ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

نخستین دانشگاه جهان

سوشیانت | چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۰۹ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

دانشگاه گندی‌شاپور

دانشگاه گندی‌شاپور نخستین دانشگاه جهان بود که در سال 271 پیش از میلاد در شهر گندی‌شاپور در خوزستان، به فرمان شاپور دوم بنیان‌گذاری شد. در آن دانشگاه، که عرب‌ها آن را جندی‌شاپور خوانده‌اند، رشته‌های پزشکی، فلسفه، الاهیات و علوم، به‌ویژه اخترشناسی، آموزش داده می‌شد. گندی‌شاپور یک بیمارستان آموزشی، رصدخانه و کتاب‌خانه‌ی بزرگی نیز داشت که نوشته‌هایی به زبان‌های پهلوی، یونانی، هندی و سریانی در آن نگهداری می‌شد. آن دانشگاه الگویی برای بنیان‌گذاری بیت‌الحکمه در بغداد شد.

بنیان‌گذاری گندی‌شاپور

گندی‌شاپور یکی از هفت شهر اصلی امپراتوری ایرانیان در ایالت خوزستان بود. برخی نویسندگان بنیان‌گذاری این شهر را به اشکانیان نسبت می‌دهند، اما برخی دیگر براین باورند که این شهر را شاپور اول، دومین پادشاه ساسانی، پس از شکست ارتش والریانوس، امپراتور روم، به سال 260 میلادی، ساخت و از آن به عنوان پایگاه نظامی و جای نگهداری 70 هزار اسیر رومی بهره می‌گرفت. 

واژه‌ی وندوی‌شاپور، که به مفهوم "تسخیر شده به دست شاپور" است، از این نظر پشتبانی می‌کند. فردوسی نیز در چگونگی پدید آمدن این شهر آورده است:

نگه کرد جایی که بد خارسان                  از او کرد خرم یکی شارسان

کجا گندشاپور خوانی ورا                        جز این نام نامی نرانی ورا

در خوزیان دارد این بوم و بر                      که دارند هر کس بر او برگذر

از او تازه شد کشور خوزیان                     پر از مردم و آب و سود و زیان

یکی شارسان بود آباد بوم                       که پر دخت بهر اسران روم

برخی دیگر از تاریخ‌نگاران نوشته‌اند که بنیان‌گذاری گندی‌شاپور را اردشیر اول آغاز کرد و پسرش شاپور آن را به پایان رساند. برای نمونه، ابن ندیم می‌نویسد: " اردشیر برای گردآوری کتاب از هند و روم و بقایای آثاری که در عراق مانده بود، کسانی را بدان ناحیه‌ها فرستاد و از آن‌ها هرچه را متفرق بود گردآورد و آنچه را متباین بود تالیف کرد." به نظر او، اردشیر می‌خواست مدرسه‌ای بسازد که به بزرگی و شکوه آن مانندی وجود نداشته باشد. اما زمان این کار را پیدا نکرد و پسرش شاپور اول راه او را ادامه داد.

گندی‌شاپور که در آغاز روستای کوچکی به نام نیلاوه بود در زمان شاپور دوم،ذوالاکتاف، شهری گسترده و آباد شد. هنگامی که ژولین، امپراتور روم، در سال 363 میلادی به ایران یورش آورد، شاپور دوم لشکر خود را در آن شهر گرد آورد. از این رو، وندوی‌شاپور یا شاپور گرد به گنده شاپور، به معنای لشکرگاه شاپور، شناخته شد و آرام‌آرام به صورت گندی‌شاپور در آمد و زمان زیادی پایتخت ساسانیان بود. آن شهر تا زمان یورش عرب‌های مسلمان هم‌چنان از شهرهای مهم خوزستان و ایران بود و در زبان آنان به جندی‌شاپور شناخته می‌شد که در زبان فارسی نیز به همین نام شهرت یافت. اما پس از بنیان‌گذاری بیت‌الحکمه در بغداد و رفتن بسیاری از دانشمندان وبزرگان آن شهر به آن مرکز علمی اسلامی، آرام‌آرام اهمیت خود را از دست داد و پس از 900 سال شکوفایی رو به ویرانی نهاد و اکنون ویرانه‌های آن در نزدیکی شوشتر در جایی به نام شاه آباد، بر جای مانده است.

از پادگان نظامی تا پایگاه دانش

گندی‌شاپور که در آغاز به یک شهر نظامی می‌ماند، آرام‌آرام چهره‌ی شهر دانش را خود گرفت. گردآمدن برخی از ماهرترین پزشکان روزگار و به وجود آمدن مرکزهای آموزش پزشکی در آن شهر، سرآغاز آن دگرگونی بزرگ بود. قفطی، نویسنده‌ی کتاب اخبار الحکما،  آغاز آموزش پزشکی در شهر گندی‌شاپور را از زمان اردشیر می‌داند و نوشته است که دانشمندان و پزشکان سریانی به آن شهر آمدند و آموزش پزشکی را آغاز کردند. هم او نوشته است که شکوفایی علمی گندی‌شاپور در زمان شاپور دوم بوده است و از زبان شاپور نوشته است که گفت:"شمشیرهای ما مرزها را می‌گشاید و دانش و فرهنگ ما، قلب‌ها و مغزها را تسخیر می‌کند."

