ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

بازخوانی دروغی۲۳۰۰ ساله (بخش اول)

سوشیانت | پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۲۷ ب.ظ | ۸دیدگاه

 

بازخوانی دروغی 2300 ساله

روزنامه ی ایران به قلم علی غفوری

آنگاه که افسانه جاى تاریخ را مى گیرد (بخش اول)

 

از دید بسیاری از ایرانیان اسکندر مقدونی سرداری جنگی مشابه بسیاری از جنگاوران تاریخ است.شاید هیچکدام از ما ایرانی ها از اسکندر مقدونی و سفر جنگی وی به آسیا چیزی در حد۱۰سطرنیز ندانیم اما بد نیست بدانیم اسکندر مقدونی«افتخار تمدن غربی وپایه تفکرات غلط بسیاری از غربی ها نسبت به شرق(به ویژه ایران)است«. 
کودک،جوان و حتی تحصیل کردگان غربی همگان اسکندر را ستایش می کنند واو را به مانند یک «قدیس رزم آور»می دانند، شاید تا اینجای قضیه به ما ایرانی ها مربوط نباشد.«عده ای از مردم دنیا مایلندبا شخصیت خیالی به نام اسکندر مقدونی وفتوحاتش برای خود پشتوانه تاریخی بسازند
اما داستان به اینجا ختم نمی شود.غرب که چیزی بیش از 500 سال سابقه فرهنگ ساز ی وتمدن ندارد با کمک شخصیت دروغین اسکندر تمدن های 3تا 5 هزار ساله ایران،هند ومصر را منکوب می کند
قصه و افسانه هاى اسکندر که در کتابهاى درسى غرب به عنوان حقایق مسلم و تاریخ به مردم آنها باورانده شده، دیدغرب را به ایران و هند و مصر و تمدنهاى بین النهرین تغییر داده است .غرب در کنار داستان اسکندر از طریق خلق داستانهایى نظیر نبرد ماراتون (از روى این داستان رشته ورزشى براى المپیک ساختند) نبرد (سالامیس) این نبرد دریایى عظیم هنوز به عنوان شاهکار نبردهاى دریایى در دانشگاههاى نظامى قرن بیست ویکم غربى یاد مى شود! و نبرد ترموپیل براى خود پایه هاى تاریخى ساخته و در نبردهاى خیالى خود بارها از طریق یونانیان امپراتورى هاى چندهزارساله شرقى را شکست داده است! این مسائل همه در کنار یکدیگر نگارنده را برآن داشت که بررسى کوتاهى پیرامون سفر جنگى اسکندر داشته باشد. البته زیر سؤال بردن اسکندر به هیچ عنوان به معنى نفى کامل اسکندر مقدونى نیست، بلکه هدف تنها ایجاد سؤالات متعدد درباره این سردار یونانى است. سؤالاتى پیرامون اینکه آیا کسى قادر بوده با برخوردارى از سپاهى اندک ( کمتر از ۴۰ هزارنفر) ۳ امپراتورى بزرگ زمان خود را (که یکى از آنها یعنى ایران خود ۴۰ کشور را تحت اختیار داشت) به هزارنفر) به سادگى از پاى درآورد؟ 
این مقاله البته بیشترین کمک را از کتابهاى سفر جنگى اسکندرمقدونى دروغ تاریخ نوشته مرحوم دکتر احمد حامى و قصه سکندر و دارا نوشته اصلان غفارى گرفته است و سعى کرده با بهره گیرى از آثار تحقیقات این دو نویسنده پرتلاش ایرانى و استفاده از «علم منطق» و همچنین نگاهى از زاویه توانایى نظامى پایه هاى تاریخ متداول پیرامون اسکندر رازیر سؤال ببرد. پیش از این ایرانیان زیادى درباره اسکندر مطلب نوشته اند و داستان او را را زیر سؤال برده اند اما به همان اندازه ایرانیانى بوده اند که داستان اسکندر و دارا را درست مى پنداشته اند. این مقاله به دنبال ایجاد فتح بابى دوباره پیرامون بحث درباره اسکندر مقدونى است

