تمدن باستانی آرتا گهواره تمدن 1
تمدن باستانی آرتا گهواره تمدن 1
اگر بخواهیم سفر خود در تاریخ ایران را آغاز کنیم و سیر اندیشه و تمدن انسان ایرانی و ارتباط آن با جهان بیرون را پی گیریم باید این سفر را از نخستین آثار تاریخی که شواهدی دال بر وجود تمدنی باستانی در ایران زمین دارند شروع کنیم. پس بیایید به جنوب شرقی ایران سفر کنیم و از کرمان و منطقه شهداد سفر طولانی خود را آغاز کنیم. سفری که هنوز تا مهاجرت آریاییان به ایران حداقل دوهزارسال فاصله دارد و حداقل یک تمدن دیگر یعنی تمدن عیلامی میان این نقطه شروع و آغاز حکومت مادها و سپس امپراتوری هخامنشیان و بنیان گذاری کشور ایران توسط کورش کبیر که توسط بسیاری از ما آغاز تاریخ تمدن ایرانی شناخته می شود فاصله است.
شهداد منطقه ای است واقع در کویر لوت که امروزه بخشی از استان کرمان محسوب می شود. شهری که خود چنان قدمتی در تاریخ ایران دارد که هرودت ۲۵۰۰ سال پیش از آن به عنوان کارامان و شهری که یکی از ده تبار مهم پارسیان را تشکیل می دهد نام برده است و داریوش شاه هخامنشی بر کتیبه بیستون از اینکه چگونه از چوبهای کارامان برای ساخت پارسه (تخت جمشید ) بهره جسته است می گوید. نام باستانی شهداد بنا بر بسیاری کتب از جمله تاریخ طبری ”خبیص” بوده است و در یکصد وده کیلومتری شرق کرمان در حاشیه غربی کویر لوت قرار دارد. خبیص در زبان عربی به معنای حلوای خرماست و این احتمالا به دلیل کیفیت بالای خرمای این منطقه بوده است و البته بنا به اسناد تاریخی حنا و پارچه های ابریشم این منطقه نیزدر گذشته ای نه چندان دور خواستاران فراوان داشته است. نکته جالب توجه دیگر در رابطه با منطقه شهداد این است که این منطقه تنها ۸۰ کیلومتر با ناحیه گندم بریان فاصله دارد. منطقه ای با ۴۸۰ کیلومتر مربع مساحت که باگدازه های آتشفشانی سیاه رنگ پوشیده شده و به علت جذب بسیار بالای نور خورشید گاهی درجه هوا در سایه آن به ۷۰ درجه سانتیگراد می رسد و این حرارتی است که هیچ موجود زنده ای در آن امکان زندگی ندارد و از این روست که آن را به همراه نقطه ای در صحرای آریزونای امریکا (با ۶۵ درجه حرارت) گرمترین نقطه زمین می دانند .
از لحاظ جاذبه ها و عوارض طبیعی، دشت لوت یکی از منحصر به فردترین نقاط که زمین است. مرتفع ترین هرمهای شناخته شده ماسه ای دنیا با ۳۰۰ متر ارتفاع در لیبی قرار دارند و این در حالی است که ارتفاع هرمهای ماسه ای کویر لوت گاه به ۴۸۰ متر نیز می رسد. گذشته از هرمهای ماسه ای کلوتهای دشت لوت در ۴۰ کیلومتری شمال شرق شهداد بزرگترین عارضه طبیعی دنیاست. شهری افراشته از کلوخ ،ساخته دست آب و باد و خاک به مساحت ۱۱۰۰۰ کیلومتر مربع در کویری که حتی گیاه در آن نمی روید.
