زندگی نامه حافظ شیرازی
زندگی نامه حافظ شیرازی
خواجه شمسالدین محمد، حافظ شیرازی، یکی از بزرگترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعرهای خود «حافظ» تخلص نمودهاست. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشتهاند و ممکن است بهاءالدین _علیالرسم_ لقب او بودهباشد.
محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوانهای او را چنین آوردهاست: مولاناالاعظم، المرحومالشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمسالملهوالدین، محمد حافظ شیرازی.
تذکرهنویسان نوشتهاند که نیاکان او از کوهپایه اصفهان بودهاند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشتهاند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی میکرد و مادرش از اهالی کازرون و خانهی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود.
ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدین، پسران او پراکنده شدند ولی شمسالدین محمد که خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آندو، به تهیدستی میگذشت تا آنکه عشق به تحصیل کمالات، او را به مکتبخانه کشانید و به تفصیلی که در تذکرهی میخانه آمدهاست، وی چندگاهی ایام را بین کسب معاش و آموختن سواد میگذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر کرد و در جرگهی طالبان علم درآمد و مجلسهای درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک کرد و به تتبع و تفحص در کتابهای مهم دینی و ادبی از قبیل: کشاف زمخشری، مطالعالانوار قاضی بیضاوی، مفتاحالعلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت.
محمد گلندام، معاصر و جامع دیوانش، او را چندینبار در مجلس درس قوامالدین ابوالبقا، عبداللهبنمحمودبنحسن اصفهانی شیرازی (م۷۷۲هـ ق.) مشهور به ابنالفقیه نجم، عالم و فقیه بزرگ عهد خود دیده و غزلهای او را در همان محفل علم و ادب شنیدهاست.
چنانکه از سخن محمد گلندام برمیآید، حافظ در دو رشته از دانشهای زمان خود، یعنی علوم شرعی و علوم ادبی کار میکرد و چون استاد او، قوامالدین، خود عالم به قراآت سبع بود، طبعاً حافظ نیز در خدمت او به حفظ قرآن با توجه به قرائتهای چهاردهگانه (از شواذ و غیر آن) ممارست میکرد و خود در شعرهای خویش چندینبار بدین اشتغال مداوم به کلامالله اشاره نمودهاست:
عشقـت رسد به فریاد ارخود بهسان حـافظ قـرآن ز بـر بخوانی با چـارده روایت
یا
صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
و به تصریح تذکرهنویسان اتخاذ تخلص «حافظ» نیز از همین اشتغال، نشأت گرفتهاست.
شیراز، در دورهای که حافظ تربیت میشد، اگرچه وضع سیاسی آرام و ثابتی نداشت لیکن مرکزی بزرگ از مرکزهای علمی و ادبی ایران و جهان اسلامی محسوب میگردید و این نعمت، از تدبیر اتابکان سلغری فارس برای شهر سعدی و حافظ فراهمآمدهبود. حافظ در چنین محیطی که شیراز هنوز مجمع عالمان و ادیبان و عارفان و شاعران بزرگ بود،با تربیت علمی و ادبی مییافت و با ذکاوت ذاتی و استعداد فطری و تیزبینی شگفتانگیزی که داشت، میراثدار نهضت علمی و فکری خاصی میشد که پیشاز او در فارس فراهمآمد و اندکی بعداز او به نفرت گرایید.