گندی‌شاپور در زمان خسرو انوشیروان(531- 579 میلادی) به شهرت تاریخی خود رسید، چرا که به خواست او نهضت علمی توانمندی در ایران پیدا شد. وی بنا بر نوشته‌های اکاثیاس، فلسفه را از اورانوس طبیب و فیلسوف آموخته بود و به عالمان و حکیمان و مترجمان و ادیبان توجهی ویژه داشت و هر یک را به کاری می‌گماشت. چنان‌که بولس ایرانی را مأمور تألیف کتابی در منطق ارسطو کرد و با کمک جبراییل درست‌بد(Dorostbad)، یعنی وزیر یا رئیس بهداری، در سال بیستم از سلطنت خود پزشکان گندی‌شاپور را گرد آورد تا به روش پرسش و پاسخ کتابی در علوم طب بنویسند. بهره‌گیری او از برزویه‌ی پزشک در ترجمه‌ی کتاب‌های هندی و هم‌نشینی حکیمانه او با بزرگمهر، که به نظر می‌رسد همان برزویه باشد، مشهور است.

انوشیروان بزرگمهر را، که ریاست دانشکده‌ی پزشکی را داشت، به هندوستان فرستاد تا کتاب‌های خوب هندی را به ایران بیاورد. از جمله کارهای ماندگار برزویه‌، ترجمه‌ی کتابی از سانسکریت به نام Panchatantra به زبان پهلوی بود که با نام کلیله و دمنه مشهور شد. او علاوه بر این اثر ارزشمند چند تن از پزشکان هندی را همراه خود به ایران آورد. کتابی هم به نام حکمت هندی، که در 462 هجری/1070 میلادی با تلاش شمعون انطاکی از عربی به یونانی ترجمه شد، نیز به او منسوب است. 

از روی‌دادهای علمی مهم دوره‌ی انوشیروان، پناه جستن هفت تن از دانشمندان و فیلسوفان مدرسه‌های روم شرقی به سال 529 میلادی است که از بیم تعصب ژوستی‌نیانوس، امپراطور روم شرقی، به ایران آمدند و به فرمان خسرو به مهربانی پذیرفته شدند. آن حکیمان پیروان شیوه‌ی نوافلاطونی بودند و انوشیروان با برخی از آنان به‌ویژه پریسکیانوس، گفت‌وگوهای علمی داشت و از پرسش‌ها و پاسخ‌های آن دو ،کتابی فراهم شده بود که اکنون ترجمه‌ی ناقصی از آن به لاتین در کتابخانه‌ی سن‌ژرمن پاریس با عنوان "حل مسائلی درباره‌ی مشکلات خسرو پادشاه ایران" موجود است. این کتاب شامل گفت‌وگوهای کوتاهی در موضوع‌های گوناگون روانشناسی، کارهای اندام‌ها، حکمت طبیعی، اخترشناسی و تاریخ طبیعی است.

از آن‌جا که در دانشگاه گندی‌شاپور، به‌ویژه در دوره‌ی انوشیروان، نسبت به دانشمندان از هر آیین و ملتی به گرمی رفتار می‌شد، آن نهاد آموزشی و پژوهشی بزرگ‌ترین مرکز علمی جهان آن روزگار شد و دانشمندان و پزشکانی از جای‌جای جهان، از چین و هند، از مصر و یونان، از مسیحی و زدشتی و با هر نگرش فلسفی گردهم آمدند. از این رو، جرج سارتون، پژوهشگر تاریخ علم، بر خلاف بسیاری دیگر از پژوهشگران و نویسندگان، از آن مرکز علمی و پژوهشی، نه با عنوان مدرسه‌ی که با عنوان دانشگاه گندی‌شاپور یاد کرده است. گندی‌شاپور به بیان او:" بزرگ‌ترین مرکز فکری عصر بود و افکار یونانی، یهودی، مسیحی، سریانی، هندی و ایرانی می‌توانستند در آن‌جا با هم مقایسه شوند و به هم درآمیزند."

سازمان آموزشی

در دانشگاه گندی‌شاپور آموزش پزشکی اهمیت زیادی داشت و آموزش اخترشناسی و فلسفه پس از آن مورد توجه بود. آموزش پزشکی آمیزه‌ای از پزشکی هندی، یونانی و ایرانی بود و شیوه‌ی آموزشی آن به اندازه‌ی پیشرفت کرد که برخی از تاریخ‌نگاران آن را شهر بقراط نام داده‌اند و قفطی، نویسنده‌ی کتاب اخبارالحکما آن را از پزشکی یونان کامل‌تر می‌داند. این نظر چندان مبالغه‌آمیز نمی‌نماید، چرا که پزشکانی از هند، چین، اسکندریه، فینیقیه، میان‌رودان و ایران در گندی‌شاپور گردآمده بودند و باعث آمیزش و پیوند روی‌کردهای پزشکی گوناگون و نقد آن‌ها شده بودند و چنین پیوند و آمیزش علمی و فرهنگی تا آن زمان در جهان به وجود نیامده بود. جهان دانش از این رو به گندی‌شاپور  وامدار است  که در دورانی که برای ارتباط دانشمندان ملت‌های گوناگون و گسترش و پراکنش دانسته‌های علمی ابزارهای کارآمدی وجود نداشته، چنین فرصت ارزشمندی را فراهم کرده است.

