ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

اخوان‌ صفا

سوشیانت | يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ | ۱دیدگاه

آشنایی با انجمن‌ سرّی‌ اخوان‌ صفا

قرن‌ چهارم‌ هجری‌ قرنی‌ است‌ که‌ اسلام ایرانی ، به‌ اوج‌ شکوفایی‌ و درخشندگی‌ رسیده‌ است‌. در این‌ قرن‌ و قرن‌ پنجم‌ شخصیتهای‌ بزرگی‌ به‌ منصّه‌ی‌ ظهور و بروز رسیدند که‌ از جهت‌ عمق‌ اندیشه‌ و توانایی‌ در تفکر شگفت‌انگیز به‌ نظر می‌رسند. در این‌ عصر تعدد آراء و تنوّع‌ اندیشه‌ فراوان‌ است‌ و هر کسی‌ می‌تواند توان‌ فکری‌ خود را نشان‌ دهد.

ابو حامد غزالی‌ در تفسیر و تأویل‌ آیه‌ی‌ شریفه‌ی‌ نور، مراحل‌ درک‌ و شعور انسان‌ را به‌ سه‌ کلمه‌ی‌ قرآنی‌ مشکات‌ و مصباح‌ و کوکب‌ درّی‌ تشبیه‌ کرده‌ و به‌ نکات‌ ظریف‌ و مهمی‌ در این‌ باب‌ اشاره‌ نموده‌ است‌. همه‌ی‌ کسانی‌ که‌ در مراحل‌ تطور فکر و فرهنگ‌ انسان‌ سخن‌ می‌گویند این‌ نکته‌ را نیز یادآور می‌شوند که‌ آنچه‌ در مورد فرد آدمی‌ صادق‌ است‌ در مورد یک‌ جامعه‌ نیز می‌تواند صادق‌ باشد. براساس‌ همین‌ طرز تفکر است‌ که‌ برخی‌ از اهل‌ اندیشه‌ قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ هجری‌ را عصر تکامل‌ و شکوفایی‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ می‌شناسند. 
• انجمن سری اخوان الصفا چگونه پدیدار شد  
پیدایش‌ انجمن‌ سرّی‌ اخوان‌الصفا بدون‌ تردید، یکی‌ از رویدادهای‌ مهم‌ فکری‌ و فرهنگی‌ است‌ که‌ در تاریخ‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ جایگاه‌ ویژه‌ دارد. کسانی‌ که‌ این‌ انجمن‌ سرّی‌ را به‌ وجود آورده‌اند از افشای‌ نام‌ و عنوان‌ و هویت‌ خود امتناع‌ کرده‌ و تا آنجا که‌ ممکن‌ بوده‌ خود را پنهان‌ نگاه‌ داشته‌اند. در توجیه‌ این‌ مسئله‌ که‌ چرا این‌ اشخاص‌ از افشای‌ هویت‌ خود امتناع‌ می‌کردند سخنهای‌ بسیار گفته‌ شده‌ است‌. بسیاری‌ از آنچه‌ گفته‌ شده‌ از روی‌ حدس‌ و گمان‌ بوده‌ و کمتر کسی‌ توانسته‌ با اتکا به‌ اسناد و مدارک‌ قطعی‌ علت‌ این‌ استتار و پنهان‌ کاری‌ را آشکار سازد. 
بی‌تردید مسئله‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ آن‌ عنصر در پیدایش‌ این‌ انجمن‌ و سرّی‌ بودن‌ آن‌ مؤثر بوده‌ است‌. ولی‌ تعیین‌ دقیق‌ این‌ مسئله‌ و روشن‌کردن‌ جزئیات‌ آن‌ چندان‌ آسان‌ نیست‌. باید توجه‌ داشت‌ که‌ حکمای‌ بزرگ‌ جهان‌ درباره‌ی‌ مستور نگاه‌ داشتن‌ اندیشه‌های‌ والا و عمیقی‌ که‌ از حدود ذهن‌ عامّه‌ی‌ مردم‌ دور است‌ همواره‌ سفارش‌ و تأکید کرده‌اند ولی‌ آنچه‌ حکمای‌ بزرگ‌ مورد توصیه‌ و تأکید قرار داده‌اند غیر از آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ اکنون‌ در مورد اخوان‌الصفا و آثار آنان‌ مطرح‌ می‌گردد. 
• اعضای‌ انجمن‌ سرّی‌ 
که‌ نام‌ چند تن‌ از جمعیت‌ اخوان‌الصفا از طریق‌ آثار ابوحیان‌ توحیدی‌ و دیگران‌ شناخته‌ شده‌ است‌. اشخاص‌ شناخته‌ شده‌ عبارتند از: 
1- ابوسلیمان‌ محمدبن‌معشربُستی‌ معروف‌ به‌ المقدسی‌، 
2- ابوالحسن‌ علی‌بن‌هارون‌ زنجانی‌ و 
3- ابواحمد مهرجانی‌. (برخی‌ از مستشرقان‌ معتقدند که‌ این‌ شخص‌ محمدبن‌احمدنهرجوری‌ نام‌ دارد)؛ 
4- ابوالحسن‌ عوفی‌، 
5- زیدبن‌ رفاعه‌. 
