پیشگفتار
تاختن مغولان به ایران، با کشتار و تاراج و ویرانیهای فراوان همراه بود و بیشتر شهرها و دیههای بزرگ ایران آن روزگار، دستخوش خرابی گردید، گویی پیشامدی نابیوسیده (غیر منتظره) مانند زمین لرزه، آن جاها را با خاک یکسان کرده باشد، به گونهای که هیچ نشانی از زندگی در آنها نماند. تبریز از شمار شهرهای انگشت شماری بود که خوشبختانه آسیب کمتری از آن ویرانگریها یافت و تاراجگران خون آشامی که شهرهای آباد و باشکوه ایران، همچون سمرقند، بخارا، توس، نیشابور و صدها دیگر را با خاک برابر کرده بودند، نه تنها کمتر به آسیب تبریز پرداختند، بلکه در این شهر و شمار کمی از شهرهای دیگر، ساختمانهایی چون «ربع رشیدی» و «شنب غازان» ساختند که هر کدام پیش درآمد سودرسانیهای فراوان دیگر بود و اینها همه به همایونی (برکت) مردانی فرزانه و فرهیخته مانند «رشیدالدین فضل الله همدانی» بوده است.
ربع رشیدی یکی از بناهای کهن و ارزشمند جهان اسلام و بلکه جهان آن روز بوده است که کمابیش هفتصد سال پیش به دستور خواجه رشیدالدین فضلا... همدانی، فرنشین (وزیر) غازان خان مغول برپا گردید و گردآورد (مجموعه)ی بزرگ دربر گیرندهی دانشگاه، بیمارستان، نسکخانه (کتابخانه)، مزگت ( مسجد)، خانگاه (خانقاه)، مهمانسرا و خانهها و نشیمنگاهها بوده است. شایان گفتن است «ربع» واژهای تازی است و چمها (معنیها)ی گوناگون دارد، که بنامترین آن چمها، سرا و خانه، کوی، نشیمنگاه بهاری و بستانسرا یا خانه باغ میباشد.
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی که پیش از تاختن مغولان، در دژهای گروه اسماعیلیان می زیست، پس از بر تخت نشستن غازان خان، که پس از اسلام آوردن نام محمود برگزید، به فرنشینی وی رسید و سرچشمهی خدمتهای فراوان برای کشور گردید و افزون بر اینکه از برخی ترکتازیها و ستم پیشگیهای فرمانروایان بیگانه پیشگیری نمود، آنها را به انجام آبادانی سرزمینهای زیر فرمان، واداشت و از این رهگذر، آسودگی روان و آسایش زندگی را برای هنرمندان، فیارگران (صنعتگران) و دانشمندان فراهم آورد. خواجه در هنایش (اثر) سخن چینی گروهی از درباریان تنگ دیده و رشکور، چون «تاج الدین علیشاه گیلانی» بسال 718 مهی (قمری) کشته شد. پس از درگذشت وی، ربع رشیدی، دستخوش تاراج و ویرانی گردید. چهار پایهی بارو و پشتهای خاک و چند سنگ بجا ماندهی کنونی در کوی « عباسی » تبریز، نشانههای ربع رشیدی نیستند، بلکه پایههای دژی هستند که در سال 1020 مهی به دستور شاه عباس بزرگ، پادشاه صفوی و با آوردن ساختمایههای ( مصالح ) بجا مانده از بناهای بزرگ تبریز آن روزگار مانند شنب غازان، ربع رشیدی، دژها و سراهای رومیان و آرامگاه چامه سراها ( شاعران ) شناساها ( عارفان ) و صوفیان به خاک سپرده در « مقبره الشعرا » یا آرامگاه چامه سرایان و کوی دمشقیه ساخته و برآورده شد و اکنون جز پشته ای خاک، چیزی از آن همه شکوه برجای نمانده است .
