ارتش ساسانی
ارتش ساسانی بر طبق گروه بندی سربازان
این افراد سوار نظام ویژه بودند. یعنی بهترین هنگ سواره نظام ایران . طبری با ابراز شگفتی از هیبت و قدرت این یکان ارتش ایران سخن می گوید . سلاح و لباس این سربازان چنین ذکر شده :
زره – صفحه ی پوشش سینه-کلاه خود – پوشش مخصوص ساق پا و دست – زره ی مخصوص اسب – نیزه – گرز – شمشیر – تبرزین – یک ترکش با سی تیر- دو کمان و دو عدد زه یدکی .
قطعا این سواره نظام یکان کار آمدی بوده و تقریبا از همه نوع سلاحی بهره میبرده . بر عکس پارتیان که از زره های پولکدار استفاده میکردند ساسانیان از زره های زنجیری استفاده میکردند.
سواره نظام سبک اسلحه :
این نوع سواران زره ای مخصوص و البته سبک بر تن – پوشش ساق پا و دست. شمشیر بلند . دو کمان و 1 ترکش با تعداد زیادی تیر و دو عدد زه یدکی .
کمانداران:
این سربازان پیاده و زره ای سبک بر تن داشتند . یک کمان و ترکشی بزرگ با تعداد زیادی تیر در دست. اینان در هنگام دفاع در میان حصار یا دیوار ها کارایی بسیار والایی داشتند . کلاه خود و پوشش ساق دست و پا نیز از جمله حفاظ های این یکان بود.
آزادگان:
این سربازان از جمله سربازان نخبه ای بودند که ساسانیان ایجاد کردند. اینان از زره های سنگین استفاده نمی کردند و برای حفظ جان خود و جنگیدند از مغز و مهارت بی نظیر خود بهره میبردند. اینان در هر جنگی شرکت داده نمی شدند ولی به خوبی هویدا بود که این سربازان به تنهایی هر کدام 4 نفر را به مبارازه میطلبید پیروز میشد. (اشاره به لکشر وهرز دیلیم. به گفته ی کلاوس شیپمان سپاهیان وهرز از آزادگان و سواران سنگین اسلحه تشکیل میشد ). اینان عملیات های چیریکی و هم چنین مقاومت های شدید را نیز به عهده میگرفتند.
گارد جاویدان :
این افراد نخبه ترین افراد در سپاه ایران بودند. اینان اغلب مسئولیت حفظ جان شاه را داشتند. اما در صورت لزوم وارد عرصه ی نبرد نیز میشدند. اینان از همه نوع سلاحی استفاده مینمودند و میشود گفت به سختی شکست می خوردند . آنان هرگز به احدی تسلیم نمی شدند و قانون هنگ جاویدان نبرد تا سر حد مرگ بود . آنان اسارت را برای خود توهینی وحشتناک تصور می کردند و هرگز قانونشان به ایشان اجازه ی به اسارت افتادن را نمی داد. یعنی اگر کسی با این هنگ رو به رو میشد یا باید می کشت . یا می مرد یا اینکه او تسلیم جاویدانان میشد. اینان هم پیاده بودند هم سواره .
تعمیر کاران و مهندسین :
اینان ادوات محاصره از قبیل (دژکوب – فلاخن – برجهای محاصره – منجنیق – نردبان های بلند. تیر کمان های عظیم و ...) را می ساختند و در صورت لزوم ادوات به غنیمت گرفته شده را ترمیم و تامیر می نمودند.
کادر درمانی :
جنگ فقط کشته نمیداد. اغلب کسانی که مجروه میشدند توسط این افراد درمان و مراقبت میشدند. این افراد تخصص خاصی داشته و همگان بر علم طب آگاهی داشتند.
سازمان جاسوسی و اطلاعات رسانی:
این تشکیلات نیز به ارتش مربوط میشد. این سازمان افراد تکرو نیرومندی را آموزش میداد که برای عملیات های انفرادی استفاده میشدند. آنان پیش از حمله به شهر مورد نظرابتدا به آن نفوذ می نمودند و گزارشاتی از قبیل تعداد نفرات موجود در پادگان شهر – راههای متصل به ستاد فرماندهی و از این قبیل به دست فرمانده ی لشکر ایران میدادند.این افراد یاد میگرفتند که چگونه تا چند روز بدون آب و غذا زندگی کنند . طی کردن مسافت های طولانی از جمله آموزشهای آنان بود. آنان فقط اط یک شمشیر کوتاه شبیه دشنه و خنجری کوچک استفاده مینمودند.
گارد محافظ شهری:
این بخش در مورد سازماندهی نیروهای ساسانی میباشد.
