تاریخ جلایران 3
جلایران (بخش سوم )
3) هنر و معماری . هنر و معماری دوره جلایریان در دوران حکومتهای ایلخانی و تیموری، که هر دو در بیشتر رشتههای هنری و نیز معماری صاحبسبک و ممتاز بودند، شکل گرفت. بررسی و ارزیابی همه جانبه اوضاع فرهنگی و هنری دوره جلایریان، حاکی از آن است که بهرغم دوره کوتاه حکومت این سلسله و نزاعها و ناآرامیها، هنر اسلامی نه تنها دچار رکود و نقصان نشد، بلکه حلقه اتصال و پیوند هنر مغولی و تیموری گردید (حسن، ص91) و حتی ــ به دلیل آنکه پس از سقوط ایلخانان هیچ وقفه جدّی در رشد هنر اسلامی، پدید نیامدــ در برخی رشتهها، از جمله نگارگری و خوشنویسی، موقعیت مناسب برای تجربههای تازه و ابداع مکاتب جدید هنری نیز فراهم شد. سلاطین جلایری هنرمندان برجسته مقیم تبریز و بغداد را جذب کردند و فعالیتهای هنری را ادامه دادند (ویلبر و گولومبک ، ص66).
الف) نقاشی. هنر نگارگری در این زمان، به سبب تداوم مصورسازی کتابها، بهخصوص در دوره حکومت سلطان اویس و سلطان احمد، فضای مساعدی یافت، از هنرمندان دربار حسنبزرگ (حک: 740ـ757)، اطلاعی در دست نیست (بلر و بلوم ، ص32ـ33). سلطان اویس خود نقاشی میکرد (دولتشاه سمرقندی، ص262) و بهترین نگارگران زمانش را در دربار خویش گرد آورده بود، کسانی چون عبدالحی * و شمسالدین، شاگرد ممتاز استاد احمد موسی (دوستمحمد هروی، ص269؛ کورکیان و سیکر ، ص22).
از آثار دوره سلطان اویس، بعضی نگارههای چهار آلبومی است که در کتابخانههای برلین و استانبول نگهداری میشوند. سبک این نگارهها تا حد زیادی به سبک ایلخانی در شاهنامه مصور دموت شباهت دارد ( > فرهنگ هنر <، ذیل "Islamic art. III.4" ؛ کنبی ، ص41). این نگارهها اوج احساس شاهنامه دموت را ندارند، ولی از جنبه نگارگری غنیترند. از دیگر نسخههای خاص و شایان توجه این دوره، کلیله و دمنه مصوری است که در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری میشود. در این نسخه تصاویر در حاشیه کشیده شدهاند و از فضاهای فرعی برای تصویرگری استفاده شده است. در پایان دوره سلطان اویس، شیوه مصورسازی کتابهای خطی قاعدهمند شد و زمینه اصلاح نگارهها و ایجاد تعادل بین تجرد و طبیعتگرایی و خط و رنگ فراهم آمد (کنبی، ص41ـ42).
مکتب نگارگری جلایری در زمان سلطان احمد استحکام یافت و به اوج رسید. سلطاناحمد خود اهل شعر و هنر بود و استادان برجستهای چون عبدالحی و جنید بغدادی * ، که شاگردان شمسالدین بودند، سرپرستی نگارگران را برعهده داشتند. در چنین فضای مستعدی، سلطان احمد، تحت نظر عبدالحی، آموزش طراحی و نقاشی میدید (دولتشاه سمرقندی، ص306ـ307؛ کنبی، ص42).
درباره تصاویر نسخ مصور دوره سلطان احمد جلایر، هنوز جای بحث و بررسی است، ولی نسخههای کامل و تاریخداری نیز وجود دارند که شناخت مکتب جلایری را میسر میسازند. از اولین کتابهای مصور این دوره، نسخهای از خمسه نظامی به تاریخ 788 و 790 است که کهنترین نسخه مصور خمسه به شمار میآید (کنبی، همانجا؛ > فرهنگ هنر <، ذیل "Jalayirid.1" )، و نیز نسخهای از کتاب عجایبالمخلوقات ، به تاریخ 791. برخی از ویژگیهای این کتابها عبارتاند از: خطاطی اُریب متن، افق بلند، زمینه گل و گیاهی افشانده و پراکنده و اشکال کوچکتر (بلر و بلوم، ص33). در نگارههای خمسه نظامی، ضمن رعایت خط افق، پیکرهها باریکتر و علفها و درختها و گلها بیروح تصویر شدهاند و نقاشان دربار سلطان احمد این شیوه را در آثار بعدی تکامل بخشیدند (کنبی، همانجا).