البته‌ این‌ نکته‌ را نیز باید درنظر داشت‌ که‌ ذکر نام‌ چند تن‌، مشکل‌ تاریخی‌ را حلّ نمی‌کند و کیفیت‌ حال‌ این‌ گروه‌ همچنان‌ در هاله‌ای‌ از ابهام‌ باقی‌ می‌ماند. آنچه‌ اهمیت‌ دارد شرح‌ احوال‌ و شیوه‌ی‌ زندگی‌ آنهاست‌ و این‌ چیزی‌ نیست‌ که‌ تنها با ذکر نام‌ آنان‌ بتوان‌ آن‌ را معلوم‌ ساخت‌. آنچه‌ به‌ طور تقریب‌ معلوم‌ است‌ این‌ است‌ که‌ این‌ جماعت‌ با مکتبهای‌ گوناگون‌ فلسفی‌ نیز آشنایی‌ داشتند. 
• راز مخفی‌ بودن‌ انجمن‌ 
از مطالعه‌ و بررسی‌ مجموع‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا تا حدودی‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ چرا نویسندگان‌ این‌ آثار، از افشای‌ هویت‌ و آشکار ساختن‌ نام‌ خود در میان‌ مردم‌ خودداری‌ می‌کرده‌اند. نویسندگان‌ این‌ رسائل‌ در خلال‌ مباحث‌ خود، گاهی‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ می‌گویند که‌ برای‌ جمهور مردم‌ مسلمان‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ قابل‌ پذیرش‌ نیست‌. این‌ نویسندگان‌ برای‌ اینکه‌ در جمع‌ میان‌ فلسفه‌ و شریعت‌ توفیق‌ پیدا کنند نه‌ تنها به‌ تأویل‌ برخی‌ از آیات‌ و روایات‌ پرداخته‌اند بلکه‌ به‌ وسعت‌ مشرب‌ و نوعی‌ از تسامح‌ دینی‌ نیز توصیه‌ کرده‌اند. در نظر اخوان‌الصفا با هیچ‌ علم‌ و دانشی‌ نباید دشمنی‌ و خصومت‌ ورزید، هیچ‌ گونه‌ کتابی‌ را نیز نباید کنار گذاشت‌، در عین‌ حال‌ نسبت‌ به‌ هیچ‌ یک‌ از ادیان‌ و مذاهب‌ نیز نباید تعصب‌ نشان‌ داد. در نظر این‌ گروه‌ رأی‌ و مذهبی‌ که‌ آنان‌ انتخاب‌ کرده‌اند همه‌ی‌ مذاهب‌ و همه‌ی‌ علوم‌ را دربر دارد. زیرا دیدگاه‌ آنان‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ می‌توان‌ از آن‌ دیدگاه‌ به‌ همه‌ی‌ موجودات‌ اعمّ از حسّی‌ و عقلی‌، ظاهری‌ و باطنی‌، پنهان‌ و آشکار با چشم‌ حقیقت‌ نظر کرد و همه‌ی‌ آنها را به‌ مبدأ واحد و علت‌ یگانه‌ وابسته‌ و پیوسته‌ دانست‌. در این‌ دیدگاه‌، عالم‌ واحد و نفس‌ کلی‌ یگانه‌ای‌ که‌ به‌ همه‌ی‌ جواهر و جزئیات‌ مادون‌ خود محیط‌ است‌ مورد مشاهده‌ واقع‌ می‌شود. (1) 
• پلورالیسم‌ دینی‌ اخوان‌ صفا 
همان‌ طور که‌ مشاهده‌ می‌شود طرح‌ این‌ گونه‌ نظریات‌ موجب‌ شده‌ که‌ نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا به‌ صحت‌ و درستی‌ همه‌ی‌ ادیان‌ و مذاهب‌ تمایل‌ پیدا کنند و در نتیجه‌ علمای‌ اسلام‌ از آنان‌ رنجیده‌ خاطر گردند. جماعت‌ اخوان‌الصفا در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ گفته‌اند که‌ امروزه‌ درنظر برخی‌ از اندیشمندان‌ مغرب‌ زمین‌ تحت‌ عنوان‌ «پلورالسیم‌» دینی‌ از آن‌ سخن‌ به‌ میان‌ می‌آید. بی‌تردید «پلورالسیم‌» دینی‌ یا آنچه‌ آن‌ را تسامح‌ مذهبی‌ نامیده‌اند برای‌ ارباب‌ ادیان‌ و علمای‌ مذاهب‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌. به‌ همین‌ جهت‌ کسانی‌ که‌ این‌ نوع‌ اندیشه‌ را ترویج‌ می‌کنند از سوی‌ علمای‌ مذاهب‌ مطرود و مردود واقع‌ می‌شوند. بعید نیست‌ اگر گفته‌ شود جمعیت‌ اخوان‌الصفا نیز به‌ علت‌ داشتن‌ وسعت‌ مشرب‌ و نوعی‌ از تسامح‌ دینی‌ نمی‌توانستند هویت‌ خود را در میان‌ جامعه‌ی‌ دینی‌ آن‌ روزگار آشکار کنند. 
