای قرارداد ۱۸۰۰ میلادی، پل اول امپراتور روسیه، به قتل رسید و الکساندر اول پسر او، به حکومت رسید. با شروع حکومت وی، سیاست روسیه تغییر کرد و بر مبنای دوستی با انگلیس و دشمنی با فرانسه قرار گرفت. روسیه درشهریور ۱۱۸۱ (سپتامبر ۱۸۰۲)به گرجستان حمله کرد و الکساندر اول اعلام نمود که گرجستان بایستی به وصیت جرج سوم پادشاه گرجی، به روسیه الحاق گردد. محمود در این باره میگوید: «این بر خلاف میل دولت و ملت گرجستان بوده زیرا چند سال پس از این واقعه، هنگامی که ملکه گرجستان با اولاد خود در سن پطرز بورگ حبس بود، در حین گردش در خیابانها دیده شد، در حالی که آثار شمشیر روسها در سر و صورت ملکه به خوبی نمایان بود چرا که هنگام خروج از وطنش مقاومت کرده بود و این زخمها در اثر همین مقاومت بودهاست.»
حمله روسها به قفقاز
در سال۱۱۸۱ (۱۸۰۳ میلادی)که فتحعلی شاه در حال بر انداختن فرزندان نادر بود، آنان را در مشهد اسیر کرده به تهران آورد و به قتل رساند و همچنین عباس میرزا نائب السلطنه، مشغول تنبیه تراکمه بود، خبر ورود روسها به قفقاز به گوش فتحعلی شاه رسید. این خبر وقتی رسید که روسها گرجستان را فتح کرده بودند و قصد ایروان و قراباغ را نمودند. گنجه را با کمک ارامنه بدست آورده عده زیادی از سکنه را نابود کردند. قابل ذکر است با توجه به سیاستهای فتحعلی شاه و اعمال ظلم و ستم به مردم، سکنه قفقاز علاقهای به دربار ایران نداشتند و این فرصت مناسبی برای روسها شد تا بیگلر بیگی ایروان و دیگر خوانین قفقاز را به خود جلب کنند.
جنگ سپاه ایران و روس در ایروان
در سال ۱۱۸۳ (۱۸۰۴ میلادی) جنگ ایران و روس رسما اعلام شد. عباس میرزا نائب السلطنه، فورا با قشون خود لشکرکشی کرد و در نزدیکی ایروان با سپاه روس رو به رو گردید. بیگلر بیگی محمد خان از طایفه قاجار بود ولی با روسها همکاری میکرد و دروازههای شهر را روی سپاه ایران بسته بود. عباس میرزا بارها با سپاه روس نبرد کرد و چشم زخمی به اردوی کیوان شکوه وارد آمد.
فتحعلی شاه تصمیم گرفت خود عازم میدان نبرد شود اما قدرت شکست روسها را نداشت لذا از انگلیسیها درخواست کمک نمود. محمد خان بنی به عنوان نماینده شاه به انگلیس رفت. انگلیس در قبال کمک به ایران درخواست خود مبنی بر تسلط جزیره هرمز و همچنین بنادر دریای خزر و بوشهر را مطرح نمود و فتحعلی شاه از کمک انگلیس مایوس شد.
آغاز رابطه ایران و فرانسه و انعقاد عهد نامه فین کن اشتاین
ناپلئون تمایل داشت به انگلیسیها حمله کند تا فتوحات خود را گسترش دهد اما کشور انگلیس جزیرهای بود با نیروی دریایی قوی و مجهز، لذا تصمیم گرفت به یکی از مستعمرات انگلیس حمله کند. هندوستان مهمترین مستعمره انگلیس بود. برای راه یابی به هندوسنان بایستی روابط مثبتی با ممالک شرقی برقرار میشد و ایران برای این منظور مناسب بود. ایران دارای مرز مشترک با هند بود. لشکر ناپلئون میتوانست از راه دریای مدیترانه در اسکندرون از کشتی پیاده شود و از راه بیروت و شام و عراق به ایران برسد و به همراه قشون ایران به هند حمله کند.