دروغ هر چه بزرگتر، باورکردن آن راحت تر 
تخصص اصلى غربیها نه درجنگ و یا ارائه تکنولوژى بلکه در سیاست و زرنگى و وارونه سازى واقعیات است. غربیها داراى سابقه فرهنگى اندکى هستند تمدن ۵ هزارساله مصر، ۴ هزارساله چین و هند و ۳ هزارساله ایران براى آنها جایى براى تفاخر نمى گذارد کل سابقه تمدن غرب به تمدن ۲ هزارساله یونان و روم که آن هم شامل جنوب اروپا مى شود محدود است. فرانسه، آلمان، انگلیس، اتریش، هلند و بلژیک کلاً در ۱۰۰۰ سال قبل مملو از جنگل نشینان شمالى بوده که براى دستیابى به زن و ثروت تا سرحد مرگ به نبرد با یکدیگر مى پرداخته اند
دکتر احمد حامى مى گوید: «با تلاشى ۳۰ساله مى توان کشور ایران را تا آنجا صنعتى کرد که بیشتر نیازمندى هاى مردم خود را بسازد و کشورى پیشرفته شود اما چند سده باید بگذرد تا کشورهاى صنعتى فرهنگشان به پایه فرهنگ مردم ایران زمین، هندوستان و چین برسد تا از غارت کردن کشورهاى غیرصنعتى و مردم کشى در آن کشورها به دست خودشان یا دست نشاندگانشان دست بردارند؟» به راستى غربیها به ویژه انگلیسها براى آنکه بتوانند مانع تحقیر ملتهاى خود در برابر ملل شرق شوند چه باید مى کردند؟ تغییر تاریخ. این کار را آنها با دو هدف انجام دادند اول کوچک و ذلیل کردن تمدنهاى بزرگ شرقى و دوم ایجاد انگیزه هاى ناسیونالیسى و غرور در مردم غرب. نگویید که این کار از غربیها ساخته نیست. از دست بردن در انجیل مقدس، اقدامات کلیساى انگیزاسیون در تغییر روایات و تاریخ و باورهاى مردم (دستیافته هاى صدها دانشمند و فیلسوف اروپایى به خاطر بیان واقعیات در قرون ۱۶ تا ۱۸ سوزانده شدند) گرفته تا دگرگون نشان دادن تاریخ سرخپوستان آمریکا، محوکردن تمدنهاى بدوى اما ریشه دار آفریقایى و آمریکاى مرکزى و جنوبى تنها پاره اى از تلاش تاریخ نویسان غرب (که اتفاقاً اکثراً نظامى، دولتى و حتى مأموران ویژه اطلاعاتى بودند) بوده است غرب به ویژه آمریکا و انگلیس در نیمه دوم قرن بیستم موفق شد با کمک رسانه هاى عظیم خود (از سینما و رادیو تلویزیون گرفته تا هزاران عنوان کتاب و روزنامه هاى با تیراژ میلیونى) تاریخ جنگ دوم جهانى را کاملاً وارونه نشان دهد، افکار عمومى جهانى را از ویرانگرى و کشتار در نبردهاى شرق آسیا (ویتنام، کامبوج، کره و لائوس) بى خبر نگاه دارد و … براى غرب هیچ کارى غیرممکن نیست 

