چکیده ای از زندگی نامه جامی
چکیده ای از زندگی نامه جامی
نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد معروف به ، ملقب به خاتم الشعرا شاعر، موسیقیدان، ادیب و صوفی نامدار ایرانی ۲۴ آبان ۷۹۳ - ۲۳ شعبان ۸۱۷ هجری - بزرگترین استاد سخن بعد از عهد حافظ و به نظر بسیاری از پژوهشگران خاتم شعرای بزگ پارسی گوی است
تخلص او در شعر جامی است وی این تخلص را از دوجهت برگزید ، نخست به خاطر اینکه زادگاهش جام بود و دیگر آنکه رشحات قلمش از جرعه شیخ احمد جام معروف به ژنده پیل سرچشمه می گرفت
پدر بزگ جامی ، شمس الدین محمد دشتی از محله دشت اصفهان بود و به موجب بیدادگری ترکان و آشوب زمان در سده ۸ قمری به خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.و با دختریک نفر از اقاب امام محمد شیبانی ازدواج کرد و ثمره آن کودکی بود به نام احمد و او نیز در همان شهر ازدواج کرد که حاصل ازدواج او پسری به نام عبدالرحمان بود که بعد ها با نام جامی شهرت آفاق گشت.
روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام،که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید و از آن زمان به جامی شهرت یافت وی در شعر ابتدا دشتی تخلص میکرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام ذکر کردهاست.جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانوادهاش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی استفادهکند.
در این دوره بود که جامی با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد بهطوریکه در حلقه مریدان سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.
بعد از چند سفر که جامی در بلاد خراسان و یا به ماوراءالنهر کرده بود بازپسین سفر او که از لحاظ مطالعهدر زندگانی وسیر حالات او بسی شایسته ارزش است سفر حجاز میباشد . در این سفر که به سال 851 - 877 هجری - اتفاق افتاده ؛از مدان ، کردستان ، بغداد ، کربلا ، نجف ، مدینه ، مکه ، دمشق ، حلب و تبریز دیدن نمود و به خراسان باز گشت در دیوان جامی موارد بسیاری یافت میشود که تمامی اشاره به این سفر ، حوادث و زیارت ها و شهر های مختلف و دل آزردگی ها و ملالت ها و نیایش او در این گشت و گذر میباشد .
بی شک جامی را میتوان از بزرگترین شاعران قرن نهم دانست . بسیاری از تذکره نویسان او را خاتم شعرای پارسی زبان میدانند و برخی او را یکی از بنیانگزاران سبک هندی و روش پیچیده گویی میشمارند و این تا اندازهای درست می تواند باشد. لیکن جنبه قاطعیت ندارد زیرادر سروده های مولانا بسیاری موارد از سبک و روش قدیم و اصیل خراسانی و هم مضامین رایج سیک عراقی را میتوان یافت .البته این امر یعنی اغتشاش و درهم ریختگی سبک و فقدان روش و شیوه یی نمایان در شعر جامی تنها ویژه این سراینده نمیباشد یلکه یکی از ویژگی های تاریخ ادبی قرن نهم میباشد .
مزار عبدالرحمان جامی در شمال غربی شهر هراتجامی به افتادگی و گشادهرویی معروف بود و با اینکه زندگیای بسیار ساده داشت و هیچ گاه مدح زورمندان را نمیگفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت میورزیدند و خود را مرید او میدانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصا سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم میداشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.
جامی سرانجام در ۲۷ آبان ۸۷۱ - ۱۷ محرم ۸۹۸ هجری - در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. آرامگاه او در حال حاضر در شمال غربی شهر هرات واقع و زیارتگاه عام و خاص است است.
