دانش ، فرهنگ ، اموزش در روزگار تیموریان -1
از ورود تیمور تا اغاز سلطنت شاهرخ ( 807-783)
با گذشت مدت زمانی نزدیک به پنجاه سال از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مقتدر و هرج و مرجهای پیامد آن و در حالیکه خرابیهای ناشی از تهاجمات مغولان به طور کامل ترمیم نیافته بود و حتی در اثر رقابتهای امرا و شاهزادگان در این دوران فترت رو به تشدید نهاده بود ؛ ایران زمین دگربار به مصیبتی گران در اثر تهاجم ترکان تیموری دچار گردید . هر چند آنگونه که از تاریخ برمی آید مردمان آن روزگاران ایران زمین آرزومند آمدن صاحب قدرتی بودند که بتواند این هرج و مرجها و نزاعهای بی پایان را پایان بخشد . گویی حتی بزرگمردی چون حافظ وقتی از قدرت یافتن تیمور در ماوراء النهر آگاه می گردد آمدن او را آرزو نموده و می گوید :
« خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان اید همی »(دیوان حافظ ؛ ص۳۳۸)
به هر حال و به هر طریق حاصل تهاجمات پیاپی این مهاجمان ترک نژاد که به فرماندهی تیمور به چنین کاری دست یازیده بودند نیز چون حملات مغولان چیزی به جزکشتار و ویرانی و تاراج و غارت نبود .
در حقیقت تیمور بنیانگذار سلسله تیموری بسان چنگیزجهانگیری را وجهه خویش ساخت و در نیل بدین هدف از هیچ کاری فروگذار نکرد. اوکه «در کشورگشایی جهانگیری و صولت وشجاعت و دلیری نظیر... چنگیزخان»(لب التواریخ ؛صص۲۰۲)بود در کشورگشائیها و فتوحات خویش چون چنگیز رفتار می نمود و این باتوجه به نوشته های تاریخ نگاران امری مسلم است . چنانکه بقای بلخی نگارنده تذکره مقیم خانی به هنگام بیان وقایع اصفهان پس از حمله تیمور چنین می نویسد:
«بعد از فتح صفاهان قتل عام جمهور انام فرماید ودر بعضی از تواریخ مسطوراست که حدود چهل هزار کس را در آن روز علف سیوف آبدارگردانیدند . »(مجموعه تذکره مقیم خانی)
با تمام این احوال می توان وجه تمایزی نیز میان تیمور و چنگیز در نظرداشت . برابر با تاریخ ؛ چنگیز و بیشترجانشینانش به طورکلی با علم و دانش بیگانه بودند و آن را به هیچ می انگاشتند اما تیمور و جانشینانش بنا به شهادت بسیاری از تاریخ نگاران دانش دوست و ادب پرور بودند. در تایید این گفتار می توان به گفته ابن عربشاه استناد نمود . ابن عربشاه با وجود آنکه از مخالفان تیمور به شمار می آمد درمورد علم دوستی و عالم پروری او چنین بیان داشته است:
« تیمور دوستدار دانش و دانشمندان بود. فضلا اسادات و بزرگان را به سزا نواخته ، آنان را گرامی و به خود نزدیک و برهمه عالمیان مقدم می داشت . هریک را به جایگاهی شایسته بر آورد . حق حرمت آنان رانیک می شناخت .»(زندگی شگفت اور تیمور ؛ص۲۹۷)
از سوی دیگر چنگیز بت پرست بود ولی تیمورخود را مسلمان معرفی می کرد و ظاهرا نسبت به اماکن مقدسه و اهل علم تا حدودی احترام می نهاد(سیر فرهنگ و تمدن در ایران و مغرب زمین؛ ص ۴۶۹ )و البته نوشته های مورخان بسیاری چون معین الدین نطنزی مؤید گفتار فوق است :
« با اهل علم و حکمت و ارباب دانش به غایت مستأنس بودی و در اعزاز و اکرام ایشان مبالغه نمودی .»( منتخب التواریخ معینی ؛ ص۲۸۰)
