رودکی،پدر شعر دری
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران (زادهٔ ۲۴۴، رودک - درگذشتهٔ ۳۲۹ هجری قمری) نخستین شاعر مشهور ایرانی-فارسی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است.
او در روستایی بهنام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.
رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشتهاست و این از نوشتههای ایرانی عربی نویس هم عصر رودکی- ابوحاتم رازی مسجل میگردد. از تمام آثار رودکی که گفته میشود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بودهاست، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل ورباعی باقیماندهاست.
زندگی و مرگ
او زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. میگویند رودکی در حدود یک صدهزار بیت شعر سروده است و درموسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشتهاست.
رودکی در سه سال پایانی عمر مورد بی مهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) در گذشت.
او مدحکننده امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل(۳۰۱-۳۳۱ (هجری)) امیر سامانی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث یا بانویه امیر صفاری(۳۱۱-۳۵۲ (هجری))، ماکان پسر کاکی سردار دیلمی و خواجه ابوالفضل بلعمی وزیر سامانیان-که رودکی را به نظم کلیله دمنه انگیزاند- بودهاند. درباره صلههای گرانی که او از ماکان گرفت خود چنین سرود:
بدا میر خراسانش چل هزار درم | وزو فزونی یکپنج میر ماکان بود |
رودکی فرزندی به نام عبدالله داشتهاست که در بیشتر تذکرهها پیش از نام خودش میآمده و از این رو به ابوعبدالله معروف شده بود.
شاعری رودکی
رودکی در بسیاری از موارد از اولینها در ادبیات پارسی است. او آثار بسیاری را خلق نمود که متأسفانه جز پارهای از آنها بدستمان نرسیدهاست. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفرینندهٔ رباعیدانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا میداند که وی صدای شادی کودکی که درحال گردو بازی کردن بود را میشنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین میگوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو». دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکرهٔ معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسلهٔ صفاریان میداند. و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تاثیر قرار گرفته و به خانه میرود و بر همان وزن به شاعری میپردازد. و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف میشوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانستهاند.
موسیقی و رودکی
در تذکرهها آمده رودکی چنگ نواز بودهاست. میگویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازهای بودهاست که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. این داستان که در کتاب چهار مقاله از نظامی عروضی آمدهاست بر این قرار است که امیرنصر سامانی (یا امیری دیگر) از بخارا به هرات میرود و دلبستهٔ هوای هرات میگردد. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب میاندازد که مدت چهارسال او و ملازمانش در هرات میمانند. لشکریانش که دلتنگ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش میدهند. رودکی نیز میدانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیف تر بنماید. از این رو قصیدهای میسراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز میخواند. و امیر چنان تحت تاثیر قرار میگیردکه بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب میشود و مستقیم به سوی بخارا میتازد. و نقل است که کفشهایش را تا دو فرسنگ دنبال او میبردند. و رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان میگیرد. آن قصیده اینگونهاست:
بوی جوی مولیان آید همی | یاد یار مهربان آید همی | |
ریگ آموی و درُشتیهای او | زیرپایم پرنیان آید همی | |
آب جیحون از نشاط روی دوست | خنگ ما را تا میان آید همی | |
ای بخارا، شاد باش و دیر زی | میر زی تو شادمان آید همی | |
میر سرو است و بخارا بوستان | سرو سوی بوستان آید همی | |
میر ماه ست و بخارا آسمان | ماه سوی آسمان آید همی |
او برای سرودههای آهنگین خود یک راوی داشته که نامش احتمالاً مج یا ماج که اشعار رودکی را با صدای خوش میخواندهاست. خود رودکی در شعر خود از او بنام مج یاد میکند. اما فرهنگ انجمن آرای ناصری نام اورا ماج ثبت کردهاست.
آثار
رودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترینها نیز بشمار میرود. ابیات او در گزارشهای رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مولفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کردهاند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است.