• رسائل‌ اخوان‌ صفا 
کتب‌ و رساله‌هایی‌ که‌ این‌ جماعت‌ تألیف‌ کرده‌اند به‌ پنجاه‌ و یک‌ رساله‌ بالغ‌ می‌گردد. البته‌ یک‌ رساله‌ی‌ جامع‌ نیز به‌ دست‌ همین‌ جماعت‌ تألیف‌ شده‌ که‌ بر آن‌ پنجاه‌ و یک‌ رساله‌ اضافه‌ می‌گردد. در برخی‌ از آثار غیر از رساله‌ی‌ جامع‌ تعداد رساله‌های‌ اخوان‌الصفا پنجاه‌ و دو رساله‌ ذکر شده‌ است‌. از مجموع‌ این‌ رسائل‌ چهارده‌ رساله‌ به‌ علوم‌ ریاضی‌ اختصاص‌ پیدا کرده‌ است‌. هفده‌ رساله‌ نیز درباره‌ی‌ علوم‌طبیعی‌ به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآمده‌ است‌. تعداد ده‌ رساله‌ به‌ علوم‌ عقلی‌ و مسئله‌ مربوط‌ به‌ نفس‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌ و بالاخره‌ تعداد یازده‌ رساله‌ نیز به‌ علوم‌ شرعیه‌ مربوط‌ می‌گردد. البته‌ رساله‌ی‌ جامع‌ غیر از رساله‌های‌ دیگر است‌ و هویت‌ آن‌ با سایر رسائل‌ تفاوت‌ دارد. 
• گرایش‌ فیثاغوری‌ اخوان‌ صفا 
اخوان‌الصفا در نوع‌ تفکر ریاضی‌ خود به‌ اندیشه‌های‌ فیثاغورث‌ نزدیک‌ شده‌ و روی‌ این‌ مسئله‌ که‌ حقایق‌ اشیاء از اعداد تشکیل‌ می‌شود تکیه‌ کرده‌اند. دور از واقعیت‌ نیست‌ اگر ادعا کنیم‌ مضمون‌ و محتوای‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا نوعی‌ تخلیص‌ جالب‌ و شامل‌ است‌ از مجموع‌ نظریات‌ علمی‌ و فلسفی‌ که‌ نویسندگان‌ این‌ رسائل‌ در آن‌ زمان‌ در اختیار داشته‌اند. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا مجموعه‌ی‌ نظریات‌ علمی‌ و فلسفی‌ زمان‌ خود را خلاصه‌ کردند و به‌ صورتی‌ بدیع‌ و زیبا و در قالب‌ عبارات‌ ادبی‌ آنها را به‌ رشته‌ی‌ تحریر در آوردند. به‌ همین‌ جهت‌ اگر این‌ جماعت‌ را اصحاب‌ ادب‌ فلسفه‌ی‌ ادبی‌ بنامیم‌ سخنی‌ از روی‌ گزاف‌ نگفته‌ایم‌. 
‌ • برادری‌ اعضای‌ انجمن‌ و اساس‌ آنان‌ 
جماعت‌ از قالب‌ قصّه‌ نیز استفاده‌ کرده‌ و گاهی‌ مقاصد و مطالب‌ خود را به‌ صورت‌ داستان‌ بیان‌ می‌کنند. در خلال‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا علاوه‌ بر مطالب‌ علمی‌ و مسئله‌ی‌ فلسفی‌، بسیاری‌ از نکات‌ ظریف‌ ادبی‌ و تعدادی‌ از حقایق‌ عرفانی‌ نیز وجود دارد که‌ نویسندگان‌ این‌ رسائل‌، در زندگی‌ خود از آنها بهره‌مند بوده‌اند. جماعت‌ اخوان‌الصفا با یکدیگر بسیار دوستانه‌ و برادرانه‌ زندگی‌ می‌کرده‌اند و می‌کوشیده‌اند از هر نوع‌ هواپرسی‌ و فریب‌ و نفاق‌ برکنار بوده‌ باشند. این‌ جماعت‌ با همکاری‌ یکدیگر به‌ نوعی‌ از یک‌ مذهب‌ یا مسلک‌ فکری‌ دست‌ یافتند که‌ گمان‌ می‌کردند از طریق‌ آن‌ می‌توانند به‌ کمال‌ و سعادت‌ واقعی‌ نائل‌ شوند. اساس‌ مسلک‌ و مرام‌ آنان‌ این‌ بود که‌ بین‌ شریعت‌ اسلامی‌ و فلسفه‌ی‌ یونانی‌ هیچ‌گونه‌ تضاد و تعارض‌ وجود ندارد و شخص‌ می‌تواند شریعت‌ اسلامی‌ و حکمت‌ یونانی‌ را به‌ طور متحد چراغ‌ راه‌ خویش‌ سازد. 