تیمور حتی درجلب حمایت علما و فضلا بسیار می کوشید و در بسیاری از موارد از فکر و نظر آنها سود می جست و حتی در هنگام تسخیر برخی شهرها نخست با برخی علما مشورت و همفکری می نمود و با توجه به آرای آنان اقدام به هجوم و کار فتح می کرد. چنین امری با توجه به راهنمایی خواستن او از سید محمود سربداری که به فضیلت و زیرکی نامور بود اثبات می گردد :
«ای سید به من بازگوی که استخلاص ممالک خراسان چگونه و با چه تدبیر توانم با کدام سیاست باید که بدین کار دشوار دست برآرم و دراین طریق ناهموار پای گذارم .»( زندگی شگفت اور تیمور ؛ ص۲۹)
این مضمون با توجه به سخنانی که به او منتسب است نیزاثبات می شود :
« از خردمندان معتمد راسخ الاعتقاد که سزاوار آن بودند که رازهای امور سلطنت بایشان سپارم و مشوره امور سلطنت بایشان کنم طایفه را صاحب اسرار نهانی خود ساختم و امور مخفی و اسرار نهانی خود را به ایشان سپردم .»( تزوکات تیموری ؛ص۲۱۰)
برخی از نویسندگان در توصیف دانش دوستی و عالم نوازی تیمور پای فراتر نهاده اند واو را بدان حد مشوق و پشتیبان و سرپرست ارباب علم و هنر و موسس مدارس و مساجد معرفی داشته اند که بر تمامی پادشاهان دیگر از این حیث برتری دارد(معماری ایران؛ ص۱۹۷)علاوه بر آن تاریخنگاران اورا حامی علمای دین پنداشته اند چنانکه نگارنده اخبار الدول در این مورد چنین نگاشتهاست :
« علمای دین و سادات و مشایخ اهل تصوف را گرم میگرفت .»(اخبار الدول ؛ص۱۹۱)
ایران شناسان غربی نیز بر رابطه مناسب او و علمای دین تاکید دارند . هرچند که حمایتهای تیمور از علمای دین و اصول و عقاید اسلام را به مثابه ابزاری می دانند که تیمور در جهت پیشرفت و ترقی خود مورد استفاده قرار میداد.( برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به تاریخ ادبی ایران ؛ از سعدی تا جامی ؛ ص ۲۴۱ و تاریخ ایران ؛ ج۲؛ ص۲۰۷)
با تمام این تفاصیل ، تیمور واجد صفاتی دیگر هم بود از جمله«حکما و اطبا و منجمان و مهندسان که مصالح کارخانه سلطنت اند » به سمرقند می فرستادو به گرد خویش جمع می کرد.( تزوکات تیموری ؛ص۲۱۲)
«از ارباب فضیلت و صفت هر کس را که در فنون پارچه بافی ، جامه دوزی ، درودگری ، سنگتراشی ، بیطاری ، پزشکی ، خیمه دوزی، نقاشی ، کمان سازی ، باز داری و امثال آن دستی داشت گرد می آورد با سپاهیان خودبه سمرقند می فرستاد .»( زندگی شگفت اور تیمور ؛ص۱۶۵)
او برای علما و دانشمندانی که روانه سمرقند می نمود مساجد و مدارس بسیاری نیز بنا کرد از جمله :
« بنای مسجد جامع سمرقند ، الحال مشهور است. مدرسه خانیم معماران زوی الاقتدار را و بنایان چابک است صاحب الاعتباررا طلب کرده مسجد جامعی فرمود که مقام جمهور انام و محل عبادات خواص و عوام کرد . »(مجموعه تذکره مقیم خانی)
البته این عادت تیمور را با وجود آنکه سبب شد سمرقند پناهگاهی امن و خانه امیدی برای دانشمندان گردد و حتی مأوای شاعران پارسی گوی و دانشمندان پارسی نویس شود( تاریخ سیاسی اجتماعی ایران از مرگتیمور تا مرگ شاه عباس؛ ص۱۵)تا حدی عامل کاهش رشد و پیشرفت دانش و فرهنگ وهنر و صنعت در بسیاری از نواحی دیگرباید برشمرد.