اسکالون تاجری فرانسوی بود که در استانبول مقیم بود و اولین اطلاعات از ایران را به مارشال برون سفیر فرانسه در دربار عثمانی داد و او این اطلاعات را به وزیر امور خارجه فرانسه رساند و سپس در اختیار ناپلئون قرار گرفت. ناپلئون فورا افراد عالی رتبه خود را به همراه نامه مکتوب خود، عازم دربار ایران نمود. خبر فتوحات و رشادتهای ناپلئون بناپارت قبلا به گوش فتحعلی شاه رسیده بود و شروع ارتباط ایران و فرانسه، فرصت مناسبی برای بازگرداندن ایالات ازدسترفته قفقاز به ایران بود.
محمود در خصوص ارتباط مجدد با فرانسه میگوید: «در این مورد نصایح داوود، کشیش ارامنه هم این خیال پادشاه ایران را قوت داد و توسط مارشال برون سفیر فرانسه مقیم دربار عثمانی، نامهای به امپراتوطور فرانسه نوشته شد و دو نفر تاجر فرانسوی به نامهای باسکول و روسو، نماینده تجاری فرانسه در شهر بغداد، متواترا به دولت فرانسه از اوضاع ایران راپرت میدادند و خواستار برقراری روابط فرانسه با ایران بودند.» سفیر ایران محمد رضا خان قزوینی، با هدایایی به ارزش تقریبی پانصد هزارتومان، به اردوگاه ناپلئون رفت و دراردیبهشت ۱۱۸۶ (می۱۸۰۷(، عهد نامه فین کن اشتاین را با دولت فرانسه منعقد کرد. مطابق این عهد نامه، دو کشور ایران و فرانسه علیه دولت انگلیس متحد شدند و ایران پذیرفت تا ارتش فرانسه را برای حمله به هند یاری دهد و دولت فرانسه قول داد ایران را برای بازپسگیری ایالات از دست رفته توسط روسیه، یاری دهد. ژنرال گاردان با تعدادی قشون، سواره و توپخانه و افسران فرانسوی، بهسوی ایران حرکت کردند تا سپاه ایران را برای جنگ با روسها و حمله به هندوستان تعلیم دهند.
جنگ فرانسه و روسیه و آثار آن بر ایران
ژنرال در راه رسیدن به ایران بود که بین نیروهای فرانسوی و روسی جنگی به نام جنگ ایلو درگرفت. روسها شکست خوردند و در خرداد ۱۱۸۶ (ژوئن ۱۸۰۷)، پیمان صلح تیلسیت منعقد شد. دولتهای فرانسه و روسیه تصمیم گرفتند از طریق ایران به هند حمله کنند و سواحل رود ولگا را محل تدارک لشکرکشی قراردادند. ناپلئون پذیرفت که مناطق تصرف شده ایران توسط روسها، نصیب روسها شود زیرا اگر در اختیار انگلیسها قرار میگرفت، منافع فرانسه تامین نمیشد. ژنرال گاردان به ایران آمد تا عهدنامه فین کن اشتاین که قبلا مورد تائید قرار گرفته بود را در اختیار شاه ایران بگذارد و فتحعلی شاه دستور اخراج انگلیسیها را صادر نمود.
عباس اقبال میگوید: «گاردان در دسامبر ۱۸۰۷ (آذر ۱۱۸۶)عهد نامه فین کن اشتاین را به امضای شاه رسانید اما مفاد آن قسمت از عهد نامه که مربوط به کمک فرانسه به ایران برای حمله به روس بود، از نظر دولت فرانسه منتفی اعلام شده بود و در مورد حمله فرانسه به هندوستان از طریق ایران، ایران موظف میشد علاوه بر دولت فرانسه، دولت روس را به کشور راه دهد.»
