شیخ نجم الدین مسعود
جایگاه شیخ نجم الدین مسعود رشتی (گیلانی ) در دستگاه صفوی
درباره شناخت جایگاه و نقش امیر نجم الدین مسعود رشتی می توان به اغلب متون عصر صفوی رجوع کرد ، زیرا این شخصیت در تکوین و تثبیت حکومت شاه اسماعیل اول نقش مهمی داشت .
((وقایع سنه اربع و تسعمائه ، شرح ترقی نمودن امیر نجم الدین مسعود رشتی و رسیدن او به مراتب ارجمند و مناصب عالی بر ضمیر منیر صرافان معیار سخن و جوهرشناسان نو و کهن پوشیده و مخفی نماند.))(مجهول المولف جهانگشای خاقان ، 1364 : 268 )
در حبیب السیر در مورد این شخصیت و چگونگی پیشرفتش در زمان شاه اسماعیل اول آمده است : ((امیر نجم الدین مسعود در اوایل حال در سلک اشرف و اعیان رشت که داخل مملکت جیلانست منتظم بود و به واسطه کمال مهارت در صناعت صیاغت از امثال و اقران ممتاز و مستثنی می نمود و در آن ایام که آن گوهر کان الطاف الهی یعنی حضرت شاهی دین پناهی در ولایت لاهیجان به سر می برد امیر نجم الدین مسعود بنا بر ارادتی که نسبت به دودمان پیغمبری سیما منتصبان خاندان حیدری ثابت داشت نادیده نقش محبت آن قره العین ولایت را به قلم اخلاص بر خاتم دل نگاشت ... بعد از آن که موکب همایون پادشاه ربع مسکون از آن مملکت به خطه اردبیل مراجعت وصیت ظهور دولت و اقبال ابدی الاتصال در اطراف عالم سمت شیوع پذیرفت کوسه عباس که سپهسالار حاکم رشت امیر اسحق بود و در مذهب تسنن غلو می نمود ، دانست که امیر نجم الدین مسعود به ملت علیه امامیه عمل می نماید و نسبت به آن قدوه اولاد خیرالریه در طریق اخلاق و نیازمندی سلوک می فرماید بنا بر آن امیر اسحق را بر قتل آن جناب اغوا کرد و امیر نجم الدین از این معنی خبر یافته به پای فرار روی به درگاه پادشاه جم اقتدار آورد و در آن ایام که اردوی ظفر انجام متوجه شروان بود به موکب همایون پیوسته در سلک سایر خدام پایه سریر اعلی انتظام یافت...و چون آن جناب به صفت فراست و کاردانی و سمت کیاست و فضائل نفسانی اتصال داشت و به حلاوت گفتار و محاسن کرداد از امثال و اقران ممتاز بود همواره تخم جود و احسان در زمین طوایف انسان می کاشت به اندک زمانی اعتبار و اختیار بسیار پیدا کرد و در خلال احوال مذکور به منصب وکالت نفس نفیس همایون سرافراز گشته من حیث الاستقلال روی بتمشیت مهمات ملک و مال آورد پایه قدر و منزلتش از تمامی امراء عظام و مقربان بارگاه فلک احتشام درگذشت و درگاه خلایق ملازمش بیمن تربیت پادشاه وافر عنایت آرامگاه اشراف و اعیان عراق و فارس و آذربایجان گشت... )) (خواند میر ، 1362 ، ج 3 ، جزء 4 : 490 - 491)
در تاریخ ایلچی آمده است (( حضرت شاه دین پناه بعد از جلوس همایون ، پرتو التفات به حال جنود ظفر ورود افکنده هر طایفه را علی مراتبهم به مناصب ارجمند سرافراز و ممتاز گردانید . منصب وکالت به شیخ نجم گیلانی مفوض گشت .)) (حسینی ، 1379 : 17) .
اما شیرازی اضافه بر منصب وکالت شیخ می نویسد :((... و بر ضمن احکام ، مهر بر بالای مهر امرا زده مدار بر حساب نهاد ...)) (شیرازی ، 1369 : 46) .
در تاریخ خانی و خلاصه التواریخ - تاریخ الفی و ... از منصب دیگری نیز نام برده می شود که به شیخ نجم گیلانی داده شده است .
