تخت جمشید کاخ نوروزی یا کاخ جشنهای بهاری؟
کاخ نوروزی یا کاخ جشنهای بهاری؟
قبل از هر چیز باید بدانیم که آیا هخامنشیان نوروز را میشناختند، آیا در ابتدای بهار جشنی همانند امروز برگزار میکردند و آیا شروع سال نو در روزگار هخامنشیان نیز از نوروز و همزمان با روز اول بهار بوده است یا خیر؟ آرتور کریستن سن آغاز سال نو در ابتدای دوره هخامنشیان را در پاییز و برابر با جشن مهرگان دانسته و مینویسد اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان تحت تاثیر تمدن میان رودان و تقویم مصری که براساس آن سال به ۱۲ ماه ۳۰ روزه به اضافه پنج روز اضافه تقسیم شده بود، قرار داشتند و در نتیجه اعتدال بهاری را آغاز سال نو قرار دادند و این سال یعنی سال جدید اوستایی، سال دین زرتشتی شده و تا امروز نیز نزد پارسیان محفوظ مانده است.
بعضی محققان سخت بر این باورند که ساخت تختجمشید خود دلیلی بر برگزاری آیین نوروزی آن هم کموبیش همانند امروز در این مکان و در دوره هخامنشیان است. در اینجا منظور تنها نوروز به عنوان آیین سال نو و همانند آیینی است که در روزگار ساسانیان یا امروزه در اول فروردین برگزار میشود، نه مراسم جشنهای بهاری و بزرگداشت شروع دوباره زندگی طبیعت.
نقش برجستههای موجود در بنای تخت جمشید به خوبی نشاندهنده این امر است که هنگام بهار، مراسم و آیینی خاص اجرا میشده است. در نقش برجسته معروف به بارعام که از تالار آپادانا به محل خزانه منتقل شده است، شاه و ولیعهد را میبینیم که هرکدام شاخههای گل و البته گلهای نیلوفر به دست دارند. در دست داشتن گل تنها اختصاص به شاه و ولیعهد ندارد؛ بهطوریکه در پلکان شمالی و شرقی آپادانا نیز نقوشی از بزرگان پارسی و مادی و سربازان وجود دارد که آنها را در حال گفتوگو و درحالیکه برخی دستان یکدیگر را گرفته و البته شاخه گل نیلوفری نیز همراه دارند دیده میشوند.
این گلها که حتما پردیسهای تخت جمشید محل رویششان بوده، نشاندهنده زمان اجرای مراسم بهاری یا سال نو است. فصل گلدهی این گیاه وهمچنین فصل گل و زیبایی طبیعت در منطقه فارس از نیمه فروردین تا پایان اردیبهشت است. به این ترتیب زمان اجرای این جشن بهاره باید نیمهبهار باشد.
از سویی دیگر نقوش نمایندگان ملل تابعه و باریافتگان و نوع پوشاک آنان موید این امر است که این نمایندگان باید در زمانی که هوا در فارس از اعتدال برخوردار بوده دور هم جمع شده باشند؛ یعنی درحالیکه گروهی مانند هندیان و مصریان و نمایندگان آفریقایی با کمترین لباس و پای برهنه نشان داده شدهاند، مادیها یا نمایندگان مناطق سردسیر با لباسهای ضخیم و پشمین خود دیده میشوند. پس هنگام این گردهمایی باید هوا از اعتدال برخوردار باشد. شاید برخی این زمان اعتدال را در ابتدای پاییز بدانند و برگزاری سال نو همزمان با جشن مهرگان را به آن استناد کنند؛ اما در این صورت مساله رویش گلهای نیلوفر بیجواب خواهد ماند.
یکی از دلایلی که بعضی از محققان برای برگزاری جشن سال نو و نوروز در اول بهار در تخت جمشید بیان میکنند، نقش معروف شیر و گاو است که تعابیر بسیاری در باره آن شده است. از دیدگاه نجومی برخی نقش گاو را نشاندهنده صورت فلکی گاو، و شیر را نشاندهنده صورت فلکی اسد میدانند. در نیمه زمستان صورت فلکی شیر یا اسد در کنار نصفالنهار قرار میگیرد و صورت فلکی گاو در حال غروب و ناپدید شدن است.
