آرمان های نهضت جنگل
هدف های نهضت جنگل
ایران به عنوان یکی از دیرینهسالترین کشورهای دنیا واجد تاریخی دور و دراز و سرشار از فراز و نشیب بوده است. آنچه روشن است در مجموع این فراز و فرودهای تاریخی ، دوران معاصر ایران را میتوان به مانند نقطهی عطفی یافت که جنس اتفاقات رخ داده در اثنای آن ، خارج از شباهتهایش با رویدادهای اعصار پیشین ، واجد تفاوتهای افزونی نیز است.
آنچه از مطالعهی اسناد تاریخی بدان میتوان دست یافت آن است که ورود و حلول مفاهیمی نوین چون مشروطیت ، مساوات ، ملیت ، آزادی و همچنین حضور مردمان عادی یا به اصطلاح قشر رعیت در عرصهی فعالیتهای سیاسی - اجتماعی و تحولات پرشتاب جامعهی جهانی و بازتاب آن دگردیسیها در امور ایران که گهگاه با دخالت استعمارگران در امور داخلی ایران و برخی اوقات با اشغال ایران به توسط ابرقدرتان جهانی نمود ویژهای مییافت ، اسباب متفاوت بودن جنس رویدادهای تاریخ معاصر ایران را با وقایع روزگاران پیشین فراهم میآورد .
در حقیقت ، بازبینی نقادانهی این برهه از تاریخ ایران که مشحون است به حوادث و رخدادهایی چون جنگهای ایران و روس ، جنبش تنباکو ، انقلاب مشروطیت ، ملی شدن صنعت نفت ، انقلاب اسلامی و ... تاریخپژوه را بدان نتیجه رهنمون میسازد که تاریخ معاصر ایران واجد پویایی خاصی بوده است.
آنچه هویدا مینماید ، پدیدار گشتن جنبشهای مردمی متعدد را باید از جمله مهمترین سرفصلهای تاریخ این عهد برشمرد و بیگمان نظر به اهمیت بسیار چرایی و چگونگی سربرآوردن جنبشهایی چنین که در طول تاریخ ایران کمسابقه و شاید بهتر است گفته شود بیسابقه بودهاند توجه و عنایت افزونتری را میطلبد.
نهضت جنگل یا قیام میرزاکوچک خان جنگلی و یارانش در گیلان از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین این جنبشها است. شوربختانه ، این نهضت که در اردیبهشت ماه سال 1294 هـ.خ با رهبری میرزا در گیلان آغاز و در 11 آذر ماه سال 1300 هـ.خ با درگذشت او پایان پذیرفت ، به رغم مساعی ارزندهی برخی کاوشگران تاریخ و کوششهای ارزشمند شماری از تاریخپژوهان نامآور ، همچنان برای بسیاری از افراد علاقمند به میهن و تاریخ وطن و حتی بسیاری از دانشجویان رشتهی تاریخ ناشناخته مانده است. به باور نگارنده ، همانگونه که در مقدمه خویش بر کتاب ، مجموعهی روزنامههای جنگل ، نیز آورده است ، این ناشناخته بودن ماهیت و چیستی نهضت جنگل تا بدان حد است که برخی میپندارند رهبران نهضت جنگل در پی تجزیهطلبی و در اندیشهی استقلال گیلان بودهاند ، شماری دیگر بر آن باورند که میرزاکوچکخان و یارانش سودای برپایی جمهوری سوسیالیستی در ایران به سر داشتهاند ، عده ای نیز گمان میدارند که جنگلیان در دامان بلشویک های تازهپیروز روسیه پرورش یافته بودند و البته شماری نیز جنبش جنگل را حرکتی ملی - اسلامی برشمردهاند که با الهام از اصول آیین اسلام در جهت استقلال ایران و برپایی حکومتی مبتنی بر اسلام گام برداشته اند.
در واقع ، راقم این سطور بر آن ایده است که چند و چون نهضت جنگل حتی برای بسیاری از جستجوگران تاریخ نیز ناشناخته و پر از ابهام است و کاربرد نگاههای ایدئولوژیک ، نگرشهای خاص سیاسی- اجتماعی و نظریهپردازیهای همراه با چاشنی تعصب و احساس موجب شده است دوستداران تاریخ خود را با انبوهی از نظریات گوناگون و مخالف هم درباره میرزاکوچکخان و یارانش مواجه ببینند.
