سحرخیز باش تا کامروا شوی ، حکایتی زیبا از بزرگمهر
سحرخیز باش تا کامروا شوی
حتماً شما هم تا به حال این جمله (سحرخیز باش تا کامروا شوی) را شنیده اید. در این مطلب حکایت این جمله را قرار داده ایم.
حکایت کرده اند٬ بزرگمهر٬ هرروز صبح زود خدمت انوشیروان می رفت٬ پس از ادای احترام ٬رو در روی انوشیروان می گفت:
سحرخیز باش تا کامروا شوی …!!!
شبی انوشیروان به سرداران نظامی اش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر٬ منتظر بمانند. چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید٬ لباس هایش از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند.
بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد، برهنه به درگاه انوشیروان آمد.
پادشاه خندید و گفت:
مگر هر روز نمی گفتی سحرخیز باش تا کامروا شوی؟
بزرگمهر گفت: دزدان امشب کامروا شدند٬ زیرا آنها زودتر ازمن بیدار شده بودند. اگر من زودتر از آنها بیدار می شدم و به درگاه پادشاه می آمدم من کامرواتر بودم…
- ۹۲/۱۰/۰۴