هنر مینیاتور
واژه ى مینیاتور که مخفف شده ى کلمه ى فرانسوى مینى موم ناتورال و به معنى طبیعت کوچک و ظریف است و در نیمه ى اوال قرن اخیر و حدودا از دوره ى قاجاریه وارد زبان فارسى شده , اصولا به هر نوع پدیده هنرى ظریف (به هر شیوه یى که ساخته شده باشد) اطلاق مى شود و در ایران براى شناسایى نوعى نقشهایى که داراى سابقه و قدمتى بسیار طولانى است به کار مى رود.
این هنر که به اعتقاد اکثر محققان در ایران تولد یافته , بعد به چین راه برده و از دوره ى مغولها به صورتى تقریبا تکمیل تربه ایران برگشته و هنرمندان ایرانى تلاش بى شائبه یى را صرف تکمیل و توسعه ى آن کرده اند از جمله هنرهائى است که قابلیت به تصویر در آوردن تمامى طبیعت را در قالبى کوچک دارد. اما نباید چنین پنداشت چون مقیاس تصاویر در مینیاتور سازى بسیار کوچک است , بنابراین تنها بخش کوچکى از طبیعت را میتوان در این تابلوها تصویر نمود , یا چون الهام بخش مینیاتوریست طبیعت است , وى ناچار میباشد فقط مناظرى از طبیعت را ترسیم کند.
بلکه کوشش در ایجاد و القاى هر چه بیشتر زیبایى و تفهیم آن صفت ویژه یى ست که مینیاتور سازى را از سایر انواع نگارگرى ایران جدا مى کند و مینیاتوریست هنرمندى است که آنچه را خود مى اندیشد یا مى پندارد که بیننده علاقمند به دیدن آن است تجسم مى بخشد و به هیچوجه تابع مقررات و قوانین حاکم بر فضاى نقاشى نیست.
مینیاتورهاى امروز ایران , همان نقاشى کلاسیک اروپا (سبک امیرسیونیسم و به دنبال آن شیوه هاى مدرن نقاشى اروپائى) است و هرچند گروهى نوشته اند که به هنگام ظهور اسلام , ایرانیان در هنر نقاشى داراى سنتى کهن بوده اند. اما هیچ سند معتبرى که این ادعا را ثابت کند در دست نیست و اصولا این گونه اظهارنظر کردن بیشتر منطبق بر واقعیت است که مکاتب مینیاتورهاى ایرانى , از قرون بعد از اسلام آغاز شده و در قرون اولیه ى بعد از ظهور اسلام , هنر ایران با ابتکاراتى در خطوط عربى تداوم یافته و بهترین نسخه هاى قرآن کریم را هنرمندان مبتکر ایرانى نوشته اند و به تزئین و تذهیب مصحف شریف پرداخته و طلاکارى حواشى و سرلوحه ى قرآن و طرحهاى اسلیمى و ختایى و گردش هاى ترکیب بندى آنها را به شیوه ى مخصوصى که امروزه آنرا استیلیزه مى نامیم ابداع کردند و در ادامه ى این ابداع و ابتکار , نقاشى براساس متن کتب و نوشته ها نیز رواج یافت که مینیاتورهاى مکتب بغداد سر آغاز آن است. مکتب بغداد , از آن جهت که نوعى نقاشى بدوى است تا حدودى نشان از فقدان مهارت و قدرت هنرى سازندگانش دارد و بیشتر در بردارنده ى قصه ها و روایات مذهبى است. هنرمندان مکتب بغداد , اکثر ایرانى بوده اند و معمولا نیز به سفارش و دستور روساى قبایل عرب کتب خطى را با ذوق خود تزئین میکردند و روش کار آنها به اکثر نقاط دور و نزدیک ایران راه یافته بود و تا دوران سلجوقیان که نقاشى ایران ترقى محسوسى کرد ادامه یافت.