شهر گندی‌شاپور کهن‌ترین بیمارستان آموزشی جهان را نیز در خود داشت. پزشکان آن بیمارستان، هم‌زمان به کار درمان بیماران و آموزش دانشجویان می‌پرداختند. به نظر می‌رسد دارای گونه‌ای از سازمان پزشکی نیز بوده‌اند. بهترین پزشک، که به ریاست همه‌ی پزشکان می‌رسید، با لقب درست‌بد شناخته می‌شد که علاوه بر ریاست بیمارستان گندی‌شاپور، پزشک ویژه‌ی پادشاه ساسانی نیز بود. جبراییل درست‌بد از شناخته‌شدهترین آنان بود که اجازه‌نامه‌ی پزشکی را نیز او صادر می‌کرد. بیادق، که کتاب الماکول و المشروب، به نام او شناخته شده است، استفان ادسی، تریبونوس و برزویه، از جمله‌ی دیگر پزشکانی بودند که به چنان جایگاهی دست پیدا کردند و بسیار مورد توجه شاهان ساسانی بودند.

در گندی‌شاپور رصدخانه‌ای نیز برپا شده بود که دانشجویان دانشکده‌ی اخترشناسی از آن بهره می‌گرفتند. پژوهش‌های اخترشناسی شامل گاه‌شماری و نگهداری دقیق زمان، تعیین سال کبیسه، رصد کردن ستارگان، برسی گرفتگی خورشید و ماه، تعیین طول و عرض جغرافیایی شهرها و برخی پژوهش‌ها جغرافیایی بود که پس از آمدن اسلام به ایران به عربی ترجمه شد و دانشمندان مسلمان از آن‌ها بهره گرفتند. از آن‌جا که برای برسی‌های اخترشناسی به دانش ریاضی نیاز هست، پژوهش‌های ریاضی نیز مورد توجه آنان بود. پژوهش‌های ریاضی نیز در کار تعیین مساحت زمین، اندازه‌ی مالیات و چگونگی کندن کاریز و مدیریت آب، به کار گرفته می‌شد.

در دانشگاه گندی‌شاپور انجمن‌های علمی ویژه‌ای برپا می‌شد که به کنگره‌های پزشکی امروزی شباهت زیادی داشت. برای مثال، در دوران انوشیروان، به سال 550 میلادی، جلسه‌های مناظره و گفت و گوی طولانی تشکیل شد. در این جلسه‌ها پزشکان مشهور از جای‌جای جهان آن روز در گندی‌شاپور گردهم آمده بودند و نظرها و تجربه‌های خود را به یکدیگر در میان می‌گذاشتند. گاهی خسرو انوشیروان نیز در آن نشست‌ها شرکت می‌کرد و خود نیز در گفت و گوها وارد می‌شد. البته، به نظر می‌رسد مناظره‌های علمی پیش از دوران انوشیروان نیز وجود داشته است، چرا که قفطی، از قول تاریخ‌نگاران می‌گوید:"شاپور هر دانشمند جدیدی را که برای درس دادن در دانشگاه برگزیده می‌شد، پیش از درس در مجلس دانشمندان احضار می‌نمود و سپس به مناظره امر می‌کرد. اگر دانشمند نو رسیده از این آزمون پیروز بیرون می‌آمد، لباس ویژه‌ی استادی را بر تن می‌کرد که بسیار آراسته بود. "

آمدن دانشمندانی از روم شرقی به ایران باعث توجه بیش‌تر به فلسفه و گفت و گوهای علمی شد. آن دانشمندان عبارت بودند از: دمسکیوس سوریانی(از دمشق)، سیمپلیکوس کیلیایی(از کیلیکیه)، پولامیوس فروگی(از فریگیه)، پریسکیانوس لودی(از لیدیه)، هرمیاس فنیقی(از فینیقیه)، دیوجانی فینیقی(از فینیقیه) و ایسیدوروس غزی(از غزه). این استادان، که انوشیروان آنان را گرامی داشت، باعث ورود فلسفه‌ی نوافلاطونی به ایران شدند و گندی‌شاپور زمینه‌ا‌ی برای پیشرفت این گونه از فلسفه شد. ترجمه‌ی آثار فلسفی یونان به پهلوی نیز در همین دوران اوج گرفت و به شهادت بسیاری از تاریخ‌نگاران، از جمله ابن‌ندیم و ابن‌خلدون، همین کتاب‌ها بودند که از پهلوی به عربی برگردانده شدند.

