کهن نگاری خوارزمشاهیان1
خوارزمشاهیان (490-628 ه. ق)
در میان منابع تاریخی که به ذکر حکومت خوارزمشاهیان پرداختهاند معمولاً چهار منبع را دست اول میدانند که عبارتند از
1- سیرت سلطان جلالالدین مینکبرنی اثر محمد نسوی منشی جلالالدین 2- تاریخ کامل ابن اثیر 3- تاریخ جهانگشای عطا ملک جوینی 4- فتحنامه هرات سیفی.
در میان این منابع، منبعی که بتوان آن را خالی از نقض دانست وجود ندارد. کتاب محمد نسوی اصل آن به زبان فارسی نوشته شده بود. آنچه که ما اکنون در دسترس داریم ترجمه عربی آن است که دوباره به فارسی ترجمه شده و تناقضاتی بخصوص در مورد سلطان جلالالدین در آن به چشم میخورد از جمله اینکه سلطان در آخرین روزهای زندگیش به شرابخواری افتاده بود.
با توجه به اینکه سلطان در آن اوان خود را به هر در و دیواری میزد که لشکری جمعآوری کند و با آن به سروقت مغولها برود باید گفت که این تهمتی است که به آن سلطان غازی زدهاند بعلاوه در تبریز وقتی وارد قصر ازبک پهلوان میشود. میگوید: این جور مکانها مال افراد سست اراده است و از ماندن در آن کاخ خودداری میکند. سلطانی با آن همه روحیه جنگی و مبارزاتی خستگیناپذیر امکان خوشگذرانی برای مورد وی وجود ندارد. همچنان که در شرح حالش خواهیم دید خیانتکاران برای اینکه خیانتشان آشکار نشود این داستان جعلی را درباره او ساختهاند.
در مورد تاریخ ابن اثیر باید گفت: این نویسنده توانا در آخر حیات سلطان ایراداتی بر او میگیرد که وارد نیست مانند کشتن ملاحده جهاد با گرجیان و....
چرا که ابن اثیر قبلا وقتی که این جریانات رخ داده است سلطان را بخاطر آنکه مسلمانان را از دست ملاحده و گرجیان نجات داده است ستوده است. در مورد خلافت عباسی خود ابن اثیر تأکید کرده است که ناصر خلیفه عباسی عیاش و کبوترباز بوده و وزرایش نیز از ملحدین بودهاند.
تاریخ جهانگشای از آنجا که نویسندهاش در دربار مغول (هلاکوخان) بوده و امور عراق به وی واگذار شده بود ناچاراً در مورد سلطان محمد و سلطان جلالالدین حرفهای مخالف را انشاء کرده است. با این حال پرده از روی خیلی از واقعیتها برداشته است. و بجز در چند مورد که مجبور بوده است آندو سلطان را بد جلوه دهد در سایر موارد جانب انصاف را رعایت کرده است. تاریخ فتحنامه هرات هم بیشتر به ذکر تاریخ هرات میپردازد و کمتر به سایر جاها میپردازد.
در میان تاریخهای معاصر تاریخی که در آن تعصب ضد ترکی و ضد اهل سنت رخنه نکرده باشد در ایران وجود ندارد. متأسفانه نویسندگان این تواریخ دانسته یا ندانسته عصر خوارزمشاهی را عصر تاریکی و جنگ و خونریزی و خانمانسوز معرفی کردهاند. تاریخی که در این مورد در ایران از روی انصاف نوشته شده باشد و تمام جوانب را در نظر گرفته باشد وجود ندارد. در میان منابع معتبر خارجی در این باره اینجانب خواندن کتاب دولت خوارزمشاهیان از پروفسور ابراهیم قفس اوغلو از استادان دانشگاهی ترکیه را توصیه میکنم. ولی متأسفانه این کتاب تمامی دوران خوارزمشاهیان را شامل نمیشود بلکه وقایع را تا مرگ سلطان محمد بازگو کرده است. نکته دیگر اینکه حیات علمی در دوران خوارزمشاهیان ناشناخته مانده است. و در این مورد چندان کوششی نشده است. با آنکه در تمام دوران حیات آنها تا حمله ویرانگر مغول دانشگاهها و مدارس کاملاً فعال بودهاند و دانشمندانی همچون اسمعیل جرجانی که تربیت شده دست آنها است. وجود داشتهاند.