علاقه سلطان احمد به متون ادبی و غزلیات عرفانی، سبب توجه هنرمندان به مصورسازی متون عرفانی گردید (همان، ص42ـ44). انتخاب دیوان خواجوی کرمانی، رویداد جدیدی در این زمینه بهشمار میآید. این نسخه، که در واقع برجستهترین نسخه مصور دوره جلایری محسوب میگردد، دارای نُه مجلس است. در نگارهای به نام «همای در روز پس از ازدواج»، امضای (رقم) جنید بغدادی مشاهده میشود ( > فرهنگ هنر <، ذیل "Islamic art.III.4" ؛ بلر و بلوم، ص32) که اولین امضای شناخته شده یک نگارگر ایرانی ذیل اثر خود است. تمام نگارههای دیوان خواجوی کرمانی شیوهای یکسان و کیفیتی ممتاز دارند. تصاویر، تمام متن و حاشیه را پوشاندهاند. سطح تصاویر و پشت زمینهها صافاند و با اشکال کوچک و باریک به شکل دایره قرار گرفتهاند. بناها با ازارههایی از کاشیهایی با اشکال هندسی و نقوش اسلیمی، با جزئیات بسیار، تزئین شدهاند (بلر و بلوم، همانجا). در این شیوه، تصویر طبیعت، که پیش از این هم در نگارگری متداول بود، با ظرافت و آراستگی بیشتری ترسیم شده است ( > فرهنگ هنر <، همانجا).
نسخه حائز اهمیت دیگر این دوره، نسخهای از دیوان شعر سلطان احمد است که به سرپرستی عبدالحی مصور شده است. در این نسخه، تصاویر با اشعار عرفانی و عاشقانه همخوانی اندکی دارند (بلر و بلوم، همانجا). حاشیه هشت صفحه از این نسخه، با قلم مو و مرکّب سیاه و ضربههای آرام آبی و طلایی در سطح عالی تصویر شده است. در این نگارهها از رنگدانهها و رنگهای ثابت استفاده نشده و فقط با خط کار شده است (همان، ص33).
در دوران حکومت سلطاناحمد جلایر، علاوه بر نسخههای سلطنتی، نسخههای مصوری نیز برای عموم فراهم شده بود، که از آن جمله، سه شاهنامه بدون کتیبه است (همان، ص34).
تعداد دیگری از نسخ مصور این دوره عبارتاند از: کلیله و دمنه، جامع التواریخ (موزه طوپقاپیسرای، استانبول)، عجایب المخلوقات، کتاب البلدان (کتابخانه بادلیان) و خمسه نظامی (مجموعه هنری فریر ؛ > فرهنگ هنر <، همانجا).
تنوع کتابهایی که در این مدت (شامل کتابهای عرفانی، حماسی، تاریخی و علمی) مصور شدند، امکان استفاده از شیوههای گوناگون نگارگری را فراهم آورد؛ به گونهای که این تحولات، زمینه نگارگری دوره تیموری و پس از آن را هموار ساخت. از سوی دیگر، صحنههایی از زندگی روزمره و روستایی نیز در این گونه نگارهها وارد شد که نشاندهنده تحول دیدگاه اجتماعی نگارگران است (رجوع کنید به کنبی، ص48؛ > فرهنگ هنر <، همانجا).
نقاشی این دوره، علاوه بر آنکه به مکتب جلایری شهرت دارد، بهسبب آنکه در تبریز و بغداد نیز در این زمینه فعالیت میشد، به مکتب تبریز (که بیشتر تحت تأثیر مکتب مغولی بود) و مکتب بغداد هم مشهور است (رجوع کنید به بغداد * ، مکتب؛ تبریز * ، مکتب). سبک نقاشی اواخر دوره مظفریان (حک: 713ـ795) در شیراز، محققاً متأثر از مکتب جلایری بغداد بوده، لیکن از نظر ظرافت و تکامل هیچگاه به آن حد نرسیده است. با سفر نقاشانی مانند عبدالحی از بغداد به سمرقند، سبک نگارگری جلایری به دوره تیموری راه یافت. بررسیهایی که تقریباً بر روی نقاشیهای دو دهه بعدِ مکتب هرات انجام شده است، میزان آشنایی نقاشان دوره تیموری را با کارهای جنید روشن میکند (ویلبر و گولومبک، ص66ـ67؛ نیز رجوع کنید به هرات *، مکتب).