کلیله و دمنه
مهمترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نماندهاست. کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دورهٔ ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد. و داستانیست رمز آمیز از زبان حیوانات. روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بتوسط رودکی به شعر فارسی در آمد. نصرالله منشی از معاصرانبهرامشاه غزنوی نیز در سدهٔ ششم ترجمهٔ ابن مقفع را به نثر پارسی کشید. داستان منظوم شدن کلیله و دمنه به توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است. شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آوردهاست که منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی مشتمل بر دوازده هزار بیت بودهاست. اینک نمونهای از ابیات باقیمانده از منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی:
دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست | با نهیب و سهم این آوای کیست؟ | |
دمنه گفت اورا: جز این آوا دگر | کار تو نه هست و سهمی بیشتر | |
آب هرچه بیشتر نیرو کند | بند ورغ سست بوده بفگند | |
دل گسسته داری از بانگ بلند | رنجکی باشدت و آواز بلند |
سندبادنامه
از دیگر آثار رودکی میتوان به سندبادنامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافتهاست. سندبادنامه در دوره سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی بهفارسی ترجمه گشت. هم اکنون تنها یک سندبادنامه دردست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی میباشد و اصل آن نوشتهٔ ابوالفوارس قنازری ست. مطابق پژوهشهای پاول هرن شرق شناس مشهور آلمانی مربوط به سندبادنامهٔ رودکی است:
آن گرنج و آن شکر برداشت پاک | وندر آن دستار آن زن بست خاک | |
آن زن از دکان فرود آمد چو باد | پس فلرزنگش بدست اندر نهاد |
یا این بیت:
تا به خانه برد زن را با دلام |
شادمانه زن نشست و شادکام
|
در شعر رودکی پند و اندرز و سخنان حکیمانه نیز به وفور یافت میشود که همین گونه در شعر کسایی مروزی و فردوسی و ناصرخسرو نیز آمدهاست. بیشتر پند و اندرزهای رودکی اخلاقی و درباب هوشیاری و هشدار است که خواننده را به پندگیری و عبرت آموزی از جهان وا میدارد:
زمانه پندی آزادوار داد مرا | زمانه را چو نکو بنگری همه پند است | |
به روز نیک کسان گفت تا که غم نخوری | بسا کسا که به روز تو آرزومند است | |
زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه |
کرا زبان نه به بند است پای دربند است |
نابینایی رودکی
رخی از نویسندگان همانند محمد عوفی در لبابالالباب رودکی را کور مادرزاد دانستهاند، همچنین قدیمیترین منبع، رودکی را اکمه (کور مادرزاد) خواندهاست. ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند، چنانکه ابوزراعه گرگانیمیگوید:
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را | ز بهر گیتی من کور بود نتوانم |
و نیز دقیقی میگوید:
استاد شهید زنده بایستی | وان شاعر تیرهچشم روشنبین |
و فردوسی نیز آنجا که از نظم کلیله و دمنه سخن میگوید نابینایی رودکی را مینمایاند:
گزارنده را پیش بنشاندند | همه نامه بر رودکی خواندند |
و ناصر خسرو میگوید:
اشعار زهد و پند بسی گفتهست | آن تیرهچشم شاعر روشنبین |
با این همه برخی هیچ سخنی از کوری او نمیگویند مانند سمعانی در الانساب و یا نظامی عروضی در چهار مقاله و نیز در کتاب تاریخ سیستان. از دیگر سو شعرهایی نیز از رودکی بهجامانده که او را بینا مینمایاند:
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود | همیشه گوشم زی مردم سخندان بود |
یا
چادرکی رنگین دیدم بر او | رنگ بسی گونه بر آن چادرا |
یا در جایی طبیعت بهار را اینگونه توصیف مینماید و سخت است که این ابیات را از شاعری نابینا بدانیم
لاله میان کشت بخندد همی ز دور | چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب | |
نفاط برق روشن و تندرش طبل زن | دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب |
یا در جایی نقش و نگار و رنگارنگی طبیعت را به کتاب ارژنگ اثر مانی پیامبر ایران باستان مانند میکند. مانی پسر پاتگ همدانی کتابی نوشته بود که متأسفانه در دست نیست و آن سراسر مانند دیگر آثار مانویان پر دارای حاشیهٔ منقش بودهاست. ربط دادن تصاویر ملون و رنگارنگ روی صفحهٔ کتاب به طبیعت بهاری برای کسی که تا کنون آن را ندیدهاست حتی براثر آموزش نیز دور از تصور است:
اکنون ز بهار مانوی طبع | پر نقش و نگار همچو ژنگست |
با توجه به این اشعار و اشعار دیگری که رودکی به تصریح از فعل «دیدن» استفاده کردهاست، اندیشمندان فارسی بر این نظر هستند که نوشته محمود بن عمر نجاتی نویسنده کتاب بساتینالفضلاء را که در ۷۰۹ (قمری) نوشته شده درست میانگارد که چنین میگوید: «رودکی در پایان عمر کور شدهاست.»، ولی با این حال بدیع الزمان فروزانفر با مقایسه بین رودکی و بشار بن برد، شاعر نابینای شعوبی و عربی گوی، اعتقاد دارد که اشعار ذکر شده از او هیچ تضادی با نابینا بودنش ندارد. با این حال بنابر کشفیات اخیر انجام شده، سعید نفیسی با صراحت نابینا بودن رودکی را رد میکند. از آنجایی که خود وی در هیچ کجای اشعار باقیماندهاش اشارهای به کوری خود نمیکند و تذکره نویسانی که مدعی کور بودن مادرزادی وی هستند بیتی از خود رودکی دربارهٔ کور بودنش ذکر نکردند این احتمال وجود دارد که در سالهای پایانی عمرش مثلاً در زمان سرودن کلیله و دمنه (که امروزه اثری از آن نیست) کور بوده باشد که این جدای از تطابق با گزارش فردوسی از نظم کلیله دمنه، با یافتههای محققین و تصویر سازیهای موجود در تشبیهات شاعر نیز همخوانی دارد.