براساس آنچه علم تاریخ نوین گوشزد میکند برای شناخت بهتر ماهیت هر رخداد تاریخی ، گردآوری و پردازش دادههای تاریخی باید به دور از مکنونات قلبی و عاری از هرگونه پیشداوری و به عبارت دیگر با یاری جستن از روح فلسفهی تاریخ انجام شود. ناگفته پیدا است برای درک درست مرام و مشی نهضت جنگل نیز رعایت این اصل کلی بایسته است ، معالوصف ، این اصل شرط لازم است و شرط کافی برای شناخت اندیشه و هدف جنگلیان ، بهره جستن مدبرانه از اصلیترین و مهمترین منابع شناخت افکار سردمداران جنگل یعنی مقالههای مندرج در ارگان رسمی نهضت جنگل ، روزنامهی جنگل، بیانیههای نهضت جنگل و مکاتبات میرزاکوچکخان و دیگر سران آن است.
از آنچه گفته آمد غایت هدف نگارنده در این جستار مشخص شد و آن تبیین درست و تحلیل منطقی اندیشه ، مرام و آرمان برپادارندگان نهضت جنگل است. در راستای نیل بدین هدف ، نگارنده تلاش خواهد نمود درستی یا نادرستی هریک از آرای متضاد یادشده را بررسی نماید و سر آخر با جمعبندی نهایی تحلیل خویش را بیان دارد.
چنانکه پیشتر نیز بیان شد شماری اذعان داشتهاند که رهبران نهضت جنگل در پی تجزیه و درتفکر استقلال گیلان بودهاند. استدلال این گروه تنها بدان سبب است که جنگلیان حرکت خود را از گیلان آغاز و حکومت جمهوری خویش را هم در گیلان بنیان نهادهاند. اما این دعوی به سه جهت خود را ابتر و سادهانگارانه مینمایاند:
الف: جنگلیان از همان نخستین روزی که جمهوری شورایی را در گیلان بنیان نهادند هدف خود را ایجاد جمهوری شورایی در سراسر ایران برشمردند و اعلام کردند که اصول عدل و برابری را میخواهند در سرتاسر ایران بگسترانند و از عموم ملت ایران خواستند برای نجات ایرانی از ظلم هر ظالم به انقلاب جنگل بپیوندند. این مهم از بیانیهای که جنگلیان در 14 شوال 1338 هـ . ق . برابر با 10 تیر 1299 هـ . خ . در روزنامهی جنگل منتشر ساختند به سادگی برمیآید.
ب: این دسته از مورخان این نکته را به خزان فراموشی سپردهاند که جنگلیان پس از اعلام تشکیل جمهوری موقت شورایی در گیلان در اندیشه فتح تهران بودند. گفتنی است مقدمات این کار از سوی آنان کاملا فراهم آمده بود و نیروهای جنگل از منجیل نیز گذشته و در آستانه ورود به قزوین بودند و اگر خیانت شورویها و دخالت نیروهای اشغالگر انگلیسی نبود بهسان روزگار مشروطه که نیروهای گیلانی تهران را تصرف کردند و استبداد محمدعلیشاهی را پایان بخشیدند ، دگربار به سادگی تهران را فتح میکردند و اینبار حیات دولت قاجاری را خاتمه میبخشیدند.
ج: نگاهی به مکاتبات میرزا نشان میدهد که تا چه اندازه این باور نادرست است. به عنوان نمونه میرزا در بخشی از نامهاش به رتشتین ، سفیر دولت شوروی در ایران ، با قاطعیت تمام چنین نگاشت:
« ... مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیهی گیلان ... را خیانت صریح دانسته و میدانم. »
همانطور که پیش از این نیز تقریر شد بخشی از تاریخپژوهان بر آن عقیده هستند که میرزا و یارانش در پی برپایی جمهوری سوسیالیستی در ایران بودند. حقیقت آن است که این نکته تا اندازهای درست است و جنگلیان در برههای از زمان تصمیم به برپایی جمهوری سوویتی در سراسر ایران گرفتند و حتی جنبش خود را انقلاب سرخ ایران نام نهادند ، با این وجود ، چند نکته را باید کاملا در نظر داشت:
الف: جمهوری شورایی مدنظر میرزا و یارانش با آن جمهوریهای کمونیستی که در شوروی یا در دوران پس از جنگ دوم جهانی در اروپای شرقی پدیدار شد تفاوت ماهوی داشت ، زیرا میرزا برخلاف افرادی چون مارکس ، انگلس ، لنین ، استالین و دیگر سردمداران کمونیسم نه تنها مذهب را افیون تودهها برنمیشمرد ، بلکه بدان اعتقاد ویژه داشت و با هرگونه اقدام بر علیه دین و مذهب مخالف بود. علاوه بر این کمونیسم دیدگاهی جهانوطنی را تبلیغ مینماید و در آن هرگونه ملیگرایی نفی میشود ، این در حالی است که میرزا به ایران عشق میورزید و این مهم نه تنها از مکاتبات عدیده و عملکردش به آسانی برمیآید ، بلکه از مجالس شاهنامهخوانی که در درون جنگل درجهت ارتقای حس ملیتخواهی جنگلیان برگزار میشد نیز مستفاد میشود. در واقع اگر اینگونه نبود و میرزا در اعتقاد مذهبی خویش راسخ نبود و عشق به میهن در او وجود نداشت هیچگاه در سرلوحه بیشتر شمارگان روزنامهی جنگل (دستکم 35 شماره از 39 شمارهی منتشره) نگاشته نمیشد این روزنامه « نگاهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان است .»