ولی این شگفتیها تنها پوشاننده شگفتی دور از ذهن و بزرگ دیگری هستند که برای هزاران سال از چشمان بشر پنهان گشته بود. چه کسی باور می کرد تمدنی بزرگ با قدمتی بین شش تا هشت هزار سال در اعماق این ناحیه بیابانی و بی حیات خفته است. چند سال است که نام تمدن آرتا در میان باستان شناسان به گوش می رسد. ولی این آرتا کجاست و اولین سرنخهای تاریخی وجود آن چگونه به دست آمده است و ارتباط آن با منطقه شهداد چیست؟
مطابق یک توافق عام در دنیای باستان شناسی بین النهرین گهواره تمدن بشری محسوب می شود و از این نظر آن را حتی بر مصر مقدم می دانند. این نقطه ای است که سفر تاریخی بشر در هزاره چهارم پیش از میلاد آغاز گشته است. نام بین النهرین تداعی گر تمدنهای سومر، اکد، بابل و آشور است و این نام نخستین بار توسط آشوریان به این منطقه اطلاق شد و بعدها به همین صورت به یونانی، عربی و در نتیجه پارسی برگردانده شد. سومر قدیمیترین این تمدنهاست که توسط همسایگانشان شنعار نامیده می شدند و هم در تورات و هم در کتیبه ای از کورش به آنها اشاره شده است. برای اولین بار ستاره شناسی و تقسیم ساعت به ۶۰ دقیقه و هر دقیقه به ۶۰ ثانیه از سومر برخاست و نخستین کتیبه جهان مربوط به ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد در این نقطه به دست آمده است. تمدن همسایه سومر اکد نام داشته که سامی نژاد بوده اند ولی آنچه آشکار است این است که سومریان چون عیلامیان نه سامی و نه آریایی نژاد بوده اند و زبان آنان نیز هیچ گونه ارتباطی با زبان این اقوام نداشته است و خویشاوندی آنان نیز با اقوام آسیای صغیر به تایید نرسیده است و چگونگی پیدایش آنان و منشا زبانشان در پرده ای از ابهام قرار دارد. شهر اوروک از معروفترین شهرهای این تمدن و افسانه گیل گمش ،شاخص ترین اسطوره به جا مانده از آنان است و همچنین زیگوراتها به صورت معابد پلکانی یکی از قدیمیترین خاستگاههای خود را در سومر یافته است و شایان ذکر است که رسم ساخت این این بنا در تمدن همسایه یعنی عیلام و هزاران کیلومتر دورتر در اقوام مایا و اینکا نیز مشاهده شده است. این تمدن بعدها توسط اکدی های سامی که از عربستان مهاجرت کرده بودند مغلوب شد و دوره های بعدی احیا شهرهای آن را باید در تمدنهای وارث آن چون کلده، آشور و بابل جست. نکته ای که اینجا لازم به ذکر است این است که امکان اطلاق واژه تمدن به هر مجموعه یافته باستان شناسی وجود ندارد و اصولا زمانی می توانیم از یک تمدن صحبت کنیم که به یافته هایی چون معماری، صنعت، حکومت، مذهب، تجارت و البته خط و زبان به طور هم زمان دست یابیم.
نخستین اشاره ها به تمدن آرتا را می توان در آثار مکتوب به جا مانده از تمدن سومر یافت که آنها در گل نبشته ها و سرودهای حماسی خود بارها به این سرزمین اشاره کرده اند و از آن یاری طلبیده اند. در این نوشته ها آمده است که :”برج و باروی آرتا از لاجورد سبزند، دیوارهای آن از آجر قرمز، و خاک مورد نیاز برای بنا کردن آن از کوههایی آمده است که در آنها سرو میروید.” در آثار بعدی در دوره های بعدی سومر پادشاه اوروک از مردم آرتا می خواهد تسلیم شوند و ثروت خود را در اختیار سومر قرار دهند و فرستاده مردوک این سرزمین را اینگونه آدرس می دهد که باید از اوروک به سوی عیلام روی و از سرزمین عیلام بگذری، از انشان (فارس کنونی) عبور کنی و پس از پشت سر گذاشتن هفت کوه به آرتا خواهی رسید.