همچنین لوسین بناپارت برادر ناپلئون بناپارت به عنوان نماینده مقیم دربار تهران تعیین گردید. فتحعلی شاه از کمک فرانسه نیز قطع امید کرد.
قرارداد مجمل ایران و انگلیس
سرجان ملکوم در روز پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۱۸۶ (۱۰ مارس ۱۸۰۸)وارد بوشهر شد. همزمان هیئت گاردان مشغول تربیت ارتش ایران به فنون نظامی بود و تلاش میکرد ایران را به صلح با روسها تشویق کند. گاردان در نامه خود به وزیر خارجه فرانسه نوشت: «حاج محمد حسن خان الدوله در راس هواخواهان انگلیسها قراردارد.» اما فتحعلی شاه با تردیدی که نسبت به برقراری روابط مجدد به انگلیسیها داشت، از حرکت مالکوم به سمت تهران جلوگیری کرد و مالوم مجبور شد به هند بازگردد و شرایط قرارداد سیاسی ایران و انگلیس را متذکر شود. براساس این قرارداد، ایران متعهد شده بود فرانسویها را به کشور راه ندهد. سرهارفورد جونز از دربار انگلیس مامور شد به تهران عزیمت کند و در انتظار نتیجه ماموریت ملکوم در بمبئی توقف کرد. ملکوم به حکومت بریتانیایی هند پیششنهاد تصرف جزیره خارک را مطرح نمود و نیروهای نظامی به خلیج فارس اعزام گردیدند. لندمنتو فرمانروای هند تمایل داشت با اعمال زور، ایران را وادار نماید که تسلیم شود. سر هارفوورد جونز عازم تهران شد.
واتسون مینویسد: «جونز اظهار داشته بود که تا هیئت فرانسوی از ایران خارج نشود، وارد شهر نخواهد شد. این امر به ظاهر ناچیز میآمد. در واقع برای خلع سلاح کردن کامل شاه در برابر مقاصد بریتانیا بود و در واقع عهد و پیمان با فرانسه، اتحاد فرانسه با روسیه و دشمنی این دو دولت با بریتانیا و قصد حمله ایشان به هند از راه ایران و با کمک این کشور، حربه قدرتمندی بر ضد انگلیس بود. اما ایران این قدرت و صلاح را به راحتی از دست داد تا صمیمیت خود را به اطلاع انگلیسیها برساند».
جونز یک روز پس از خروج گاردان، در بهمن ۱۱۸۷ (فوریه ۱۸۰۹) وارد تهران شد و دراسفند ۱۱۸۷ (مارس ۱۸۰۹) عهد نامه مجمل به امضای طرفین رسید و روابط ایران و فرانسه به مدت ۳۰ سال قطع شد. پس از امضای معاهده بین ایران و انگلیس، خبر اصلاح روابط روسها و انگلیسیها به ایران رسید. سرگور اوزلی نماینده انگلیس در ایران صاحب منصبان خود را که طی قرارداد ایران و انگلیس به ایران آورده بود، از لشکر عباس میرزا فراخواند و آنان را از قشون ایران خارج کرد و دخالت در نظام ایران برای آنان منع گردید.
حمله فرانسه و تصرف مسکو
تزار روس مجددا به مخالفت با فرانسه پرداخت و برخی از بنادر روسیه را برای تجارت انگلیس باز نمود و مانع تجارت فرانسه در این بنادر شد. او مدتها بود که از ناپلئون ناراضی بود و از اتحاد با او به جز الحاق فنلاند، چیزی عایدش نشده بود. همچنین فرانسه از کمک به روسها برای حمله به عثمانی سر باز میزد.