ماجرای نبش قبر
در سال ۱۹۴۰ یعنی هزار سال پس از مرگ رودکی، صدرالدین عینی، بنیانگذار ادبیات فارسی تاجیکی برآن شد که از شواهد موجود در «تاریخ سمرقند» گور وی را بیابد. سرانجام پس از تلاشهای بسیار وی موفق شد گور وی را چنان که در تمامی تذکرهها آمده در یک گورستان قدیمی در بنجرود شناسایی نماید. در سال ۱۹۶۵، گروهی باستان شناس روسی به رهبری گراسیموف- پیکرتراش نامی روس- گور وی را شکافتند. پس از تحقیقاتی که بر پیکر وی انجام شد و با مبنا قرار دادن اشعار خود شاعر چهرهٔ وی را ترسیم نمودند. نتیجهٔ پژوهشها این شد که کسی چشمان شاعر را درنیاوردهاست بلکه سر وی را روی آتش یا زغال گداخته گرفتهاند که موجب سوختن و کوری چشم وی گشتهاست. همچنین شکستگیهای متعدد در ستون مهرهها و دندههای وی از شکنجه شدنش پیش از مرگ حکایت میکند.
رودکی در ادبیات فارسی
رودکی را پدر ادبیات فارسی دانستهاند. پیش از وی شعر فارسی سروده میشد اما کیفیت اشعار رودکی آغازگر راه پیشرفت ادبیات فارسی بود.ریچارد فرای عقیده دارد که رودکی در تغییر خط از خط پهلوی به خط فارسی نقش داشتهاست.در تذکرهها و کتب پارسی اشعار وی بارها ذکر شدهاست که همینها اساس جمع آوری دیوان وی بودند. اشعار او بارها بتوسط شاعران ایرانی مورد استقبال قرار گرفت و بارها در تضمینها از آنها استفاده شد. وی در میان شاعران فارسی بسیار مورد ارج و احترام بوده و کمتر کسی زبان به نکوهش وی گشودهاست. او شعر فارسی را از پیروی از شعر عربی جدا کرد و اوزان و قالبهای جدید فارسی بوجود آورد و با ترجمهٔ منظومههای مختلف و سرایش اشعار حکیمانه و تعلیمی و نیز تغزلات و مدیحه راه را برای پیشرفت شعر فارسی بخوبی گشود. از کسانی که از سرودههای رودکی در اشعار خود تضمین آوردهاند میتوان به غضایری رازی، عثمان مختاری، سوزنی سمرقندی، فرخی سیستانی، معزی نیشابوری، خاقانی شروانی، ابوسعید ابوالخیر، مولانا جلال الدین بلخی و حافظ اشاره نمود. در مورد غزلیات وی که نخستین نمونه دردست غزل فارسی است عنصری بلخی میگوید:
-
-
- غزل رودکی وار نیکو بود
- غزلهای من رودکی وار نیست
-
مولوی نیز در بسیاری موارد از اشعار رودکی استقبال کردهاست. که مهمترین آنها شعری ست که مولوی در مرثیهٔ سنایی سرودهاست که تقلیدی مستقیم از سرودهای از رودکی به این مطلع است: { مرد همانا که مرادی بمرد/مرگ چنان خواجه نه کاریست خرد} مولوی در مرثیهای درباب مرگ سنایی غزنوی اینگونه آوردهاست:
گفت کسی خواجه سنایی بمرد | مرگ چنین خواجه نه کاری ست خرد |
در جایی دیگر مولوی یکی دیگر از تنها چند واژهٔ متن اصلی رودکی را تغییر دادهاست که نشان از علاقهٔ وی به اشعار رودکی دارد. رودکی در غزلی اینگونه میسراید:
هرباد که از سوی بخارا به من آید | با بوی گل و مشگ و نسیم و سمن آید | |
بر هر زن و هر مرد کجا بر وزد آن باد | گویی مگر آن باد همی از ختن آید | |
نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ | کان باد همی از بر معشوق من آید | |
هر شب نگرانم به یمن تا تو برآیی | زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید |
مولوی در استقبال از غزل بالایی رودکی اینگونه سرودهاست:
هرباد که از سوی بخارا به من آید | با بوی گل و مشگ و نسیم و سمن آید | |
بر هر زن و هر مرد که آن بوی اثر کرد | گویند که آن بوی همه از ختن آید | |