درباره دکتر احمد حامى 
مرحوم دکتر احمد حامى که لقب پدر مهندسى عمران ایران را با خود به همراه دارد از جمله مفاخر بزرگ ایران در سطح مرحوم پروفسور حسابى است اگرچه به اندازه وى مشهور نگشت. دکتر حامى در سال ۱۳۰۸ به همراه پایه گذاران اصلى دانشگاههاى ایران تقریباً همزمان با افرادى مانند مرحوم دکتر بازرگان، مرحوم دکتر یدالله سحابى و دکتر حسابى به خارج (برلن) رفت وى در ۱۳۱۵ از دانشگاه زوریخ سوئیس فارغ التحصیل شد و به ریاست اداره راه استان تهران منصوب شد. وى از اولین اساتید دانشکده فنى دانشگاه تهران و از پایه گذاران دانشکده فنى کنونى دانشگاه تهران بود. دکتر حامى ۴۶ سال در دانشگاه تهران درس داد و به تعهد خود به این ملت وفادار ماند او در ۱۳۶۲ کتاب سفرجنگى اسکندر مقدونى را نوشت. وى نویسنده چندین کتاب در زمینه مصالح ساختمانى، راهسازى و ساختمان سازى است اما جداى از آن این استاد ۷ کتاب تاریخى دیگر به جز کتاب اخیرالذکر نوشته است. همکارى و مشارکت وى در ساخت و راه اندازى بسیارى از راهها، پلها، راه آهن، فرودگاه و بنادر سبب شده تا به او لقب پدر راههاى ایران را بدهند. دکتر حامى طى سالهاى ۵۵ تا ۷۹ در سمت مشاور عالى ساختمان و مصالح ساختمانى در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن بود. این مرد بزرگ که در طول دوران حیاتش دمى از تحقیق و خدمت به ایران دست برنداشت (در کنار دهها کتاب و گزارش منتشر شده اش ۲۳گزارش و کتاب منتشر نشده داشت) در بهمن۱۳۷۹ دار فانى را وداع گفت. آنچه از گفته این مرد مشوق نگارنده براى ارائه کارى هر چند ناچیز در کنار تحقیقات وسیع او شد جمله اى در مقدمه کتاب سفر جنگى اسکندر بود 
»من یکى از هزاران هزار ستایشگر فرهنگ ایران زمین هستم، ایران زمین و مردمش را دوست دارم، در این نوشته، از دروغ نوشته هاى اسکندرنامه ها، اسکندرشناسان و ستایشگران اسکندر پرده برداشته و اسکندر مقدونى را در سنجش با چنگیز، تیمورلنگ وناپلئون به یک جنگجوى ردیف چندم پایین آوردم بر آیندگان است که این کار را دنبال کرده و شر این هیولاى دروغین را از سر تاریخ ایران زمین بکنند