بزرگ‌ترین کتاب‌خانه ی جهان آن روز نیز در گندی‌شاپور پدید آمد. در آن‌جا کتاب‌های گوناگونی در زمینه‌ی پزشکی، دامپزشکی، گیاه‌شناسی و داروسازی، فلسفه و ریاضی به زبان‌های پهلوی، سریانی، یونانی و سانسکریت نگهداری می شد. آن کتاب‌ها با کوشش دانشمندان و پژوهشگران و نیز همراهی شاهان ساسانی از گوشه و کنار جهان گردآوری شده بود. چنان که گفتیم، انوشیروان برزویه را به هندوستان فرستاد و او کتاب‌های ارزشمندی از آن‌جا به گندی‌شاپور آورد. آن کتاب‌ها، که شمار آن‌ها را بیش از 400 هزار نوشته‌اند، ترجمه‌هایی از کتاب‌های پیشینیان و تالیف‌هایی از پژوهش‌های استادان گندی‌شاپور بود که بسیاری از آن‌ها در دوره‌ی اسلامی به عربی ترجمه شد و پاره‌ای از آن‌ها به زبان عربی در دست است. برای نمونه، حنین بن اسحاق، پزشک عرب، اثری را از جورجس‌بن‌جبریل‌بن‌بختیشوع، از دانشمندان گندی‌شاپور،  به نام کناش به عربی ترجمه کرده است. 

استادان گندی‌شاپور

گندی‌شاپور جایگاه برخورد نظریه‌های ایرانی، هندی و یونانی بود که یکدیگر را بارور می‌ساختند. این برخورد نظریه‌ها نتیجه‌ی اهمیت دادن برخی از پادشاهان ساسانی، به‌ویژه خسرو انوشیروان، به گردآوری کتاب از جای‌جای جهان و نیز فراهم کردن فضایی بود که اندیشمندان سراسر جهان را به سوی گندی‌شاپور فرامی‌خواند.

برزویه: دانشمند و پزشک نامدار دوره‌ی ساسانی که برخی گمان می‌کنند همان بزرگمهر، وزیر دانشمند خسرو انوشیروان است. وی در قرن ششم میلادی می‌زیسته به فرمان انوشیروان به هندوستان سفر کرده است. رهاورد سفرش نیز کتاب هندی پنچاتانترا (Panchatantara) بود که آن را از زبان سانسکریت به زبان پارسی میانه یا پهلوی ترجمه کرد و نام کلیله و دمنه را برای آن برگزید. این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های پندآموز است که جانوران بازیگران اصلی آن هستند. اما برزویه در مقدمه‌ی این کتاب درباره‌ی پزشکی سخن گفته است که آن را کهن‌ترین مقاله درباره‌ی اخلاق پزشکی می‌دانند. این مقدمه شرح حال یک پزشک به قلم خودش نیز هست. او می‌گوید که چرا و کی به پزشکی روی آورده است و هدف نهایی پزشک چه باید باشد:

" چون نوشتن آموختم پدر و مادر را سپاس گفتم و به علم روی آوردم. نخستین دانشی که بدان گرایش پیدا کردم، پزشکی بود که با علاقه‌ی بسیار به فراگرفتن آن پرداختم. چندان که اندک بهره‌ای از آن بردم، برتری‌های آن بشناختم و علاقه‌ی من بدان فزونی یافت و با گرایش بیش‌تر روی به آموختن آن نهادم. چون در این دانش به آن‌جا رسیدم که به درمان بیماران پرداختم، نفس خویش را میان 4 چیز، که تکاپوی اهل دنیا از آن نتواند گذشت، مخیر گردانیدم و با خود گفتم: برای شخصی مانند من و در چنین دانشی سزاوار چنان است که از میان این 4 چیز یعنی فراوانی مال، لذات حال، ذکر سایر و ثواب باقی، شایسته‌ترین را برگزینم و در این اختیار چنین استدلال کردم که علم پزشکی نزد همه‌ی خردمندان و در همه‌ی دین‌ها ستوده است و در نظر هیچ‌یک از اهل دین ناپسند نیست ...

و در کتاب‌های پزشکی آورده‌اند که برترین پزشکان آن است که بر درمان از جهت ثواب آخرت توجه داشته باشد. پس بر آن شدم که من نیز در این کار پاداش آخرت بخواهم و در پی مزد نکوشم و گرنه مانند آن بزرگان باشم که یاقوت خویش را که می‌توانست با بهای آن ثروت روزگار را به چنگ آورد، در برابر خرمهره‌ای بی‌ارزش می‌فروخت ... پس به امید پاداش جهان باقی به درمان بیماران روی آوردم. هرجا بیماری یافتم که در وی امید تندرستی بود به یاریش شتافتم و آن کسان را نیز که در ایشان امید سلامت نبود، اما کاستن از درد و رنج ایشان ممکن می‌نمود، باری از دست ننهادم و در مداوای آنان کوشش فراوان کردم. هر کسی را توانستم خود به پرستاریش پرداختم و آن که را توان پرستاری نداشتم، به راهنماییش پرداختم و داروهای لازم را در اختیارش نهادم و از هیچ‌فردی در برابر این کارها مزد و پاداش نخواستم و بر هیچ‌یک از مانندان خویش، که در دانش مانند من و در مال و جاه برتر از من بودند، رشک نبردم" .

بختیشوع اول: 

نیای بزرگ و پزشک شناخته شده‌ی گندی‌شاپور که فرزندان او پایه‌های پزشکی اسلامی را پی افکندند. بخت از واژه‌ی بختن مشتق شده است و در زبان پارسی باستان به معنای رهایی و نجات است. واژه‌ی یشوع نیز در عبری و سریانی به معنای مسیح است. بنابراین، بختیشوع به معنای نجات یافته‌ی عیسی است.