از سوی دگر علیرغم آنکه دانش دوستی و عالم نوازی تیمور مورد تأیید تمامی مورخان است ، اما عدم امنیت مالی و جانی مردمان و همچنین ویرانگریهای حاصل از تهاجمات پیاپی تیمور را عاملی در جهت سیر قهقرایی یافتن دانش وادب باید پنداشت زیرا ناگفته پیداست در زمانی که مردم در بیم مرگ و زندگی باشند تکلیف معنویات و از زمره آنها دانش چه می تواند باشد . بامرگ تیمور ؛ نوه اش خلیل سلطان بر تخت شاهی نشست . اما خلیل سلطان از آنچنان شخصیت برجسته و قدرتمندی برخوردار نبود که بتواند خودش را در برابر القائات قدرت طلبانه سایر امرا و شاهزادگان مطرح نماید و بدین ترتیب دوران رقابت و مبارزه طلبی های مکررکه سرانجام به برکنار ساختن او از پادشاهی انجامید آغازیدن گرفت . روشن است که نه خلیل سلطان و نه دیگر مدعیان پادشاهی را به سبب گرفتاری و اشتغال به مسائل عدیده سیاسی و نظامی ، یارای حمایت از دانش و دانشمندان نبود و این روند موجب می شد تا دانش و فرهنگ بیش از پیش رو به زوال و نابودی رود . شاید ؛ اگر سلطانی دانش پرور و عالم نواز چون شاهرخ به قدرت دست نمی یافت دانش و ادب به طور کامل اضمحلال می یافت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابنامه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ابن عربشاه ؛ زندگی شگفت اور تیمور ؛ ترجمه محمد علی نجاتی؛ چاپ سوم ؛ تهران : انتشارات علمی و فرهنگی ؛ ۱۳۶۵
۲- براون ؛ ادوارد ؛ تاریخ ادبی ایران ؛ از سعدی تا جامی ؛ ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت : چاپ دوم ؛ تهران : کتابخانه ابن سینا ؛ ۱۳۳۹
۳-بقای بلخی ؛ محمد یوسف منشی بن خواجه بقای ؛ مجموعه تذکره مقیم خانی ؛ نسخه خطی دانشگاه تهران ؛ شماره ۷۹۱۲/۲
۴- پوپ ؛ ا ؛ معماری ایران ؛ ترجمه غلامحسین صدری افشار ؛ تهران : فرهنگیان؛ ۱۳۷۰
۵ - حافظ شیرازی ؛ دیوان حافظ ؛ تهران : طلوع ؛ ۱۳۷۲
۶- حسینی تربتی ؛ ابوطالب ؛ تزوکات تیموری ؛ تهران : اسدی ؛۱۳۴۲
۷- الدمشقی ؛ ابی العباس ؛ اخبار الدول ؛ بغداد : بی نا ؛ ۱۲۸۲ ه.ق
۸- سایکس ؛ سرپرسی ؛ تاریخ ایران ؛ ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی ؛جلد دوم ؛ تهران : موسسه چاپ وانتشارات کتب علمی ؛ ۱۳۵۴
۹- صدیق ؛ عیسی ؛ سیر فرهنگ و تمدن در ایران و مغرب زمین ؛ تهران : دانشگاهتهران ؛ ۱۳۳۲
۱۰- طاهری ؛ ابوالقاسم ؛ تاریخ سیاسی اجتماعی ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس ؛ تهران : شرکت سهامی کتابهای جیبی ؛ ۱۳۵۴
۱۱- قزوینی ؛ یحیی بن عبداللطیف ؛ لب التواریخ ؛ بی جا : بنیاد گویا ؛۱۳۶۳
۱۲- نطنزی ؛ معین الدین ؛ منتخب التواریخ معینی ؛ به تصحیح ژان اوبن ؛ تهران: خیام ؛ بی تا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