((و هم در این سال {914 ه . ق} خاقان سکندرشان منصب امیر الامرایی به شیخ نجم زرگر عنایت فرمودند و مهر او را در دیوان اعلی بر بالای مهر جمیع امرا زدند.)) (قمی ، 1359 : 96) .
(( حضرت شاه عدل گستر چون از ضبط و نسق عراق عرب فارغ گشت ، عنان یکران با به جانب شوشتر معطوف گردانید و چند روز در آن خطه نوقف فرمود . بعد از آن راه کوه کیلویه به طرف شیراز رفت و در این یورش ، منصب امیر الامرایی و رتق و فتق جمیع مهمات ممالک محروسه بر شیخ نجم گیلانی مقرر شد و مهر او را در دیوان بر بالای جمیع امرا زدند .)) (حسینی ، 1379 : 37) .
لاهجی در تاریخ خانی وقایعی را در سال 911 ه . ق ثبت می کند که اشاره به امیر الامرایی شیخ نجم دارد (لاهجی ، 1352 : 258).
با برسی متون عصر صفوی مشخص می شود که شیخ نجم گیلانی نه تنها دارای منصب وکالت است ، بلکه مقام ارشد نظامی یعنی امیرالامرایی (فرمانده کل سپاه) را داراست .همچنین وزیر دارالمرز (گیلانات) نیز می باشد .
((امر عالی پادشاهی به شیخ نجم کبرای گیلانی که برداشته و بزرگ گردانیده و مهمات دارالمرز به کف اختیار ایشان مفوض و مربوط بود...)) (لاهجی ، 1352 : 198) .
شاه اسماعیل اول با مشورت شیخ نجم الدین گیلانی ، پاره ای از عزل و نصب ها و حتی حکم به قتل افراد را نیز انجام می داد ، مانند ((قاضی محمد کاشی {در سال 909 ه و ق} در منصب صدارت شریک مولانا شمس الدین گیلانی شد و مهمات او روز به روز در ترقی بود تا امارت با صدارت را جمع کرد)) (حسینی ، 1379 : 24).
قاضی محمد کاشی نه تنها صدارت و امارت را داشت ، بلکه حکومت یزد و کاشان و بعضی از اوقات حکومت شیراز نیز به او تعلق داشت (شیرازی ، 1369 : 48) . اما به دستور شاه اسماعیل اول به قتل رسید و علت قتل او را مورخین عصر صفوی با اندک تفاوتی چنین نوشته اند : ((چون قبایح اعمال و سفک دماء و انواع فسوق و افعال او ظاهر گشت به اغوای امیر نجم وکیل در شهر صفر مذکور به فرمان خاقان صاحب قران به قتل رسید ...)) (قمی ، 1359 : 98).
در جهانگشای خاقان و تاریخ الفی علت قتل قاضی محمد کاشی را به گونه ای نوشته اند که در حبیب السیر آمده است : ((قاضی محمد کاشانی که به عالی منصب صدارت معزز بود و از غایت تقرب و نیابت در اکثر مهمات سرکار سلطنت دخل می فرمود ... در غیبت آن جناب (= امیر نجم ) روزی که پادشاه گیتی فروز در بزم نشاط و کامرانی نشسته بود ... معروض داشت که امیر نجم الدین مبلغ بیست هزار تومان از اموال شاهی تصرف دارد . اگر او را به بنده سپارند به اندک زمانی آن مال بسیار را به خزانه عامره می رسانم . پادشاه به آن سخن التفات نکرد و هم در آن ایام کیفیت حال را به امیر نجم الدین در میان نهاده قاضی محمد را بدو سپرد و امیر نجم الدین او را مصادره و مواخذه نمود . در آن اثنا آن مقدار قبایح افعال و فضایح اعمال از وی ظاهر گشت که حکم همایون به سیاستش صادر شد و کار از شفاعت امرا و ارکان دولت در گذشت.)) (خواند میر ، 1362 ، ج 3 ، جزء 4 : 499 – 500 )
در تکمله الاخبار علت قتل قاضی محمدکاشانی را ((بنابر عداوت نجم الدین گیلانی به قتل رسید)) (شیرازی ، 1369 : 48) اما روملو و حسینی فرمان قتل را از طرف شاه اسماعیل می داند و اشاره ای به دخالت امیر نجم نمی کند .