نی نی ز ختن چشمهٔ خوش میندهد بوی | این بوی همی از بر معشوق من آید | |
هر شب نگرانم ز یمن تا تو برآیی | زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید |
بی شک معروفترین شعر و سرودهٔ رودکی که در ادب فارسی سخت نیکو افتاده باشد همان غزلی ست که در بازگرداندن امیرنصر سامانی به بخارا سروده شدهاست. با مطلع { بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی }
مولوی در تقلید از آن اینگونه سرودهاست:
بوی باغ و گلستان آید همی | بوی یار مهربان آید همی | |
از نثار گوهر یارم مرا | آب دریا تا میان آید همی | |
با خیال گلستانش خارزار | نرم تر از پرنیان آید همی |
رودکی در شعر و اندیشهٔ حافظ کاملاً تاثیر گذار نشان میدهد و جدای از تضمین حافظ از شعر رودکی سبک شاعری و اندیشههای شاعرانهٔ رودکی نیز در شعر حافظ به وفور دیده میشود. از همین غزل فوق خواجه حافظ شیرازی غزلسرای بزرگ سدهٔ هشتم در استقبال از مهاجمی که احتمالاً امیرتیمور است اینگونه شعر رودکی را یادآوری کرده و دیگران را به غازی مهاجم فرامی خواند:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم | کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی |
ابوالفضل بلعمی و رودکی
رودکی و ابوالفضل بلعمی به یکدیگر علاقهٔ بسیار داشتهاند، چنانکه ابوالفضل بلعمی گفتهاست «در عرب و عجم، رودکی را نظیری نیست». درمقابل رودکی نیز بلعمی بزرگ را مدح بسیار گفتهاست و صله دریافت میکردهاست.
گویا این بیت را رودکی در مدح خواجه بلعمی گفتهاست:
چه فضل میرابوالفضل بر همه ملکان | چه فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز |
آیین بزرگداشت رودکی و جایگاه جهانی
به عنوان پدر شعر کلاسیک فارسی رودکی از جایگاه ممتازی در جهان برخوردار است. اشعار غنایی و تعلیمی وی راه را بر بزرگان زیادی بازکردهاست و از این رو همواره آیینهای پاسداشت مختلفی برای این شاعر پارسیزبان برگزار میشود. در یکی از این آیینها که در سال ۲۰۰۸ به میزبانی سازمان ملل متحد برگزار شد بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد دربارهٔ شاعری رودکی در حضور جمع کثیری از سرشناسان علمی فرهنگی جهان، نمایندگان یونسکو و سفیران کشورهای مختلف گفت: «اشعار رودکی میتواندمبنای اتحاد جهانی قرار بگیرد چرا که رودکی شاعر خوبیها و عدالت بود». یونسکو هرساله از کشورهای عضو خود درخواست میکند تا بر هر مناسبتی نام بزرگان فرهنگ و ادب خود را ارائه دهند تا جهت بزرگداشت و برگزاری کنگرههای مربوطه اقدام بعمل آید. همچنین در آذر ماه سال ۱۳۸۷ هجری شمسی، سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی با همکاری بنیاد فرهنگی رودکی و یونسکو، آیین بزرگداشتی برای رودکی در تهران با حضور شرکت کنندگان داخلی و خارجی ترتیب داده شد. بیشتر شرکت کنندگان خارجی از کشورهای هندوستان، افغانستان، تاجیکستان، فرانسه، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان بودند.. در سال ۱۹۵۵ میلادی دولت جمهوری تاجیکستان به مناسبت هزار و صدمین سالگرد تولد رودکی مراسمی در این زمینه برپا نمود.از میان بزرگترین رودکی پژوهان میتوان به براگینسکی، سیمنوف، صدرالدین عینی، سعید نفیسی، محمدعلی فروغی، محمد شکوروف و ریچارد فرای اشاره نمود.