ب) خوشنویسی. هنر خوشنویسی جلایری، از قرن هشتم تا دهم، یعنی دوران شکوفایی خوشنویسی اسلامی، رونق داشت. سلاطین جلایری، با حمایت جدّی از خوشنویسان، رشد و تحول این هنر را میسر ساختند (راهجیری، ص72). سلطان احمد خود خوشنویسی نیز میکرد (رجوع کنید به اعظمی، ج2، ص557). در کنار مصورسازی کتب، زمینه مساعدی برای رشد هنرهای وابسته به آن و از همه مهمتر خوشنویسی بیش از پیش فراهم گشت. در این محدوده زمانی، ضمن رواج خطوطی مانند خط تعلیق و ثلث که در گذشته متداول بودند، خط نستعلیق به مرحله پختگی و قانونمندی رسید. بیشتر مورخان و تذکرهنویسان، میرعلی تبریزی را واضع و قاعدهمند کننده خط نستعلیق شناختهاند. او در خدمت سلطان احمد بود و بخشی از دیوان خواجوی کرمانی و نیز دیوان سلطان احمد را به خط نستعلیق نوشت (رجوع کنید به دوستمحمد هروی، ص265؛ هروی، ص94؛ بیانی، ج2، ص441ـ443، 446).
از دیگر مشاهیر خوشنویسی این عهد، مبارکشاه قطب، ملقب به زرینقلم، است که اهل تبریز و از شاگردان یاقوت مستعصمی بود و بیشتر خط ثلث مینوشت. گفته میشود سلطان اویس کتابت کتیبه (کتابه) حرم امام علی علیهالسلام در نجف را به او سفارش داد (بیانی، ج4، ص124). زرینقلم همچنین کتابت بیشتر کتیبههای مدرسه مرجانیه و خان مرجانِ (رجوع کنید به ادامه مقاله) بغداد را برعهده داشت. او نقاش نیز بود (عانی، ص257).
ارغونبن عبداللّه کاملی، از دیگر خوشنویسان این دوره، در بغداد میزیست. وی اصالتاً ایرانی بود. کتابت دو کتیبه در مدارس بغداد از کارهای اوست و آثار بسیاری از او، بیشتر به خط ثلث، در موزهها، از جمله طوپقاپیسرای و موزه ملی ایران، بخش ایران باستان موجود است (بیانی، ج4، ص33).
از دیگر خوشنویسان این دوره، معروف بغدادی بود که در بغداد به دنیا آمد و در خدمت سلطان احمد بود (منشیقمی، ص26؛ بیانی، ج3، ص913ـ914).
ج) معماری. جلایریان، به سبب نزاعهای پی در پی و از آنرو که ساخت آثار معماری نسبت به نقاشی و خطاطی، نیاز به سرمایه و وقت بیشتری دارد، موفق به خلق آثار قوی و ماندگار نشدند (رجوع کنید به بلر و بلوم، ص16). با وجود این، در معماری جلایریان دو گونه آثار را میتوان بررسی کرد: بناهای مستقل؛ و بخشهای الحاقی و اصلاحی برای بناهای موجود در منطقه عراق و آذربایجان.
بناهای مستقل. یکی از بناهای مستقل آذربایجان، کاخ دولتخانه در تبریز بوده است. این بنای بزرگ و شاهانه، به فرمان سلطان اویس ساخته شد. کلاویخو، که در 806 از آن دیدن کرده، نوشته است که آنجا بیست هزار اتاق دارد (ص163). از این کاخ اثری باقی نمانده است. بنای دیگری که برخی، از جمله مینورسکی (ص28)، آن را به جلایریان نسبت دادهاند، مقبره دمشقیه است که به سبب دفن میرزا محمد قاضی (متوفی 1167) در آنجا، به مقبره قاضی شهرت یافته است. این بنا متعلق به دوره چوپانیان * است و آن را بغداد خاتون * ، دختر امیرچوپان، بنا نهاده است. شاید انتساب آن به جلایریان، بهسبب دفن سه تن از پسران سلطان اویس به نامهای شیخحسن، سلطان حسین و سلطان احمد جلایر، در این مکان باشد (رجوع کنید به کارنگ، ج1، ص398ـ399).