روایت اسکندر از دید مورخین غربى 
اسکندر مقدونى مطابق تعریف غرب جوانى بوده که پس از مرگ پدرش (فیلیپ مقدونى) وارث پادشاهى مقدونیه و یونان باستان شد. البته مورخین غربى خودنیز به مشکوک بودن نسبت پدرى و پسرى فیلیپ و اسکندر اشاره مى کنند و دلیل آن را نیز شک فیلیپ به المپیاس زن خود (و مادر اسکندر) مى دانند اسکندر از همان ابتدا عزم فتوحات بزرگ را درسر داشت. وى در ۲۰سالگى پس از گذشت یکسال از جلوسش (پس از قتل فیلیپ) به بالکان حمله کرد و با عبور از رود دانوب کلیه ولایات آن دیار را تسخیر کرد و تا ایلریا در یوگسلاوى کنونى پیش رفت. وى سپس براى سرکوبى یک گروه دیگر از جنگاوران شورشى در شهر تب به این شهر لشکر کشید. یونانیان با پشتیابى از اهالى تب سعى کردند مانع پیروزى مجدد سردار مقدونى شوند تا بلکه شرایط استقلال آنها فراهم شود اما این ممکن نشد و اسکندر در نبردى سهمگین ۶هزار نفر از دشمنان خود را کشت و ۳۰هزار نفر را اسیر گرفت به گفته مورخین غربى در ۳۳۴ قبل از میلاد اسکندر با نیروهاى خود از مقدونیه حرکت کرد و به طرف آسیا روانه گردید. سپاه وى متشکل از ۵هزار سوار و ۳۰هزار پیاده بود. این نیرو به واسطه نبردهاى پى در پى بسیار جنگاور و قوى بوده است. قشون اسکندر در مدت کوتاهى خود را به هلس پونت ( داردانل امروزى) براى عبور از دریا رسانده و بدون اطلاع نیروى دریاى عظیم ایران (؟) از این تنگه گذر مى کند و وارد غرب ترکیه کنونى مى شود. در آنجا سپاه عظیم ایران آماده کارزار با وى مى شود نیروهاى ایرانى در نبرد گرانیک ۱۰ تا ۲۰هزار سوار و ۲۰ تا ۱۰۰هزار پیاده عنوان شده است. پس از نبردى سنگین در نهایت سپاه ایران با حدود ۴۰هزار تلفات متلاشى مى شود تلفات مقدونیها در این نبرد سهمگین (به روایت خود غربیها) تنها ۱۱۰کشته بوده است. شکست ایران در آسیاى صغیر سبب شد تا سارد و لودیه که خراج گذار ایران بودند به سرعت تسلیم شوند و پس از آن اسکندر طى یکسال با انجام چندنبرد محلى کل ترکیه کنونى را تحت انقیاد خود درمى آورد و در ۳۲۳قبل از میلاد آماده نبرد سرنوشت ساز دیگرى با ارتش ایران در ایسوس (سوریه کنونى) مى گردد. در این نبرد که داریوش سوم فرمانده نیروهاى ایرانى را بر عهده داشت به گفته مورخین یونانى (که مورخین جدید غربى نیز آن را زیر سؤال نبردند) سپاه پارسیان بالغ بر ۶۰۰هزار سوار و پیاده بود. این به معناى برترى ۲۰ بر یک ایران برطرف مقدونى است. مورخین همگى نقل کرده اند که در این دشت به علت کمى جا کشتار بى رحمانه اى به راه افتاد اما در نهایت سپاه مقدونى با کشتن ۱۱۰هزار ایرانى ودادن تلفاتى در حدود ۳۰۰کشته (؟) ستون فقرات ارتش ایران را در هم مى شکند. پس از این پیروزى درخشان، اسکندر به طرف فینیقیه مى رود و با جنگاورى شهرهاى حاشیه مدیترانه را فتح مى کند در ۳۳۲قبل از میلاد اسکندر شهر صور مهمترین شهر منطقه را محاصره کرد و با نبردى سخت به تصرف درآورد. کشته هاى صورى در این نبرد ۸هزار مقتول و ۳۰هزار اسیر بود. وى تنها با نبرد در غزه و شکست این دژ ناگهان وارد خاک مصر مى شود و کل شهرهاى بزرگ مصر تابع او مى شوند. وى سپس از طریق پیمودن مسیر لبنان و سوریه کنونى وارد بین النهرین مى شود و از طریق فرات به سمت شرق رانده و ناگهان در عراق کنونى خود را در مواجهه با سپاه یک میلیون نفرى (؟) داریوش مى بیند. در این نبرد نیز ایران شکست سختى خورده و پادشاه ایران آواره دشت و بیابان مى شود. تلفات مقدونى ها بین ۳۰۰ تا ۱۱۰۰نفر و تلفات ایرانیان بین ۴۰ تا ۳۰۰هزار نفر عنوان مى شود. بعد از این نبرد گویى دیگر رمقى در ایران براى مبارزه نمانده و شهرهاى بزرگ بابل و شوش تصرف شده و اسکندر به قصد پرسپولیس و پاسارگاد حرکت مى کند

