ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

جنگ حران یا کاره

سوشیانت | سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۴۷ ب.ظ | ۰دیدگاه

تاریخ جنگهای ایران

 

 

جنگ حران یا کاره

 

بدون شک همه دوستان نام سورن را مترادف با نام یکی از خودروهای اخیر شرکت ایران خودرو میدانند و بس و اگر از ایشان سوال شود سورن که بود جوابی ندارند. سورن یا بهتر است بگوئیم سورنا یکی از دلاورمردان نامی ایران زمین بود که حدود 2060 سال قبل، در زمان ارد اول شاه اشکانی می زیست. او حدود 80 سال پیش از میلاد متولد شد و سی و چند سال بعد از دنیا رفت. اما اینکه در مدت عمر کوتاه خود چه کرد موضوع این پست ماست که از دوستان عاجزانه میخواهم که بخوانند و نام او را در ذهن خود در کنار سرداری چون آریو برزن حک کنند. از دوستانی که فرزندان خردسال (در حد 7 تا 15 سال)  دارند عاجزانه تقاضا میکنم با صدای بلند داستان ابن نبرد را برای آنها بخوانند.

همه دوستان میدانند و خوانده اند که روم ، یک امپراطوری بی رقیب در اروپا و غرب آسیا بود. 100 سال پیش از میلاد این امپراطوری در اوج قدرت و عظمت توانست کارتاژها و پونتها را براحتی از پیش رو بردارد. ارمنستان را تضعیف کرد و یونان را به تسخیر درآورد.  طبیعی بود که چنین قدرتی به اروپا اکتفا نکند و چشم طمع به آسیا و مخصوصا بخشی که امروزه خاور میانه خوانده میشود داشته باشد. این سوتر یک امپراطوری بزرگ در حال شکل گرفتن بود که توانسته بود در مهد تمدن جهانی (خاور میانه) سلوکیان را پس از سالها از آن بیرون براند. این قدرت جدید اشکانیان بودند که میراث داران حکومتهای قبلی سرزمین ایران بودند. آنها هم به طمع کشورکشائی قصد تصاحب بین النهرین و، آسیای صغیر(سوریه و لبنان و فلسطین و ترکیه) وارمنستان را داشتند.

طبیعی بود که این دو قدرت عظیم در گیرودار کشورگشائیهای خود در نهایت رودرروی هم قرار گیرند. اما مقدماتی لازم بود که هر دوطرف به سرآنجام رساندند. در ایران ، مهرداد اول اشکانی ابتدا برای رهائی از مزاحمتهای بیابانگردان شرقی آنها در یک نبرد عظیم شکست داد چنانکه سکاها و صحرانوردها تا ده ها سال بعد نیز جرات اغتشاش و جنگ را به مخیله خود راه ندادند . از آنسو سه سردار روم یعنی کراسوس ، پمپه و ژولیوس سزار با هم توافق کردند که بشکل هماهنگ همواره بیاری بهم بشتابند چنانکه مجلس سنای روم در برابر این سه نفر یک حکومت ظاهری و سوری بیش نبود. کراسوس در 55 سال قبل از میلاد از طرف روم به حاکمیت سوریه امروزی منصوب شد. او که پیش از این و بخوبی توانسته بود فتنه بردگان روم به رهبری اسپارتاکوس را در هم بشکند با بکارگیری لژیونهای روم بین النهرین را هم تسخیر کرد و عملا ایران و روم هم مرز شدند.

پیروزیهای متداوم و بسیار مقتدرانه رومیها در اروپا سبب شد که آنها پیروزی بر ایران را هم کاری ساده فرض کنند. آنها مقدمات حمله به ایران را فراهم کردند. آرتا وردیس (پادشاه ارمنستان) که از تصمیم کراسوس برای حمله به ایران آگاه شده بود پیشنهاد کرد از خاک آن کشور به ایران حمله کنند. او براین باور بود که رومیها در کوهستان بهتر می جنگند و پارتها نه. او حتی به کراسوس وعده داد که 16000 سواره و 30000 پیاده هم به کمک رومیها در جدال با ایرانیها بفرستد... اما کراسوس به دلیل غروری که داشت پیشنهاد او را نپذیرفت و ادعا کرد ایران را براحتی درهم خواهد شکست.

چند پیام از طریق سفیران ایران و روم به یکدیگر ارسال شد که خلاصه آنهه بدین قرار بود:

اُرُد اول پادشاه ایران : اگر مردم روم خواهان جنگ با من هستند هرگز هراسی نداشتم اما اگر نادانی بنام کراسوس با نیتی شخصی بخواهد ایران را زیر پای ستوران خود ببیند حاضرم به سفاهت او رحم کرده اسرای قبلیش را به  او پس دهم تا خونی ریخته نشود

کراسوس : جواب شما را در سلوکیه خواهم داد (سلوکیه یعنی خاک ایران)

سفیری که نامه اُرُد را نرد کراسوس برده بود بلافاصله و به نقل از پادشاه خود گفت : اگر در دست من مو می بینید ایران را هم خواهید دید. )این جمله بعدها در طول 2000 سال مشهورترین ورد کلام مرد ایران شد(