درخرداد ۱۱۹۱ (ژوئن ۱۸۱۲)، پیرو اولتیماتوم تزار روس به فرانسه، جنگ آغاز شد و ناپلئون بناپارت با ارتش هفتصد هزار نفری به روسیه حمله کرد. درآذر ۱۱۹۱ (دسامبر ۱۸۱۲ میلادی) مسکو فتح شد. یک روز پس از آن روسها مسکو را به آتش کشیدند و بسیاری از سپاهیان ناپلئون کشته شدند و ناپلئون مجبور به عقبنشینی شد. تالیران در این خصوص میگوید: «این حادثه ناگوار برای ناپلئون آغاز پایان بود» روسها پس از این پیروزی، به طرف اروپای مرکزی هجوم بردند. حکومتهای اتریش و پروس که سربازانی در اختیار ناپلئون گذاشته بودند به ایشان پیوستند.
عهد نامه گلستان
سرگور اوزلی برای برقراری صلح ایران و روسیه، شخصاً با شاه و نائب السلطنه که مخالف متارکه و صلح بود، مذاکرات تشویق آمیز مفصلی انجام داد و بدین منظور یک ماه در تبریز نزد عباس میرزا ماند و از آنجا با فرمانده کل ارتش قفقاز مکاتبه کرد. البته این دوره، زمان مناسبی بود تا سرگور اوزلی اطلاعاتی ازامکانات و نیروهای عباس میرزا و همچنین وضعیت منطقه کسب نماید. مذاکراتی بین دولتهای ایران و روس انجام شد ولی هیچکدام از طرفین به توافق نرسیدند و دوباره جنگ آغاز شد.
در اواخر مهر۱۱۹۲ (اکتبر ۱۸۱۳) نیروهای روسیه در اصلاندوز به سپاه عباس میرزا حمله کردند و تپه مشرف به اردوگاه آنان را تصرف نمودند. در این جنگ سپاه ایران به سختی شکست خورد و به تبریز عقب نشینی کرد و روسها مهمات سپاه را به غنیمت بردند. روسها به کمک انگلیسیها تدارک آخرین جنگ با قوای جدید ناپلئون را میدیدند. ایران نیز در تهیه و تدارک قوای جدید برای حمله به روسها بود ولی با وساطت انگلیس عهد نامه گلستان امضا شد.
واتسون مینویسد: «بنا به درخواست حاکم گرجستان سرگور اوزلی معاهده صلحی میان طرفین برقرار کرد اکتبر ۱۸۱۳ (مهر ۱۸۱۳) که به موجب آن ایالات گرجستان و دربند، بادکوبه و شیروان و شکی، گنجه و قراباغ و مغان و قسمتی از تالش را به روسها واگذار کردند و ایران از هر گونه حقوقی که بر قسمتهای دیگر قفقازیثه داشت صرف نظر کرده موافقت نمود در دریای خزر ناو جنگی نداشته باشد و روسیه تعهد کرد ولیعهد را برای رسیدن به سلطنت یاری نماید.»
سرپرسی سایکس مینویسد: «در ارتباط با صلح گلستان روسیه نمیتوانست به جنگ با ایران ادامه دهد و شاید کمتر از آنچه در عهد نامه گلستان ممکن بود بدست آورد بسازد، اما سفیر انگلیس که خود را بین ایران و روس انداخته بود موجب عهد نامه صلح گردید» و موقعیت روسیه و انگلیس تثبیت شد.
قرارداد ۱۸۱۴
ارتش ناپلئون در نبرد لایپزیک با روسها در هم شکست ولی انگلیس به تنهایی نمیتوانست فرانسه را شکست دهد لذا میکوشید تا با دولتهای اروپایی هم پیمان شود. در اسفند ۱۱۹۲ (مارس ۱۸۱۴ میلادی) دولتهای روسیه، پروس، اتریش و انگلیس اتحادیهای تشکیل دادند. ناپلئون در ۱۵ فروردین ۱۱۹۳ (۴ آپریل ۱۸۱۴) استعفا داد و به جزیره آلب واقع در نزدیکی ساحل ایتالیا تبعید شد.
تعلیم قشون ایران
پس از انعقاد عهدنامه گلستان، عباس میرزا در صدد بود برای تقویت نظامی، افرادی را برای تعلیم نظامی قشون ایران استخدام کند.