حافظ از میان امیران عهد خود چند تن را در شعرش ستوده و یا به معاشرت و درک صحبت آنها اشاره کردهاست، مانند: ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸هـ ق.)، شاهشجاع (م۷۸۶هـ.ق.)، و شاهمنصور )م۷۹۵هـ.ق.) و در همانحال با پادشاهان ایلکانی (جلایریان)که در بغداد حکومت داشتند نیز مرتبط بود و از آن میان سلطان احمدبنشیخاویس(۷۸۴-۸۱۳هـ. ق.) را مدح کرد. از میان رجال شیراز، از حاجی قوامالدین حسن تمغاچی (م۷۵۴هـ ق.) در شعرهای خود یاد کرده و یکجا هم از سلطان غیاثالدینبنسلطان سکندر، فرمانروای بنگال هنگامی که شهرت شاعرنوازی سلطان محمود دکنی (۷۸۰-۷۹۹هـ ق.) و وزیرش میرفیضالله انجو به فارس رسید، حافظ راغب دیدار دکن گشت و چون پادشاه بهمنی هند و وزیر او را مشتاق سفر خود به دکن یافت، از شیراز به “هرموز” رفت و در کشتی محمودشاهی که از دکن آمدهبود، نشست اما پیشاز روانهشدن کشتی، باد مخالف وزیدن گرفت و شاعر کشتی را _ظاهراً بهقصد وداع با بعضی از دوستان در ساحل هرموز، اما در واقع از بیم مخاطرات سفر دریا_ ترک گفت و این غزل را به میرفیضالله انجو فرستاد و خود به شیراز رفت:
دمی با غم بهسر بردن جهان یکسر نمیارزد به مـی بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزد
یکبار حافظ از شیراز به یزد _که در دست شعبهای از شاهزادگان آلمظفر بود_ رفت ولی خیلی زود از اقامت در «زندان سکندر» خسته شد و در غزلی بازگشت خود را به فارس بدینگونه آرزو کرد:
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت برتندم و تا ملک سلیمان بروم
)هرچند که عدهای سبب به یزد رفتن حافظ را تبعید وی در دوران دوم حکومت شاهشجاع به مدت ۲۲ماه دانستهاند).
وفات حافظ به سال ۷۹۲ هجری اتفاق افتاد. تو دارای زن و فرزندان بود. چندبار در شعرهای حافظ، به اشاراتی که به مرگ فرزند خود دارد بازمیخوریم و از آنجمله است این دو بیت:
دلا دیـدی که آن فـرزانه فـرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
بـهجای لوح سیمین در کنـارش فلک بر سر نهـادش لـوح سیمین
دربارهی عشق او به دختری «شاخنبات»نام، افسانههایی رایج است و بنابر همان داستانها، حافظ آن دختر را به عقد مزاوجت درآورد. گروهی نیز شاخنبات را معشوق معنوی و روحانی، عدهای نیز شاخنبات را استعارهای از قریحهی شاعری و گروهی دیگر استعاره از کلک و قلم دانستهاند.
حافظ مردی بود ادیب، عالم به دانشهای ادبی و شرعی و مطلع از دقیقههای حکمت و حقیقتهای عرفان.
استعداد خارقالعادهی فطری او به وی مجال تفکرهای طولانی، همراه با تخیلهای بسیار باریک شاعرانه میداد و او جمیع این موهبتهای ربانی را با ذوق لطیف و کلام دلپذیر استادانهی خود درمیآمیخت و از آن میان شاهکارهای بیبدیل خود را بهصورت غزلهای عالی بهوجود میآورد.
او بهترین غزلهای مولوی، کمال، سعدی، همام، اوحدی و خواجو، و یا بهترین بیتهای آنان را مورد استقبال و جوابگویی قرار دادهاست. کلام او در همهی موارد منتخب و برگزیده، و مزین به انواع نزیینهای مطبوع و مقرون به ذوق و شامل کلماتیست که هریک با حساب دقیق، انتخاب و بهجای خود گذارده شدهاست.
تأثر حافظ از شیوهی خواجو، مخصوصاً از غزلهای «بدایعالجمال»، یعنی بخش دوم دیوان خواجو بسیار شدید است، و در بسیاری از موردها، واژهها و مصراعها و بیتهای خواجو را نیز به وام گرفته و با اندک تغییری در غزلهای خود آوردهاست و این غیراز استقبالهای متعددی است که حافظ از خواجو کردهاست.
در میان شاعرانی که حافظ از آنها استقبال کرده و یا تأثیر پذیرفتهاست، بعداز خواجو، سلمان را باید نام برد.