ب: هرچند در درون نهضت جنگل افرادی با تفکر کمونیستی حضور به هم رسانده بودند ، اما میرزاکوچکخان هرگز دنبال برپایی کمونیسم نبود ، بلکه او تنها بخش مساواتطلبی و عدالتمحوری مدعایی سوسیالیستها را پذیرفته بود و پذیرش این اصول از سوی میرزا با توجه به شعارهای زیبایی که سردمداران شوروی سرمیدادند و با عنایت به آن که ماهیت واقعی کمونیسم شوروی در آن روزگار هنوز روشن نشده بود چندان شگفت نمینماید.
ج: پدیدارشدن اختلاف شدید و بروز درگیری با طرفداران کمونیسم (آن هم در فاصلهی زمانی اندک) در درون جنبش و جدایی نهایی دستهی کمونیست از نهضت جنگل و کشته شدن حیدرخان عمواوغلی ، از سردمداران اصلی چپگرایان نهضت جنگل و موسس حزب کمونیست ایران به توسط جنگلیان ، خود نشان از آن است که نه میرزا به دنبال برپایی حکومت کمونیستی بوده است و نه جنگلیان چنین آرمانی به سر پرورانده بودند.
دیگر دعوی نابهجا دربارهی جنگلیان آن است که میرزا و جنگلیان دستپروردهی بلشویکهای تازهپیروز شوروی بودهاند. طرفداران این عقیده دعوی خویش را به جهت روابط میرزاکوچکخان با رهبران شوروی و اعلام جمهوری شورایی از سوی جنگلیان مستدل داشتهاند. خارج از اختلاف ماهوی افکار میرزا با تفکرات سردمداران شوروی که در سطور پیشین یاد شد و همچنین جدا از آنکه در نهضت جنگل طیفهای مختلف فکری حضور داشتند دلایلی دیگر در دست است که میرزا و یارانش به بلشویکها و کمونیستهای روسی وابسته نبودند ، بلکه در برههای از زمان به جهت برخی شعارها و دعاوی زیبا و انسانی آنان و همچنین فروپاشیده شدن امپریالیسم تزاری روس به توسط آنان (زیرا ایرانیان خاطرهی اجحافهای دولت تزاری را هیچگاه از خاطر نزدوده بودند.) اعتمادی اشتباه بدانها نمودند و با سادهاندیشی از آنان که خود را حامی مستضعفان جهان مینامیدند انتظار یاری یافتند. درضمن این نکته را نباید از نظر دور داشت که چون دولتمردان شوروی در رقابت با دیگر قدرتهای استعماری بهویژه انگلستان بودند ، تلاش مینمودند از قدرت انقلابی ملل تحت استعمار شرق درجهت فشار بر آنها بهره برگیرند و این سیاست اسباب نزدیکی گاه و بیگاه آنان را با انقلابیون سرزمینهای مختلف و از جمله نهضت جنگل ایران فراهم میآورد. اما همانگونه که پروفسور شاهپور رواسانی در کتاب ، نهضت میرزاکوچکخان جنگلی و اولین جمهوری شورایی در ایران ، اشاره داشته است شوروی سرانجام از نهضتهای انقلابی جهان و از جمله نهضت جنگل فاصله گرفت و همزیستی مسالمتآمیز با قدرتهای استعماری و سازگاری با دول سرمایهداری را ترجیح داد.