لرد کرزن مینویسد: «در سال ۱۸۱۵ (۱۱۹۳ هجری شمسی) عباس میرزا مجددا مایل بود صاحب منصبان نظامی از فرانسه استخدام کند ولی به مقصود نرسید و از این خیال در گذشت و تصمیم گرفت عدهای از جوانان ایرانی را به اتفاق کلنل دارسی به انگلیس بفرستد. بعضی از صاحبمنصبان فرانسوی در قشون محمدعلی میرزا در کرمانشاهان، مشغول تعلیم کردها بودند ولی بعدها دیگر چندان توجهی به این موضوع نداشتند.»
جدایی مجمع الجزایر بحرین از ایران
درفروردین ۱۱۹۸ (آپریل ۱۸۱۹) کاپیتان بروس فرمانده ناوگان انگلیسی در خلیج فارس و حسنعلی میرزا فرمانروا و والی فارس، قراردادی امضا نمودند که به موجب آن اداره امور خلیج فارس تا زمانی که ایران توان حفظ امنیت در این مناطق را ندارد، برعهده انگلیسیها باشد. در آذر ۱۱۹۸ (دسامبر ۱۸۱۹) انگلیسیها ناوگانی شامل شش کشتی جنگی و سه هزار ملوان به فرماندهی سر ویلیام گرانت کایر از بمبئی عازم خلیج فارس شد و راس الخیمه و دیگر شیخنشینهای سواحل جنوبی خلیج فارس را یکی پس از دیگری تصرف کردند و در طول مدتی از ۱۵ تا ۲۰ دی ۱۱۹۸ (۶ تا ۱۱ژانویه ۱۸۲۰ میلادی) با شیوخ نواحی شمال شبه جزیره عمان و شیخ بحرین پیمان بست تا شیوخ منطقه از ستیز و تعرض به یکدیگر بپرهیزند.
حمله عباس میرزا به سپاه روس
دوره دوم جنگهای ایران و روسیه بدون اعلان رسمی آغاز شد. فتحلی شاه قاجار مایل به جنگ با روسها نبود و تصمیم گرفت با ایشان صلح کند. در مرداد ۱۲۰۰ (آگست ۱۸۲۱) میرزا داوود خان ارمنی به عنوان سفیر عازم سن پطرز بورگ شد. اما ژنرال یرمولف با عبور داود خان از قفقازیه مخالفت کرد و سفیر عثمانی راه عثمانی و لهستان راپیش گرفت.
در استانبول داود خان با سفیر اتریش ملاقات کرد و از او درخواست نمود تا در ارتباط با ایران و روسیه میانجیگری کند. سفیر اتریش پیشنهاد کرد داود خان نامهای برای پرنس مترنیخ صدراعظم روسیه تنظیم نماید و ضمن تشریح سابقه اختلاف روسیه و ایران، درخواست خود را مبنی بر میانجیگری اتریش اعلام نماید.
در خرداد ۱۲۰۵ (ژوئن ۱۸۲۶) عباس میرزا به سپاه روسها حمله کرد و طالش و لنگران را آزاد نمود ولی گوگ چای و بالغ لو به دست روسها افتاد و قلعه شیشهای محاصره شد. اهالی گنجه قیام کردند و پادگان روسها را در این شهر قتل عام نمودند لذاارتش ایران به راحتی شهر را تصرف کرد. این قیام به تمام مناطق مسلماننشین قفقاز سرایت کرد و در طول سه هفته اغلب نقاطی که در معاهده گلستان در اختیار روسها قرار گرفته بود آزاد شد. جوابی از پرنس مترنیخ دریافت نشد و داود خان به لهستان رفت. در آذر ۱۲۰۵ (دسامبر ۱۸۲۶)، گراف سنلر وزیر خارجه روسیه، ماموری مرزی نزد سفیر ایران فرستاد و اعلام کرد که مذاکرات متارکه جنگ بین فرماندهان نظامی آغاز شده و نیازی به آمدن داود خان به سن پترزبورگ نیست.