نویسندگان‌ رسائل‌ با صراحت‌ تمام‌ می‌گفتند: شریعت‌ اسلامی‌ از طریق‌ جهل‌ جاهلان‌ آلوده‌ گشته‌ و با ضلالت‌ و گمراهی‌ اشخاص‌ مخلوط‌ گشته‌ است‌. این‌ جماعت‌ بر این‌ عقیده‌ بودند که‌ برای‌ زودن‌ آلودگیها و پاکیزه‌ کردن‌ شریعت‌ از انواع‌ جهالتها، راهی‌ جز حکمت‌ و فلسفه‌ وجود ندارد. زیرا درنظر آنان‌ فلسفه‌ نوعی‌ حکمت‌ اعتقادی‌ و مصلحت‌ اجتهادی‌ شناخته‌ می‌شود و هنگامی‌ که‌ حکمت‌ اجتهادی‌ یونان‌ با شریعت‌ الهی‌ تنظیم‌ و هماهنگ‌ شود راه‌ رسیدن‌ به‌ کمال‌ و سعادت‌ میسر می‌گردد. (2) به‌ نظر می‌رسد آنچه‌ اخوان‌الصفا در باب‌ آلوده‌ شدن‌ شریعت‌ به‌ جهل‌ جاهلان‌ ابراز داشته‌اند خالی‌ از نوعی‌ موضع‌گیری‌ سیاسی‌ نبوده‌ باشد. این‌ جماعت‌ با دستگاه‌ خلاف‌ بغداد سرسازگاری‌ نداشتند و خلفای‌ عباسی‌ را برای‌ اداره‌ی‌ امور مسلمانان‌ صالح‌ نمی‌شناختند. شاید بتوان‌ گفت‌ علت‌ اینکه‌ آنان‌ خود را مستور و پنهان‌ نگاه‌ می‌داشتند نیز جز خوف‌ از عمّال‌ حکومت‌ بغداد چیز دیگری‌ نبوده‌ است‌. به‌ هر صورت‌ نویسندگان‌ رسائل‌ چنین‌ می‌پنداشتند که‌ از طریق‌ فلسفه‌ و حکمت‌ می‌توان‌ جهالتها را زدود و دامن‌ شریعت‌ را از آلودگی‌ آن‌ پاک‌ کرد. 
• مخالفت‌ مکتب‌ اسماعیلی‌ با اخوان‌ صفا 
مکتب‌ اسماعیلی‌ با اخوان‌ صفا، سرناسازگار داشتند. ابوحیان‌ توحیدی‌ در مخالفت‌ با اخوان‌الصفا با نقل‌ سخنان‌ حریری‌ علیه‌ نظریات‌ مقدسی‌، موضع‌ خود را علیه‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا نقل‌ کرده‌ بلکه‌ به‌ نظریه‌ی‌ شیخ‌ و استاد خود ابوسلیمان‌ منطقی‌ سجستانی‌ (از بزرگان‌ مکتب‌ اسماعیلی‌ ) نیز اشاره‌ کرده‌ و نظر نامساعد او را در مورد این‌ جماعت‌ توضیح‌ داده‌ است‌. او می‌گوید: تعدادی‌ از کتب‌ و رسائل‌ اخوان‌الصفا را به‌ محضر محمدبن‌بهرام‌ابوسلیمان‌ سجستانی‌ بردم‌ و بر او عرضه‌ داشتم‌. استاد ابوسلیمان‌ چند روزی‌ در آنها نظر کرد و سپس‌ آنها را به‌ من‌ باز گرداند و گفت‌: این‌ جماعت‌ رنج‌ بسیار بر خود هموار کردند، ولی‌ چیزی‌ به‌ دست‌ نیاوردند. آوازهای‌ خوش‌ خوانده‌ ولی‌ طرب‌ برنینگیختند، به‌ موی‌ سر خود شانه‌ زدند ولی‌ به‌ پیچ‌ و تاب‌ موی‌ خود افزودند. این‌ جماعت‌ گمان‌ کردند که‌ می‌توانند فلسفه‌ را در درون‌ شریعت‌ وارد کرده‌ و شریعت‌ را به‌ فلسفه‌ منضم‌ سازند. ولی‌ این‌ کار مشکل‌ است‌ و همواره‌ با موانع‌ بسیار روبه‌رو بوده‌ است‌. کسان‌ دیگری‌ که‌ از جماعت‌ نیرومند بودند قبلاً دست‌ به‌ این‌ کار زده‌ بودند ولی‌ آنان‌ نیز به‌ مقصود خود دست‌ نیافتند و با پیامدهای‌ سخت‌ و سهمناک‌ مواجه‌ گشتند. وقتی‌ سخن‌ ابوسلیمان‌ سجستانی‌ به‌ اینجا می‌رسد ابوالعباس‌ بخاری‌ او را مخاطب‌ قرار داده‌ و می‌پرسد؛ ای‌ شیخ‌ چرا وضع‌ چنین‌ است‌ و چرا جمع‌ میان‌ فلسفه‌ و شریعت‌ تا این‌ اندازه‌ دشوار است‌؟! 
این‌ تنها ابوسلیمان‌ سجستانی‌ نیست‌ که‌ با انجمن‌ سرّی‌ اخوان‌الصفا سر سازگاری‌ ندارد بلکه‌ بسیاری‌ از اندیشمندان‌ دیگر نیز به‌ این‌ انجمن‌ دینی‌ - فلسفی‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ ندادند. 