بعد از حمله ى چنگیز به ایران و از رونق افتادن بغداد کهمرکز تجمع هنرمندان بود و از آنجا که نخستین فرمانروایان مغول در شمال غربى ایران و در تبریز و مراغه مستقر شدند, خواه ناخواه هنرمندان در آن منطقه گرد آمدند و به دلیل علاقه و تمایل مغولان به هنر چینى , جذب ذوق آزمایى در این زمینه شدند. ناگفته نباید گذاشت که نقاشى به شیه ى چینیها , با هجوم مغولان به ایران نیامد , بلکه نقاشى ایران سالها قبل از تهاجم چنگیر با اسلوب و روش هاى هنر چین در شراسر خاورمیانه شهرت و اعتبار داشت و در شاهنامه ى فردوسى نیز به این مطلب اشاره شده و احتمال میرود که ترکان سلجوقى مروج این شیوه در ایران بوده باشند. منتهى ایرانیان شیوه ى نقاشى چینى را با دید خاص هنرى خود تلفیق کردند و کاشى هایى که امروزه نمونه هایى از آن در دست است نشان مى دهد که سالها پیش از حمله ى مغول به ایران , همان سبک و شیوه و رنگ آمیزى و طراحى که بعدها به صورت نقاشى کتب مورد استفاده قرار گرفت , در ایران اعمال شده و اگر دست حوادث کتاب خانه هاى بزرگ ایران را معدوم نکرده بود امروز به راحتى مى توانستیم نسخى را که متعلق به دوران پیش از مغول بوده و همان ویژگى مینیاتورهاى مکتب هرات یا مراغه و مکاتب دیگر بعد از مغول را داشته ببینیم.
در ابتداى حمله مغولان به ایران , هنر نقاشى به واسطه ى قتل عام هنرمندان رونق خود را از دست داد. ولى بعد از چند سال سران مغول به فکر ترویج هنر افتادند و براى عملى ساختن این منظور عده یى نقاشى چینى را از راه مغولستان به ایران آوردند و کوشیدند تا نقاشى چینى را در ایران رایج سازند و هنرمندان ایرانى , اگرچه تحت تاثیر این مساله قرار گرفتند , اما برخلاف نقاشان چینى هرگز طبیعت را به عنوان نهایتى از احساسات و عواطف و به گونه یى مجرد و انتزاعى مورد توجه قرار ندادند و بیشتر به اسنان و تفکراتى در حالات انسانى پرداختند و به همین جهت است که کمتر مینیاتور ایرانى را بى صورت و هیات انسانى میتوان یافت. هرگز پیوندهاى خود را با شعر , فرهنگ و شیوه هاى تفکر بومى نبریده و افسانه ها , اساطیر , قهرمانان ملى , سنن وشیوه هاى زندگى ایرانى همواره نمودى آشکار در آثار آنان داشته و این وابستگى به زندگى و اعتقادات ملى تا جایى قوى است که به مینیاتور ایرانى , علیرغم پیوندها و نقاط مشترک فراوانش با سایر مکاتب آسیایى (ازجمله شیوه هاى نقاشى هندى , چینى و ژاپنى) وجه ى خاصى مى دهد و باعث تمایزش از هنر سایر ملتها و ممالک مى شود و این وضعیت تا دوران ایلخانیان و تیموریان ادامه داشت و به قدرى مورد توجه بود که یکى از شاهزادگان تیمورى به نام بایسنغر میرزا که خطاطط هنرمند بود , سرپرستى امور هنرى را در شهرت هرات به عهده گرفت.
در آن زمان , شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شده بود و معروف است که فقط در یک آموزشکده ى نقاشى , شصت استاد به تعلیم هنر جویان و انحام سفارشات محوله اشتغال داشتند. معروفترین استادکاران مکتب هرات کمال الدین بهزاد است که کتاب مصور و معروفى به نام ظفر نامهى تیمورى دارد و به جرات مى توان آثار وى را از لحاظ حالت چهره ها , حرکت قلم , انتخاب موضوع و نمایش دادن وقایع سرآمد تمام مینیاتورهایى دانست که قبل یا بعد از او در ایران ساخته شده است.