آثار جامی
از جامی دهها کتاب و رساله از نظم و نثر به زبانهای فارسی و عربی به یادگار ماندهاست
آثار منظوم: جامی اشعار خود را در دو مجموعه بزرگ گردآوری کردهاست:
دیوانهای سه گانه شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات
جامی دیوان خود را در اواخر عمر به تقلید از امیر خسرو دهلوی در سه قسمت زیر مدون نمود:
1-1 فاتحة الشباب (دوران جوانی)
1-2واسطة العقد (اواسط زندگی)
1-3 خاتمة الحیاة (اواخر حیات)
دیوان قصاید و غزلیات این دیوان را جامی در سال 858 - ۸۸۴ هجری - تدوین و تنظیم کردهاست. قصاید جامی در توحید و نعت پیامبر اسلام و صحابه و اهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقیاست. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سرودهاست. غزلیات جامی غالباً از هفت بیت تجاوز نمیکند و اکثرا عاشقانه یا عارفانهاست.
از جامی مقطعات و رباعیاتی نیز باقیاست که یا محتوی مسائل عرفانیاست و اشاره به حقایق صوفیانه دارد یا نکته لطیف عاشقانهای در آن نهفتهاست. دیوانی نیز به نام دیوان بینقاط از جامی بهجای مانده که در تمامی واژههای آن هیچ حرف نقطهداری استفاده نشدهاست.
هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در قالب مثنوی است.
2-1 سلسلة الذهب به سبک حدیقةالحقیقه سنایی و در سال ۸۸۷ سروده شدهاست، در این مثنوی از شریعت، طریقت، عشق و نبوت از دیدگاه عرفانی سخن رفتهاست.
2-2 سلامان و ابسال که به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلوست و در سال ۸۸۵ تألیف شدهاست. حکایت سلامان و ابسان نخستین بار در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورد.
2-3 تحفة الاحرار نخستین مثنوی تعلیمی جامی است که به سبک و سیاق مخزنالاسرار نظامی سروده شدهاست. در این کتاب اشارتهایی به آفرینش، اسلام، نماز، زکات، حج، عزلت، تصوف، عشق و شاعری آمدهاست. در انتهای این مثنوی جامی به فرزند خود ضیاءالدین یوسف پندنامهای نگاشتهاست که در آن از جوانی خود یاد کردهاست.
2-4 سبحةالابرار و آن نیز مثنوی تعلیمیاست که در سال ۸۸۷ سروده شدهاست و در آن تعالیم اخلاقی و عرفانی در باب توبه، زهد، فقر، صبر، شکر، خوف، رجا، توکل، رضا و حب آمدهاست.
2-5 یوسف و زلیخا مثنوی عشقی به سبک خسرو و شیرین نظامی و ویس و رامین فخر گرگانی است که به نام و یاد پیامبر و بیان معراج و مدح سلطان حسین بایقرا آغاز میشود. در این کتاب جامی از سوره یوسف در قرآن و نیز از روایات تورات در سفر پیدایش بهره بردهاست. تاریخ تألیف این کتاب را سال ۸۸۸ هجری دانستهاند.
2-6 لیلی و مجنون مثنوی عشقیاست که به وزن لیلی و مجنون نظامی و امیرخسرو دهلوی ساخته شدهاست.
2-7 خردنامه اسکندری که مثنوی تعلیمی در حکمت و اخلاق است و در آن از حکیمان یونان از سقراط، افلاطون، ارسطو، بقراط، فیثاغورث و اسکندر سخن رفتهاست.
آثار منثور
آثار منثور که برخی از آنان عبارتاند از: بهارستان، رساله وحدت وجود، شرح مثنوی، نفحات الانس و منشآت.
بهارستان جامی:
بهارستان جامی که به شیوه گلستان سعدی و در قالب نثر همراه با اشعار فارسی و عربی تألیف گردیده است از نمونه های نثر دلنشین و شیرین فارسی به شمار می رود. قصد جامی در این کار ساده ترین کردن شیوه انشای سعدی بود و به همین سبب انشای بهارستان بیش ار آنچه انتظار می رود متمایل به سادگی است و شاید یکی از علل این تمایل اختصاص کتاب به تعلیم فرزند نوآموز مؤلف بود. بهارستان در هشت روضه (باب) مقدمه و خاتمه ترتیب یافته است .