در میان‌ عواملی‌ که‌ موجب‌ گشت‌ بسیاری‌ اندیشمندان‌ به‌ این‌ انجمن‌ فلسفی‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ ندهد به‌ دو عامل‌ عمده‌ می‌توان‌ اشاره‌ کرد: 
عامل‌ اول‌ چیزی‌ است‌ که‌ می‌توان‌ تحت‌ عنوان‌ «پلورالسیم‌» مذهبی‌ یا نوع‌ تسامح‌ دینی‌ از آن‌ نام‌ برد. 
عامل‌ دوم‌ این‌ است‌ که‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا به‌ معنی‌ اصطلاحی‌ کلمه‌ و مطابق‌ موازینی‌ که‌ فارابی‌ و ابن‌سینا را براساس‌ آن‌ می‌توان‌ فیلسوف‌ شناخت‌ فیلسوف‌ خوانده‌ نمی‌شوند زیرا آنچه‌ این‌ جماعت‌ در مجموع‌ رسائل‌ خود مطرح‌ کردند جز نوعی‌ تلخیص‌ و ترکیب‌ ااز آنچه‌ قدما آمده‌ است‌ چیز دیگری‌ نبود. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ آنچه‌ در رسائل‌ اخوان‌الصفا آمده‌ نوعی‌ اندیشه‌ی‌ التقاطی‌ است‌ که‌ یک‌ نظام‌ فلسفی‌ واحد به‌ شمار نمی‌آید. 
نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا کوشیدند کلیه‌ی‌ معارفی‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ دست‌ آنان‌ رسیده‌ بود در یک‌ مجموعه‌ گرد آورند و احیاناً با زبان‌ قصه‌ و داستان‌ و در قالبهای‌ فصیح‌ و بلیغ‌ ادبی‌ آنها را توضیح‌ دهند. بی‌تردید براساس‌ عامل‌ اول‌ هیچ‌یک‌ از علمای‌ دین‌ و اندیشمندان‌ متعهد به‌ اسلام‌، نمی‌توانستند به‌ انجمن‌ اخوان‌الصفا علاقه‌ و اعتماد داشته‌ باشند زیرا تسامح‌ دینی‌ و نگرش‌ یکسان‌ نسبت‌ به‌ همه‌ی‌ ادیان‌ و مذاهب‌، چیزی‌ نبود که‌ علمای‌ اسلام‌ آن‌ را نادیده‌ بگیرند. 
• فرازی‌ از رساله‌ چهل‌ و چهارم‌ 
اگر کسی‌ بخواهد به‌ نوع‌ نگرش‌ اخوان‌الصفا نسبت‌ به‌ ادیان‌، آگاهی‌ حاصل‌ کند باید به‌ رساله‌ی‌ چهل‌ و چهارم‌ از مجموعه‌ی‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا مراجعه‌ کند و مندرجات‌ آ ن‌ را به‌ دقت‌ مورد بررسی‌ قرار دهد. خلاصه‌ای‌ از آنچه‌ در این‌ رساله‌ آمده‌ به‌ ترتیب‌ زیر است‌: 
«آگاه‌ باش‌ای‌ برادر نیکوکار و مهربان‌، خداوند تو را و ما را روح‌ خود تأیید کناد. ما جماعت‌ اخوان‌الصفا که‌ با یکدیگر دوست‌ و مهربانیم‌ مدت‌ زمانی‌ در غار پدر خودمان‌، آدم‌ به‌ خواب‌ رفته‌ بودیم‌ و دستخوش‌ دگرگونیهای‌ زمانه‌ قرار می‌گرفتیم‌ ولی‌ سرانجام‌ هنگام‌ میعاد فرارسید و شهر روحانی‌ خودمان‌ را که‌ در فضای‌ مرتفع‌ قرار داشت‌ مشاهده‌ کردیم‌. این‌ شهر همان‌ شهری‌ است‌ که‌ پدرمان‌ آدم‌ و همسرش‌ و فرزندانش‌ به‌ واسطه‌ی‌ اینکه‌ فریب‌ ابلیس‌ را خورده‌ بودند از آنجا به‌ بیرون‌ رانده‌ شدند و به‌ سقوط‌ رتبه‌ و انحطاط‌ درجه‌ محکوم‌ گشتند. پس‌ از این‌ فریب‌ بود که‌ به‌ آدم‌ و همسرش‌ گفته‌ شد از این‌ جایگاه‌ فرود آیید که‌ زمین‌ تا مدتی‌ معین‌ محل‌ استقرار شما خواهد بود. در آنجا زندگی‌ خواهید کرد و در آنجا خواهید مُرد و البته‌ از همان‌ جایگاه‌ در روز حشر خارج‌ خواهید شد. این‌ هنگامی‌ خواهد بود که‌ از خواب‌ نادانی‌ و جایگاه‌ غفلت‌ بیدار شوید. یعنی‌ هنگامی‌ که‌ در شما به‌ صور دمیده‌ شود و قبرهای‌ شما شکافته‌ گردد و از خاک‌ به‌ شتاب‌ بیرون‌ رانده‌ شوید و به‌ سوی‌ جایگاه‌ مخصوص‌ شتاب‌ گیرید. پس‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ پیشاهنگ‌ شوی‌ و با ما در کشتی‌ نجاتی‌ که‌ پدرمان‌ حضرت‌ نوح‌ آن‌ را ساخته‌ است‌ سوار شوی‌ و از طوفان‌ طبیعت‌ و امواج‌ دریای‌ هیولا رهایی‌یابی‌ تا در زمره‌ی‌ غرق‌شدگان‌ قرار نگیری‌؟ یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا توان‌ این‌ را داری‌ که‌ با ما نظاره‌ کنی‌ تا ملکوت‌ آسمانها را بدان‌گونه‌ که‌ پدرمان‌ ابراهیم‌(ع‌) آنها را دید مشاهد نمایی‌ و در زمره‌ی‌ اهل‌ یقین‌ بوده‌ باشی‌؟ یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ میعاد را به‌ اتمام‌رسانی‌ و از جانب‌ راست‌ به‌ میقات‌ درآیی‌. آنجا که‌ گفته‌ شدای‌ موسی‌ امر به‌ تو ابلاغ‌ شد و تو از مشاهده‌کنندگان‌ هستی‌. یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ از تاریکی‌ اهریمن‌ بیرون‌ روی‌ تا اینکه‌ اشراق‌ نور یزدان‌ را در فضای‌ افریحون‌ مشاهده‌ نمایی‌. یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ در معبد عادیمون‌ وارد شوی‌ و سپس‌ افلاکی‌ را که‌ افلاطون‌ از آنها حکایت‌ می‌کند مشاهده‌ کنی‌؟ که‌ البته‌ آنها افلاکی‌ روحانی‌ هستند و نه‌ آن‌ افلاکی‌ که‌ منجمان‌ به‌ آنها اشاره‌ می‌کنند. دلیل‌ این‌ امر آن‌ است‌ که‌ علم‌ خداوند محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ عقل‌ به‌ آن‌ احاطه‌ دارد و عقل‌ محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ نفس‌ آنها را دربردارد و نفس‌ محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ در درون‌ طبیعت‌ نهفته‌ است‌ و طبیعت‌ محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ هیولا می‌تواند حاوی‌ آن‌ بوده‌ باشد بنابراین‌ سخن‌ درباره‌ی‌ افلاک‌ روحانی‌ است‌ که‌ برخی‌ محیط‌ بر برخی‌ دیگر است‌». (3) 
• دلایل‌ مخالفت‌ علمای‌ ادیان‌ با اخوان‌ صفا 
در نظر نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا به‌ همان‌ معنی‌ که‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) و حضرت‌ نوح‌(ع‌) و حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌) و حضرت‌ موسی‌(ع‌) منشأ هدایت‌ و مصدر راهنمایی‌ مردم‌ بوده‌اند. اشوزردشت‌ پیغمبر ایرانی‌ و افلاطون‌ فیلسوف‌ یونانی‌ می‌توانند مردم‌ را به‌ طریق‌ حقیقت‌ و راه‌ نجات‌ هدایت‌ نمایند. در نظر جماعت‌ اخوان‌الصفا، خدای‌ پیغمبران‌ بنی‌اسرائیل‌ همان‌ خدایی‌ است‌ که‌ اشوزردشت‌ آن‌ را اهورامزدا می‌خواند. اهورامزدای‌ زردشت‌ نیز همان‌ مبدئی‌ است‌ که‌ افلاطون‌ یونانی‌ تحت‌ عنوان‌ خیر اعلی‌ از آن‌ سخن‌ می‌گوید. 
بی‌تردید آنچه‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا در این‌ باب‌ گفته‌اند به‌ هیچ‌ وجه‌ مورد رضایت‌ علمای‌ هر یک‌ از ادیان‌ و مذاهب‌ مزبور نیست‌. به‌ این‌ ترتیب‌ بسیار طبیعی‌ است‌ که‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا در میان‌ علمای‌ اسلامی‌ تا حدودی‌ مهجور و متروک‌ مانده‌ باشد. 
اخوان‌الصفا مسائل‌ دیگری‌ را نیز در آثار خود مطرح‌ کرده‌اند که‌ اهل‌ شریعت‌ نمی‌توانند نسبت‌ به‌ آنها خرسند باشند. مثلاً در باب‌ دعا و نیایش‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ گفته‌اند که‌ با آنچه‌ در کتب‌ ادعیه‌ی‌ اسلامی‌ آمده‌ چندان‌ سازگار نیست‌. این‌ جماعت‌ عبادت‌ و دعا را به‌ دو قسم‌ شرعی‌ و فلسفی‌ تقسیم‌ کرده‌اند. عبادت‌ و دعای‌ شرعی‌ عبارت‌ است‌ از انقیاد و اطاعت‌ نسبت‌ به‌ اوامر و نواهی‌ خداوند و پیروی‌ از سیره‌ و سنّت‌ پیغمبر(ص‌) و همچنین‌ تضرع‌ و توجه‌ به‌ درگاه‌ الهی‌ در اجتماع‌ مسلمانان‌ و در ایام‌ عید و روزهای‌ جمعه‌ و هنگام‌ ظهور آیات‌. که‌ در این‌ صورت‌ دعا مستجاب‌ می‌شود و قربانی‌ نیز مقبول‌ می‌گردد. اما عبادت‌ و دعای‌ فلسفی‌ عبارت‌ است‌ از اقرار به‌ توحید پروردگار ذوالجلال‌. این‌ جماعت‌ معتقدند مقرون‌ ساختن‌ عبادت‌ و دعای‌ شرعی‌ به‌ عبادت‌ و دعای‌ فلسفی‌ بسیار مشکل‌ است‌. زیرا مقرون‌ ساختن‌ این‌ دو عبادت‌ و دعا در غالب‌ اوقات‌ مرگ‌ جسم‌ و منع‌ نفس‌ از رسیدن‌ به‌ خواسته‌ها و وصول‌ به‌ ادراک‌ حقایق‌ موجودات‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت‌. 
