غیاثالدین ابوشجاع محمد
غیاثالدین ابوشجاع محمد 498-511 ه. ق
بعد از وفات سلطان برکیارق سلطان محمد که با وی صلح کرده بود از طرف خلیفه عباسی با گرفتن عنوان غیاثالدین ابوشجاع حکومت سلجوقیان را بدست گرفت. از طرف دیگر سلطان سنجر که از سال 490 حاکم خراسان و ماوراءالنهر بود همواره جانب برادرش سلطان محمد را رعایت میکرد. و هیچگاه از تحت حکم او بیرون نرفت. این امر موجب شد که وحدت ممالک تحت امر سلجوقیان مستحکم گردد.
در دوران جنگهای داخلی در زمان برکیارق باطنیان اسماعیلی از اوضاع نسبتاً مغشوش ممالک سلجوقی استفاده کردند و در نقاط مختلف مخصوصاً در قاینات و ری و ساوه و اصفهان به قتل و آزار مردم پرداختند حتی کارشان بجایی رسید که در اصفهان مردم را محبوس یا مقتول میکردند. این حرکت آنها باعث شد که عامه اصفهان شوریدند و جمع کثیری از اسماعیلیه را در آتش انداختند. بعد از آنکه ممالک سلجوقی سر و سامان یافت ابتدا سلطان برکیارق به قلع و قمع آنها همت گذاشت. سپس بعد از وی سلطان محمد با کمک وزیر توانایش ضیاءالملک احمد از پسران خواجه نظامالملک که به نظامالملک ثانی موسوم است کار را بر باطنیان اسماعیلی تنگ کرد.
بسیاری از بلاد آنها را فتح کرد اما بر اثر وفات سلطان ناتمام ماند. از دیگر کارهای مهم سلطان غازی جهاد وی در هندوستان است که سلطان بتی به وزن ده هزار من را از آنجا به اصفهان آورد. همچنین سلطان محمد در سال 509 لشکری را برای بیرون کردن صلیبیان به فلسطین اعزام کرد. اما به علت نفاقی که بین امرای مسلمان الجزیره و شام وجود داشت این لشکر شکست خورد. سلطان محمد از سال 486 تا 492 به نیابت از برکیارق در گنجه و ارآن حکومت میکرد، از سال 498 تا 511 سلطان کل ممالک سلجوقی بود. وی پادشاهی بود شجاع و عادل و نیکو رفتار و در تمام مدت سلطنتش حرکتی ناپسند از او سر نزد. در تقویت دین اسلامی جد مخصوصی داشت. سلطان محمد همچنین مردی فاضل شاعر و علمپرور بود در وقت وفات ابیات زیرا را بر زبان میگردانید:
بزخم تیغ جهانگیر و گرز قلعهگشای |
|
جهان مسخر من شد چوتن مسخر رای |
بسی بلاد گرفتم بیک اشاره دست |
|
بسی قلاع گشودم، بیک فشردن پای |
چومرگ تاختن آورد، هیچ سود نداشت |
|
قضا قضای خدایست و ملک ملک خدایی |
- ۹۲/۱۰/۰۴