ماسرجویه: پزشکی ایرانی سریانی‌زبان یهودی که در دربار امویان به پزشکی پرداخت و نخستین فردی است که در دوره‌ی اسلای کتابی را با نام کناش اهرن القس(در داروشناسی) به زبان عربی ترجمه کرد. برخی به نادرست او را با ماسرجویه‌ی مسیحی گندی‌شاپوری، یکی گرفته‌اند.

جورجس بن جبریل بن بختیشوع:

 در آغاز حکومت عباسیان پزشک ارشد بیمارستان گندی‌شاپور بود. در 148 هجری/765 میلادی، در کهن‌سالی از سوی منصور، خلیفه‌ی عباسی، به بغداد فراخوانده شد تا در معده‌اش را درمان کند. او مدتی در بغداد بماند و کتاب‌هایی را از یونانی به عربی ترجمه کرد. وی پس از 4 سال کار در بغداد در 152 هجری/ 769 میلادی به وطن خود بازگشت و شاگردش، عیسی بن شهلافا، به عنوان جانشین وی به بغداد فراخوانده شد.

جورجس در گندی‌شاپور کتاب‌هایی به سریانی تالیف کرده بود که اثری از او به نام کناش را حنین بن اسحاق به عربی ترجمه کرده است. کتاب الاخلاط و دیابطا( درباره‌ی بیماری قند) دو اثر از وی است که در کتاب الحاوی رازی از آن‌ها مطالب زیادی نقل شده است. رازی در الحاوی بر اهمیت درمان یک بیماری حاد به دست جورجس نیز تاکید کرده است.

عیسی بن شهلافا: شاگرد جورجس

ابراهیم: شاگرد جورجس

سرجس: شاگرد جورجس

بختیشوع بن جورجس:

 در گندی‌شاپور به عنوان جانشین پدر خدمت کرد و در 171 هجری/787 میلادی به بغداد فراخوانده شد. وی را بهترین پزشک زمان خود می‌دانستند. کتاب الکناش و کتاب التذکره را به وی نسبت می‌دهند که نقل قول‌هایی از آن‌ها در الحاوی رازی آمده است.

جبریل بن بختیشوع جورجس: در 175 هجری/791 میلادی از سوی پدر به یحی‌بن‌خالد برمکی معرفی شد و پس از درمان موفقیت‌آمیز بیماری یکی از کنیزان هارون در 190 هجری/805 میلادی به عنوان پزشک ویژه‌ی دربار منسوب شد. ولی هنگامی که در آخرین ابتلای هارون به بیماری در توس( در خراسان بزرگ) به وظیفه‌ی خود به عنوان مشاور پزشکی بی‌پروا عمل کرد، مورد بی‌توجهی قرار گرفت. اسقفی که خلیفه به جای بختیشوع با وی مشورت کرد، خلیفه را علیه او برانگیخت و سرانجام هارون فرمان به مرگ او داد. با وجود این، فضل برمکی اجرای فرمان را به تاخیر انداخت و امین، پسر هارون، او به بار دیگر به سمت پزشک ویژه برگزید.

هنگامی که مامون بر امین پیروز شد، جبریل به زندان افتاد و در 202 هجری/817 میلادی، آزادی خود را بازیافت. اما بار دیگر مورد بی‌مهری قرار گرفت و دامادش، میخاییل، را به جای وی قرار دادند. با وجود این، در 212 هجری/827 میلادی، مامون به ناچار او را فراخواند، زیرا بیماری وی را پزشکان دیگر نتوانسته بودند درمان کنند. درمان خلیفه باعث بازگرداندن جایگاه و دارایی‌ها وی شد، اما دیری نپایید که جبرییل سال پس از آن زندگی را بدرود گفت. وی را در صومعه‌ی سرگیوس در تیسفون(مداین) به خاک سپردند.

فهرست آثار 

1. صفات نافعه کتبها للمامون

2. رساله الی‌مامون فی المطعم و المشرب

3. کتاب فی الباء

4. مقاله فی العین

5. رساله الی المامون یامره بما اجتمعت علیه فلاسفه الروم و الفرس

6. ورم الخصی (در الحاوی رازی از آن یاد شده است)

بختیشوع بن جبریل:

 پس از مرگ پدر به جایگاه پزشک ویژه‌ی مامون رسید و خلیفه را در لشکرکشی‌هایش به آسیای صغیر همراهی کرد و تا زمان مرگش در 256 هجری/870 میلادی به عنوان پزشک دربار خلیفه فعالیت کرد. با وجود این، یک‌بار به گندی‌شاپور فرستاده شد و در دوره‌ی متوکل به بحرین تبعید شد.

فهرست آثار

1. رساله التی عملها الی المامون فی تدبیر البدن جوابا عن کتابه یسال ذلک

2. نصائح الرهبان فی الدویه المرکبه

3. مختصر بحسب الامکان فی علم الازمان و الابدان

4. رساله فیها نکت من مخفیات الرموز فی الطب

5. نبذه فی الطب

ابن ابی‌اصیبعه از کتاب الحجامه عی طریق المساله و الجواب نیز نام برده است.