علت این تأثیر شدید آن است که سلمان ساوجی هم مانند خواجو، از معاصران حافظ و از جمله مشاهیری بود که شاعر شیراز، اشعارش را سرمشق کار خود قرار داد. پاسخها و استقبالهای حافظ از سعدی و مولوی و دیگر شاعران استاد پیشاز خود، کم نیست، اما دیوان او بهقدری از بیتهای بلند و غزلهای عالی و مضمونهای نو پر است که این تقلیدها و تأثرها در میان آنها کم و ناچیز مینماید.
علاوه براین علو مرتبهی او در تفکرهای عالی حکمی و عرفانی و قدرتی که در بیان آنها به فصیحترین و خوشآهنگترین عبارتها داشته، وی را با همهی این تأثیرپذیریها، در فوق بسیاری از شاعران گذشته قرار داده و دیوانش را مقبول خاص و عام ساختهاست.
این نکته را نباید فراموش کرد که عهد حافظ با آخرین مرحلهی تحول زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ اسلامی ایران مصادف بود و از اینروی زبان و اندیشهی او در مقام مقایسه با استادان پیشاز وی به ما نزدیکتر و دلهای ما با آن مأنوستر است و به این سبب است که ما حافظ را زیادتر از شاعران خراسات و عراق درک میکنیم و سخن او را بیشتر میپسندیم.
از اختصاصهای کلام حافظ آن است که او معنیهای دقیق عرفانی و حکمی و حاصل تخیلهای لطیف و تفکرهای دقیق خود را در موجزترین کلام و روشنترین و صحیحترین آنها بیان کردهاست. او در هر بیت و گاه در هر مصراع، نکتهای دقیق دارد که از آن به «مضمون» تعبیر میکنیم. این شیوهی سخنوری را ، که البته در شعر فارسی تازه نبود، حافظ تکمیلکننده و درآورندهی آن به پسندیدهترین وجه و مطبوعترین صورت است و بعد از او شاعران در پیروی از شیوهی او در آفرینش “نکته”های دقیق و ایراد “مضمون”های باریک و گنجاندن آنها در موجزترین عبارتها، که از یک بیت گاه از یک مصراع تجاوز نکند مبالغه نمودند و همین شیوه است که رفته رفته به شیوع سبک معرف به “هندی” منجر گردید. نکتهی دیگر در بیان اختصاصهای شعر حافظ، توجه خاص او است به ایراد صنعتهای مختلف لفظی و معنوی در بیتهای خود به نحوی که کمتر بیتی از شعرهای او را میتوان خالی از نقش و نگار صنایع یافت، اما نیرومندی او در استخدام الفاظ و چیره دستیاش در به کار بردن صنعتها به حدی است که “صنعت” در “سهولت” سخن او اثری ندارد، تا بدان جا که خواننده، در بادی امر متوجه مصنوع بودن سخن حافظ نمیشود.
(با این همه، بلندترین و باشکوهترین مضمون شعر حافظ را باید در مبارزه با تزویر و ریاکاری و کاربرد مفهوم رندی او دانست که به شعر و اندیشهی او جایگاهی ویژه میدهد.(
حافظ از جمله شاعرانی است که در ایام حیات خود شهرت یافت و به سرعت در دورترین شهرهای ایران و حتی در میان پارسیگویان کشورهای دیگر مقبول سخنشناسان گردید و خود نیز بر این امر وقوف داشت.
اندیشهی جهان شمول و انسان دوستانهی خواجه به او شهرتی جهانی داده است تا بدان جاکه بسیاری از بزرگان اندیشه و تفکر و شعر جهان، تحت تأثیر او به آفرینش آثاری مانا دست زدند که از میان آنان میتوان به دو اندیشمند بزرگ شرق و غرب.، یعنی یوهان ولفگانگ گوته (آلمانی) و رابیندرانات تاگور (هندی) اشاره کرد
گوته
گوته ، نبوغ برین ادب آلمانی ، « دیوان غربی - شرقی » خود را تحت تاثیر « دیوان حافظ » سرود ، و فصل دوم آن را با نام « حافظ نامه » به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جمله ی آن ها می توان به دو شعر زیر اشاره کرد :
حافظا ، در غزل هایت می شنوم
که شاعران را بزرگ داشته ای .
بنگر که اینک پاسخی فراخورت می دهم :
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ داشت اوست .
خود را با تو برابر گرفتن ، حافظا
راستی که دیوانگی است ! . . .
نیچه
یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان به نام آلمان ، نیچه ، نیز در دیوان « اندرز ها و حکمت ها » ، یکی از شعر های خود را با نام « به حافظ ( آوای نوشانوش ، پرسش یک آبنوش ) » به او تقدیم کرده است :
میخانه ای که تو برای خویش پی افکنده ای
فراخ تر از هر خانه ای است
جهان از سر کشیدن می یی
که تو در اندرون آن می اندازی ،
ناتوان است . . .
دیوان کلیات حافظ مرکب است از پنج قصیده و غزلها و مثنوی کوتاهی معروف به “آهوی وحشی” و “ساقینامه” و قطعهها و رباعیها.
نخستین جامع دیوان حافظ، محمد گلندام است و بنا بر تصریح او، خود حافظ به جمعآوری غزلهای خویش رغبتی نشان نمیداد. ظاهراً حافظ، صوفی خانقاهنشین نبود و با آن که مشرب عرفان داشت، در حقیقت از زمرهی عالمان عصر و مخصوصاً در شمار عالمان علوم شرعی بود و هیچگاه به تشکیل مجلس درس نپرداخت، بلکه از راه وظیفهی دیوانی ارتزاق مینمود و گاه نیز به مدح پادشاهان در قصیدهها و غزلها و قطعههای خود همت میگماشت و از صلهها و جایزههایی که به دست میآورد، برخوردار میشد.
از این میان، دوران شیخ ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸ ه.ق.) عهد بارورتری برای حافظ بود و به همین سبب افول ستارهی اقبال این پادشاه، شاعر را آزرده خاطر ساخت، چنان که چند بار از واقعهی او اظهار تأسف کرد. از جمله در غزلی با مطلع زیر:
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
تا به این بیت میرسیم که به این موضوع اشاره میکند:
راستی خاتم فیروزهی بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
و طبعاً با چنین ارادتی که به شیخ داشت، نمیتوانست قاتل او را به دیدهی محنت بنگرد، خاصه که آن قاتل، یعنی امیر مبارزالدین محمدبنمظفر، (که به قتل شیخ جانشین او شد و سلسلهی آلمظفر را بنیانگذاری کرد). مردی درشتخوی و ریاکار و محتسب پیشه بود وشاعرآزاده ی ماچند جای از شعرهای خود، رفتار او را به تعرض و یا به تصریح به باد انتقاد گرفته است، به ویژه در بیت:
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد قصهی ماست که بر هر سر بازار بماند
از دیوان حافظ به سبب شهرت و رواج بسیار آن نسخههای فراوان در دست است که اغلب در معرض دستبرد ناسخان و متذوقان قرار گرفته دربارهی بسیاری از بیتهای حافظ به سبب اشتمال آنها بر مضمونها دقیق، میان اهل ادب تفسیرهای خاص رایج است.
از مشهورترین شرحهای دیوان حافظ، شرح سودی (متوفی در حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) به ترکی و شرح مصطفی بنشعبان متخلص به سروری (م ۹۶۹ ه.ق.) و شمعی (م حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) و از متأخرین، شرح دکتر حسینعلی هروی و حافظ نامه بهاءالدین خرمشاهی و ... را میتوان نام برد.
از آن چه که انحصاراً دربارهی دیوان حافظ قابل توجه است، موضوع رواج تفأل بدان است.
“فال گرفتن” از دیوان حافظ سنتی تازه نیست بلکه از دیرباز در میان آشنایان شعر او اعم از فارسیزبانان و غیر آنان متداول بوده است و چون در هر غزلی از دیوان حافظ میتوان به هر تأویل و توجیه بیتی را حسب حال تفأل کننده یافت، بدین سبب سرایندهی دیوان را “لسانالغیب” لقب دادهاند.
حاج خلیفه در کشفالظنون، از چند رساله که در قرن دهم و پیش از آن دربارهی تفأل در دیوان حافظ نوشته شده، یاد کرده است.