خواجه به فردید ( به منظور ) ساماندهی زمینها و داراییهای وقفی که درآمد آنها هــزینهی کــارهای ربــع رشیدی میشد، نسکی ( کتابی ) دامنهدار بنام « وقفنامهٔ رشیدی » نوشته بود که هم اکنون تنها یک رونوشت ( نسخه ) از آن برجا مانده است و در نسکخانهی کانونی ( کتابخانهی مرکزی ) تبریز نگهداری میشود. این رونوشت از وقفنامه تا سال 1348 خورشیدی در دست بازماندگان « حاجی ذکاء الدوله ی سراجمیر » بوده و انجمن نشانه های مردمی ( آثار ملی ) در همان سال، نسک یادشده را خریداری کرد. « وقفنامهی رشیدی » بسال 1386 خورشیدی، از سوی نسکخانهی مردمی ( کتابخانه ی ملی ) ایران به سازمان فرهنگی مردمان یکپارچه ( ملل متحد ) یا همان یونسکو شناسانده شد و در پی نشستهایی که از 21 تا 25 خردادماه همان سال در یونسکو برگزار گردید، وقفنامهی رشیدی به همراه « شاهنامهی بایسنقری » در سیاههی واهشتهی دستکدار ( فهرست میراث مستند ) آن سازمان به نگارش ( ثبت ) جهانی رسید.
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی که بود : وی را بیگمان میتوان از پیشاهنگان دانش و کشورداری روزگار مغول دانست. وی که در زمانهی اندوهبار فرمانروایی مغولان، به پشتوانه ی دانش و چیره دستی خود در پزشکی، توانست به دربار « آباقاخان » راه یابد، در روزگار گیخاتو و ارغون نیز ستایش و ارجگذاری میشد و در زمانهی فرمانروایی پادشاه بلند آوازهی مغول، غازان خان، به فرنشینی رسید. با فرنشینی این مرد فرزانه و فرهیخته، کارهای کشورداری و آبادانی سامان گرفت. وی که گفته میشود، در پزشکی، کشورداری، دانشهای دینی، کهن دانی ( تاریخ ) و فلسفه از سرآمدان روزگار خویش بود و به زبانهای پارسی، تازی، عبری، ترکی و مغولی آشنایی داشت. خواجه که خود پزشکی زبردست بود، به این دانش بیشتر میپرداخت و غازان خان و شاهزادهی او،« اولجایتو»، را به ساخت بیمارستانهای فراوان برمیانگیخت و از این رهگذر، مایهی پرورش پزشکان و پیشرفت این شاخه از دانش را فراهم میآورد. در گردآورد ربع رشیدی، کمابیش پنجاه پزشک نامدار از ایران بزرگ آن روز و جایهای دوردست دیگر چون هند، چین، مصر و شام باشنده بودند و هرکدام سرپرست آموزش دست کم دو پزشک نوآموز بودند .
خواجه در نوشتن نوزندهای دانشورانه ( آثار علمی) نیز بسیار کوشا بود و نوشتههای گوناگونی در زمینههای کهن دانی، دین زندی ( تفسیر دین )، کشورداری ( سیاست )، کشاورزی و شاخههای دیگر از خود به یادگار گذاشته بود. ولی به باور بیشتر نگرمندان ( صاحب نظران )، بنام ترین و سترگ ترین نوشتهی وی، نسک « جامع التواریخ » است. این نسک را میتوان سرچشمهای دست نخست در پیوند با شناخت تبارهای ترک و مغول برشمرد. بخشهای مهند ( مهم ) این نسک به شیوهی زندگی تیرههای ترک و مغول، سازمان همبودی ( اجتماعی ) آنان، سنجههای گروهی و افسانههای این تیرهها پرداخته است به گونه ای که دادههای همانند آن را در هیچ کدام از سرچشمههای چینی و مغولی نیز نمیتوان یافت. از سوی دیگر، کهن دانان نامداری چون ساندرز، جامع التواریخ را نخستین نسک تبارمند ( اصیل ) کهن دانی جهان به شمار آورده اند. کهن دان دیگری بنام مورگان نیز، مهندی ( اهمیت ) کهن دانی روزگار مغول را به همایونی ( برکت ) بودن جامع التواریخ دانسته است. پژوهشگر نامداری مانند عبدالحسین زرین کوب نیز پا را از این هم فراتر نهاده و از جامع التواریخ با نام دلیرانه ترین و سترگ ترین پیرنگ ( طرح ) کهن نویسی جهان اسلام و نیای فراموش شده ی کهن دانی کمبریج یاد کرده است. براستی مردی با چنین گستردگی و ژرفای دانستهها در زمینههای گوناگون دانش در ایران و جهان، بیمانند است .