سیستم بکار گیری سربازان
ساسانیان سربازان خود را همانند هخامنشیان به صورت ده دهی به کار میگرفتند. یعنی اینکه از صد سرباز یک گروهان تشکیل میشد. این گروهان را یک افسر هدایت می کرد. ده گروهان را یک هنگ مینامیدند. یعنی هر ده گروهان(صد نفر) میشد یک هنگ و این هنگ را نیز یکی از افسران عالی رتبه ی ارتش هدایت میکرد. پس هر هنگ متشکل از ده گروهان و هزار سرباز بود. حالا با فراهم آوردن ده هنگ یک لشکر منظم تشکیل میشد که این لشکر را نیز سران لشکری هدایت می کردند.
ایرانیان برای نظم دادن به ارتش از طبل استفاده میکردند و با نواختن آهنگ طبل سربازان را با یکدیگر هماهنگ مینمودند.
در جنگ نزدیک سیدون بین ایرانیان و بیزانسی ها ایرانی ها یک هنگ را در قلب سپاه و سواره نظام سنگین اسلحه را در کنار آنها به حرکت در آوردند.
هر افسر ایرانی برای نشان دادن افسری خود چوبی کوتا نزدیک به 20 سانتی متر را در دست داشت که آرم شاهنشاهی ساسانیان در نوک آن شقش زده شده بود. او یک شنل آبی رنگ و بلند بر دوش داشت و در نوک کلاه خود پری بلند که این نیز نشان افسری اش بود داشت.
سرشماری در لشکر ساسانیان:
با نبود امکانات پیشرفته در آن زمان ساسانیان کار بسیار جالب و تحسین آمیزی برای سرشماری سربازان خود می نمودند:
پیش از خروج یک سپاه افراد جلوی شاهنشاه یا فرمانده ی سپاه سان (رژه) میرفتند و در پایان رژه هر سرباز تیری در سبد می انداخت .پس از پایان رژه سبد بسته و مهر میشد. پس از پایان جنگ هنگام ورود به شهر هر سرباز تیری را از درون سبد بر میداشت. باقی مانده ی تیرهای نشان دهنده ی تعدا کشته ها و اسیران میشود.
حال آنکه بیزانسی ها برای سرشماری از چنین روشی بهره نمیبردند اما در سال 539 میلادی به تقلید از ایرانیان آنان نیز چنین کردند.ان ساده یکان ارتش بودند که امروزه آنان را پلیس مینامند. هر دسته پلیس از 10 نفر تشکیل میشد که هر ده نفر به همراه یک سردار در سطح شهر قدم می زدند و نظم و امنیت را میان مردم برقرار میکردند. هرکسی شکایتی یا مشکلی داشت فورا به این ستاد رجوع میکرد و درخواست کمک میکرد.
سیستم ارتش ساسانیان:
در کل ارتش ساسانیان ارتش سازمان یافته و حساب شده ای بود که احترام شرق و غرب را برانگیخت. روش های نظامی ساسانیان قابل ستایش بود. از آنجا که این اعراب همه ی کتاب های ایرانیان را آتش زدند و اظهار داشتند که الله برای هدایت ما کافی است تنها یک کتاب از ساسانیان به جای مانده که آنهم آموزش تاکتیک های نظامی میباشد یعنی (آیین نامگ) . این کتاب در مورد چگونگی محاصره ی شهرها و چگونگی دفاع سخن گفته.
ساسانیان در میدان جنگ بسیار منظم و از روی اصول حرکت می نمودند. طریقه ی فرماندهی در جنگ این چنین بود که مثلا شاپور اول که بدون ردخور در میدان جنگ حضور پیدا میکرد ابتدا فرمانی را صادر و به سپهسالار گزارش میکرد. سپهسالار در میدان جنگ به سر هنگ ها یا (سران 1000 نفر) گزارش و آنان نیز به هر سرگروهان یا (سردسته ی هر صد نفر) گزارش میدادند و بدین ترتیب دستورات شاه شاهان یا حالا فرمانده با سرعتی بی نظیر به تمامی واحد های رزمی داده میشد . یکی از سنبل های ایرانیان در جنگ درفش کاویانی بود. آنان در جنگ های مهم و سرنوشت ساز از این درفش استفاده مینمودند. این درفش تارخ و پیشینه ای دیرینه دارد که ساسانیان نیز از آن آگاه بودند و به همین دلیل آن را بسیار گرامی میداشتند و مردان ایران زیر این درفش با قوت بسیاری میجنگیدند.