از بناهای عراق در این دوره، مدرسه مرجانیه، خانِ مرجان و بنای دارالشفاء باقی مانده است (حمودی اعظمی، ص100؛ شریف یوسف، ص527؛ رومر ، ص69). مدرسه مرجانیه در 758، به فرمان سلطان اویس و به سرپرستی خواجه مرجان (حاکم عراق در زمان سلطان اویس)، بنا شد. در این مدرسه فقه حنفی و شافعی و علوم دینی تدریس میشد و موقوفههای بسیاری به آن اختصاص داشت (غیاثی، ص90ـ 91؛ حمودی اعظمی، ص101؛ غازی رجب محمد، ص369). چون چنین مجموعهای به عنوان یک واحد ساختمانی تا آن زمان ساخته نشده بود، معماری آن شایان توجه است. ورودی آن به شیوه معماری سلجوقی ساخته شده و گنبد خیارهدار آن، در عراق منحصر بهفرد است (فیلون، ص248؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به مرجانیه * ، مدرسه).
خانِ مرجان، کاروانسرایی است که خواجه مرجان در 760 وقف مدرسه مرجانیه کرد. این کاروانسرا، بین کاروانسراهای عراق، تنها نمونهای است که صحن رو باز دارد (غازی رجب محمد، ص385). یکی از طولانیترین کتیبههای وقف، از سدههای میانی در این کاروانسرا وجود دارد. کیفیت تحسینآمیز مصالح آجری و شیوه طاقبندی خان مرجان، آن را در زیبایی همانند یک کاخ ساخته است (هیلن برند ، 1994، ص361). از دیگر آثار خواجه مرجان، بنای دارالشفاء است که هماکنون از اوقاف مدرسه آلیانس یهودی محسوب میشود (غیاثی، ص91؛ شریف یوسف، همانجا).
مدرسه مسعودیه را مسعودبن سدیدالدوله در بغداد بنیان نهاد و ساخت آن در عهد سلطاناحمد پایان پذیرفت. آنگونه که از منابع برمیآید، این مدرسه بنای زیبایی داشته که از بین رفته است. مدرسه مسعودیه، مانند مدرسه مستنصریه، به هر چهار مذهب فقهی اهل سنّت اختصاص داشته است (رجوع کنید به غیاثی، ص94؛ حمودی اعظمی، ص114ـ115).
در دو بنای مدرسه مرجانیه و خانِ مرجان، از شیوه معماری منطقهای پیروی شده و استفاده از طاقهای متقاطع در آنها به پیروی از همین شیوه است و معماری جلایریان را براساس همین دو بنا میتوان ارزیابی کرد. با وجود این، جلایریان شیوه محلی را در بهکارگیری تزئینات آجرکاری با آجرهای هندسیشکل و گچبری و نیز اجرای کتیبهها در سطح بالایی اجرا نمودند ( > فرهنگ هنر <، ذیل "Jalayirid" ؛ هیلنبرند، 1999، ص212).
معماری اصلاحی و الحاقی. این معماری شامل تعمیرات و اصلاحاتی است که جلایریان در عتبات عالیات انجام دادهاند. حسن بزرگ، که در آبادی بغداد و نجف اهتمام جدّی داشت، به همراه همسرش، دلشاد خاتون * ، به ساخت بناها و انجام دادن امور خیریه توجه بسیاری داشت (شریف یوسف، ص516). او تعمیرات گستردهای در حرم امام هادی و امام عسکری (عسکریین) علیهماالسلام در سامرا، بر روی گنبد، گلدستهها، حرم و رواقهای آستانه انجام داد. همچنین ضریح را تکمیل کرد و در خارج از شهر محلی را به دفن اموات اختصاص داد و دستور داد دیگر کسی را در صحن حرم عسکریین دفن نکنند (صحتی سردرودی، ص80).