علت واقعی جواب منفی روسها این بود که در شهریور ۱۲۰۵ (سپتامبر ۱۸۲۶) ژنرال یرمولف به سرعت سازمان نظامی خود را اصلاح کرده و از تاخیر عباس میرزا در اطراف قصبه شیشهای استفاده کرده با پنج هزار نیروی تازهنفس اقدام به حمله متقابل کرد. جنگ شکمور اولین برخورد بین سپاهیان ایران و روس بود که سواره نظام ایرن به دست روس افتاد و محمد میرزا (ولیعهد ثانی) به دست قزاقان روسی اسیر شد ولی با کمک یکی از روسای شاهسون نجات یافت.
عهد نامه روسیه و انگلیس و فرانسه
روسیه قصد داشت استانبول را تصرف کند و انگلیس تمایل داشت تا با کمک روسها عثمانی را تقسیم کند اما نمیخواست روسیه یکهتاز باشد و به عنوان قهرمان استقلال ملل بالکان عرض اندام نماید. از این رو در خرداد ۱۲۰۶ (ژوئیه ۱۸۲۷) عهد نامهای میان دولتهای روسیه، بریتانیا و فرانسه منعقد کرد که از انقلاب یونان علیه عثمانی دفاع کند.
عهدنامه ترکمانچای
در مرداد ۱۲۰۶ (آگست ۱۸۲۷) جنگ سختی بین روسیه و ایران در سواحل شمالی رود ارس در گرفت. قصبه عباس آباد و اردو آباد توسط روسها تصرف شد. عباس میرزا لشکر گراکوفسکی را در نزدیک کلیسای اچمپاد زین و نیروهای ژنرال آرسیتوف را در حوالی نخجوان منهدم و وادار به عقب نشینی کرد. روسها به اختلاف نظر فتحعلی شاه و عباس میرزا در ادامه جنگ با خود پی بردند و به حملات متقابل پرداختند. در ماه اکتبر ژنرال پاسکوئیچ پس از هشت روز جنگ خونین ایروان را فتح کرد و تمام سرزمینهای ماوراء ارس به دست روسها افتاد. ژنرال آرسیتوف با سپاه شش هزار نفری از رود ارس گذشت و وارد تبریز شد و تبریز را فتح نمود.
لرد کرزن مینویسد: «روزنامه رسمی روسیه در پترزبورگ در فتح تبریز که به دست قشون روس افتاد، غلو کردند، فرمانده قشون روس نیز در آذربایجان از پارچه ایرانی بیرقی ترتیب داده آن را با گلوله سوراخ سوراخ نموده برای امپراطور فرستادند تا معلوم باشد قشون روس چه فتح نمایانی کردهاست. آن بیرق به امپراتوری در کاخ کرملین مسکو در موزه جای داده شد. بهعلاوه پانزده عدد کلید بسیار ضخیم درست کرده به پایتخت روس فرستادند به عنوان اینکه حاکم شهر تبریز این کلیدها را به فرمانده قشون روس تسلیم نمودهاست. در صورتی که شهر تبریز فقط هشت دروازه دارد.»
همچنین اختلافاتی در خصوص قرار داد گلستان مطرح شد. سرگور اوزلی، شاه را هنگام انعقاد قرارداد فریب داده بود و در قرارداد ابهامی ایجاد کرده بود که طی آن روسها سه منطقه که کاملا به ایران تعلق داشت را طلب میکردند که عمدهترین آن گوگچای درنزدیکی ایروان بود. لذا حکومت گرجستان گوگچای را تصرف کرد. فتحعلی شاه در فکر آزادسازی شهرهای قفقاز بود ولی حاضر نبود برای حمایت مردم و سازماندهی سپاه اقدامی نماید. مردم مسلمان و مسیحی از آزار روسها به ستوه آمده بودند و نمیتوانستند ذلت و حقارت را تحمل کنند و به تظاهرات ملی مذهبی پرداختند که به گفته واتسون، پس از دوره نادر شاه نظیر نداشت. اما ملت نتیجهای از قیام خود نگرفتند و دچاراندیشهای عمیق گشتند. اندیشه برای برداشتن استبداد از پیش پای ملت. سرانجام همان ضعف فرماندهی و ناتوانی دستگاههای دولتی و ناهماهنگی سازمان حکومتی با احتیاجات و خواستهای ملی در هنگام جنگ موجب شد دوباره همان بیانضباطیها و تفرقهها و شکستهایی که به دنبال پیروزی اولیه حاصل میآمد، دامنگیر ارتش ایران شود.