چگونگی جایگیری ارتشها در سرتاسر قلمرو امپراطوری:
ساسانیان همیشه به پیروی از سلف خود پارتیان و هخامنشیان یک ارتش مرکزی داشتند که بدون چون و چرا از شخص شاه شاهان اطاعت میکرد و همیشه گوش به زنگ بود . این ارتش قدرتی فوق العاده و از همه یکانی تشکیل میشد. ضمن اینکه با داشتن همسایه ای چون بیزانس نگاه داری چنین ارتشی ملزم به نظر میرسید.
اما هر دیار ارتشی داشت که زیر فرمان شاه آن دیر بود (منظور شاهک ها هستند.) مثلا شاه خوز(خوزستان) و یا شاه پارت (خراسان) هرکدام ارتشی نیرومند و آماده ی رزم داشتند و اینان زمانی که شاه شاهان ایشان را فرا میخواند با لشکریانشان حاضر میشدند. اینان تحت فرمان شخص شاهنشاه بودند.
مقامات ارتش :
در مورد مقامات ارتش میتوان بدون تردید گفت که بالا ترین و مختار ترین درجه ی این سپاه شخص سپهسالار بوده که برای هدایت ارتش از شخص شاهنشاه اختیار تام داشت. او اجازه داشت تغییرات لازمه را در ساختار ارتش بدهد .او حق جا به جایی یکانهایی را بدون اجازه شاهنشاه داشت. منتها برای لشکر کشی های بزرگ قطعا با شاهنشاه به شور می نشستد که قطعا افسران ارتش نیز حضور داشتند.
سران شورای جنگی که معمولا به سبب فکر و استراتژی نظامی فوق العاده شان اغلب در طرح ریزی های نظامی شرکت داشتند و معمولا در عرصه ی نبر شرکت نمی کردند. اینان گویی که تمام جهان را از نظر گذراندند
تعیین میکردند که سپاهیان از کدامین مسیر و از کدامین طریق به مقصر بروند .
درجه ی بعدی سرلشکر بود- اینان فرمانده ی هر ده هزار نفر بودند و در ارتش از جای گاه خاصی برخوردار بودند. اینان فقط از شخص سپهسالار و شاهنشاه دستور می گرفتند وگرنه احدی به ایشان جرات دستور دادن نداشت و میتوان به جرات گفت که ایشان در حوزه ی خدمت خویش آزادی عمل قابل توجهی داشتند.
درجه بعدی سرهنگی بود. اینان فرمانده ی هزار تن بودند . یا همان یک هنگ. اینان سرداران ارتش بودند که فقط از سرلشکر – سپهسالار و شاهنشاه دستور میگرفتند.
درجه ی بعدی سرگروهان بودن که این نیز از بالا دستهای خود که در بالا گفته شد و شاهنشاه دستور میگرفت.
فرمانده ی گارد شهری (پلیس) و نیروی امنیتی: اینان را نیز سردار یا سرنگهبان میخواندند. اینان هرکدام در حوزه ی خود ماموریت داشتند که نظم و امنیت را برقرار و از جان و مال مردم محافظت کنند.
ارتش ساسانی از دیدگاه مردم ایران ساسانی:
ارتش در دیدگاه مردم جوانان و دست پرورده های ایران بودند که برای حفظ و حراست از مرز و بوم ایران لذات زندگی را کنار گذاشته و سلاح به دست به میدان جنگ شتافتند. شاهنشاهان ساسانی با اهداف ویژه و بلندی که در سر پرورش میدادند باید سیاست های خود را در مرزهای غربی و شرقی با تکیه بر ارتش انجام میدادند و در حقیقت منافع ملی را به وسیله ی ارتش به دست می آوردند.
این از گفته ی شاپور به خوبی هویدا است – شاپور در کتیبه اش گفته :
اهورامزدا بر اعمال من شاعد است که لحظه ای خلاف جهت منافع کشورم قدم بر نداشتم . من همان شاهم که مردانم را در میدان جنگ تنها نگذاشتم. همانطور که پدرم تنها نگذاشت.من همانم که امنیت را برای مردمم در سرتاسر کشور فراهم آوردم تا آنان لحظه ای دچار سختی و مشقت نشوند.
مزدوران :
ناگفته نماند که ایرانیان از مزدوران هم استفاده می نمودند . ولی ایشان تلاش میکردند این افراد (مزدور) را هرچه بیشتر از ارتش دور نگاه دارند . یعنی اینکه مزدوران به هنگام جنگ فراخوانده میشدند و در پایان مرخص و هرگز از آنان استفاده ی دائمی نمیشد.
برگرفته از
تارنمای تاریخ ایران
- ۹۲/۰۶/۱۸