قطبالدین محمد 490-522 ه. ق
خوارزمشاهیان از فرزندان انوشتکین غرجه هستند. از این خاندان قطبالدین محمد در سال 490 از طرف سلجوقیان به سمت خوارزمشاهی خوارزم منصوب شد وی در مدت فرمانروایی خود 490-522 ه. ق حدوداً سی سال و اندی همواره تابع سلطان سنجر سلجوقی بود. همواره او یا پسرش در جنگهای سلطان سنجر در کنارش بودند. سلطان قطبالدین محمد خوارزمشاه مردی عادل و نیکوسیرت و ادبپرور بود.
اسامی خوارزمشاهیان و زمان هر یک
1- قطبالدین محمدبن انوشتکین غرجه |
490-522 ه. ق |
2- علاءالدین ابوالمظقر اتسز بن قطبالدین محمد |
522-551 |
3- تاجالدین ابوالفتح ایل ارسلان بن اتسز |
551-567 |
4- جلالالدین محمود سلطانشاه بن ایل ارسلان |
567-568 |
5- علاءالدین تکش بن ایل ارسلان |
568-596 |
6- سلطان جلالالدین محمدبن علاءالدین تکش |
596-617 |
7- جلالالدین منکبرنی بن علاءالدین محمد |
617-628 |
علاءالدولة ابوالمظفر اتسز بن قطبالدین محمد (551-552 ه. ق)
بعد از او پسرش اتسز بجایش نشست وی تا سال 533 مطیع سلطان سنجر بود ولی از آن به بعد سه بار از اطاعت سلطان سر پیچید هر سه بار سلطان سنجر با لشکرکشی او را وادار به اطاعت نمود، و وی را بخشید. اول بار سال 533، بار دوم سال 536، بار سوم سال 543 از آن به بعد سلطان اتسز دیگر نافرمانی نکرد. وی در سال 551 سلطان سنجر را که اسیر غزنویان بود رهایی بخشید و بدین ترتیب دَین خود را به خاطر گذشتهای سلطان سنجر به وی ادا کرد. سلطان اتسز همانند پدرش مردی شجاع و بیباک و امیری عادل و شعرپرور و کریم و جوانمرد بود.
شاعرانی همچون رشید و طواط و ادیب صابر و خاقانی شروانی اتسز را ستودهاند. جرجانیه در عهد اتسز خوارزمشاه از مراکز عمده علم و ادب و محل اجتماع عده کثیری از فضلای نامی بود. از مفاخر عهد وی امام علامه کبیر جارالله ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری خوارزمی (467-538 ه. ق) است صاحب مؤلفات بسیار مانند تفسیر کشاف و انموذج و مقدمة الادب. دیگری اسمعیل جرجانی دانشمند مشهور است که ذخیره خوارزمشاهی را ابتدا به نام قطبالدین محمد تألیف نموده بعدها آن را خلاصه کرده و بنام علاءالدولة اتسز خُفّی علائی نامیده است.
تاجالدین ابوالفتح ایل ارسلان بن اتسز 551-567 ه. ق
پس از مرگ اتسز پسرش ایل ارسلان با لشکریان خوارزمی به جرجانیه برگشت و در آنجا نامهای به سلطان سنجر نوشت و اظهار اطاعت کرد. سلطان هم او را به جای پدرش به خوارزمشاهی تعیین نمود. بعد از آن ایل ارسلان همواره مطیع سلطان محمود و سلطان محمد ثانی سلجوقی بود. و هیچگاه در فکر استقلال از سلجوقیان نبود. ایل ارسلان در سال 567 در جنگی که بین او و قراختائیان بتپرست روی داد در کنار جیحون از آنها شکست خورد. و این کار باعث شد که خوارزمشاهیان همچون گذشته به آنها خراج بدهند. کمی بعد از این جنگ ایل ارسلان درگذشت و بعد از او پسرش سلطانشاه محمود به تخت خوارزمشاهیان نشست لیکن با مخالفت تکش معزول شد.
بن مایه
1- جهانگشا جوینی
2- طبقات ناصری
3- تاریخ گزیده
4- سیرت جلالالدین مینکبرنی محمد نسوی
5- جلالالدین پنهانی سمنانی
6- جلالالدین دبیر سیاوقی
7- چنگیزخان پناهی سمنانی
8- ایران کمبریج
9- ایران سرپرسی سایکس
10- خوارزمشاهیان ابراهیم قفس اوغلو
11- نگاهی به تاریخ ایران پس از اسلام