اُرُد شاه ایران بلافاصله یکی از بهترین سرداران خود بنام سورنا که 30 سال بیشتر نداشت اما به قامت بسیار توانا و در عین حال  زیباروی و تنومند بود را برای تادیب پادشاه ارمنستان که دست یاری به دشمن ایران داده بود  فرستاد. حمله غافلگیرانه و برق آسای ایران به ارمنستان  سپاه ایشان را درهم شکست و خیال ایرانیان از دشمنی دیگر بنام ارمنستان آسوده شد. سورنا آماده جنگ با کراسوس شد. در وصف سورنا همین بس که آنقدر در ایران محبوبیت داشت که پس از شاه دومین فرد ایران به لحاظ نژاد ، قدرت و ثروت بود. شجاعتهای او ورد خاص و عام بود چنانکه تمامی پارتیها او را تا حد یک قدیس شکست ناپذیر ستایش میکردند. او در ورزیدگی و هوشیاری نظیر نداشت و آنچنان که گفته میشود بین موهای خود فرق باز میکرد و بلند قامت و ستودنی بود.

کراسوس با 42000 سرباز لژیون وارد جلگه های بین النهرین شد و به منطقه ای بنام حران یا کاره رسید که امروزه نیز بنام حران معروف است و جائی بین عراق و سوریه است. سورنا که میدانست سربازان بسیار حرفه ای و غرق در جوشن و فولاد رومی را نمیتوان بسادگی شکست داد دست به حیله ای بزرگ زد ، وی اکثریت سربازان خود را پشت تپه های اطراف پنهان کرد و سوارانی را که جلو کراسوس قرار داد موظف کرد سلاحهای خود را زیر لباسهای خود پنهان کنند... هنگامی که سپاه کراسوس ترکیب مشهور فالانژ (ترکیبی که در فیلم اسپارتاکوس دیده اید) بخود گرفتند ناگهان ایرانیها با صدای طبلهائی بسیار خاص که صداهائی بسیار رعب آور ایجاد میکرد (سنگ ریزه داخل طبلها ریخته بودند) از گوشه و کنار میدان به رومیها حمله ور شدند . جهت حمله فالانژها به سمت عقب عوض شد چراکه افراد مقابل از نظر آنها بی سلاح بودند و طبیعی بود که به سمت عق بازگردند و نیزه های خود را بسوی مهاجمان نشانه روند. سرعت عمل ایرانیها بسیار رعدآسا بود. ناگهان سواران ایرانی لباسهای خود را کنار زدند چنانکه برق سلاحها ، کمانها شمشیرها و زره های آنها نمایان شد.

سواران پارت با حرکتهائی زیگزاگی تیرهای خود را بسوی لژیونهای رومی رها کردند. سپاه اصلی ایران نیز از پشت تپه ها سرازیر شد و وحشتی شگرف بر دل رومیها انداخت. ابتکار عمل دست ایرانیان بود. آنها لژیونهای رومی را بسمت بیابان کشاندند... در این حین پسر کراسوس (فابیوس) با 1400 سوار سنگین اسلحه به کمک کراسوس رسید. ساعاتی سپاه روم از حمله سنگین ایرانیها رهائی یافت اما طی همین مدت فابیوس و تمامی سربازانش توسط ایرانیها بطور کلی از دم تیغ گذرانده شدند.... کراسوس وقتی قصد دادن فرمان حمله مجدد را داشت سر پسر خود را بر نیزه مردان پارس دید. رومیها در وحشتی عظیم گرفتار آمده بودند و اینسوتر پارتها باقیمانده رومیها را به خاک می انداختند...

باقیمانده رومیها به کراسوس فشار آورند که مذاکره کند. کراسوس با چند سوار و با پرچمهائی سفید به قصد مذاکره بسمت سورنا حرکت کرد. 16 سوار همراه کراسوس وقتی ایرانیان را آرام دیدند قصد کشتن سورنا را به مخیله راه دادند که در این حین سربازی ایرانی با حرکتی خارق العاده کراسوس را بخاک افکند و سر از تنش جدا کرد و آنرا تقدیم سورنا نمود...

سورنا سر کراسوس را جلوی پای پادشاه ایران اُرُد در قصر سلطنتی او پرتاب کرد. شاه ایران درحالیکه قهقهه بلندی سر داده بود فریاد زد : نگفتم ایران را نخواهی دید حال اگر میتوانی چشم باز کنن و ببین... گویند سورنا بیش از 30000 رومی را کشت و 10000از آنها را اسیر کرد. این پیروزی آنچنان عظمت داشت که رومیها تا سالها  جرات حمله مجدد به ایران را به ذهن خود راه ندادند. از این جنگ در تاریخ ایران به یک جنگ بی نظیر یاد میشود... در وصف سورنا سردار فاتح ایران همین بس که اُرُد بر او رشک برد و دستور قتل سورنا را صادر کرد چنانکه سورنا این سردار رشید و بی همانند ایران طی 46 تا 56 قبل از میلاد توسط ایادی شاه مسموم شد.

 

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