رویهمرفته آثار مینیاتور ایران در مکتب هرات , به علت سابقه ى ممتد و آزادى عمل قابل توجهى که بعد از مکتب بغداد براى هنرمندان به وجود آمد , تا حدى پیشرفت نمود که آثار دوره هنر نقاشى و مینیاتور سازى ایران , بعد از دوره ى هرات , با همان شرایط تکمیل یافته ى خود به عصر صفویان منتقل شد و بعد از آنکه تبریز به عنوان پایتخت انتخاب گردید , استاد کمال الدین بهزاد به آنجا دعوت و عهده دار سمت ریاست کتابخانه ى سلطنتى شد و همراه با استاد کاران بزرگ این دوره نظیر , آقا میرک , سلطان محمد , حسین یاکوب وعده یى دیگر کوشید تا این هنر را تعالى و تکامل بخشد.
سبک و مکتب نقاشى دوره صفویه را در یک تقسیم بندى کلى مى توان در دو بخش کاملا جدا از هم مورد بررسى قرار دارد.
اول مکتب تبریز که تا وقتى پایتخت به قزوین منتقل شد به همان شیوه یى که ذکر آن گذشت تداوم داشت. مینیاتورهاى این دوره , همه در یک نوع و از لحاظ ظرافت کارى و حرکت قلم و طرح و رنگ دنباله ى مکتب هرات است و فقط مختصرى با آن تفاوت دارد.
دوم مکتب اصفهان که بعد از انتقال پایتخت به اصفهان شکل گرفت و طى آن سبک و شیوه ى کار دچار دگرگونى هایى کاملا چشمگیر شد که نمونه ى بارز و مشخص آن نقوش تزئینى مساجد اصفهان , کاخ چهل ستون و عمارت عالى قاپو است
معروفترین نقاش این دوره , رضا عباسى است که در زمان شاه عباس دوم صفوى در اصفها میزیست. شاه عباس چون نقش بود وهم اینک نیز نمونه هایى از آثار هنرى او در موزه ى گلستان موجود است توجه خاصى به گسترش هنر نقاشى داشت و به دلیل و تشویقى که از هنرمندان به عمل مى آورد مینیاتورسازى در دوره ى او از جهت توسعه و قدرت , مهارت و سرعت کار نقاشان ترقى فوق العاده یى کرد و هنرمندان توانستند در حدى وسیعتر از مکتبهاى هرات , تبریز و قزوین , باهنر چینى و تاثیر پذیرى از آن فاصله بگیرند و اصالت ایرانى به آثارشان بدهند و با ساده کردن نقوش و سرعت عمل بیشتر , نقاشى را از روى صفحه ى کاغذ به صورتى دیوارى در آورند. اما ذکر این نکته نیز ضرورى است که آثار این دوره به هیچ وجه قابل مقایسه با مکتب هرات نیست و از نظر ظرافت ضعیفتر از مکتب هرات است و فقط در آن نقوش تزئینى و گردش هاى اسلیمى و ختایى و انواع ساقه ها و گلبرگهاى بسیار متنوع شده و اشکال آن که قبلا از چند نوع گل و برگ و اسلیمى ریز تجاوز نمیکرد, به بیش از پنجاه نوع اسلیمى و گل ابتکارى بالغ گردیده است.
موضوعى که از اواخر دوره ى صفویه و بعد از آن در سبک نقاشى ایران خودنمایى کرد نفوذ سایه روشن است که البته از روش نقاشى اروپائى اقتباس شده و در دوره ى زندیه ادامه یافته و باعث به وجود آمدن سبک شیراز شده است. سبک و شیوه ى آثار هنرى دوره ى زندیه به استثناى نقوش شاخه ها و گل و برگ که اختصاص به آن دوره دارد , در قسمت صورت سازى و سایه روشن ها و طراحى تصاویر و مناظر تفاوت چندانى با شیوههاى دیگر رایج در ایران ندارد. البته از اواخر دوره ى صفویه نقاشى هایى در دست است که نشان مى دهد شیوه ى نقاشى به طریق ى سایه روشن دارد در اواخر این دوره شروع به خودنمایى کرده است.