((قاضی محمد کاشی که در دیوان عالی منصب صدارت را با امارت جمع کرده و خون های ناحق ریخته و به انواع فسوق اقدام نموده بود و حکومت یزد و کاشان و خیلی از محال عراق بدو مرجوع بود ، در این اوقات حکومت شیراز نیز بدو تعلق گرفته بود ، به فرمان خاقان اسکندر شان {او را به قتل آوردند}.)) (روملو ، 1349 : 146)
در کتاب تاریخ ایلچی نظام شاه واقعه ای را مطرح می کند که نقش و قدرت شیخ نجم الدین گیلانی بی ربط نیست.
((میر سید شریف که از فرزند زاده های استاد المحققین صاحب التصانیف الفایقه ، سید شریف علامه بود ، با طبقه صواعد که مردم ذی شان پادشاه نشان بودند سوء مزاجی داشت ، در آن ایام به وساطت شیخ نجم گیلانی کلمه ای چند فتنه انگیز در باب صواعد و نسب ایشان که به سعد وقاص منتهی می شود به ذروه عرض اعلی رسانیدند . فرمان قضا جریان به گرفتن آن جماعت صادر شد . به موجب فرمان پادشاه بی همال ایشان را گرفته در سلاسل و اغلال کشیدند و آنچه در سر کار ایشان بود از ظاهر و نهان بگرفتند و آخر خواجه نظام الدین احمد را به برادر دیگر به قتل آوردند و یک برادر دیگر که خواجگی نام داشت فرار نمود و به جانب کرمان رفت.))(حسینی ، 1379 : 22 - 23)
همچنین در منابع تاریخی دیگر عصر صفوی آمده است :(( امیر یار احمد اصفهانی در این ایام به سعی امیر نجم گیلانی منصب وزارت یافت . )) (تتوی {و}قزوینی ، 1379 : 336)
((امیر یار احمد خوازمی اصفهانی وزیر ملا شمس اصفهانی در شیراز بود با نظر و کوشش امیر نجم الدین مسعود به منصب عالی استیفای دیوان رسید))(مجهول المولف جهانگشای خاقان ، 1364 : 302)
((در این سال حسب الصلاح میر نجم گیلانی ، امیر یار احمد خورانی {خوزانی } اصفهانی وزیر ، ملا شمس اصفهانی مستوفی دیوان اعلی شدند )) . (قمی ، 1359 : 94)
هنگامی که امیر نجم الدین گیلانی در سال 915 ه . ق در تبریز در گذشت شاه اسماعیل منصب او را به امیر احمد خوزانی داد زیرا می دانست امیر نجم الدین به او علاقه مند است .
((چون نجم فرزند رشید نداشت ، شاه ، رئیس یار احمد خوزانی را رشید می دانست جای او را که وکالت شاه بود و مهر شاه در گردن نجم بود ، مرشد کامل رئیس را به وکالت نفس همایون سربلند نمود . گفت : من می خواهم نام نجم همیشه در زبان من باشد . ترا نجم ثانی بگویند . آن بود که رئیس یار احمد خوزانی نجم ثانی شد ، اما در قهر صد برابر نجم بود.)) (مجهول المولف عالم آرای صفوی ، 1363 : 305)
در پاره ای از متون عهد صفوی از عزل و نصب افرادی مانند : عزل ابدال بیک دده از حکومت قزوین ، ساوجبلاغ ، ری و خوار و عزل حسین بیک الله از منصب میر دیوانی و دادن این منصب به محمد بیک استاجلو (سفرچی میرنجم گیلانی)... که شاه اسماعیل اول با مشورت شیخ نجم الدین گیلانی انجام داده است . و موارد بسیاری دیگر...
1 – شاه اسماعیل اول ، مقام جدیدی به نام وکیل نفس نفیس همایون ایجاد کرد . صاحب این مقام به عنوان نایب شاه عمل می کرد و نماینده او هم در امور معنوی به عنوان مرشد کامل و طریقت صفویه و هم در امور دنیوی به عنوان پادشاه محسوب می شد (سیوری ، 1374 : 31)
فرشته عبداللهی دانشجوی کارشناسی ارشد ایران شناسی (ره آورد گیل شماره 14 ، بهار و تابستان 1389)
برگرفته از
گیل یار
- ۹۲/۰۵/۱۵