سازمان ربع رشیدی :
سده ی هشتم مهی ( قمری ) همزمان با سدهی سیزدهم زادروزی ( میلادی )، تبریز، پایتخت آن روزگار کشور پهناور ایران زمانه ی مغولان، گواه گشایش بزرگترین گردآورد دانشی ـ وقفی و بزرگترین دانشگاه پزشکی آن زمان بود. ربع رشیدی به دستور خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، فرنشین غازان خان، و یکی از دانشمندان برجستهی آن روزگار، در اپاختر خاوری ( شمال شرقی ) تبریز بنیاد نهاده شد و با فراخوان پزشکان، دانشوران و فیارگران از همه جای جهان شناخته شدهی آن روز، این گردآورد، بزرگترین و بنامترین کانون دانشی و آموزشی زمان خویش شد. هرچند ربع رشیدی از نگاه زمان بنیانگذاری به دیرینگی دانشگاه کمبریج، که در سال 1209 زادروزی پایه گذاری شده بود، نمیرسد، ولی از بسیاری از دانشگاههای نامدار اروپایی مانند پراگ و وین پیشروتر و دیرینهتر است .
ربع رشیدی در پایان کوی ششگلان و در میان کویهای باغمیشه و ولیانکوی یا بیلانکوه برجا بوده و از نگاه آب و هوا، یکی از بهترین و خوش آب و هوا ترین جایهای تبریز بوده است.
نکتهای که در کنار باره ی مهادین ( موضوع اصلی ) جستار باید گفت، نامهای کویهای دیرین تبریز است، چون ششگلان، سرخاب، امیرخیز، ولیانکوی، چرنداب، مارالان، باغمیشه و دهها دیگر مانند اینها که اکنون هم بر سر زبانهای باشندگان گوهرین ( ساکنان اصیل ) تبریز روان است و به سادگی و بی نیاز به هیچ گفتوگویی، دیرینگی زبان فارسی و زبانهای همخانوادهی آن را در تبریز و دیگر جایهای آذربایجان نشان میدهد. باری به بارهی مهادین جستار بازگردیم .
کلاویخو، جهانگرد اسپانیایی، در نوردنامه ( سفرنامه ) ی خود، از ربع رشیدی با نام بزرگترین و باشکوه ترین دانشگاه آن روزگار یاد میکند. پتروشفسکی، کهندان ( مورخ ) روسی، در کنار برشمردن بزرگی این شهرک، مینویسد که به دستور خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی از همه جای گیتی، گونه های فراوان نهال و درخت در ربع رشیدی آورده و کاشته بودند. از وقفنامه ی ربع رشیدی و دیگر نسکها و نوردنامهها چنین برمی آید که این گردآورد بزرگ، سه بخش مهادین داشته است :
الف ـ ربع رشیدی :
1 ـ « مجموعه ی روضه » یا گردآورد بهشت که دربرگیرنده ی بخشهای گوناگون زیر بوده است : مسجد شتوی ( بر آهنگ سبدی ) یا مزگت زمستانی و مسجد صیفی یا مزگت تابستانی، برای گزاردن نماز و آموزش دانش های دینی و دین زندی و مانند آنها. دفتر کار سرپرست دانشگاه و سرای استادان، استادیاران و دانشجویان نیز در این بخش بوده است. گرمابه، آبدستخانه، مهمانسرا و نسکخانه نیز در این بخش جای گرفته بوده است. شایان گفتن است نسکخانه در زیر گنبد بزرگ مزگت برجا بوده و آرامگاه خواجه را در بر می گرفته است. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در میانه ی نسکخانه و در کانون مزگت، آرامگاهی برای خود پیشبینی کرده بود.
2 ـ خانگاه ( خانقاه ) که ویژه ی باشندگی و آسایش صوفیان و برگزاری آیینهای صوفیانه بوده و همهی بخشهای بایا ( ضروری ) را مانند آشپزخانه، خوراکخوری، جایگاه سماع ( پایکوبی ) و از این دست داشته است.
3 ـ دارالضیافه یا مهمانسرا دو ساختمان بزرگ دو اشکوبه ( دو طبقه ) بوده که یکی برای باشندگان گردآورد و دیگری ویژهی پذیرایی از مهمانان بوده است.
4 ـ دارالشفا یا بیمارستان که دربرگیرندهی بیمارستان و دانشگاه پزشکی بوده است.
5 ـ دارالمساکین یا نوانخانه که در بیرون ربع رشیدی و به پیوست شهرک بوده و در آنجا روزانه یکصد بینوا یا در راه مانده با یک دست خوراک رایگان پذیرایی میشدهاند .
