تمدن خوزیه (بخش دوم)
تمدن خوزیه (بخش دوم)
معماری، سنگ تراشی، پیکره سازی، نقاشی، سفال سازی، زرگری، فلزکاری، نخ ریسی، پارچه بافی و گلیم بافی در خوزیه رشد بسیار یافت. هنرهای پیش رفته ایی در این کشور به وجود امد که با هنرهای میان رودان و مصر برابری می کرد. معماری خوزی بسیار پیش رفته بود، چنان که در کاوش های سده حاضر یک تاخ(طاق) کامل از زیر زمین بیرون امده که متعلق به هزاره دوم پیش از مسیح است. فن تاخ سازی در معماری در هیچ جای دیگر جهان چنین پیشینه ایی ندارد و خوزی ها نخستین در این زمینه اند.
معبد شهر دینی خوزیه که اکنون چغازنبیل نامیده می شود نیز در نوع خود از نظر معماری و شکل و شمایل در جهان بی نظیر است. این فنون و هنرها نشان می دهد که خوزی ها در اوائل هزاره دوم پیش تز مسیح به اوج خلاقیت و سازندگی در زمینه های گوناگون رسیده بوده اند. سر پیکرخ برونزی یک زن از خاندان سلطنتی خوزیه که در موزه لوور پاریس نگهداری می شود خبر از توان خلاقیت بالای هنرمندان چیره دست خوزی می دهد. تصاویری که از مردان و زنان خاندان سلطنتی خوزیه در جای جای غرب و جنوب ایران بر دل کوه نقش شده است انها را در پوششی نشان می دهد که نسبتا پیش رفته تر از پوشش های مردم جهان در ان زمان است و این به نوبه خود خبر از پیش رفت صنعت پارچه بافی و رخت دوزی های هنری در سرزمین خوزیه می دهد.
من وقتی به پوشش زنان روستا های جنوب عراق و غرب خوزستان می نگرم به یاد نقش های زنان خوزی بر صخره های کشورمان می افتم و می بینم که امروز نیز مردمی در این نقطه از جهان رخت هایی به همان شکل و اندازه می پوشند، منتها انها گل دوزی و زرکاری شده بوده و انیها ساده و بی پیرایه است.
متاسفانه شناخت ما از تمدن خوزیه نیز به همان داده های اندکی برمیگردد که توسط برخی از باستان شناسان غربی انجام گرفته است و خودمان تا کنون هیچ کاری در این زمینه انجام نداده ایم. پیر امیه که در تاریخ خوزیه پژوهش هایی کرده است نوشته که سنگ تراشان و پیکره سازان خوزی با مرمر کار می کردند و شمار بسیاری گلدان های کوچک که بهترین انواعش به شکل حیوانات است از انها باقی ماده است که نشان گر ذوق و قریحه هنرمند خوزی است و نوشته که پیکره های کوچکی از نیایش گران و اشخاصی که گلدانی در دست دارند یا میمون هایی که از انها تقلید می کنند و سایر حیوانات به دست امده که ساده شدن ابعاد هندسی انها سبکی شبیه نوعی کوبیسم به وجود اورده است.
دین خوزی ها شبیه ادیان مردم میان رودان بود. القابی که شاهان خوزی داشته اند نشان می دهد که هر کدام از انها در زمان خودش – درست شبیه شاهان میان رودان و مصر – پیامبر و برگزیده خدای خوزیه و رهبر دینی و سیاسی(یعنی پیامبرشاه / حجت خدا بر روی زمین) بوده است. انها برای خدایانشان که عموما مردگونه بودند پیکره های گوناگون بزرگ و کوچک و معابد باشکوه می ساختند که شماری از انها در کاوش های سده اخیر از زیر زمین بیرون امده است. اثار معبد بزرگ چغازنبیل یادگار دوران شکوه خوزیه است و نشان می دهد که فرهنگ دینی خوزی ها شباهت بسیار نزدیک به فرهنگ دینی سومرییان و کدانیان داشته است.
خدایان خوزی ها خون ریز و خشن بودند چنان که برخی از خدایانشان که نقششان بر صخره های کوهستان در خوزستان و پارس باقی است بر روی اژدهای چندین متری چنبره زده که اتش از دهانش بیرون می زند نشسته اند و تازیانه ایی در دست دارند که یک اژدهای اتش پراکن است. پیکره یکی دیگر از خدایان تازیانه ایی در دست دارد و بر پشت شیری ایستاده است و تاجی بر سر دارد که اژدهایی بر رویش چنبره زده است و در حال جنبش و اتش افکنی است؛ در دو سوی تاج نیز دو سوراخ وجود دارد که معلوم می شود پیکرده دو تا اژدها از ان سر بر اورده بوده اند به نشانه ان که می خواهند دشمنان را ببلعند.
در جای دیگر تصویر یکی از خدایان را می بینیم که بر روی گاری چهار چرخی نشسته که هر چهار چرخش اتش به اطراف می پراکنند و یک گاو نر این گاری را می کشد. پیکره چندین زن خدای خوزی نیز به دست امده که به اشکال گوناگونی زندگی دریایی و ابی را نمودار می سازند و معلوم می شود که اینها خدایان دریا و امواج و رودها بوده اند.
در اینها نیز خشونت نمودار است که به شکل موج نشان داده شده است. احتمال این که خوزی ها مغلوبین اسیر را به دریا می افکنده و به این خدایان تقدیم می داشته اند می تواند بخشی دیگر از باورهای خشن دینی انها بوده باشد. در نقش دیگری شاه خوزیه را می بینیم که در برابر خدای بزرگ ایستاده است خدا یک تازیه که اژدهای فلس دار است در دست دارد، صحنه لوحه بر اژدهاهائی است که می بایست لشکریان خدا باشند و در اختیار شاه قرار دارند تا به وسیله انها دشمنان خدا را نابود کند.
چنین اثرهایی و چنین تصاویری از خدا خبر از خشونت بسیار زیاد در باورهای دینی خوزی ها می دهد. مجموعه اینها از خوزی ها قومی بسیار خشن را به نمایش می گذارد و این همان تصویری است که در اساطیر ما از اژدهاگ بیوراسپ نشان داده شده است. اژدهای هزار اسپی در اساطیر ما شاه ستم گری است که دو اژدها از دو سوی سرش بیرون امده است که از مغز ادم ها تغذیه می کنند. در اوستا گفته شده که او اژدهایی بوده به چهره ادمی.
اینها همان نقش هایی است که خوزی ها برای خدایانشان کشیده اند. چنین خدایانی کاملا ویران گر بوده اند و با پرستندگان خدایان بیگانه با خشونتی وصف ناپذیر رفتار می کرده اند. این سرشت خشونت امیز در لشکرکشی های جهادگرانه انها نمود می یافته که با شهر سوزی ها و کشتارهای جمعی بیگانگان و مغلوبین همراه بوده است.
اثاری که از زیر زمین بیرون امده است نشان می دهد که انها قربانیها گوناگون از جمله قربانی انسانی به خدایانشان تقدیم می داشته اند. احتمالا قربانیها اسیر شدگان مغلوب در لشکرکشی ها بوده اند و در پیش گاه خدا ذبح می شده اند تا خشنودی خدا حاصل گردد و پیروزی در لشکرکشی های بعدی نیز که به یاری خدا و به خاطر رضایت خدا انجام میشده است تضمین شود.