ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

حسن صباح

سوشیانت | يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۱۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

حسن صباح

(۴۶۴ قمری۲۶ ربیع‌الثانی ۵۱۸ قمری) از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخه‌ای از پیروان امامان است اما به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را موعود (آخر الزمان)و امام آخر می‌دانستند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.

زندگی

حسن بن علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد صباح حِمَیری (=حسن صباح که در تاریخ معروف به سیدنا نیز هست) همان طور که خود می‌گوید مذهب شیعه اثنی عشری داشت و اهل ری بود. پدرش او را به مدرسهٔ امام موفق (نیشابور) برد تا نزد او تحصیل کند. در بعضی منابع از حسن صباح، عمر خیام و خواجه نظام‌الملک به عنوان سه یار دبستانی یاد شده‌است.

پس از تحصیل به مصر رفت و آنجا با خلیفه فاطمی، المستنصر بالله ملاقات کرد. فرقهٔ او را نزاریه نیز می‌نامند زیرا او بر سر جانشینی المستنصر با امیر الجیوش مخالف بود. المستنصر دو پسر داشت به نام‌های نزار و مستعلی. او ابتدا پسر اولش نزار را جانشین خود کرد اما با مخالفت امیرالجیوش، مستعلی را به عنوان جانشین خود اعلام کرد.اختلافات آن‌ها هم از همین جا شروع شد. طبق اعتقاد اسماعیلیان نصب اول قبول است و نصب دوم باطل. سپس به ایران آمد و از آنجایی که کلامی آتشین و پرنفوذ داشت روز بروز بر طرفدارانش افزوده شد. بعد از یک دوره طولانی و تسلط بر منطقه الموت، قلعه‌های زیادی در سراسر ایران تصرف کرد. مهم‌ترین این قلعه‌ها قلعه الموت در نزدیکی ۵۰۰ متری روستای گازرخان.

حسن صباح در پی بیماری کوتاهی، در ۲۶ ربیع‌الثانی ۵۱۸ قمری درگذشت. او را در نزدیکی قلعه الموت به خاک سپردند. مقبره او، که بعداً کیابزرگ امید و دیگر رهبران نزاریه ایران نیز در آنجا دفن شدند، تا هنگامی که به دست مغولان ویران گشت، زیارتگاه اسماعیلیان نزاری بود.

 

مذهب باطنی

طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملاً اجرا می‌نمودند. اما دشمنانشان آنها را ملحد می‌نامیدند (ملحد = کافر، این کلمه اسم مفعول کلمهٔ لحد است و علت این که مسلمانان اسماعیلیان را ملحد می خواندند این بود که گمان می‌بردند پذیرفتن عقاید اسماعیلیان مانند آن است که انسان خود را دفن کند و سنگ لحد را بروی خود بگذارد). تحقیق و پژوهش دربارهٔ این فرقه، مخصوصا باطنیان الموت کار دشواری است؛ زیرا باید مطالب را از بین صدها لعن و نفرین و تعریف و تمجید دریافت.

علت نامیده شدن آنها به باطنی سه مورد ذکر شده:

1.       چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی می‌کردند به باطنی معروف شدند.

2.       آنها معتقد بودند که آنچه را که در دین‌شان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت می‌کنند و بنابراین باطنی نامیده شدند.

3.       هدف باطنی انها بازگردانیدن ایران به شکوه و عظمت پیش از حمله اعراب بود.

هدف اصلی حسن صباح بازگردانیدن ایران به شکوه و عظمت پیش از حمله اعراب بود و از آنجایی که حسن صباح یک دین جدید را ترویج می‌کرد و با خلفای عباسی و حکام سلجوقی دشمن بود، بنابراین درایران مخالفان بسیاری پیدا کرد و خلفای عباسی بر ضد او رسالاتی سرشار از دروغ منتشر می‌کردند و او را فردی خون‌خوار و ستمکار معرفی می‌نمودند.

 

فدائیان

شیوهٔ حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته می‌شد، به نام فدائیان معروف بود. آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله می‌دانستند و به خود اجازه می‌دادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند. آن‌ها فقط مخالفان خود را که برای گسترش فرقه اسماعیلیه خطر ناک می‌دیدند می‌کشتند، هر چند مسائل ناشی از اشغال ایران و فساد روزافزون خلفای عباسی در رشد و گسترش این جنبش بی‌تاثیر نبودفداییان باطنی، بسیاری از سران سلجوقی را کشتند و این کار را نیز در زمان جانشینان حسن صباح از جمله کیابزرگ امید ادامه دادندنهضت آنان نزدیک به ۹۵ سال ادامه داشت تا اینکه هلاکوخان شعلهٔ این جنبش را خاموش کرد و آخرین رهبر آنان که رکن الدین خورشاه نام داشت را به قتل رسانید.البته بعضی آن ها را به نام حشاشین می شناسند که اشتباه است زیرا حشاشین،حشیش فروش بودند وحشیش رابه صورت دارو میفروختند نه برای آدم کشی.

آن‌ها هیچ گاه از زهر و تیر استفاده نمی‌کردند و هیچ گاه از پشت به کسی خنجر نمی‌زدند اگر چه گاهی اوقات گرفتار مامورین می‌شدند یا کار آن‌ها با زهر و تیر راحت تر می‌شد. این فرقه در ده سطح طراحی شده بود و به افراد در سطوح پایین‌تر گفته می‌شد که قرآن علاوه بر معنای ظاهری معانی عمیق تر و نهفته‌ای نیز دارد. پیروان حسن صباح، فدائیان ودوستان خوانده می‌شدند. در آخرین سطح (امامت)، فرد همه چیز را حتی تجربه‌های شخصی خویش را تنها در صورتی می‌پذیرد که عقل بر آن حکم دهد.[نیازمند منبع] عقاید بدین حد سخت‌گیرانه تنها در عده‌ای از اندیشه‌های بوداییدیده می‌شود. حسن صباح عقیده داشت همهٔ افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند و بنابراین بیشتر افراد را در رده‌های پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه می‌داشت.

بسیاری از سازمان‌های زیرزمینی مانند روشن‌ضمیران و فراماسونری شیفتهٔ حسن صباح و سازماندهی او بوده‌اند.

 

افسانه ها نادرست در مورد حسن صباح

در مورد زندگی حسن صباح افسانه‌های زیادی وجود دارد. بعضی موارد نیز به اشتباه به او نسبت داده می‌شوند. مانند فرمان قیامه القیام(یا قیام قیامت) که در زمان حسن (ملقب به علی ذکره السلام(داده شده بود و نباید او را با حسن صباح اشتباه گرفت، بلکه او جانشین محمد پسر کیا امید بود. در واقع شعار ابن صباح علیکم بالقلاع بود.

بعد از به قدرت رسیدن حسن صباح قلعه‌ای در قهستان تحت فرمانروایی شیرزاد قهستانی اداره می‌شد که هنرجوها با اختیار کامل وارد قلعه شده و بعد از ورود به قلعه اخته شده و مرتاضگونه تمریناتهنرهای رزمی و آدم کشی را فرامی‌گرفتند و با پاک کردن افکار اضافی جسم و روح خود را یکی کرده و دارای اراده آهنین شده و راهی مأموریت می‌شدندولی در اکتشافات باستان‌شناسی چنین مکانی یافت نشددر مورد بهشت‌هایی که در پشت قلعه وجود داشته نیز در منبع خاص و معتبری اشاره نشده است.

 

 

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