در 767، سلطان اویس تعمیرات حرم امام حسین علیهالسلام را در کربلا آغاز نمود. با مرگ او، فرزندش سلطان احمد در 786 این کار را به پایان رساند. تاریخ تعمیرات مذکور در کتیبه بالای محراب، معروف به نِحله مریم، ثبت شده بود و این کتیبه از آثار حجاری ایرانی محسوب میشد؛ اما، اکنون محو گردیده است. خواجه مرجان در دوران سلطان اویس در ضلع شرقی صحن حرم امام حسین مسجدی با منارِ زیبا بنا کرد که اکنون از بین رفته است. سلطان احمد نیز از 793 بر تزئینات دو منار حرم افزود (خیاط، 1407 ب ، ص266؛ طعمه، ص83ـ85). حرم امام کاظم و امام جواد (کاظمین) علیهماالسلام در 769 به دستور سلطان اویس ترمیم و دیوارهای صحن، کاشیکاری شد. دو صندوق مرمرینِ منقوش نیز بر مزار ایندو امام نهاده شد. همچنین یک گنبد دیگر و دو منار به بنای سابق افزوده گردید. ساختمان دیگری نیز در اطراف بنای اصلی ساختند که به سبب تغییراتی که در دورههای بعدی در آن اعمال شد، امروز، اثری از آن باقی نمانده است (حمودی اعظمی، ص114؛ خیاط، 1407 الف ، ص219). مصالح پراکندهای که در گذشته در اطراف مزار سلطان اویس در گورستان شادباد (شادی آباد) مشایخ در شش کیلومتری جنوبشرقی تبریز بود، وجود مقبرهای بر مزار سلطان اویس را محتمل میسازد. سنگ قبر او، از سنگ سیاهِ شفاف با سنگنوشتهای به خط ثلث با حجاری نفیس و حاکی از کیفیت هنر حکاکی هنرمندان آن دوره، سالم مانده است (کارنگ، ج1، ص617ـ 618، 628؛ سلماسیزاده، ص280ـ281).
د) ضرب سکه. نظام پولی حکومت جلایریان براساس دینارِ طلا و درهم نقره بود و به سبب اوضاع سیاسی و اقتصادی، در شهرهای داخل و خارج عراق سکههای گوناگونی از نظر شکل و حجم و عیار، ضرب میشد. به سبب اختلاف ارزشی سکههای ضرب شده، مبادلات اقتصادی و تجاری بین شهرهای عراق و نیز بین بغداد و تبریز، آسان نبود، بهطوری که گاه ارزش یک درهم در ابتدای حکومت یک سلطان به شدت افزایش و در پایان حکومت او بسیار کاهش مییافت (عانی، ص328ـ329؛ نیز رجوع کنید به مازندرانی، ص48، 91).
سکههایی که در این دوره در بغداد متداول بودند، از نظر ارزش با سکههای عباسی تفاوت چندانی نداشتند. در این دوره دو نوع دینار طلا در بغداد رایج بود: عوال (اَلْعَوال)، که متعلق به دوره عباسیان بود و دینارِ مرسله، که در دوره جلایریان رواج یافت (عزّاوی، ص60).
با آنکه در 698، در دوره ایلخانان، به ضرب درهمهای همارزش امر شده بود، درهمها از نظر حجم و وزن تفاوت داشتند (عانی، ص332؛ عزّاوی، ص52).
از بررسی سکههای دینارِ موجود در موزهها مشخص شده است که همه سکههای طلا در بغداد ضرب شدهاند، به جز سکهای به تاریخ 790 که در حلّه و سکهای به تاریخ 780 متعلق به سلطان احمد که در تبریز ضرب شدهاند (عانی، ص333).
در حکومت جلایریان در بسیاری از شهرها درهم ضرب میشد، که نشاندهنده میزان نفوذ آنان است. این شهرها عبارت بودند از: بغداد، بصره، حلّه، واسط، تبریز، آمل، ارزروم، اردبیل، ارّان، موصل، حویزه، شروان، عمادیه، باکو، مراغه و اربیل (ترابی طباطبائی، ص108ـ124؛ عانی، ص337ـ338؛ لین ـ پول ، ج10، ص128ـ131). با اینکه سکههای مسی (فَلْس) در بغداد متداول بوده (رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، ص35؛ قلقشندی، ج4، ص422)، عانی (ص332) مدعیاست که در دوره جلایریان سکه مسی ضرب نشده است. سکههای مسی شناخته شده اینها هستند: سکهای به نام سلطان اویس (محل ضرب نامشخص)؛ سکهای به نام سلطان احمد (محل ضرب تبریز) و سکهای به نام سلطان ولد (ترابی طباطبائی، ص117، 120، 124).
محترم اینجانب از نوادگان شیخ اویس جلایری می باشم مه به دنبال بقیه شاخه ها و نسب وریشه نژادی خود هستم در صورت هر نوع اطلاعات خوشحال و ممنون می شوم همکاری بفرمایید با تشکر مرتضی دشمن زیاری(شهابی)