در طی سالیان گذشته نظریات متعددی در رابطه با آرتا مطرح شده است. گروهی آن را تنها یک اسطوره تاریخی می دانند و گروهی نیز آرتا را واقع در غرب ایران و بیشتر حوالی دریاچه ارومیه و همینطور ارمنستان می دانند که در این میان نیز گروهی به ریشه های مشترک نژادی مردم بومی آن منطقه و سومری ها اعتقاد دارند. اعتقاد دیگری نیز وجود دارد که با جهت ارائه شده توسط لوح سومری اگر انشان را همان فارس بدانیم مطابقت بیشتری دارد و آن این است که این تمدن باید جایی در جنوب شرقی ایران باشد.
پرفسور مجید زاده مدتهاست که معتقد است ارتباطی بین آثار یافت شده از منطقه شهداد، جیرفت و شهر سوخته وجود دارد که ارتباط جغرافیایی آنها در منطقه جنوب شرقی ایران آن را تقویت می کند. او معتقد است در این منطقه ما با تمدنی عظیم و بسیار کهن و پهناور روبرو هستیم که هزاران سال است در سکوت دشتهای کویری این منطقه خفته است. تمدنی که به اعتقاد او همان آرتای گم شده است که او روزگاری که در دانشگاه شیکاگو تحصیل می کرد آرزو داشت روزی به جستجوی آن برآید. آرزویی که ۲۵ سال بعد محقق شد.
سوالات بسیاری است که در این ارتباط باید پاسخ داده شود. آیا یافته های باستانشناسی در این منطقه در حد آن است که بتوانیم به آن تمدن اطلاق کنیم؟ به یاد آوریم که برای این کار ما باید صنعت، آیین ها، حکومت و خط و زبان را به اثبات برسانیم. و اگر آنچه یافت شده براستی سرنخهای یک تمدن است. قدمت این تمدن چقدر است؟
اگر ادعاهای پرفسور مجیدزاده و همکاران امریکایی او در تمدن بودن آثار به جا مانده و قدمت آنها درست باشد، زلزله ای در انتظار دنیای باستان شناسی است و جایگاه گهواره تمدن تغییر خواهد کرد. ایرانیان ریشه های جدیدی برای هویت باستانی خود خواهند یافت که ۱۵۰۰- ۳۰۰۰سال کهن تر از مهاجرت آریاییان به ایران است و البته سوالات جدیدی مطرح خواهد شد.
ارتباط تمدن آرتا و سومر چه بوده است؟
آیا سومریان غیر آریایی و غیر سامی همچون عیلامیان غیر آریایی و غیر سامی برای نخستین بار از آرتا مهاجرت کرده اند؟
ارتباط عیلام که تا امروز کهن ترین تمدن شناخته شده ایرانی به پایتختی شوش است با این دو تمدن چیست؟
آیا زیگوراتها که تنها در معدودی تمدنهای جهان تا امروز پدیدار گشته اند از جمله زیگوراتهای سومری، زیگوراتهای تمدن ایلام که معروفترین آنها چغازنبیل است و زیگوراتهای جیرفت ارتباط تاریخی معنا داری با یکدیگر را آشکار خواهند ساخت؟
و شگفتی بزرگتر آنکه زیگوراتهای اقوام ناپدید گشته مایا و ازتک در امریکای مرکزی ریشه های کهنی در آسیا خواهد یافت؟
سوال غیر طبیعی آخر وقتی جذاب تر می شود که بدانیم مایاها مطابق تقویم شگفت انگیز خود که تقریبا در ۳۳۱۴ سال قبل از میلاد و همزمان با تولد تمدن سومر آغاز می شود تاریخ خود را آغاز کرده اند و این تاریخی است که ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۲ به پایان می رسد و شگفت آنکه از شباهت چهره های منقوش بر آثار مایایی، عیلامی، سومری و آثار به جا مانده از تمدن جیرفت و شهداد که بگذریم رسمهایی چون جشن گرفتن ۲۲ دسامبر به معنای طولانی ترین شب سال، تقسیم سال به ۳۶۵ روز و محاسبه خمسه مسترقه یا ۵ روز دزدیده شده که در ایین های باستانی ایران مشاهده شده به صورت کاملا منطبق در رسومات این قوم دور افتاده در آن سوی اقیانوسها تنها یک همزمانی شگفت است و یا خطوط جدیدی از دنیای کهن و مهاجرت های آن در حال آشکار شدن است؟