ب ـ شارستان رشیدی :
خود گردآورد بسیار بزرگی بوده با خیابانها، کویها و کوچهها ی فراوان و جاهای آسایشی مانند بیست و چهار کاروانسرا، سی هزار خانه، شمار فراوانی باغ، آسیاب، گرمابه و یکهزار و پانصد کارگاه فیارگری داشته است همچون کارگاههای ریسندگی و بافندگی، رنگرزی، کاغذسازی و یک کارگاه پولکوبی ( ضرب سکه ) با نام دارالضرب .
ج ـ ربض رشیدی :
خانههای ویژهی متولی یا بنیانگذار، که همان خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی بوده است، خانههای مشرف و ناظر، دو تن از کارگزاران بلندپایهی ربع رشیدی برابر آگاه و دیدهبان و نیز خانههای برخی پیشکاران ویژه و اندازهگران ( مهندسان ) و مهرازان ( معماران ) و خانههای نژادگان ( اشراف ) در این بخش بوده است .
گردانندگی ( اداره کرد ) این گردآورد گسترده و پیچیده و کانون بزرگ دانش و پزشکی و فرهنگ، از هر نگر ( نظر ) شگفتانگیز بوده است تا جایی که برپایهی نامه نویسیهای بجامانده از آن زمان، دستمزد، بیمه و مزد بازنشستگی کارکنان از سوی خواجه پیش بینی شده بوده است. خواجه زمینها و داراکها ( اموال ) فراوانی برای گردانندگی ربع رشیدی و پرداخت دستمزد ماهانهی کارکنان و برآوردن ( تأمین ) خوراک، دارو و نیازهای دیگر وقف کرده بود و بنا به نوشتهی خود « اگر مفصل مجموع اثاثات ربع رشیدی را بنویسیم، موجب ملال و کلال باشد » که چنین میچمد : اگر سیاههی بلندبالای همهی ابزارها و داراکهای ربع رشیدی را بنویسیم، مایهی دل آزردگی و خستگی شود » و این خود نشانگر گستردگی سازمان و فراوانی داراییهای ربع رشیدی و گواه دشواری گردانندگی آن تواند بود. خواجه در یکی از نامههای خود مینویسد : « گلههای گوسفند که در روم و بغداد و دیاربکر و شیراز و تبریز و اصفهان و مازندران و خراسان و لرستان و دیگر ممالک به کدخدایان احشام سپردهام، پانصد گله است، هر گله پانصد رأس، وقف کردهام به ربع رشیدی که روغن و پشم و کشک و نتاج آنها، سال به سال صرف خیرات و مبرات کنند و ... دیگر بیست هزار قطعه مرغ که به دست دهاقین و رعایای قراء موضع تبریز و سلطانیه و همدان سپردهام، وقف کردهام بر دارالشفای ربع رشیدی » .
در ربع رشیدی که در زمان فراز و بلندیش، دانش از پیشرفتی چشمگیر برخوردار بوده، نسکخانهای دارای شصت هزار نسک برجا بوده است که نسکهایی با بارههای گوناگون و به زبانهای روان آن روزگار، از همه جای گیتی چون ایران، توران، مصر، مراکش، روم، چین، هند و دیگر کشورها گردآوری شده بود. خواجه برای گردآوری این همه نسک، به دلگرمی و انگیزش دانشمندان میپرداخت و آنان که آوازهی دانش پروری وی را شنیده بودند، نوزندهای خود را از دوردست ترین شهرهای جهان به تبریز میفرستادند و گونهای نوشتانه ( حق التألیف ) یا پژوهانه ( حق التحقیق ) که پول و پیشکشهای گرانبها بود، دریافت مینمودند و بدینسان گونهای پیکار سازنده در زمینهی نسکنویسی و دانشپژوهی، در میان دانشمندان آن روزگار، به همایونی خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی پدیدار شده بود .
سامانهی آموزشی ربع رشیدی :
گردآورد آموزشی ربع رشیدی، بخشهای گوناگونی داشته که در هریک، شاخهای از دانش همچون پزشکی، دین زندی و فیارگری آموزش داده میشد. مهندترین بخش آموزشی این گردآورد، که کاربرد درمانی هم داشته، بیمارستان ربع رشیدی بوده است. در این بیمارستان، هر پزشک، افزون بر درمان بیماران، ســرپرست آمـوزش چند دانشجو نیز بوده است. پزشکان همه زمانی ( تمام وقت ) در « مــحلهی صالحیه » یا کـوی نیکوکاری باشنده بودهاند و تنها با پروانه ( اجاز)ی بنیانگذار، که خود خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی بوده، میتوانستهاند به درمان بیماران بیرون گردآورد بپردازند. دانشجویان نیز پنج سال آموزش میدیده اند و اگر از آزمون پذیرفته نمیشدند، پروانهی درمان به آنان داده نمی شده است. پزشکان نیمه زمانی هم که از جاهای دیگر به ربع رشیدی میآمدند، در « کوچهی معالجان » یا همان کوچهی درمانگران باشنده میشدند.