مجددا در گنجه میان چهارده تا پانزده هزار سرباز روس، و سی و پنج هزار سواره و پیاده و توپچی ایران جنگ درگرفت. بین فرزندان شاه با یکدیگیر اختلاف پیش آمد و موجب دلسردی قشون و ضعف فرماندهی گردید، آصف الدوله مسؤل رساندن وسایل جنگی به ارتش ایران، از میدان گریخت و بلافاصله یک صدو پنجاه مایل از گنجه دور شد، سپاه ایران شکست خورد و عقب نشینی کرد.
لرد کرزن مینویسد: «کتابخانه معتبری در اینجا )اردبیل( بود ولی در جنگ ایران و روس در سال ۱۲۰۷(۱۸۲۸ میلادی) روسها اینجا را غارت کرده، کتب ذی قیمت خطی آن را به حکم ژنرال باسکویچ به کتابخانه امپراتوری در سن پترزبورگ انتقال دادند.»
عباس میرزا مکرر شکست خورد و پیشنهاد صلح را پذیرفت و معاهده ترکمنچای منعقد شد که مطابق آن ایران، خانات ایروان و نخجوان را به روسها واگذار کرد و از حقوق خود برای کشتیرانی در دریای خزر محروم شد و متعهد شد تا مبلغ پنج میلیون تومان غرامت جنگی پرداخت نماید. در فصل دهم عهد نامه قرار شد تا گفتگوی تجاری به عنوان متمم عهد نامه سیاسی بین دولتهای ایران و روسیه برقرار شود از جمله این که روسیه واجد حقوق کاپیتولاسیون در ایران شد و حقوقی در ارتباط با مداخله در ارتباط با امور اتباع روس در کشور بدست آورد.
قتل گریبایدوف
گریبایدوف به عنوان وزیر مختار روسیه برای پیگیری مفاد عهدنامه ترکمنچای و دریافت غرامت از ایران در سفری که به تهران داشت متوجه شد تعدای از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران درخواست استرداد آنان را داشت. با کمک و هدایت «آغا یعقوب ارمنی»، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلی شاه، که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود به بازرسی خانه شخصیتهای سرشناس و مطالبه زنان گرجی پرداخت. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن گرجی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل آصفالدوله، وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی تحویل داد شدند. این موضوع به بسته شدن بازار ناآرامی در میان مردم منجر شد و پس از آنکه آغا یعقوب ارمنی به سفارت روسیه پناهنده شد؛ عدهای از مردم، به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۲۲ بهمن ۱۲۰۷ شمسی (۱۱ فوریه ۱۸۲۹ میلادی) به سفارت روسیه حمله کردند و هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف، دبیر اول سفارت جان سالم به در برد . سرانجام جنازه مثله شده گریبایدوف شناسایی و به تفلیس فرستاده و در همان شهر دفن شد. ایران و روسیه در آستانهٔ جنگ دیگری قرار گرفتند که با اعزام خسرو میرزا فرزند عباس میرزا به مسکو با در دستداشتن نامه عذرخواهی فتحعلی شاه برای تزار نیکلای یکم، کار به مصالحه کشید و میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. شاه ایران، برای جلوگیری از جنگ دیگری که پیروزی آن غیرممکن به نظر میرسید الماس بسیار بزرگی را (معروف به الماس شاه) همراه فرستادهاش، تقدیم به تزار روسیه کرد. پس از آن روابط ایران و روسیه کم کم بهبود یافت و روسها از قتل گریبادوف چشم پوشی کردند.