وى تنها در گردنه اى در نزدیکى راه رامهرمز و بهبهان کنونى با نیروى ایرانى در حدود ۴۰هزار نفر مواجه مى شود که این نیرو على رغم رشادت زیاد، با آشنایى به جغرافیاى محل و برابرى نیرو با طرف مقابل (سپاه اسکندر نیز همان حدود روز اول بوده است!) شکست سختى مى خورد و از هم مى پاشد و استخر و پاسارگاد به تصرف اسکندر درآمده و پرسپولیس به آتش کشیده مى شود اسکندر مقدونى در سال۳۳۰ پیش از میلاد عزم فتح اکباتان پایتخت زمستانى هخامنشى را کرده ولى عقب نشینى داریوش سوم به دروازه کاسپین، اکباتان را مغلوب اسکندر مى کند. اسکندر با پیمودن مسیر همدان به رى و از آنجا به دامغان کنونى یا شهر صددروازه عزم مبارزه دیگرى را با داریوش کرد که به وى خبر دادند داریوش به دست سردارانش کشته شده است. اسکندر مقدونى در ۳۲۹قبل از میلاد هیرکانیا (گرگان امروزى) را فتح کرده و با عمده نیروهاى خود در سال بعد افغانستان امروزى و کوههاى هند وکش را پشت سرمى گذارد و از دره معروف پنج شیر نیز مى گذرد 
وى سپس بلخ را تسخیر کرده و خجند را در حوالى جیحون فتح مى کند. تا اینجاى کار به گفته سرپرسى سایکس ژنرال انگلیسى و نویسنده کتاب تاریخ ایران، اسکندر ۵۶۰۰کیلومتر از یونان دور شده بود! در ۳۲۷ قبل از میلاد اسکندر با سپاه رویین تن خود (!) به هند حمله مى کند. سپاه اسکندر در آن زمان به ۱۲۰هزار نفر رسیده و با عبور از تنگه خیبر و شکست پادشاهان محلى پنجاب به ساحل شمالى رود سند رسید وى سپس با عبور از سند به نبردى سنگین با پادشاه دیگرى به نام پروس پرداخت به گفته مورخین اگرچه اسکندر در این نبرد نیز پیروز شد اما به تصمیم سران سپاهش از فتح بقیه هند صرفنظر کرد و امر به بازگشت داد. سرپرسى سایکس انگلیسى مى نویسد؛ حرکت اسکندر به طرف اقیانوس هند عقب نشینى نبود چه او رود جیحون را به طیب خاطر فتوحات خود قرار داد و از جلو به رود سند سرازیر شد و پس از تمشیت بلاد متصرفه، خود به نواحى جنوب شرقى ایران مى رسد اگر به نقشه رجوع کنیم مى بینیم که ما بین مصر و پنجاب مرکز مهمى باقى نمانده که صداى پاى جنگاوران او را نشنیده و یا نبرد و توانایى او را نفهمیده باشد. (۱)پس از این دیگر جنگهاى اسکندر تقریباً به پایان رسیده و وى بسادگى (!) از میان مناطق ناشناخته حدود ۳هزار کیلومتر از غرب هندوستان، بلوچستان ایران، سیرجان و استان فارس مجدداً به پاسارگاد بازمى گردد اسکندر ۲سال پس از حمله به هند در ۳۲۳پیش از میلاد در سن ۳۲سالگى درگذشت این تمام داستان اسکندر مقدونى نیست بلکه مورخان غربى در کنار این روایت دهها نه بلکه صدها افسانه و حکایت فرح بخش و شگفت آور از خدایان یونان، انسانهاى عجیب و رفتار خداى گونه اسکندر نقل کرده اند و سفر اسکندرمقدونى را مجموعه اى از تاریخ وافسانه جلوه داده اند، که این نوشتار قصد ورود به این مباحث را ندارد

 

پیوند مربوطه

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم

 

برگرفته از انجمن هخامنشیان

دیدگاه (۸)