اخوان‌الصفا پس‌ از تقسیم‌ دعا به‌ دو قسم‌ شرعی‌ و فلسفی‌ گفته‌اند در آیین‌ اسلام‌ افضل‌ انواع‌ دعاهای‌ شرعی‌ دعایی‌ است‌ که‌ در شب‌ قدر و عید فطر و عید قربان‌ و در خانه‌ی‌ خدا بین‌ رکن‌ و مقام‌ و هنگام‌ مشاهده‌ی‌ هلال‌ فطر و هنگام‌ دادن‌ زکات‌ به‌ اشخاص‌ مستحق‌ انجام‌ پذیرد. این‌ جماعت‌ سپس‌ به‌ بیان‌ معنی‌ عبادت‌ و دعای‌ فلسفی‌ پرداخته‌ و درباره‌ی‌ آن‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته‌اند. 
• اخوان‌ صفا و نیایش‌ فلسفی‌ 
در نظر اخوان‌الصفا حکمای‌ باستان‌ و فلاسفه‌ی‌ قدیم‌ یونان‌ به‌ فرزندان‌ و شاگردان‌ خود عبادت‌ و دعایی‌ را تعلیم‌ می‌دادند که‌ این‌ عبادت‌ در روز اول‌ و روز وسط‌ و روز آخر هر ماه‌ انجام‌ می‌پذیرفت‌. تشریفات‌ و مراسم‌ و کیفیت‌ انجام‌ این‌ ادعیه‌ در روزهای‌ معین‌ بسیار طولانی‌ و مفصّل‌ است‌ و ما برای‌ رعایت‌ اختصار از ذکر آن‌ در اینجا خودداری‌ می‌کنیم‌. (4) همین‌ اندازه‌ یادآور می‌شویم‌ که‌ در مراسم‌ روز اول‌ نیایش‌، پس‌ از پایان‌ ثلث‌ دوم‌، از دعای‌ افلاطونی‌ و توسل‌ ادریسی‌ و مناجات‌ ارسطاطالیسی‌ سخن‌ به‌ میان‌ می‌آید. براساس‌ آنچه‌ اخوان‌الصفا در آثار خود آورده‌اند ایام‌ سه‌ گانه‌ای‌ که‌ نیایش‌ فلسفی‌ در آن‌ انجام‌ می‌پذیرد ایامی‌ است‌ که‌ روز عید و شادمانی‌ به‌ شمار می‌آید. کسانی‌ که‌ این‌ نیایشها را انجام‌ می‌داده‌اند در روز اول‌ از شادی‌ بیشتر برخوردار می‌گشته‌اند و در روز دوم‌ میزان‌ شادی‌ و سرور آنان‌ کمتر بوده‌ است‌ و بالاخره‌ در روز سوم‌ شادی‌ و سرور آنان‌ از روز دوم‌ نیز کمتر بوده‌ است‌. آنچه‌ در اینجا باید مورد توجه‌ قرار گیرد این‌ است‌ که‌ در مراسم‌ نیایش‌ فلسفی‌ روز آخر، روز حزن‌ و غم‌ خواهد بود تا اینکه‌ در بازگشت‌ خورشید به‌ آغاز برج‌ حمل‌، دور زمان‌ تجدید گردد. 
براساس‌ آنچه‌ در رسائل‌ اخوان‌الصفا آمده‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ مراسم‌ نیایش‌ فلسفی‌ در یونان‌ باستان‌ در روزهایی‌ انجام‌ می‌پذیرفته‌ که‌ نسبت‌ سیر خورشید با برخی‌ از برجها و ستارگان‌ منظور ملحوظ‌ می‌شده‌ است‌. یکی‌ از کوششهای‌ نافرجام‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا این‌ است‌ که‌ در صدد برآمده‌اند ایّام‌ عید در شریعت‌ اسلامی‌ را با ایام‌ عید و نیایش‌ در یونان‌ باستان‌ منطبق‌ سازند. سخن‌ آنان‌ در این‌ باب‌ به‌ این‌ ترتیب‌ است‌ که‌ گفته‌اند: در شریعت‌ اسلامی‌ سه‌ روز وجود دارد که‌ هر یک‌ از این‌ روزها یک‌ عید بزرگ‌ شناخته‌ می‌شود: 
روز اول‌ عید فطر است‌ که‌ بهترین‌ شادیها و سرورها در این‌ روز تحقق‌ می‌پذیرد زیرا مردم‌ از ماه‌ صیام‌ خارج‌ گشته‌ و به‌ روز عید که‌ به‌ مثابه‌ی‌ فصل‌ بهار است‌ دست‌ یافته‌اند. 