واگذاری ارتش ایران به انگلیس
انگلیسیها قصد داشتند در ممالک آسیای مرکزی نفوذ بیشتری داشته باشند لذا امنیت خراسان و سرحدات هندوستان را هدف قرار میدادند. آنها تلاش میکردند تا نشان دهند علت اقدامات نظامی ایران در خراسان، تسخیر هرات به تحریک روس هاست تا مشترکا به هندوستان حمله کنند لذا در اواخر سلطنت فتحعلی شاه، حکومت بریتانیایی هند، هیئت مفصلی از ماموران نظامی خود را به ایران فرستاد. فتحعلی شاه این هیأت را پذیرفت و ارتش ایران را در اختیار ایشان قرارداد.
عهد نامه ارزنه الروم
در اواخر سلطنت فتحعلی شاه، رفت و آمد ایلهای کرد چادرنشین در مناطق مرزی ایجاد اشکال نمود و عباس میرزا برای تثبیت اوضاع به غرب لشکرکشی کردو تا بغداد پیشروی کرد. دولت عثمانی تقاضای صلح کرد و در شهرارزنه الروم در در نوزدهم ذیقعده ۱۲۳۸ قمری عهد نامه ارزنه الروم اول بین ایران و عثمانی به امضا رسید. (البته در اواخر ربیع الثانی ۱۲۳۹ قطعیت یافت(.
لشکرکشی محمد میرزا به هرات و مرگ عباس میرزا
در سال۱۲۱۱ (۱۸۳۳ میلادی) محمد میرزا پسر عباس میرزا به هرات لشکرکشی کرد و کامران میرزا امیر هرات را شکست داد اما به علت مرگ ناگهانی عباس میرزا، در مشهد با امیر هرات پیمان صلح منعقد نمود که طی آن قرار شد هرات به ایران خراج بپردازد و استحکامات نموریان را خراب کند. محمد میرزا که ۲۸ ساله بود، بلافاصله خود را به تهران رساند و به ولیعهدی انتخاب شد.
زندگی خصوصی و فرزندان
تعداد زنان وی را متفاوت ذکر کردهاند. سرهنگ دروویل فرانسوی ۷۰۰ و سرهنگ استوارت که یک سال بعد از مرگ او به ایران آمده ۱۰۰ و بی نینگ ۸۰۰ و مادام دیولافوا ۷۰۰ و مارخام ۳۰۰ و سپهر بیش از هزار یاد کردهاند. بعضی منابع تعداد همسران وی را ۱۸۹ همسر به همراه ۱۴۴ فرزند پسر ذکر کردهاند.(از آنجا که تعداد فرزندان دختر برایش اهمیتی نداشته تعداد دخترانش در تاریخ ثبت نگردیدهاست) آغامحمدخان که خود ناتوان از زناشویی بود همواره برادرزادهٔ خودرا ترغیب به ازدواج و آوردن فرزند میکرد و برای هر فرزند جدید به او پاداش میداد.
مرگ
فتحعلی شاه در سال ۱۲۱۳ درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
برخی اعمال فتحعلی شاه قاجار
حک کردن متن سلطان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار ۱۲۴۴ روی الماس دریای نور که باعث کاهش ارزش این الماس شدهاست.
بخشیدن الماس شاه به امپراتور روسیه به عنوان خون بهای گریبایدوف
حکاکی تصویر خود روی قسمتی از آثار تاریخی ساسانی در تاق بستان که باعث وارد آمدن خسارات عمده به آثار ساسانی شدهاست.
از دست رفتن بخشهای از آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و... در عهدنامههای ترکمانچای و گلستان که به واسطه بی لیاقتی فتحعلی شاه به ایران تحمیل شد.
- ۹۱/۱۱/۰۵