استاد حمی گرامی و تمام کسانی که در ترویج و گسترش حقیت کوشا هستید   باید بگم (((درود فراوان بر شما)))
من هم اگه قابل بدانید حاضرم در این مهم با شما در ترویج این حقایق همراه باشم
پاسخ:
درود بر شما
با کمال میل و سپاس از شما
ahouraa63@yahoo.com
از این راه برای تمس بیشتر استفاده کنید
  • مهرک هنرمند
  • کار بسیاری خوبی را شروع کردید. از معرفی انسان فرهیخته‌ای همچون مرحوم احمد حامی، بسیار سپاسگزارم. این غربی‌ها را اگر به حال خودشان بگذاریم، زمین را به نابودی می‌کشانند. این حرف را در حالی میگویم که دعوت‌های بسیاری برای کار از غرب دارم. اساساً کار هنری در سطحی که مَدّنظرم هست فقط در غرب امکان‌پذیر است ولی با تمامی مشکلات باز هم دوست ندارم بروم، چون واقعاً منفعت‌طلبی و دروغ، پایه و اساس زندگی‌شان است. جالب است که مردم ایران فکر میکنند در غرب همه راستگو هستند و دیگر نمی‌دانند که این هم یک کلک است؛ ابتدا زندگی‌شان را بر  پایه‌ی دروغ‌های بزرگ و جهانی طرح‌ریزی کردند تا بیشترین منابع زمین را صاحب شوند، سپس با سرازیر شدن منابع از تمامی کره‌ی زمین به غرب، زندگی راحتی را ساخته و در میان این زندگی راحت و زیادی نعمت، نیاز پیدا نکردن به "دروغ درون‌جامعه‌ای" را، در صادرات خود به دنیا روانه می‌کنند، که ببینید ما چقدر انسان‌های راستگویی هستیم. مردم هم یک عده باور می‌کنند و یک عده‌ی دیگر، بدتر؛ راه مقابله را در جنگ می‌جویند.
    در این میان تلاش‌هایی مانند این سایت بسیار ارزنده‌تر از کارهای دیگر است. انشاءالله در این راه هر روز بهتر از قبل باشید.
    پاسخ:
    درود بر شما
    خرسندیم که خرد بیداری همچو شما هنوز هم پیدا می شود که برای خویشتن خویش ارزش قائل شود و بینش روشنی نسبت به سراب غرب دارد
    سوشیانت
    خسته نباشید. ناگفته نماند که طبق گفته فردوسی در شاهنامه، اسکندر در واقع فرزند پادشاه وقت ایران بوده است. از آنجا که مادر اسکند رومی بود و ظاهراً بدن غربیها بوی نامطبوعی دارد، شاه ایران بعد از شبی همبستری به علت بوی بد بدنش او را رها میکند در حالی که باردار شده که فیلیپ مقدونی او را پیدا کرده و همسر خود می گرداند و باقی ماجرا... که فردوسی اشاره می نماید هیچ تخمه غیر ایرانی توانایی حمله به ایران را ندارد.
    حتی در جنگ نابرابر و دور از ذهن امروزی امریکاییها با یک عده شبه نظامی طالبان هم اونها چند هزار تلفات دادند جالبه اسکندر تو جنگاش کشته نمیداده!! تا امروز این سوالو از خودم نپرسیده بودم ممنون از شما
    پاسخ:
    درود
    سپاس از شما
    بسیار سپاس ازتلاش  و آگاهی رسانی شما
    فرموده اید که تمدن ایران 3000 هزار سال سابقه دارد ؟؟؟؟!!!!!!
    از آنجا که شما ایران را فقط مترادف به پارس می دانید و دیگر اقوام متمدن ایرانی مانند لرها را که وارث تمدن هفت هزارساله ایلام کهن هستند را نادیده می گیرید -وقتی اقوام ایرانی این  سرزمین باستانی کهن این چنین گذشته تمدنی یکدیگر را نادیده می گیریم چه انتظاری از غربی ها هست.!!
    و یا  بخاطر تحت تاثیر قرار نگرفتن قوم پارس از  اقوام دیگر بناچار همه گذشته ایران را ندید می گیرید و تمدن کهن ایرانیان را محدود به زمان هخامنشیان می کنید
    عصر مفرغ (برنز ) که یکی از نقاط عطف تاریخ پیشرفت بشر است مربوط به نیاکان لرها یعنی ایلامیان است.همه آثار تاریخ این عصر که در حوزه مناطق لرنشین بوِیژه استان لرستان کنونی است مربوط به پیش از 3000سال است .که با این نوشته شما همخوانی ندارد .
    تمدن ایلام هسته اولیه و شروع کشور باستانی ایران است که متاسفانه در اکثر پژوهشها و مقالات خود ایرانیان نادیده گرفته می شود-
    بسیاری از باستان شناسان بی طرف مانند والتر هینتز -دانیل تی پاتس بر اساس مستندات مکشوفه خود بر این باور هستند که ایران هخامنشی تداوم همان ایلامیان است  و  بسیاری از نشانه های وِیژه فرهنگ ایران کنونی را همان اداب و آیین ایلامیان می دانند.

