پادشاهان اساتیری ایران بخش هشتم
نوذر
بنابر مندرجات اوستا،نوذر در شمار پهلوانان نامدار بوده و برخی از بزرگان و نامداران به خاندان وی منسوبند که نوذریان نامیده می شوند.در آبان یشت آمده است که نوذر برای آناهیتا فدیه داده و درخواست کامیابی کرده است.از اشارات یشت پنجم چنین بر می آید که کی گشتاسب از خاندان نوذر است.استادپور داود در جلد دوم یشت ها درباره ی خاندان نوذریان اطهار نظری بدین مضمون دارد:بنابر مندرجات بند هش،کیقباد سر سلسله ی کیانیان پسر خوانده ی زاب پسر تهماسب بوده و چون زاب از خاندان نوذر پسر منوچهر است،کیانیان از خاندان نوذر بشمار رفته اند.
در آبان یشت،فقره ی 91 ،گشتاسب از نوذریان شمرده شده است.در شاهنامه نام نوذر با ماجراهای پهلوانی بسیاری همراهست.از رویدادهای این زمان،جنگهای پیاپی ایرانیان و تورانیان ـ بسرکردگی افراسیاب ـ است که سرانجام با مرگ نوذر،پهلوانی از میدان بیرون می رود.دوران پهلوانی که در عصر منوچهر آغاز شده بود،در زمان نوذر به اوج رسید و گسترش یافت.چیزی نگذشت که نوذر از راه و رسم نیکوی پدر منحرف شده به گرد آوری مال پرداخت.بزرگان از گردش پراکنده شدند و وی از مردمی بیگانه شد.هنگامیکه سام پهلوان ازین ماجرا آگاهی یافت،دامن همت بر کمر بست و دگرباره نوذر را به راه و رسم گذشته و آئین نیکو بازآورد.
پشنگ که در آن هنگام شهریار توران زمین بود.با آگاهی از مرگ منوچهر،طمع دیرین یعنی اندیشه ی تصرف ایران زمین در نهادش بیدار شد.پس دو پسر خود افراسیاب و اغریرث را با سپاهی گران به جنگ نوذر فرستاد.در این هنگام سه نبرد میان افراسیاب و نوذر رخ داد و سرانجام نوذر به دست افراسیاب کشته شد،زیرا که افراسیاب به سبب کشته شدن نیای خود تور به دست منوچهر،از وی و نوذر کینه ی دیرینه داشت.اوضاع ایران زمین به نابسامانی کشیده شد و افراسیاب برای دوازده سال تاج و تخت ایران را در اختیار گرفت.بالاخره ایرانیان بار دیگر تجدید نیرو کرده و زال پهلوان،تاج و تخت ایران را باز پس گرفت و "زو"را به سلطنت رساند.
در روایات مورخان اسلامی مستقلا"از نوذر سخن نرفته است.ابن بلخی ضمن ذکر نسبنامه ی دیگران،تنها دو بار از وی یاد میکند.ابوریحان نیز کاملا"همین روش را در پیش گرفته است.صاحب مجمل در دو مورد از نوذر گفتگو به میان آورده و می گوید که نوذر پسر منوچهر و پدر توس و گستهم است.تاریخ حمزه ی اصفهانی هیچ ذکری از نوذر ندارد و تنها پادشاهی او را پنج سال قید میکند.حمدالله مستوفی مدت شهریاری نوذر را هفت سال میداند.به گفته ی اکثر مورخان،نوذر پنجاه و سه سال عمر کرده است.ذکر این نکته را لازم میداند که بهنگام لشکر کشی افراسیاب و کشته شدن نوذر،سام نریمان به کشور دیگری عزیمت کرده بود و بنابراین در ایران حضور نداشت.