جامی درآغاز کتاب یادآور شده است که چون فرزندش ضیاءالدین یوسف به آموختن فنون ادب اشتغال داشت این کتاب را برای وی فراهم آورد و آن را اسلوب (گلستان ) نوشت و به نام سلطان حسین بایقرا موشحّ ساخت.
بهارستان غالبأ مشتمل بر مطالب اخلاقی عالی و دستورهای سودمند برای زندگانی است . در مقام مقایسه بهارستان جامی با گلستان سعدی باید گفت: سخن منظوم در بهارستان بیشتر است و سجع و تکلف به وفور در آن راه یافته و در روضه ششم آن پاره ای از مطایبات فراهم آمده است که خواننده را از سلیقه تربیتی مولانا جامی دچار تردید و شگفتی می سازد.
برخی ویژگیهای نگارشی و ادبی بهارستان از این قرار است :
استشهاد به آیات قرآن کریم ‘ استفاده از احادیث و روایات مذهبی‘استفاده از امثال و حکم‘صنایع بدیعی از قبیل: جناس و تضاد و انواع تشبیه‘کاربرد قواعد نادر دستوری ‘ استناد به اشعار عربی وفارسی و اشتمال کتاب بر لغات و ترکیبات زیبای فارسی.
ضمنأ به این نکته باید اشاره کرد که بهارستان دارای مطالب و حکایات متنوعی است از قبیل: حکایات تاریخی ‘ ادبی ‘ مطایبات‘ احوال و اقوال اهل بخشش و کرم ‘ احوال و اقوال شاعران و غیره.
از کتاب بهارستان نسخه های خطی و چاپی متعددی در کتابخانه های ایران و جهان از قبیل : کتابخانه ملی ملک‘ کتابخانه دانشگاه تهران‘ وین ‘ استانبول‘ شهرهای مختلف هندوستان و سایر کشورها وجود دارد. این کتاب در هشت روضه نگاشته شدهاست و در هر بخش حکایاتی از اولیاءالله و بزرگان صوفیه، شعرا، حکما و پادشاهان آمدهاست. این کتاب در سال ۸۹۲ هجری تألیف شدهاست.
چند حکایت از بهارستان
طاووس و زاغ
طاووسی و زاغی در صحن باغی فراهم رسیدند و عیب و هنر یکدیگر را دیدند. طاووس با زاغ گفت:"این موزه سرخ که در پای توست, لایق اطلس زرکش و دیبای منقّش من است. همانا که آن وقت که از شب تاریک عدم, به روز روشن وجود مى آمدهایم در پوشیدن موزه غلط کردهایم. من موزه کیمخت سیاه تو را پوشیدهام و تو موزه ادیم سرخ مرا." زاغ گفت:"حال بر خلاف این است؛ اگر خطایی رفته است, در پوششهای دیگر رفته است, باقی خلعتهای تو مناسب موزه من است؛ غالباً در آن خوابآلودگی, تو سر از گریبان من برزدهای و من سر از گریبان تو." در آن نزدیکی کشَفَی سر به جیب مراقبت فرو برده بود و آن مجادله و مقاوله را مى شنود. سر برآورد که:"ای یاران عزیز و دوستان صاحب تمیز! این مجادلههای بیحاصل را بگذارید و از این مقاوله بلاطائل دست بدارید خدای تعالی- همه چیز را به یک کس نداده و زمام همه مرادات در کف یک کس ننهاده. هیچ کس نیست که وی را خاصّه[ای] داده که دیگران را نداده است و در وی خاصیتی نهاده که در دیگران ننهاده, هر کس را به داده خود خُرسند باید بود و به یافته خُشنود".