در واقع شیر بر گاو غلبه مییابد؛ اما این تصور آن هنگام درست بود که این صورت فلکی یعنی گاو در زمان هخامنشیان جزء صورتهای فلکی منطقه البروج بوده باشد. لوح بابلی به خط میخی معروف به لوح VAT 4924 متعلق به سال ۴۱۹ قبل از میلاد قدیمترین لوحی است که از ۱۲ صورت فلکی نام میبرد.
در این لوح به جای صور فلکی گاو، خرچنگ و سنبله ستارگانی مانند خوشه پروین، برساوش و سماک اعزل قرار دارد. پس صورت فلکی گاو تنها یکی از صور فلکی شناخته شده بود، نه جزء صورفلکی منطقه البروج. این در حالی است که صورت فلکی بره در آن زمان شناخته شده و طلوع آفتاب در برج حمل آغاز بهار بود. نقش بره در نقش تخت جمشید که همراه برخی از باریافتگان نشان داده شده میتواند به همین دلیل باشد.
با توجه به تغییر محور چرخش زمین در طول نزدیک به ۲۰۰۰ سال امروز سال نو با طلوع آفتاب در برج حوت آغاز میشود. به این ترتیب میدانیم که در دوره هخامنشیان به مناسبت سال نو و نوروز مراسم و آیین خاصی برگزار میشده است؛ اما این مراسم را نباید درست در ابتدای بهار و برابر با ۲۱ مارس دانست.
بدون تردید یکی از آدابی که در زمان برگزاری نوروز در زمان هخامنشیان مورد توجه قرار داشته است، رسم تقدیم هدیه و پیشکش بوده که امروز هم رواج دارد. واژه «دَئوشم» به معنی پیشکش در الواح تخت جمشید بسیار تکرار شده است. آنچه در نقوش تخت جمشید نمایندگان ملل تابعه به همراه خود حمل میکنند، باید هدایا و پیشکشیهایی باشد برای شاه.
میزان این هدایا و صورت آرام و شاد نمایندگان نشاندهنده آن است که با رضایت خاطر و آرامش جهت شرکت در مراسم و آیین خاصی به دور هم جمع شده و هدایایی را که میتواند محصول خاص و شناخته شده سرزمینشان باشد به منظور تقدیم به شاه با خود آوردهاند. براساس گل نوشتههای تخت جمشید روشن است که جهت انجام برخی آیینهای مذهبی هدایا و پیشکشهایی شامل گوسفند، گندم، جو، آرد، انجیر وخرما تقدیم میشده است.
ظاهرا این مواد خوراکی بعد از متبرک شدن میان مردم تقسیم میشدند. هرچند امروزه آنچه بر سر سفرههای هفتسین گذارده میشود با زمان گذشته بسیار متفاوت است؛ اما جالب است بدانیم که هنوز در برخی از نقاط خرما و جو در سفره هفت سین دیده میشود و البته سبزه که گرفته شده از جو و گندم است و نان که برگرفته از آرد است، بر سر سفرههای هفتسین موجود است.
همچنین شایان ذکر است که در زمان هخامنشیان بعضی آیینها و جشنها جیره و مواجب دارند و آیین و مراسم نوروزی نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. پس نوروز و برگزاری این آیین در زمان هخامنشیان با شکوه و زیبایی بسیار در زمانی متفاوت با زمان نوروز فعلی برپا میشده و رایج بوده است.
نام نوروز و جشنهای بهاری
در این باره که نوروز و دیگر جشنهای مربوط به بهار در زمان هخامنشیان چه نامیده میشدند، اطلاع دقیقی در دست نیست و هر آنچه در این باره گفته شده برپایه حدس و گمان و برگرفته از کتاب مقدس زرتشتیان اوستاست؛ اما میدانیم که اوستا در دوره هخامنشیان به شکل امروز آن وجود نداشته و در واقع این کتاب یک بار در زمان اشکانیان و سپس در زمان ساسانیان جمعآوری و مدون شده است. برخی جشن نوروز در ایران باستان را برگرفته از مراسمی کهن میدانند که در پاییز و سپس در ابتدای فصل بهار در بابل برپا میشده است.