ابویوحنا ماسویه:

ابو زکریا یوحنابن‌ماسویه‌ی‌خوزی(خوزستانی) پدر ماسویه‌ی معروف است که 30 سال در گندی‌شاپور به کار مشغول بود تا جبریل، پزشک ویژه‌ی هارون الرشید، که رییس بیمارستان بود به دلایل شخصی او را از کار برکنار کرد. ماسویه به بغداد رفت و فضل بن ربیع او را گرامی داشت. وی با پشتیبانی فضل به عنوان پزشک ویژه‌ی خلیفه و مدیر بیمارستان بغداد برگزیده شد و بر شهرت جبراییل سایه افکند. ماسویه در چشم‌پزشکی مهارت چشمگیری داشت و نخستین پزشکی است که در دربار خلیفه‌های عباسی به یک شاخه‌ی تخصصی پزشکی(چشم پزشکی) پرداخت ماسویه در یک‌چهارم آغازین سده‌ی ‌3 هجری/9 میلادی، دیده از جهان فروبست. درباره‌ی آثار وی چیزی نمی‌دانیم، اما پسرش ابویوحنابن‌ماسویه، مولف توانایی بوده است.

ماسویه: 

یوحنابن‌ماسویه مشهور به ابن ماسویه، در سال 160 هجری/776 میلادی در گندی‌شاپور به عنوان پسر یک داروشناس و پزشک گندی‌شاپور، به دنیا آمد. وی سال‌ها در گندی‌شاپور به کار پزشکی پرداخت تا این که همراه پدر به بغداد رفت و پس از او به عنوان پزشک ویژه‌ی خلیفه و مدیر بیمارستان بغداد برگزیده شد. وی مدتی نیز در بیمارستان سامرا کار کرد(247 هجری/861 میلادی).

ماسویه استاد حنین بن اسحاق بود و برخی از آثار پزشکی یونانی‌ها را به سریانی ترجمه کرده است. به فرمان خلیفه‌ی بزرگ، مامون عباسی، میمون‌های انسان‌ریخت برای ماسویه فراهم می‌شد تا ‌ پژوهش‌های کالبدشناسی خود را انجام دهد. همچنین به فرمان مامون به بیزانس فرستاده شد تا کتاب‌های یونانی تهیه کند. آثار و در کنار آثار جالینوس و دیوسکوریدس از مهم‌ترین منابع رازی برای نگارش الحاوی بوده است. رازی در این کتاب بیش از هزار بار از ماسویه یاد کرده است و اعتماد این پزشک نامدار ایرانی به آثار ماسویه، ما را از چیره‌دستی و دانایی او در پزشکی آگاه می‌سازد.

هر چند ماسویه پیرو آیین مسیح بود، بیش‌تر به زبان‌های سریانی و عربی نوشته است. او رساله‌هایی در موضوع‌هایی ماند چشم‌پزشکی، تب‌ها، سردرد، مالیخولیا، صرع ، آزمون پزشکان و فوریت‌های پزشکی نوشته است. نوشته‌های پزشکی و کالبدشناسی با ارزشی به او نسبت داده شده است. ابن ابی‌اصیبعه 24 اثر پزشکی از وی گزارش کرده است به ویژه، دغل‌العین (نارسایی چشم) که نخستین رساله‌ی منظم در چشم‌پزشکی است و ترجمه‌ی لاتین آن در قرون وسطی شهرت فراوانی پیدا کرد. کتاب الحمیات او کهن‌ترین تک‌نگاری دوره‌ی اسلامی درباره‌ی تب‌هاست و پتروس اسپانیایی آن را به لاتین تفسیر کرده است. او کتابی نیز پیرامون آموزش پزشکان نوشته بود که در دست ما نیست، اما در کتاب‌ها پزشکان و تاریخ‌نگاران از آن بسیار سخن گفته شده است.

فهرست آثار

1. نوادر الطب یا الفصول الحکمیه و النوادر الطبیه التی کتبها یحی بن ماسویه الی تلمیذه

2. کتاب الحمیات

3. دغل العین

4. معرفه محنه الکحالین (درباره‌ی چشم پزشکی)

5. الکناش المشجر

6. کتاب فی جواهر الطب المفرده باسمائها و صفاتها و معادنها

7. کتاب اصلاح الادویه المسهله

8. کتاب خواص الاغذیه و البقول و الفواکه و اللحوم و الالبان و اعضاء الحیوان و الابازیر و الافاویه

9. کتاب ماءالشعیر

10. کتاب الازمنه

11. کتاب الجواهر و صفتها و صفه الغواصین و التجار

12. ذکر خواص مختبره علی ترتیب العلل

13. المره السوداء

14. المنجح فی التداوی من صنوف المراض و الشکاوی

15. نبذه لطیفه عن ابن ماسویه

16. البستان و قاعده الحکمه و شمس الاداب

17. مختصر فی معرفه اجناس الطب و ذکر معادنه

18. کتاب ترکیب العین و عللها و ادویتها

19. رساله فی العین

20. کتاب فی الاغذیه

21. کتاب فی الاشربه

22. کتاب فی الفصد و الحجامه

23. کتاب فی الجذام

24. کتاب فی البلغم

25. کتاب علاج النساء اللواتی لایحبلن

26. کتاب المالیخولیا و اسبابها و علاماتها و علاجها

27. کتاب فی صداع و علله و اوجاعه و ادویته

28. کتاب السموم و علاجها

29. کتاب التشریح

30. کتاب الصوت و البحه

31. کتاب دفع مضار الادویه

32. الجامع یا جامع الطب مما اجتمع علیه اطباء فارس و الروم

33. کتاب الکمال و التمام

34. الکامل فی (الادویه) المنقیه

35. کتاب الاسهال

36. کتاب السدر و الدوار

37. کتاب فی ضرر الاغذیه

38. کتاب شراب الفاکهه

39. کتاب الرحم(الارحام)