مکتب نقاشى قاجار که از زمان فتحعلى شاه قاجار رونق و رواج یافته تا حدودى متاثر از سبک شیراز و داراى یرسیکتیو است و به طور مساوى از نقاشى هاى ایرانى و اروپایى مایه گرفته است و در اواخر دوره , به تدریج نفوذ سبک اروپایى در نقاشى ایران به قدرى زیاد شده که هنرمندان با استفاده از گراورهاى رنگى و کییه ى آثار نقاشى اساتید دوره ى , رنسانس به کلى اصالت ایرانى خود را ازدست داده و تابع سبک و سیاق نقاشى کلاسیک اروپا شده اند و این نفوذ هنر غرب در هنر ایران تا جایى بود که صنیع الملک نیز نتوانست از آن بر حذر بماند. به طور مثال تصاویرى که این استاد از رجال و بزرگان زمان خود با آبرنگ ترسیم کرده
آثار معروف , محمودخان ملک الشعراى صبا نیز مربوط به همین زمان است این استاد پیشرفت هنر اروپا را در نظر داشته و تابلوى معروف کاتب او نشان میدهد که بیشتر آثارش سفارشى بوده است در حالیکه تابلوى مطالعه ى او برخلاف شرایط محیط به میل خودش ترسیم شده و احتمالا مورد استقبال مردم نیز قرار نگرفته. کمال الملک نیز هنگامى که جهت مطالعه به ایتالیا و فرانسه سفر کرده بود , به دلیل اینکه نمیخواست پذیراى سبک نقاشى امیرسیونیسم باشد به کییه بردارى از آثار استاد کاران عصر رنسانس پرداخت و به همین جهت در بازگشت به ایران و عصر رنسانس پرداخت و به این ترتیب , بعد از گذشت چند سال , شیوه هاى نقاشان عصر قاجاریه از بین رفت و بقایاى هنرمندان آزاد به کییه بردارى , گراور و استفاده از باسمه هاى چاپ شده اروپا پرداختند و با تهیه ى آثارى از شاهنامه ى فردوسى و شمایل هاى مذهبى به کار خود ادامه دادند.
بعد از سقوط قاجاریه , نقاشى ایران دو شکل کاملا جدا از هم پیدا کرد و هنرمندان در دو دسته ى مستقل به ادامه ى کار هنرى خود پرداختند:
گروه اول شاگردان کمال الملک بودند.
نظیر: حسنعلى وزیرى , ابوالحسن صدیقى محمد على حیدریان , حسن شیخ و ... که همگى به شیوه ى خود استاد و اقتباس از طبیعت کار میکردند. و دسته ى دوم را افرادى نظیر : محمد ابراهیم نقاش باشى , آقا امامى , هادى تجویدى , على درودى , حسین بهزاد , حاج مصور الملکى , محمد على تذهیب , میرزا احمد نقاش , محمد مدبر و ... تشکیل مى دادند که با استفاده از تکنیکهاى مختلف و به وسیله ى استفاده از رنگ روغن یا آبرنگ , مینیاتورهاى ریز یا تابلوهاى بزرگ نقاشى میکردند و موضوعات تابلوهاى آنان را نیز بیشتر مسایل و موضوعات ملى تشکیل میداد.
در همین سالها , علاوه بر مدرسه ى صنایع مستطرفه ى سابق , هنرستان هنرهاى ملى نیز تاسیس شد وعده یى از هنرمندان قدیمى به تهران آمدند و موسسه ى صنایع قدیمه را تاسیس کردند.