پزشک پس از وارسی بیمار و شنیدن گذشته ی بیماری، دستور ( نسخه ) مینوشته و به « خازن » یا دستورپیچ ( نسخه پیچ ) میداده است. نکتهی مهند آنست که در برابر درمان بیمار، هیچ پول یا پیشکشی از بیمار پذیرفته نمیشد. در هر داروخانه چند خازن یا دستورپیچ و یک تن « شرابدار » یا داروساز بودهاند. دانشجویان بایسته ( موظف ) بودند در هنگام درمان بیماران پس از نیمروز و روزهای دوشنبه و پنجشنبه، همهی روز را دستیار پزشک باشند و بدینسان، پیش از نیمروز آموزش میدیدند و پس از نیمروز، آن آموختهها را به کار می بستند. همچنین یک تن پزشکیار همواره در کنار پزشک بوده و او را در آموزش و درمان یاری میداده است. اگر بیماری نمیتوانسته با پای خود نزد پزشک بیاید، پزشک به نزد وی میرفته و اگر بایا ( لازم ) میبوده، « شرابدار » یا داروساز برایش دارو میبرده و « مطبخی » یا آشپز ویژهی بیمارستان، خوراک دستور داده شدهی پزشک را برای آن بیمار میپخته است. در بیمارستان نیز، بیماران در دو بخش جداگانه بستری میشدند، بخشی برای بیماریهای ناواگیردار و بخش دیگر برای بیماریهای واگیردار. همچنین در هر بخش، چند « خادم المرضا » یا پرستار به بیماران بستری شده رسیدگی میکردند.
در وقفنامهی رشیدی از صدها خمرهی بزرگ یاد شده که در آنها داروهای گوناگون برای کاربرد چندین سال آینده نگهداری میشده است و نام هر دارو بر روی هر خمره نوشته شده و در انبار ویژهای در کنار ساختمان بیمارستان نگهداری میشده است. در نامههای بجا مانده از آن روزگار، به نامههایی برمیخوریم که در آنها خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی از پسران یا کارگزاران خود در جاهای گوناگون سرزمین های زیر فرمانروایی مغول، خواسته است که داروهای ویژهای را به ربع رشیدی بفرستند. در نامهای که به کسی بنام « خواجه علاء الدین هندو » نوشته شده، وی بایسته گردیده تا کارگزارانی به جاهای گوناگون گسیل کند که داروهای ویژهای را گردآوری کرده و به ربع رشیدی بفرستند .
سرانجام، بسال هفتصد و هیجده مهی، با مرگ خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، همه ی داراییهای او به تاراج رفت و ربع رشیدی نیز رو به ویرانی نهاد. بیگمان، این گردآورد بیهمانند دانشورانه و پژوهشی و آموزشی، یادگاری از فرهنگ و شهرگانی ( تمدن ) ایرانی است که بر پیشانی گاهشمار جهان خواهد درخشید و ایرانیان به پشتوانهی چنین شاهکارهای فرهنگی، در بزنگاههای ترسناک و سرنوشت ساز، خودباوری میهنی خویش را باز خواهند یافت .
یادآوری : « زمان»، واژهای پارسی است که در تازی نیز کاربرد بسیار یافته است. نظر، واژه ای پارسی است که ایرانیان به نادرست، نکات را از آن ساختهاند. نظر، تازی شده ی « نگر » پارسی است و بهتر است بجای نظر، نگر نوشته شود .
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 76، تیر و امرداد 1392، صفحه 31 تا 33
دکتر مهیار دیباور
بن مایهها :
ربع رشیدی، ویکی پدیا، دانشنامه ی آزاد
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، مرد اندیشه و سیاست
خلاصه ای بر تاریخچهی ربع رشید
دارالشفا ( دانشکده ی پزشکی )
ایران بوم
- ۹۲/۰۵/۱۰