در تایید بیشتر این مدعا میتوان به مکاتبات میرزا با سران شوروی اشاره داشت که در بیشتر مواقع انتقادی بوده و عدم همخوانی گفتار و کردار روسها در آنها نکوهیده شده است. آنچه از مطالعهی این نامهها برمیآید آن است که میرزا حتی اطاعت کورکورانه از روسها را نمیتابید ، چه رسد که آلت فعل و دستپروردهی آنان باشد. در بخشی از نامهای که میرزا به لنین نگاشته بود چنین آمده است:
«پروپاگاندهای اشتراکی در ایران عملا تاثیر سوء میبخشند ، زیرا پروپاگاندچیها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. ... ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بلشویزم را قبول کند. »
نامهی میرزاکوچکخان به مدیوانی ، نمایندهی دولت شوری در گیلان ، نیز بر درستی گفتار فوق گواهی میدهد:
« ... اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیستهای دنیا حالی کنیم که وعدههای شما همهاش پوچ و عاری از صحت و صداقتند. به نام سوسیالیسم
اعمالی را مرتکب شدهاید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایهداری انگلیس است. »
مجموع مقالاتی که در روزنامهی جنگل نگاشته شده نیز اثباتکنندهی آن است که میرزا و یارانش به هیچ وجه منالوجوه دستپروردهی بلشویکهای شوروی نبودهاند. من باب مثال مقالهی مفصلی با عنوان ، قول را فعل لازم است ، در نخستین شمارهی ، روزنامهی جنگل ، منتشر شد ، مطالعهی این مطلب به سادگی عیان میسازد که تهمت وابستگی جنگلیان به شوروی چه اندازه ناروا و گزاف بوده است.
همانطور که در سرآغاز سخن نیز گفته شد ، شماری از پژوهشگران جنبش جنگل را حرکتی ملی - اسلامی برشمردهاند که با الهام از اصول آیین اسلام در جهت استقلال ایران و برپایی حکومتی مبتنی بر اسلام گام برداشتهاند.
آنچه روشن است ، در درستی این دعوی که در برپایی جنبش جنگل عقاید مذهبی و علایق ملی نیز تاثیر فراوان داشته و این مهم که میرزا فردی کاملا باورمند به اعتقادات اسلامی و واجد علایق مذهبی بوده است تردیدی وارد نیست. در صدق این مدعا که میرزا و یارانش از اصول دین اسلام نیز الهام گرفتند شکی نیست ، اما این مدعا که او در جهت برپایی حکومتی اسلامی گام برداشته بود درست نمینماید. زیرا در ایران به رغم آنکه گهگاه اندیشههای پاناسلامی از سوی افرادی چون سیدجمالالدین اسدآبادی مطرح شد ، تنها پس از درپیش گرفته شدن روند سکولاریتی لجامگسیخته در سیاست از سوی پهلویها بود که برخی خواص و از جمله بسیاری از روحانیت را بدان اندیشه واداشت که ایجاد حکومت اسلامی ضروری است و سرانجام نیز با تئوریزه شدن بحث جمهوری اسلامی از سوی امام خمینی در سال 1357 بدین اندیشه جامهی عمل پوشانیده شد.
درحقیقت ، میتوان گفت میرزا فردی مبادی آداب مذهبی بود و حتی در بسیاری موارد به اجرای حدود شرعی میپرداخت (مانند حد زدن یکی از یارانش که به شرب خمر پرداخته بود) ، اما هیچگاه دنبال ایجاد حکومتی اسلامی هم نبود زیرا هنوز ضرورت تاریخی آن احساس نشده بود.
این مهم از آنجا نیز مستفاد میشود که میرزا و جنگلیان به رغم آنکه خود را نگاهبان و منور فکر اسلامیان میپنداشتند و به زعم آنکه در بیانیهها ، مقالهها و عملکرد خویش اسلام را از نظر دور نمیداشتند هیچگاه سخن از حکومت اسلامی به میان نیاوردند.
به هرحال به عنوان پایانی بر این کوتاهسخن میتوان گفت اندیشه میرزا آمیختهای از تفکرات مذهبی و علایق ملی بود. بر تفکرات او عدالتخواهی و مساوات جویی مکتب سوسیالیسم نیز تاثیر نهاد ، اما جنبههای ضد مذهبی ، ضد ملی و حتی اقتصادی این مکتب را به هیچ انگاشت. او با این طرز تفکر به رغم آنکه یارای کامل آن نیافت مکتبی اجتماعی و مدون پایهگذاری کند تلاش نمود جنگلیها را به طریقی هدایت کند که همواره پشتیبان استقلال ایران ، حامی آزادی و رفاه مردم ایران و مخالف هرگونه استعمار و استبداد باشند. دریک جمله ، آرمان اصلی میرزا و یارانش استقلال و آبادی ایران و آزادی مردم آن بود.