40. کتاب فی وجع المفاصل

41. کتاب محنه الاطباء(الطبیب)

42. المسائل

43. کتاب الابدال

44. مقاله فی الجنین و کونه فی الرحم( درباره‌ی جنین و رشد آن در زهدان)

ابن ابی‌اصیبعه کتاب‌های دیگری را نیز به او نسبت می‌دهد: البرهان در 30 فصل، کتاب البصیره، کتاب الجوهر، کتاب الرجحان، کتاب السر الکامل، کتاب الدیباج، کتاب الطبیخ، کتاب لما امتنع الاطباء من علاج الحوامل فی بعض شهور حملهن، کتاب مجسه العروق، کتاب المعده، کتاب القولنج، کتاب فی ترتیب سقی الادویه المسهله بحسب الازمنه و بحسب الامجزه، کتاب فی دخول الحمام، کتاب فی السواک و السنونات.

میخائیل‌بن‌ماسویه:

 فرزند ابویوحنا ماسویه و برادر ماسویه‌ی نامدار که به خاطر احتیاط بیش از اندازه در پزشکی شناخته می‌شود. او هیچ دارویی را به کار نمی‌برد مگر آن‌ که پیش از آن دست‌کم 200 سال به کهر رفته باشد. هر چند او  به شهرت برادر خود نرسید، همواره از پزشکان مورد اعتماد مامون بود.

کوسج: 

سهل‌بن‌شاپور کوسج اهوازی، پزشک مشهور قرن 2 هجری/8 میلادی که پسرش شاپور به شهرتی افزون‌تر رسید. اثری به نام اقراباذین نوشت که از آن فراوان به نیکی یاد شده و بخش‌هایی از آن را باید در بین آثار داروشناسی عربی جست وجو کرد. وی در آغاز قرن 3 هجری/9 میلادی درگذشت.

شاپوربن‌سهل: 

پزشک پارسی قرن نهم میلادی که پیرو آیین مسیح بود. او نخستین پزشکی است که درباره‌ی پادزهرها کتاب نوشته است. وی در سال 247 هجری/861 میلادی از سوی متوکل عباسی به بغداد فراخوانده شد و در 255 هجری/869 میلادی درگذشت.

فهرست آثار

1. کتاب القرباذین الکبیر(کتاب پدزهرها)

2. کتاب قوی الاطعمه و مضارها و منفعها

3. کتاب الاشربه و منافعها و مضارها

4. ترجمه کتاب صنعه الدویه المرکبه از سریانی

ابن ماسرجویه: 

این ماسرجویه‌ی مسیحی گندی‌شاپوری، اغلب با ماسرجویه‌ی بصری یهودی که در زمان مروان می‌زیسته است، اشتباه گرفته می‌شود. وی پدر صحاربخت پزشک بوده و عیسی‌بن‌ماسرجویه، که وی نیز پزشک شناخته شده‌ای بوده ، نوی وی و به نوشته‌ی برخی دیگر، فرزند دوم او بوده است.

فهرست آثار

1. رساله فی ابدال الادویه و ما یقوم مقام غیرها

2. کتاب فی الغذا

3. کتاب فی الشراب

4. کتاب فی العین

چهاربخت: 

یا صهاربخت، فرزند ماسرجویه‌ی مسیحی که کناش جورجس را از متن سریانی به عربی ترجمه و تفسیر کرده است. ابوریحان در کتاب الصیدنه‌ی خود از نوشته‌ی او بهره‌ی فراوان برده است. بیرونی نام‌های ایرانی گیاهان دارویی را از کتاب او برگرفته است. عیسی پسر چهاربخت نیز در کار پزشکی بود.

عیسی‌بن‌ماسرجویه: 

فرزند یا نوه‌ی ماسرجویه‌ی مسیحی که در ترجمه‌ی آثار سریانی به عربی دست داشته است. او دو کتاب الالوان و الروائح و کتاب الطعوم را نیز نوشته بود که هر دو از بین رفته است.

حارث بن کلده: 

از معاصران پیامبر اسلام(ص) و از پیشگامان پزشکی در میان عرب‌ها بود. بر اساس روایت‌ها وی در گندی‌شاپور آموزش دید و پیوسته با آن‌جا ارتباط داشت. به علاوه، در برخی منبع‌ها از گفت و گوی او با خسرو انوشیروان پیرامون پزشکی نوشته شده است. وی پس از پیامبر نیز زنده بوده و به احتمال زیاد به اسلام نگرویده است. بخش‌هایی از کتاب وی با نام المحاورات فی الطب بینه و بین نوشیروان، در دست است.

فرزند خوانده‌ی او، نظر، نیز پزشکی می‌دانست و ابن‌اسحاق تاریخ‌نگار درباره‌ی او گفته است که کتاب‌های ایرانی می‌خوانده است و اگر حب "ابن‌حارث" که  ابن‌سینا ترکیب آن را در القانون آورده است، به‌راستی از او باشد، باید گفت که با داروهای ایرانی آشنا بوده است.