مور با همّت
موری را دیدند به زورمندی کمر بسته, و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند:"این مور را ببینید که با این ناتوانی باری به این گرانی چون مى کشد؟" مور چون این سخن بشنید بخندید و گفت:"مردان, بار را با نیروی همّت و بازوی حمیت کشند, نه به قوّت تن و ضخامت بدن"،
روباه زیرک
رویاهی با گرگی مصادقت مى زد و قدم موافقت مى نهاد. با یکدیگر به باغی بگذشتند. در استوار بود و دیوارها پرخار. گرد آن بگردیدند تا به سوراخی رسیدند, بر روباه فراخ و بر گرگ تنگ. روباه آسان درآمد و گرگ به زحمت فراوان . انگورهای گوناگون دیدند و میوههای رنگارنگ یافتند روباه زیرک بود, حال بیرون رفتن را ملاحظه کرد و گرگ غافل چندان که توانست, بخورد. ناگاه باغبان آگاه شد. چوبدستی برداشت و روی بدیشان نهاد. روباه باریک میان, زود از سوراخ بجست و گرگ بزرگ شکم در آنجا محکم شد. باغبان به وی رسید و چوبدستی کشید. چندان بزدش که نه مرده و نه زنده، پوست دریده و پشم کنده, از سوراخ بیرون شد.
حکایت عبدالله جعفر
از عبدالله بن جعفر- رضی الله عنه- منقول است که روزی عزیمت سفر کرده بود و در نخلستان قوی فرودآمده بود غلام سیاهی نگهبان آن بود. دید که سه قرص نان به جهت قوت وی آوردند. سگی آنجا حاضر شد. غلام یک قرص را پیش سگ انداخت , بخورد. دیگری را بینداخت, آن را نیز بخورد. پس دیگری را هم به وی انداخت, آن را هم بخورد. عبدالله- رضی الله عنه- از وی پرسید که هرروز قوت تو چیست؟ گفت: این که دیدی. فرمود که چرا بر نفس خود ایثار نکردی؟ گفت:این در این زمین غریب است؛ چنین گمان مى برم که از مسافتی دورآمده است و گرسنه است نخواستم که آن را گرسنه بگذارم. پس گفت: امروز چه خواهی خورد؟ گفت روزه خواهم داشت. عبدالله رضی الله عنه- با خود گفت: همه خلق مرا در سخاوت ملامت کنند و این غلام از من سخی تر است. آن غلام و نخلستان را و هرچه در آنجا بود همه را بخرید. پس غلام را آزاد کرد و آنها را به وی بخشید.
شواهدالنبوه:
جامی این کتاب را در سال۸۸۵ و به درخواست امیرعلیشیر نوایی نگاشت. در این کتاب سیره پیامبر اسلام از ولادت یا وفات بیان شدهاست و پس از آن زندگی سلف صالح از صحابه، تابعین و تبع تابعین آمدهاست. این کتاب به نثر ساده فارسی نوشته شدهاست و جامی در آن از اشعار فارسی و عربی و نیز احادیث و روایات نبوی استفاده کردهاست.
اشعةاللمعات:
این کتاب جامی به دستور امیرعلیشیر نوایی و در سال ۸۸۶ نوشته شدهاست، این کتاب در حقیقت شرح جامی بر لمعات فخرالدین عراقی است؛ جامی در شرح لمعات از سخنان محییالدین بن عربی و صدرالدین محمد قونوی بهره بردهاست. شرح لمعات که در آن نکات و اصطلاحات عرفا ذکر گشتهاست در بیست و هشت باب تدوین شدهاست.
نقدالنصوص:
کتاب نقدالنصوص که به نثر عربی و فارسی است و در شرح فصوصالحکم ابن عربی نوشته شدهاست.
لوایح:
این کتاب جامی به نثر فارسی مسجع است و در هفتاد و دو باب نگاشته شده که هر باب با یک رباعی عربی یا فارسی پایان یافتهاست. جامی در سال ۸۷۰ این کتاب را به جهانشاه قره قویونلو ترکمان هدیه کرد.
لوامع:
شرح جامی بر قصیده خمریه ابن فارض است که در سال ۸۷۵ نگاشته شد. این کتاب در چهارده باب نگاشته شده و موضوع آن عرفان است.