در چند سال گذشته من به دلیل علاقه به تمدن و عرفان سرخپوستان امریکای مرکزی مطالعاتی را بر روی تقویم مایایی و عرفان تولتکی انجام داده ام. نکات ذکر شده در مورد جشن شب یلدا، تقسیم سال، ۵ روز دزدیده شده و اعتقاد به بازگشت روح مردگان و آغاز تاریخ مایایی همگی مواردی بود که به عنوان مشابهات توجه مرا جلب کرده بود و نظریات جدید درباره منشا قوم سومر و به ویژه تقارن آغاز سفر تاریخی این قوم منجر به طرح احتمالاتی شد که دربالا بدان اشاره کردم که تا کنون تحقیقی در رابطه با آن مشاهده نکرده ام و اگرچه آنچه طرح گردیده تنها در حد پرسش و طرح یک سوال است ولی به معتقدم ارزش مطالعات بیشتر را دارد. زیرا آنچه در این رهگذر یافت خواهد شد تنها آثار باستانی نیست و در تاریخ شکل گیری مبانی تفکرات عرفانی، باورهای تمدنهای نخستین و ساختار آگاهی انها نیز تاثیر خواهد داشت. احتمالا مطالعه بر روی اسطوره های این اقوام خطوط جدیدی را آشکار خواهد کرد و این یکی از مواردی است که در حال حاضر مشغول مطالعه انم. که در بخشهای بعد و جمع بندی کل مجموعه تمدن آرتا بیشتر بدان خواهم پرداخت.
اگرچه این بخش از بحث بیشتر بر حدس و گمان متکی است و تا حتی تبدیل به نظریه راهی طولانی ی رو دارد ولی اثبات وجود تمدنی که ارتباط دهنده شهداد، جیرفت و شهر سوخته باشد نه تنها گهواره تمدن را از بین النهرین به ایران جابجا خواهد کرد بلکه بنیانهای درک باستانشناسی از دنیای کهن را دگرگون خواهد ساخت.
در قسمتهای بعدی این بحث را با تمرکز بیشتر بر یافته های کشف شده از منطقه شهداد، جیرفت و شهر سوخته پی خواهیم گرفت تا ببینیم آیا یافته ها توان دلالت بر وجود تمدن اسطوره ای آرتا را دارند ؟!
زپهلو برفتند آزادگان سپهبد سران و گرانمایگان
و در داستان گمراه شدن کی کاوس بدست اهریمن
همی بود تا یکزمان شهریار زپهلو برون شد ز بهر شکار
یا در داستان سهراب می خوانیم
یکی لشکر آمد زپهلو بدشت که ازگرد ایشان هوا تیره گشت
یا پس از بازگشت کیخسرو از فتح دژ بهمن می خوانیم
سوی پهلو پارس بنهاد روی جوان بود و بیدار و دیهیم جو
حال باید دید این پهلو پارس در کجا واقع است
حقیقت این است که در استان فارس شهری بنام فهلیان می بینیم که در نور آباد ممسنی واقع است و در وجه تسمیه آن می خوانیم نام قدیم آن قهلو یا پهلو می باشد از لحاظ آثار باستانی هم این منطقه بسیار غنی و دارای 65 نقطه تاریخی می باشد که از 8 هزار سال قبل تا به سکونت در ان ادامه داشته است در این شهرستان همچنین رودخانه ای به همین نام می باشد و از آنجا که در مورد تمدن های اولیه یکی از شرایط لازم بودن و فراوانی آب در ان منطقه است و بیشتر تمدن های قدیمی منجمله میان رودان و .. در کنار رودخانه ها بوجود آمده وجود این رودخانه هم به ایجاد این تمدن کمک نموده است
البته اولین اشاره به پارس در داستان شکست نوذر از اقراسیاب است که افراسیاب گروهی را برای تصرف آن مخفیانه گسیل می نماید و وقتی قارن فرمانده لشگر ایرانی از این موضوع با خبر می شود دچار دل مشغولی شدیدی می شود و برای حفظ شبستان و خانواده های خود ناگاه صحنه جنگ را ترک و شتابان به آنجا گسیل می شود
دومین اشاره به پارس در داستان به تخت نشستن کیقباد است که می خوانیم
وز ان جا سوی پارس اندر کشید که در پارس بود گنج ها را کلید
نشستنگه انگه به استخر بود کیان را بدان جایگه فخر بود
با توجه به اینکه در داستان کیکاوس با توجه به انچه در ابتدای این مقاله گذشت بیشتر اشاره به پهلو فارس شده این احتمال می رود که تغییری در پایتخت صورت گرفته و از استخر به بخش پهلو منتقل گردیده است.