این سازمان هنرى , بعد از چند سال که زیر وزارت ییشه و هنر سابق اداره مى شد به نامهاى هنرستان عالى هنرهاى باستانى و هنرستان عالى هنرهاى نوین به کار خود ادامه داد تا اینکه در سال 1339 کلیه ى موسسات هنرى که زیر نظر ادارات مختلف به کار اشتغال داشتند در سازمان واحدى متشکل شدند و به این ترتیب اداره ى کل هنرهاى زیبا کشور تاسیس شد و چند سال بعد به صورت وزارت فرهنگ و هنر (سابق) درآمد. از میان استادان حاضر , افرادى نظیر : على کریمى , محمود فرشچیان , محمد تجویدى على مطیع , محمد على زاویه , نصرت اله یوسفى , عبدالله باقرى و ... که اکثرا نیز جزو آموزش دیدگان مدرسه ى صنایع قدیمه هستند و نزد کمال الملک , هادى تجویدى , احمد امامى یا على درودى آموزش دیده اند , هنوز تلاشى صمیمانه در جهت حفظ و نگهداشت این هنر ارزنده دارند و هر یک شاگردان متعددى تربیت کرده اند که در حد خود در حکم حیثیتى والا براى مینیاتور سازى ایران هستند و در پایان لازم به تذکر است که هم اینک نبض مینیاتور سازى ایران در اصفهان میتپد و هنرمندان برجسته اى این رشته مهارت و کارآیى خود را رابطه با ارزش هاى منبعث از انقلاب اسلامى صرف تجسم بخشیدن به نمادهایى روشن و صریح از اسلام , انقلاب , زندگى , مردم , سنتهاى سالم و ادبیات انسانى این مرز و بوم مى کنند و ظرافت , وسعت طرح , گوناگونى نقش و تنوع رنگى که در کارهاى آنان به چشم مى خورد بیشتر از آنجا ناشى مى شود که هر کدامشان به سهم خود , پیوسته در فکر اعتلاى هنر ارزشمندشان هستند.
زیربناى مینیاتور طراحى است و قدرت قلم طراح در انتقال مفاهیم ذهنى بر روى کاغذ میتواند نقش موثرى در بافت انرژى و ارزش هاى آن داشته باشد.
طرحهیاى مینیاتور ایران , با بهره گرفتن از واقعیات و به مدد اندیشه ى هنرمندان , پیوسته در جهت تکامل گسترش یافته و غناى این هنر بیشتر از هر چیز حاصل جستجو و تلاش هنرمندان در زمینه ى دستیابى به فضاى تازه تر است. سیاه قلم یکى از انواع مینیاتور است. ویژگى این نوع مینیاتور , در مقایسه با دیگر انواع نگاره ها که تنوع بیشترى دارند , در گونهى دیگرى از مینیاتورهاى ساده که به سیاه قلم رنگى موسوم است , قسمتهایى از طرح با رنگ هاى متنوع آراسته مى شود. رنگ هاى روحى که معمولا نقوش ظریف و نازک کارى هاى مینیاتور با آن ساخته و پرداخته میشود بازگو کننده ى احساسات رقیق و انسانى هنرمند بوده و از آن بیشتر براى تجسم بخشیدن به حالات درونى و بیان احساس هایى که ریشه در پاکى سرشت انسان دارد استفاده میشود. گونه ى دیگر رنگ هایى که در ساخت مینیاتور مورد استفاده قرار میگیرد رنگ هاى جسمى است. این نوع رنگ که از غلظت و ثبات بیشترى برخوردار است براى ساخت تابلوهاى پرکار مصرف مى شود و بازگو کننده ى آن دسته از خصوصیات و حالاتى است که در تضاد با احساسات لطیف و انسانى مى باشد. نقوش تمیثلى پرندگان و حیوانات گوناگون به همراه طرحهاى شاخخ و گل و برگ و خطوط اسلیمى و ختایى , بخش مهمى از مینیاتور را تشکیل مى دهد که تذهیب تشعیر نام دارد و معمولا اطراف و کناره ى نگاره ها با آن تزئین مى شود. در بسیارى موارد تشعیر و تذهیب مراحل نهایى ساخت یک اثر مینیاتور است و انجام آن کار تهیه ى نگاره نیز به پایان میرسد. |
- ۹۲/۰۵/۲۱
جالب بوود. مرررسی از سایت خیلی خوبتوون