نفحات الانس :
این کتاب مشتمل بر شرح احوال پانصد و هشتاد و دو تن از بزرگان تصوف و نیز شرح زندگی سی و چهارتن از زنان عارف است؛ جامی در تألیف این کتاب به طبقاتالصوفیه محمد بن حسین سلمی و نیز به تذکرة الاولیای عطار نظر داشتهاست. یکی از شاگردان جامی به نام رضیالدین عبدالغفور لاری بر این کتاب شرحی نگاشته که به مرآة النفحات مشهور است.
رسالات:
رسالات جامی در فن معما و قافیهسازی از نخستین رسالات او هستند. از دیگر رسالات او رساله در ارکان حج است که به زبان فارسی و عربی نگاشته شده و در آن فرائض و مناسک حج و عمره همراه با تأویل عرفانی و فقهی آن آمدهاست. رسالات دیگر جامی برخی رسالات تفسیری و برخی شرح احادیث هستند که به طور پراکنده به زبان فارسی و عربی نگاشته شدهاند. از مهمترین رسالات جامی، صحیفه محمد پارسا بخاریاست که در آن احوال یکی از بزرگان صوفیه در خرگرد جام به نام محمد پارسا آمدهاست.
نینامه:
نینامه یا نائیه رسالهایست در معنی حقیقت نی که در شرح نخستین بیت مثنوی معنوی نوشته شدهاست. این مجموعه آمیخته به نظم و نثر فارسیاست و در آن به سخنان بزرگان صوفیه و برخی احادیث نبوی استشهاد شدهاست.
رسایل:
رسایل جامی رقعههایی است که به سلاطین و بزرگان یا به ارکان دولت نوشتهاست؛ این نامهها در کمال ایجاز و به نثر مسجع فارسی نوشته شدهاست.
اعتقادات مذهبی
بر اساس نسب و طریقت نقشبندیه و نوشتههای جامی واضح است که وی حنفی و اهل سنت بوده اما چون همه اهل سنت در حب اهل بیت محمد ص سخنانی دارند و جامی نیز در این رابطه اشعاری دارد برخی او را شیعی دانستهاند؛ عدهای نیز او را متمایل به عقاید اشاعره و فقهای شافعی دانستهاند. در کتاب شواهدالنبوه جامی از خلفای چهارگانه با ادب و احترام بسیار یاد برده و ایشان را بر اهل بیت مقدم داشته، و احادیثی که در فضائل آنان به پیغمبر منسوب است همه را نقل کرده و به فارسی برگرداندهاست. با این حال جامی در مدح ائمه شیعه از جمله علی، حسن و حسین و نیز سجاد اشعاری سرودهاست و ایشان را به صدق و عدل و شجاعت ستودهاست. اما آنچه جامی در ذم و سرزنش ابوطالب و پسرش عقیل سروده بود، مورد مخالفت بسیاری از علمای شیعه و از جمله قاضی میرحسین شافعی و قاضی عبید شوشتری واقع شد تا حدی که میرحسین یزدی او را با عبدالرحمن بن ملجم قیاس کرد.
آن امام به حق ولی خدا کاسدالله غالبش نامی
دو کس او را به جان بیازردند یکی از ابلهی یک از خامی
هر دو را نام عبدرحمانست آن یکی ملجم این یکی جامی
هر چند از نظر خود او، رفض اگر حبّ آل محمّد باشد، درست و کیش همهٔ مسلمانان است و اگر منظور از آن بغض اصحاب رسول باشد، مذموم است و سپس گفتهاست مذهب «رفض» چون خواه و ناخواه به چنین بغضی میکشد، ناپسندیدهاست. دامنه عداوت منتسبین به اهل تشیع با جامی به زمان حیات او محدود نمانده و در زمان خروج صفویه و سرکوبی اهل سنت و شیعه سازی بالاجبار مردم دامنه این تجاوز بعد از وفات جامی به هرات رسید که لشکر صفوی دستور یافتند در هر کتاب و اسنادی که نام جامی را بیابند آن را تراشیده و به عوض آن خامی بنویسند که مولانا هاتفی خواهر زاده جامی در این وصف الحال شعری هم دارد.