یکی از مواردی که این حدس را تقویت می کند که فهلو یا پهلو همان شهر مهمی است که شاهان کیانی منجمله کیکاوس و کیخسرو آن را بعنوان پایتخت برگزیده اند نزدیکی این شهر به کهکیلویه و بویر احمد است و آن اینکه هنوز در بین عشایر لر کهکیلویه و بویر احمد ، مرگ سیاوش را بعنوان مراسمی ملی با شکوه برگزار می کنند و در ان مردان و زنان جمع می شوند و مرثیه سرایی می کنند و از انجا که فاصله مکانی زیادی بین این شهر تا شهرهای کهکیلویه نیست این را می توان بعنوان یکی از دلایل دانست که صحت این ادعا را ثابت می کند یعنی که در گذشته های دورکه این شهر مرکزیت داشته و پایتخت کیانیان به شما ر می رقته احتمالاً دامنه سلطه آن بر شهر های اطراف استانهای مجاور مثل استان کهکیلویه و بویر احمد و حتی اصفهان گسترش داشته و باقی ماندن آیین های باستانی مثل مرثیه سیاوش دلیل بر مدعاست
حال می خواهیم بدانیم که گسترش این تمدن تا به کجا بوده و آیا اینکه تمدنی محدود و کوچک بوده یا در نواحی وسیعی از ایران دامنه و پهنه آن گسترش داشته است
با توجه به متون شاهنامه که از جنگهای شاهان کیانی سخن سرایی کرده و گاه سخن از مکانهای رزم انان نیز به میان آمده گاهاً می توان نتیجه گیریهایی نمود و حدودی از تمدن و گسترش آن را بدست آورد در داستان رفتن کاوس به مازندران می توان نتیجه گرفت که حد شمالی این تمدن در ابتدا تا شهرهای شمالی فارس یعنی اصفهان و یا کاشان بوده چوت گودرز یکی از پهلوانان نامی ،پهلوانی است که مقر و محل حکومتش را شاهنامه در اصفهان می داند و با توجه به فرمانبرداری خانواده گودرزیان که در اصفهان یا شهرهای غربی آن در استا چهار محال یعنی الیگودرز شاید بتوان حد شمالی و شمال غربی آن را استان چهار محال بختیاری و اصفهان بدانیم حد شرقی ان را با توجه به فرمانبرداری حاکمان زابل و سیستان از این حکومت ( حاکمان سیستان پهلوانان زابلی هستند که از این حکومت حرف شنوی دارند و در جنگها برای کمک به این حکومت همراهی می نمودند منجمله سام و زال و رستم ) پس حد شرقی این حکومت را باید در محدوده های افغانستان فعلی و شهرهای بلخ از شمال و کابل در غرب افغانستان دانست اینکه از لحاظ غربی به کجا محدود شده اند هنوز نمی توان به قطعیت چیزی اشاره کرد ولی در داستان لشکر کشی بزرگ کیخسرو ببرای جنگ با افراسیاب به شاه خوزیان (خوزستان امروزی ) اشاره شده که او را در نبرد با افراسیاب کمک می کند و شاید دلیل بر این باشد که بین این تمدن و تمدن عیلامی در آن زمان تفاهم هایی برای کمک به هم در مواقع جنگ برقرار گشته ولی در دوران قبل از کیخسرو شاید این تفاهم وجود نداشته یا کمرنگ بوده و یا حتی بین آنها با دولتهای عیلامی در دوران قبل خصومت و جنگ هایی بوده چنانچه در داستان به اسارت در آمدن کی کاوس در شهر هاماوران (که آنهم جای خود بحث خواهیم کرد که این شهر کجاست ) می بینیم که اقوامی از تازیان