مفهوم شناسی ذوالقرنین
سوشیانت |
سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۰۶ ب.ظ |
۰دیدگاه
مفهوم شناسی
ذوالقرنین مرکب از دو کلمه است:
1- "ذو" که در لغت به معنی صاحب است ( در حالت نصب آن «ذا» و در حالت جر «ذی»)
2- "قرْن" که در لغت به معنی جمع کردن میباشد، اقتران از همین ریشه اجتماع دو چیز یا چیزهاست، به استخوان شاخ نیز "قَرن" گویند.
ترکیب "ذوالقرنین" معانی مختلفی دارد و یکی از معانی لغوی آن صاحب دو شاخ است و در اصطلاح نام شخصی میباشد که نام او سه بار در قرآن آمده است، او یکی از ناشناخته ترین و بحث انگیزترین شخصیت های قصص قرآنی میباشد.
وجه تسمیه
اولین اختلاف پیرامون "ذوالقرنین" وجه تسمیه اوست، اقتضای مباحث تاریخی و فقدان نصوص قطعی روایی در مسأله تسمیه ذوالقرنین، باعث این اختلاف شده است؛ (البته برای قرآن اسم افراد مهم نیست، بلکه مهم شخصیت و اعمال افراد است).
1- او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنی الشمس (دو شاخ آفتاب) میکند.
2- دو قرن زندگی یا حکومت او
3- وجود برآمدگی مخصوص در دو طرف سر او
4- تاج مخصوص او که دارای دو شاخک بوده و...
ذوالقرنین کیست؟
در اینکه او چه شخصی است، نظرات مختلف است به اضافه اینکه قرآن هم به شخصیت وی تصریح نکرده؛ نظرات عبارتند از:
1- اسکندر مقدونی
2- یکی از پادشاهان یمن
3- کوروش هخامنشی
4- منذر بن ماء السماء
5- تسن چی هوانگ تی (بزرگترین پادشاه قدیم چین) و...
جدیدترین نظر در این مورد از "ابوالکلام آزاد" است، وی معتقد است ذوالقرنین همان "کوروش کبیر" است و صفاتی که قرآن برای او ذکر کرده با تاریخ زندگی او منطبق است،برخی از مفسرین این نظریه را پذیرفتهاند.
یاد کرد قرآن از ذوالقرنین:
داستان ذوالقرنین در سورۀ کهف آیات 83 تا 97 ذکر شده است و آنچه از این آیات برمیآید، این است که او مردی قوی، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتی بزرگ بخشیده بود، وی مؤمن، موحد و مهـربان بـوده و از طریـق عـدل و داد منحـرف نمیشـود، به همیـن جهـت مشمول لطف خاص خدا بوده، به مال و ثروت علاقهای نداشته است:
«وَیَسْئَلونَکَ عَنْ ذِی القَرْنَین»
« و از تو دربارۀ ذوالقرنین میپرسند»
«اِنّا مَکَّنا لَهُ فِی الْارضِ وءاتَیناهُ مِنْ کُلّ شَیءٍ سبباً فَأتْبَعَ سَبَباً»
«ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم، او از این اسباب پیروی (و استفاده) کرد»
سه لشکرکشی مهم ذوالقرنین
1- لشکرکشی او به سوی مغرب:
در این سفر به مکانی میرسد و در نظرش مجسم میشود که خورشید در آب تیره و گل آلودی غروب میکند، گویا در این سرزمین، مردم کافر بودهاند. (اولین حملۀ کوروش هخامنشی نیز به غرب بوده، وی به پادشاه لیدی (ترکیه امروز) حمله میکند).
2- سفر به سوی مشرق:
در آنجا مردمی وجود داشتند که از نظر تمدن عقب افتاده بوده و پوششی بر تن نداشتهاند، یا مسکن و کوه و درختی در آنجا نبوده است،اما اینکه چرا به آنجا سفر کرده و چه اقداماتی انجام داده، به آن تصریح نشده(کوروش کبیر نیز برای سرکوبی شورش قبائل کیدروسیا (بلوچستان فعلی) و باکتریا (بلخ) به مشرق حمله کرده است).
3- سفر به شمال:
در این سفر به منطقهای کوهستانی میرسد که مردمش زبانی مخصوص به خود داشته و سخنی نمیفهمیدند ( یا از نظر تمدن یا از نظر فکری در سطح پائین بودند) و از ناحیۀ قوم یأجوج و مأجوج آزار میدیدند.
به خواست ایشان، ذوالقرنین محل عبور و حملۀ یأجوج و مأجوج را با سدی آهنی که از مس یا سرب پوشیده شده بود، مسدود کرد. (کوروش نیز برای اصلاح امر مادها که در شمال قرار داشت به حوالی کوههای قفقاز (کوه قاف) لشکرکشی کرد و تنگهای که محل عبور اقوام وحشی و ویرانگر بود را با سد آهنی پوشانید).
اینکه آن مردم، با آنکه زبان نمیدانستند چگونه خواستۀ خود را بازگو کردند مورد اختلاف است، یا در بین ایشان مترجمانی وجود داشته یا با رمز و اشاره و یا برخی از ایشان که زبان میدانستند از ذوالقرنین چنین خواستند.
سرانجام ذوالقرنین
مفسران پیرامون عاقبت کار او سخنی به میان نیاوردهاند اما اگر ذوالقرنین همان کوروش باشد، دولتش توسط اسکندر مقدونی سقوط میکند و او به واسطۀ زخمی که در جنگ سال 525 قبل از میلاد به وی رسیده بود، درگذشت.
. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه؛ 1376، چاپ هفتم، ج 3، ص 29
. راغب اصفهانی، مفردات، تهران، مرتضوی، 1369، اول، ج 3، ص 177
. خرمشاهی، بهاء الدین دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377، اول، ج 1، ص 1081
. شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات بر اساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1374، اول، ج 2، ص 105
. مصطفوی، حسن، التحقیق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، اول، ج 9، ص 250
. حاج سید جوادی، احمد صدر و بهاء الدین خرمشاهی و کامران فانی، دایره المعارف تشیع تهران، نشر شهید سعید محبی، 1379، اول، ج 8، ص 61
. . کهف/ 84 – 83 ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی میباشد.
. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، دهم، ج 12، ص 529
. . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 8، ص 11553
. مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت، 1928 م، بی نا، ص 743