نمونهٔ سروده ها
نمونهٔ تعلیمی
هرکه ناموخت از گذشت روزگار | نیز ناموزد زهیچ آموزگار | |
تا جهان بود از سر مردم فراز | کس نبود از راز دانش بی نیاز | |
مردمان بخرد اندر هر زمان | راز دانش را به هر گونه زبان | |
گرد کردند و گرامی داشتند | تا به سنگ اندر همی بنگاشتند | |
دانش اندر دل چراغ روشن است | وز همه بد بر تن تو جوشن است |
نمونهٔ غنایی
شاد زی با سیاه چشمان شاد | که جهان نیست جز فسانه و باد | |
ز آمده شادمان بباید بود | وز گذشته نکرد باید یاد | |
باد و ابر است این جهان افسوس | باده پیش آر هرچه بادا باد | |
من و آن جعد موی غالیه بوی | من و آن ماهروی حور نژاد | |
نیکبخت آنکه داد و بخورد | شوربخت آنکه او نخورد و نداد | |
شاد بوده ست از این جهان هرگز | هیچ کس، تا از او تو باشی شاد؟ | |
داد دیده ست از او به هیچ سبب | هیچ فرزانه، تا تو بینی داد؟ |
آرامگاه
بدنبال کشفیات صدرالدین عینی آرامگاه او در نیمهٔ قرن بیستم از روی شواهد مندرج در تذکرهها و تواریخ نوشته شده از سمرقند پس از مدتی گمگشتگی شناسایی شد. و استخوانهای وی که نشانهٔ کوری هم در آن بود یافتههای عینی را تثبیت کرد. درپی آن بقعهای شبیه به آرامگاه عطار بر بالای گور وی ساخته شد که هم اکنون در روستای بنجرودک یا پنجکنت در ۱۷۰ کیلومتری شمال شهر دوشنبه و در خاک جمهوری تاجیکستان قرار دارد. بقعهٔ آرامگاه رودکی دارای پلانی هشت ضلعی و گنبدی دایرهای شکل در بالای آن است. اخیراً به دعوت وزارت فرهنگ تاجیکستان چند تن از استادان کاشی کار نیشابور به نمایندگی از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان خراسان رضوی برای مرمت آرامگاه رودکی سمرقندی به تاجیکستان اعزام گشتند. کار گروه ایرانی در این مرمت تنها بازسازی گنبد بقعهٔ رودکی به مساحت یکصد متر مربع به سبک افلاک نما، با بهره گیری از کاشی فیروزهای بودهاست.
پژوهش هایی دربارهٔ رودکی
- صدرالدین عینی و سمینوف. استاد رودکی (به فارسی و لاتین)، استالین آباد ۱۹۴۰
- رودکی (به زبان روسی) با مقدمهٔ ای. س. براگینسکی، ترجمهٔ درژاوین، استالین آباد ۱۹۵۵.
- م. زند. صاحب قران شاعری استاد رودکی، (به فارسی و خط سیریل) -استالین آباد ۱۹۵۷.
- اشعار همعصران رودکی، به فارسی تاجیکی، زیر نظر عبدالغنی میرزایف، استالین آباد۱۹۵۸.
- عبدالغنی میرزایف. نمونهٔ فولکلور در رودکی،(به فارسی تاجیکی) -استالین آباد ۱۹۵۸.
- میرزایف. رودکی و انکشاف غزل در عصرهای ۱۰-۱۵ (به فارسی تاجیکی)، استالین آباد ۱۹۵۷.
- احمداداره چی گیلانی. شاعران هم عصر رودکی، تهران نشر موقوفات افشار، سال۱۳۷۰.
- محمدصادق همایون فرد. کتابشناسی رودکی، مرکز اسناد علمی، تهران ۱۳۶۵.