که شاید مراد همین عیلامیان باشد (چون در محل امروزی عیلامیان اقوام عرب که در قدیم تازی خوانده می شدند زیست می کنند)به ایران هجوم آورده و در نبودن کیکاوس پایتخت ایران را اشغال می کنند که همگی پس از آزادی کی کاوس از زندان هاوران و باز گشت او به ایران توسط رستم از ایران بیرون رانده می شوند که شاید این ممکن اشاره به برخورد این حکومت با تمدن های غربی یعنی عیلامی اشاره دارد و محدوده غربی این حکومت را شاید همان شهرهای نزدیک از استان کهکیلویه بدانیم و این محدوده به شهرهای خوزستان نمی رسیده است
با توجه به موارد گفته شده می توانگفت کیانیان تمدن گسترده ای داشته اند که از غرب به خوزستان و از شرق به رودخانه سند و افغانستان و از شمال تا مازندران گسترش داشته ولی محدوده آن ثابت نبوده و با توجه به ضعق ها و قدرت گرفتن های متوالی شاهد کوچک و بزرگ شدن بخشهایی از این سرزمین و اشغال آن توسط اقوام مهاجم بوده است و مدام برای حفظ قدرت و از دست ندان قلمرو و یا افزایش قلمرو با اقوام مجاور خود منجمله اقوام ترک در شمال شرقی که در توران یا ترکمنستان امروزی می زیسته اند و شاید احتمالاً قرابت نژادی اولیه هم با هم داشته اند در ستیز و جنگ بوده اند که داستان جنگ های آنها را در شاهنامه با تفضیل و دقت وسواس گونه ای می نینیم
بنابراین این شاهان که خود را ایرانی میدانند محدوده وسیعی از ایران امروز را زیر سلطه داشته اند ولی در زمانهای استیلای خود را بر بخشهایی از دست می داده و یا با کشور گشاییهایی که گاهاً داشته اند بر قلمرو خود می افزوده اند
پس در نهایت می بینیم که لازم است تا باستان شناسی دقیقی از شهرهای مهم استان فارس در محدوده شهرهای نور آباد و فهلیان امروزی بعنوان خاستگاه کیانیان بعمل آید تا زوایای تاریک این تمدن آشکار شود و مستندات باستان شناسی هم این موضوع را تایید نماید تا بطور کاملاً علمی وجود این تمدن به اثبات برسد و شاهد آن باشیم که شهر تروای ایران
یا همان پهلو سر از خاک بر آورد و شکوه تمدن طلایی خود را در 4000 سال پیش آشکار نموده و گرد و خاک اساطیر از سر و رویش زوده شود
البته به نظر اینجانب شهرهایی چون استخر در فارس و یا ارسنجان و فسا که دارای تپه های باستانی مهمی چون تل ضحاک و تل کیکاوس هستند نیز ممکن است از همان میزان اهمیت برخوردار باشند چون وجود این اماکن تاریخی با این عناوین نشانه ای بر وجود شهرهای باستانی دیگری با شد که در آن رمان همزمان با شهر باستانی پهلو می زیسته اند و از نظر تاریخی دارای همان اعتبار و گذشته باستانی هستند و شاید شاهان کیانی مدتی را هم در این شهرها بعنوان پایتخت های موقت و تابستانی و یا تابستانی مورد استفاده قرار می داده اند و یا حتی در آنجا رخت از جهان بسته و در همانجا به خاک سپرده شده اند