    اگر شما ایران را فقط در پارس معنی فرمایید کاملا این گفته درسته که ایران همان 3000 سال بیشتر سابقه ندارد
    دوست گرامی لر ها افتخار این مرز و بوم هستند در این شکی نیست ولی بدانید ایران را نه لر بلکه ماد-پارت-پارس و بقیه ی اقوام دست در دست هم آباد کردند و غیر این چیزی اهمیت نداشت ولی بهتر است بدانید هخامنش و خاندان پارسه در کرانه ی باختری دریاچه ی ارومیه میزیستند و به علت فشار آشوریان به عیلام(با شکوه) هجرت کردند.
     در امر یورش اسکندر ملعون ب خاکِ ما تا حدود زیادی این جسارت را از استاد ملعون تر از خودش ارسطو "Aristotle"  میباشد . این فیلسوف ک از کودکیِ اسکندر تربیت او را ب عهده داشت او را ب خاطر نفرت از ایرانی بزرگ کرد سپس با برده خواندن ایرانیان و بی قدرت بودن اسکندر را ب ما شوراند.
    شاید برخی بگویند ولی خیر متاسفانه بنده هم در منابع فارسی هم انگلیسی زبان این جسارت ارسطو را خوانده ام هرچند اکنون نام منابع خاطرم نیست اما براحتی اهانت های این یونانیِ خودبرتربین را بیاد می آورم.
    و سوالی داشتم :
    ما ب وسعت امپراطوری هخامنشیان آگاهیم چنان ک شما در این مقاله فرمودید اسکندر ملعون بارها جنگید تا تمامیت ارضی ایرانِ ما را بدست آورد آیا اینچنین نبوده ک او پایتخت امپراطوری "پارسه" را تصرف کرد بگوییم او کشور ایران را فتح کرد ؟
    سپاس
    پاسخ:
    درود
    در این نوشتار راستینگی اسکندر و داستان های غربیان به چالش کشیده می شود و . . .
    بلا بلا بلا
    بابا این حرفا رو بریزید دور از یه طرف پان ترکا از یه طرفم شما خب شما با پان ترکا که میگن هخامنشیان وجود نداشتن چه فرقی می کنید ؟ من قبول دارم که یه سری نقاط مبهم و سوال برانگیز در مورد اسکندر وجود داره مثلا سن و سالش و اینکه جوون مرگ شد ( دقیقا تصویری که از یه قهرمان میشه تو ذهن داشت ) ولی اصل قضیه رو نمیشه زیر سوال برد این نقاط مبهم و ایرادای بنی اسرائیلی که میگیرید هم هیچ کدوم اصل قضیه رو نمی بره زیر سوال یه اتفاقی که سی سال پیش افتاده هزار جور حرف و حدیث و ابهام و تناقض در موردش هست چه برسه به اتفاقی که بیش از دو هزار سال پیش افتاده و کلی یک کلاغ چل کلاغ و تبلیغات و ... در موردش هست نکنید این کارا رو چون باعث میشه مردم از ایران باستان دل زده بشن چقدر آخه قصه گوییای اینترنتی رواج پیدا کرده وقتی واقعیت با قصه گوییای اینترنتی و دروغای خاله زنکی قاطی بشه یه روز مردم به همون مسائل تاریخی واقعی هم شک می کنن همون طور که الان من می بینم وقتی با اطلاعات مستند تاریخی یه چیزی رو بهشون میگی هم هیچ کس باور نمی کنه دلیلش همین حماقتاییه که رایج شده
    پاسخ:
    درود
    دوست گرام
    این نوشتار بازگو شده می باشد و اندیشه و باور علی غفوری در روزنامه ایران و کوشش های دکتر احمد حامی می باشد.
    اگر اندکی نگرش نمایید در ابتدای نوشتار، نام نگارنده و بن مایه نوشته شده است.
    در اینجا ما تنها بازگو کننده می باشیم.
    به امید کامیابی تان

    ارسال دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    تحلیل آمار سایت و وبلاگ