- حمید زرین کوب. عناصر بدیعی در شعر رودکی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، بهار ۱۳۵۵ - شماره ۴۵
- مجتبی مینوی. برزویه حکیم و رودکی شاعر و نشو و نمای زبان فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، زمستان ۱۳۵۰ - شماره ۲۸
- مجتبی مینوی. داستان کلیله و دمنه رودکی، فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۶ - شماره ۵
- عارف نوشاهی. اشعار نویافته رودکی سمرقندی بر اساس دو متن کهن فارسی، کتاب ماه ادبیات، اسفند ۱۳۸۹ - شماره ۱۶۱
- مجید منصوری. دربارهٔ برخی ابیات منتسب به رودکی سمرقندی، بوستان ادب، پاییز ۱۳۹۰ - شماره ۹
- علی اصغر قهرمانی مقبل. تصحیح شش بیت از رودکی سمرقندی بر اساس نسخههای خطی معیارالاشعار، معارف، فروردین و تیر ۱۳۸۸ - شماره ۶۷
- مریم صادقی و سعید بزرگ بیگدلی. پیوند زبان و اندیشه در شعر رودکی، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه اصفهان)، تابستان ۱۳۸۸ - شماره ۲
- محمدصادق بصیری. جادوی اندیشه و زبان ادبی رودکی، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه اصفهان)، تابستان ۱۳۸۸ - شماره ۲
- حسین آقاحسینی و اسراءالسادات احمدی. بررسی موسیقی شعر رودکی، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه اصفهان)، تابستان ۱۳۸۸ - شماره ۲
- محمد دبیر سیاقی. رودکی... آن تیره چشم شاعر روشن بین، نگین، مرداد ۱۳۵۲ - شماره ۹۹
- داوود اسپرهم. موسیقی و خوانش اشعار رودکی، زبان و ادب، بهار ۱۳۸۸ - شماره ۳۹
- امیر دانش زاده. رودکی و فراروان شناسی، حافظ، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۵۹
- ترحم امیری امرایی. جایگاه غزل در آثار رودکی، کیهان فرهنگی، بهمن و اسفند ۱۳۸۸ - شماره ۲۸۰ و ۲۸۱
- احمد ابو محبوب. رودکی احیاگر فرهنگ و زبان فارسی، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۸۷ - شماره ۱۳۱
- کامل احمدنژاد. نابینایی رودکی و عنصر رنگ در شعر او، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۸۷ - شماره ۱۳۱
- محمدتقی سبک دل. آرایههای ادبی و صور خیال در شعر رودکی، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۸۷ - شماره ۱۳۱
- مسعود فرزاد. عروض رودکی، خرد و کوشش، آبان ۱۳۴۹ - شماره ۷
- هاشم محمدی. رودکی «آخرین گوسان تاریخ»، فردوسی، آبان و آذر ۱۳۸۶ - شماره ۵۸ و ۵۹
- سعید نفیسی. چند نکته تازه درباره رودکی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ششم، فروردین ۱۳۳۸ - شماره ۳ و ۴
- جلال الدین همایی. رودکی و اختراع رباعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ششم، فروردین ۱۳۳۸ - شماره ۳ و ۴
- هوشنگ محمدی افشار. رودکی، حماسه، اسطوره و آیینهای ایرانی، مطالعات ایرانی، پاییز ۱۳۸۷ - شماره ۱۴
منابع
- خطیب رهبر، خلیل. گزیده اشعار رودکی.
- سیاقی، محمد دبیر. پیشاهنگان شعر پارسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
- شفیعی کدکنی، محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران. انتشارات نیل ۱۳۵۰
- صفا، ذبیح الله. تاریخ ادبیات در ایران. ج۱.
- نظامی عروضی سمرقندی. چهار مقاله. مصحح علامه محمد قزوینی.
- نفیسی، سعید. محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی.
- یوسفدهی، هومن. قصیده بوی جوی مولیان. نامواره دکتر محمود افشار (مجموعه مقالات)، ج ۸.
- یوسفی، غلامحسین. چشمه روشن.
- دیوان رودکی سمرقندی، سعید نفیسی، نشر نگاه،۱۳۸۲، تهران.
- تاریخ سامانیان عصر طلایی دانش در ایران، دکتر جواد هروی، نشر امیرکبیر، تهران ۱۳۸۲