از جمله مسئله مهم دیگری که لازم می دانم به آن اشاره شود موضوع تمدن ارتا و شهر گمشده ارتا است که در داستان های سومر به آن اشاره رفته و آن را جایی در نزدیکی انشان و یا استان فارس امروزی دانسته و از نشانه های آن روییدن سرو زیاد در آن مکان می داند و اشاراتی نیز به برج و باروهای آن دارد که باروها و گنبدهای سبز داشته و با این اشارات و با توجه به همجواری این شهر به استان کهکیلویه شاید منظور همان کوه های کهکیلویه و بویر احمد است که در سر را ه هیئت اعزامی از سومر در راه رسیده به شهر فهلیان و احتمالاً شهری در همان مکان در سر راه رسیده از آن می گذشته اند
دومین جنبه از اقتدار و سلطه یک حکومت داشتن منابع معدنی منجمله آهن و طلا و منابع فلزی در سرزمین های تحت سلطه است تا به واسطه آن بتواند قدرت اقتصادی زیادی برای اداره سرزمین های تابعه داشته و همچنین وجود منابع آهن برای ساختن اداوات نظامی برای رویارویی با دشمن در درجه اهمیت زیادی قرار داشته و می توان گفت که این شاهان در اصل باید دسترسی راختی به معادن آهن در یزد و معادن طلای شهرهای اطراف همچون موته در اصفهان داشته و یا از معادن سنگ در خود استان فارس برای ساخت کاخها و باروهای خود بهره زیادی می برده اند و در کل تمدنی ثروتمند و با اقتدار بوده اند
به نظر این جانب شهرهای استان فارس خاستگاه تمدن ایران و هویت آن هستند و آنچه در شاهنامه می خوانیم در واقع تاریخچه شهرهای باستانی در استان فارس می باشد و اکنون با توجه به اشارات شاهنامه و تطابق با دانش باستان شناسی امروز گزیری نمی بینیم تا محل بوجود آمدن اساطیر این سرزمین را سرزمین افسانه ای و هزارو یکشب استان فارس بدانیم تمدن بشر از اینجا ظهور می کند و در بستر ایران جریان می یابد
من خواهشی هم از سازمان میراث فرهنگی در مورد انجام باستان شناسی در شهرهای قدیمی استان فارس صورت گیرد تا زوایای تاریک این تمدن باستانی باشکوه نمایان شود همچنان که اینجانب در مقالات قبل اشاره کردم با توجه به رویدادهای قحطی های خاور میانه که کل خاور میانه در آن درگیر بوده و در حدود 4200 سال پیش اتفاق افتاده و در داستان یوسف و همچنین در داستان جستجوی گیو بر ای کیخسرو در شاهنامه هم به آن اشاره شده این تمدن در فاصله زمانی 4600 تا 3800 سال پیش طول کشیده است و البته باتوجه به شاهنامه در اواخر دوران کیخسرو و یا شاید در دوران حکومت لهراسب پایتخت کیانیان تغییر یافته م اینطور که ازبررسی ها بعمل آمده این مکان به شهر بلخ در افغانستان امروزی منتقل شده و اینکه چرا چنین چیزی صورت گرفته شاید حکایت از ضعف شاهان کیانی در ان دوره و یا تجزیه این حکومت متحد به خکومت های کوچک و محلی اشاره دارد که با این تفضیل شاید در استان فارس هم شاخه ای از تمدن کیانی تا مدتهای مدید به حکومت ادامه داده و لی تاریخ نویسان نامی از آن دیگر نیاورده باشند و بیشتر توجه انان به شاخه شرقی ان یعنی خکومت گشتاسب و بهمن معطوف بوده که شاید بدلایلی بیشتر مورد توجه بوده اند