قدمت این مراسم که «زَگموک» یا «اَکیتو» نامیده میشده به هزاره سوم قبل از میلاد میرسد و جشنی بوده که به افتخار الهه بزرگ بابلی ها، مردوک برپا میشده است. در این روز شاه در معبد حاضر شده و برای تجدید عهد و پیمان دست تندیس یا مجسمه مردوک را میگرفت. روایت شده است که کوروش پس از تصرف بابل، ضمن اجرای این مراسم در معبد مردوک، در جشن زگموک کمبوجیه را به عنوان پادشاه بابل معرفی کرده است. بسیار بعید به نظر میآید که مراسمی مذهبی که خاص الهه بابلیها بوده، اساس و پایه نوروز در زمان هخامنشیان بوده باشد. بههرحال گذشته از سالنامههای بابلی، تنها مدارک ارزشمند در باره نوروز و نام آن الواح گلی تخت جمشید و کتیبههای باقیمانده از دوران هخامنشیان است.
همانطور که گفته شده در این مدارک هیچ نام و صفتی که آشکارا مربوط به عید نوروز یا سایر جشنهای بهاری باشد، وجود ندارد. در الواح گلی به دست آمده در خزانه و باروی تخت جمشید از مراسم و آیینهایی خاص نام برده شده که از طرف خزانه هخامنشی، جیره و مواجب برای آنها در نظر گرفته شده است.
از این میان باید به مراسم آیینی به نام «لن» نام برد که نامش حدود ۷۶ بار در این اسناد تکرار شده است. به درستی مشخص نیست این آیین به چه منظور و با چه آداب و رسومی برگزار میشده، در این اسناد یک بار آشکارا ذکر شده که این آیین برای «هومبن» ایزد عیلامی برگزار شده است. گذشته از این در اسناد بهدستآمده از آیینها و مراسم دیگری نیز نام برده شده که از خزانه شاهی جیره دریافت میکردند و مردم نیز پیشکشهایی از مواد خوراکی تقدیم کاهنان این مراسم میکردند.
بیشتر جیره و پرداختهای دولتی که از طرف خزانه به این آیینها تعلق میگرفته است، شامل آرد و گندم و همچنین بره، جو، کنجد، خرما، انجیر و مرغابی بوده است. اسامی این آیینها و مراسم دوره هخامنشی عبارت بودند از: شیپ Ship ، اَکریش Akrish، نخ Nah، نوئش Nuash ، پومزیش Pumazzish و دئوسیکه Dausika.
در یک نگاه
وجه تسمیه تخت جمشید
خشایارشاه گوید: «به خواست اهورامزدا این دروازه همه کشورها را من ساختم. بسیار بناهای زیبای دیگر در این پارسه من ساختم و پدر من ساخت. هر کاری که به دیده زیباست آن همه را به خواست اهورامزدا ما کردیم.» خشایارشاه گوید: «اهورامزدا مرا و شهریاری مرا پایدار دارد و کشورم را و هر آنچه به وسیله من کرده شده و آنچه به وسیله پدرم ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید.»
نامی که امروزه بر مجموعه کاخهای ساخته شده توسط داریوش بزرگ و جانشینانش اطلاق میشود، نامی است ساختگی برگرفته از داستان پادشاه اسطورهای سلسله پیشدادی ایران، جمشید. در شاهنامه فردوسی آمده است که جمشید پادشاه عادلی بود که برای ۷۰۰ سال بر ایران زمین حکومت کرد.
او نوروز را بنیان گذارد و تختی داشت که بر دوش دیوان حمل میشد. نقش سنگ نگاره داریوش در تختجمشید درحالیکه تخت پادشاهی او بر دوش مردمانی حمل میشود و همچنین آنچه اهالی و رهگذران میتوانستند در گذشته از خرابههای این بنای تاریخی ببینند، باعث شد تا تصور کنند تصویری که میبینند، تصویر همان جمشید افسانهای است که تختش بر دوش دیوان حمل میشود و خطوط ناشناخته پیرامون آن نیز خطی است که دیوان و اجنه با آن مینوشتند. به همین دلیل بود که این مکان اسرارآمیز به نام تخت جمشید معروف شد.
براساس کتیبه خشایارشاه بر دیواره تالار ملل میدانیم که این بنا از سوی سازندگانش به نام «پارسه» نامیده شده است. یونانیان این بنا را (پرسپولیس) نامیدند و ساسانیان آن را به نام «صد ستون» میشناختند. به غیراز اینها، این بنا در طول تاریخ با نامهایی از جمله، قصر جمشید، چهل منار یا چهل ستون نیز نامیده شده است.