روز دوم‌ عید قربان‌ است‌ که‌ در آن‌ از طریق‌ ذبح‌ حیوان‌ خون‌ ریخته‌ می‌شود و در عین‌ اینکه‌ روز شادی‌ و سرور است‌ با نوعی‌ غم‌ و حزن‌ نیز همراه‌ خواهد بود. به‌ این‌ ترتیب‌ شادی‌ در این‌ روز کمتر از شادی‌ در روز عید فطر تحقق‌ می‌پذیرد. چنان‌ که‌ در روز دوم‌ نیایش‌ فلسفی‌ در یونان‌ باستان‌ نیز وضع‌ به‌ همین‌ منوال‌ بوده‌ است‌. 
روز سوم‌ روز عید غدیر است‌ که‌ پیغمبر اسلام‌(ص‌) در بازگشت‌ از حجة‌الوداع‌ وصیت‌ خود را اعلام‌ داشت‌ و حضرت‌ علی‌بن‌ابیطالب‌ علیه‌ السلام‌ را به‌ خلافت‌ و جانشینی‌ خود معرفی‌ کرد. این‌ روز نیز در عین‌ اینکه‌ روز عید و شادی‌ و سرور شمرده‌ می‌شود از جهت‌ اینکه‌ از سوی‌ مردم‌، نوعی‌ نفاق‌ و خدعه‌ صورت‌ گرفت‌ با غم‌ و حزن‌ ممزوج‌ گشت‌ و با عید سوم‌ فلسفی‌ در نیایش‌ فلاسفه‌ی‌ یونان‌ مشابهت‌ پیدا کرد. زیرا در عید سوم‌ فلسفی‌ در میان‌ فلاسفه‌ی‌ یونان‌ زمان‌ از تابستان‌ به‌ پاییز تغییر می‌پذیرد و در این‌ دگرگونی‌ است‌ که‌ میوه‌ها نابود می‌شود و درختان‌ رو به‌ نقصان‌ و خشکی‌ می‌رود. 
اخوان‌الصفا در شریعت‌ اسلامی‌ روز چهارمی‌ را نیز در نظر گرفته‌اند که‌ آن‌ روز، روز غم‌ و مصیبت‌ است‌. این‌ روز همان‌ روزی‌ است‌ که‌ حضرت‌ ختمی‌ مرتبت‌ صلی‌اللّ'ه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم‌ رحلت‌ می‌کند و امت‌ اسلامی‌ در غم‌ و مصیبت‌ بزرگ‌ فرو می‌روند. البته‌ این‌ روز از جهت‌ اینکه‌ حضرت‌ پیغمبر (ص‌) به‌ ملاقات‌ حق‌ تبارک‌ و تعالی‌ می‌شتابد در عین‌ حال‌ روز عید و سرور نیز محسوب‌ می‌گردد. بی‌تردید جماعت‌ اخوان‌الصفا در تعیین‌ این‌ روز به‌ عنوان‌ عید چهارم‌، می‌خواسته‌اند اعیاد اسلامی‌ را با اعیاد چهار گانه‌ی‌ فلاسفه‌ی‌ یونانی‌ منطبق‌ سازند ولی‌ همان‌گونه‌ که‌ ذکر شد کوشش‌ این‌ جماعت‌ در این‌ باب‌ نافرجام‌ است‌ و مناسباتی‌ که‌ برای‌ تطبیق‌ اعیاد اسلامی‌ با اعیاد فلاسفه‌ی‌ یونان‌ مطرح‌ کرده‌اند سست‌ و بی‌اساس‌ است‌. 

پانوشتها 
1. رسائل‌ اخوان‌الصفا، جلد اول‌، ص‌ 10. 
2. رسائل‌ اخوان‌الصفا ، چاپ‌، 1405 قمری‌، قم‌، ج‌ 1، ص‌ 6. 
3. رسائل‌ اخوان‌الصفا ، جلد چهارم‌، ص‌ص‌ 18-19. 
4. برای‌ اطلاع‌ بیشتر درباره‌ی‌ این‌ مراسم‌ مراجعه‌ شود به‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا و خلان‌الوفاء ، جلد چهارم‌، ص‌ ص‌ 264-274. 

 

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت 

  • ۹۲/۰۳/۲۶
  • سوشیانت

دیدگاه (۱)

  • محمد صادق حاج صمدی
  • سلام
    سوال من به این پست مربوط نیست اما ...
    این تقویم میترایی که گوشه بلاگ نوشته چیه؟! مبدائش!؟ اینکه الان تقویم کیاس و ...
    پاسخ:
    تقویمی بر مبنای آئین میترایی که در گذشته رواج داشت
    سپاس از توجه شما

    ارسال دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    تحلیل آمار سایت و وبلاگ