شرح حافظ
بنا به ماهیت و طبیعتش ، شعر حافظ شرح طلب است . این امر ، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست ، بلکه ، در چند پهلویی ، پر معنایی ، و فرهنگ مندی شعر حافظ نشان دارد .
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد زیر هر نغمه که زد ، راه به جایی دارد
همین ویژگی کم همانند ، و نیز عالم گیری و رواج بی مانند شعر اوست ، که از دیرباز شرح نویسان زیادی را برآن داشته است که بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند . بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیات فارسی ، یعنی شبه قاره هند و امپراتوری عثمانی ، به صورت زیر برخاسته اند .
فال حافظ
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خطّ تو بر آب میزدم
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشم و گوش درین باب میزدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب میزدم
خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کام بر نام عمر و دولتِ احباب میزدم
مشهور است که امروز در خانه هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت می شود . ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روز های عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین ، و یا شب یلدا ، با کتاب حافظ فال می گیرند . برای این کار ، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال می گیرد ابتدا نیت می کند ، یعنی در دل آرزویی می کند . سپس به طور تصادفی صفحه ای را از کتاب حافظ می گشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می کند . سپس می کوشد بنا به آرزوی خود بیتی را در شعر بیابد که مناسب باشد . اصطلاح خوب فال گرفتن در حالتی گفته می شود که شخصی چندین بار برای افراد مختلف فال بگیرد و هر بار برای نیت ها و آرزو های متفاوت پاسخی داشته باشد . کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه ای می خوانند و سپس کتاب حافظ را می بوسند ، آنگاه با ذکر اورادی آن را می گشایند و فال خود را می خوانند .
برخی حافظ را لسان غیب می گویند یعنی کسی که از غیب سخن می گوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که کسی زبان غیب نیست :
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره در این حرم دارد
یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت می شود . ایهام در اشعار حافظ بصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته . همچنین از مهم ترین خصوصیات شعر حافظ این است که غزلیات او گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل می باشد بگونه ای که در یک غزل از موضوع های فراوانی حرف می زند . هر بیت شعر حافظ نیز بطور مستقل قابل تفسیر است . این خصوصیات شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جمله ای در آن غزل می یابد و فرد فکر می کند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است . غافل از اینکه این خاصیت شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد .
حافظ زمانی که درمانده می شود به فال روی می آورد :
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی می آید
افکار حافظ
روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی است و حافظ سرسخت و بی باک به مبارزه با این مرض پرداخته . حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده . آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام که کتاب اصلی آن ( قرآن ) به زبان عربی است افزود و او را تبدیل به یک رند آزاد اندیش کرد به گونه ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص داده شده است :
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
به کوی می فروشانش ز جامی بر نمی گیرند زهی سجاده تقوی که یک ساغر نمی ارزد
او تعصبات را کنار گذاشته و فارغ از هر قید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خود را به عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حقوق دیگران مورد استفاده قرار می دادند . حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمی کند شیخ ، مفتی ، قاضی و محتسب همه از کنایات و اشعار او آسیب می بینند .
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
او باده نوشی را برتر از زهد فروشی ریاکاران می داند :
باده نوشی که دراو روی و ریایی نبود بهتراز زهد فروشی که در او روی و ریاست
می خورکه صد گناه زاغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند
برخی حافظ را مانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان می دانند که آزاد اندیش است و دروغ ستیز و خرافات ستیز .
واژه های کلیدی حافظ
در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت می شود که هر یک نقش اساسی و عمده ای را در بیان و انتقال پیام ها و اندیشه های عمیق بر عهده دارد . به عنوان نقطه شروع برای آشکارایی و درک این مفاهیم باید با سیر ورود تدریجی آن ها در ادبیات عرفانی آغاز گردیده از قرن ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آشنایی طلبید . از جمله مهم ترین آن ها میتوان به رند و صوفی و می اشاره داشت :
رند
شاید کلمه ای دشواریاب تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود . کتب لغت آن را به عنوان زیرک ، بی باک ، لاابالی ، و منکر شرح می دهند ، ولی حافظ از همین کلمه بدمعنی ، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگ ها و در زبان های کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد .
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
صوفی
حافظ همواره صوفی را به بدی یاد کرده ، و این به سبب ظاهر سازی و ریاکاری صوفیان زمان او بوده است . آنان به جای آن که به راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت ، اغلب خرقه داران و پشمینه پوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تندخویی شهرت داشتند و پای از سرای طبیعت بیرون نمی نهادند .
درین صوفی و شان دَردی ندیدم که صافی باد عیش دُردنوشان
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
در برابر صوفی ، حافظ از عارف با نیکویی و احترام یادکرده ، و عارف را اغلب همان صوفی راستین با کردار و سیمایی رندانه دانسته است .
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش
می
مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد
گل دربر و می درکف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
آرامگاه حافظ
آرامگاه حافظ در شمال شهر شیراز ، پایین تر از دروازه قرآن ، در یکی از قبرستان های معروف شیراز به نام خاک مصلی قرار دارد و مساحت آن ۱۹۱۱۶ متر مربع است . ۶۵ سال پس از درگذشت حافظ ، در سال ۸۵۶ هجری قمری ( برابر ۱۴۵۲ میلادی ) ، شمس الدین محمد یغمایی وزیر میرزا ابوالقاسم بابر گورکانی ) پسر میرزا بایسنغر نواده شاهرخ بن تیمور ) حاکم فارس ، برای اولین بار ساختمانی گنبدی شکل را بر فراز مقبره حافظ بنا کرد و در جلو این ساختمان ، حوض بزرگی ساخت که از آب رکن آباد پر می شد . این بنا یک بار در اوایل قرن یازدهم هجری و در زمان حکومت شاه عباس صفوی ، و دیگر بار ۳۵۰ سال پس از وفات حافظ به دستور نادرشاه افشار مرمت شد . در سال ۱۱۸۷ هجری قمری ، کریم خان زند بر مقبره حافظ ، بارگاهی به سبک بنا های خود ، شامل تالاری با چهار ستون سنگی یکپارچه و بلند و باغی بزرگ در جلو آن ساخت و بر مزارش سنگ مرمری نهاد که امروز نیز باقی است .
بعد از عمارتی که کریم خان زند بر مقبره حافظ ساخت در طول یکصد و شصت سال تعمیرات زیادی به وسیله اشخاص خیرخواه انجام گرفت تا آنکه در سال ۱۳۱۵ به کوشش شادروان علی اصغر حکمت بنای کنونی با بهره گیری از عناصر معماری روزگار کریم خان زند و یادمان های حافظیه توسط آندره گدار فرانسوی طراحی و اجرا شد . در کنار مزار حافظ عرفا و شعرای نامداری به خاک سپرده شده اند .
آرامگاه حافظ در منطقه حافظیه و در فضایی آکنده از عطر و زیبایی جان پرور گل های شیراز در هم آمیخته با شور اشعار خواجه واقع شده است . این مکان یکی از جاذبه های مهم توریستی هم به شمار می رود ، و در زبان عامیانه خود اهالی شیراز ، رفتن به حافظیه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیده است . اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدسی نظیر کعبه و بارگاه حسین بن علی ، امام سوم شیعیان به کار می رود ، به خوبی نشان گر آن ست که حافظ چه چهره مقدسی نزد ایرانیان دارد . معتقدان به حافظ رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسومی آیینی همراه می کنند ، از جمله با وضو به آنجا می روند ، و در کنار آرامگاه حافظ کفش خود را از پای بیرون می آورند که در فرهنگ مذهبی ایران نشانه احترام و قدسی بودن مکان است . آرامگاه حافظ هم چنین مکانی فرهنگی است . به عنوان مثال ، برنامه های مختلف شعر خوانی شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان بخصوص سبک موسیقی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار می شود . حافظ شیرازی در شعری پیش بینی کرده است که مرقدش پس از او زیارت گاه خواهد شد :
بر سر تربت ما چون گذری ، همّت خواه که زیارت گه رندان جهان خواهد بود