حنین‌بن‌اسحاق: 

با لاتینی ، یکی از دانشمندان مسیحی که به عنوان مترجم سهم بزرگی در پیدایش علوم اسلامی داشته است. وی در حیره به دنیا آمد و پدرش در آن جا داروفروشی داشت. حنین در گندی‌شاپور و در بغداد زیر دست پزشک مشهوری چون ابن‌ماسویه، پزشکی آموخت. او با پشتیبانی خاندان بختیشوع و سلمویه توانست آثار بسیاری را از یونانی به سریانی ترجمه کند. سپس، شاگردانش همین ترجمه‌ها را با پشتیبانی بنوموسی، دانشمندان ایرانی، بار دیگر به عربی ترجمه کردند.

سلمویه‌بن‌بنان: 

از سریانی‌زبانان گندی‌شاپور و از منتقدان برجسته‌ی ابن‌ماسویه که در زبان معتصم در 218 قمری از پزشکان دربار و پزشک شخصی خلیفه شد. اسحاق‌بن‌حنین به بیان پدر خود او را داناترین مردم روزگار خود در کار پزشکی می‌داند. رازی 2 بار در بخش درمانی و 13 بار در بخش داروشناسی از او یاد کرده است.

یوحنابن‌سرابیون:

یا یحیی‌بن سرافیون مشهور به ابن‌سرابیون، از شناخته‌شده‌ترین پزشکان سریانی‌زبان دوره‌ی اسلامی بود. گرچه خاستگاه او را به‌درستی نمی‌دانیم، او بررسی آثار او نشان می‌دهد که از دانش‌آموخته‌های گندی‌شاپور است. دو کناش به سریانی نوشت: کناش بزرگ(الکناش الکبیر) در 12 فصل و کناش کوچک(الکناش الصغیر) در 7 فصل. کناش کوچک او را در زمانی اندک سه بار به عربی برگداندند و شناخته شده ترین کتاب داروشناسی در میان پزشکان مسلمان بود. ابن‌سینا نزدیک یک سوم کتاب پنجم القانون خود را از روی مقاله‌ی هفتم کناش کوچک رونویسی کرده است. رازی، سید اسماعیل گرگانی، ابن‌بیطار اندلسی(اسپانیایی) و بسیاری دیگر، بارها از او در نوشته‌های خود یاد کرده‌اند. از کتاب او چند ترجمه‌ی لاتین نیز در دست است که ما را از اثرگذاری او بر پزشکان اروپایی در ونیز و جاهای دیگر آگاه می‌سازد.

احمد نهاوندی

احمد بن محمد نهاوندی(وفات در 220 تا 230 قمری) اخترشناس و ریاضی‌دان ایرانی که در گندی‌شاپور به رصدهای اخترشناختی پرداخت و مورد توجه یحیی ین خالد برمکی بود. او بر پایه‌ی رصدهایی که انجام داد، کتابی با نام الزیج المشتمل را به نگارش درآورد. هر چند از این کتاب چیزی بر جای نمانده، اما از آن در نوشته‌های دانشمندان مسلمان بارها یاد شده است. سه کتاب دیگر نیز به او منسوب است: الجمع و التفریق، المدخل الی علم النجوم و کتاب الی محمد بن موسی فی النیل.

سرانجام گندی‌شاپور

در سال 148 هجری قمری، منصور به بیماری سختی مبتلا شد که پزشکان نتوانستند او را درمان کنند. از این رو، جرجیس پسر بختیشوع، مدیر بیمارستان گندی‌شاپور، برای درمان او به بغداد دعوت شد. این پزشک ایرانی پس از درمان منصور، چهار سال در بغداد ماند و پزشکی ایرانی را در بغداد آموزش داد. او پس از بازگشت به ایران، عیس‌بن‌ شهلافا را جانشین خود کرد و به این ترتیب، پزشکی ایرانی به دنیای اسلام راه یافت. آرام‌آرام در دوران هارون و مامون عباسی پزشکان مشهور دانشگاه گندی‌شاپور نیز به پایتخت جهان اسلام، بغداد، فراخوانده شدند و جایگاه شایسته‌ای در آن شهر پیدا کردند. با این همه، از پویایی دانشگاه گندی‌شاپور و بیمارستان مشهور آن کاسته نشد و دست کم تا یک سده‌ی دیگر همچنان پیشرفته‌ترین مرکز علمی جهان بود.

با روی آوردن دانشمندان گندی‌شاپور به مرکز جهان اسلام، دستاوردهای علمی گندی‌شاپور نیز از راه آنان به بغداد و دیگر سرزمین‌های اسلامی رسید و باعث شکوفایی دانش در آن‌جا شد. بنابراین، هر چند ساختمان گندی‌شاپور در سده‌های پس از سوم و چهارم هجری آرام‌آرام به ویرانی روی نهاد، اما نفوذ معنوی آن ادامه پیدا کرد و اگر پیشرفت دانش را کاری پیوسته به درازای تاریخ بدانیم، هنوز هم از دستاورردهای آن بهره‌مندیم. چنان‌که بیش‌تر بیمارستان‌های جهان اسلام با الگوبرداری از بیمارستان گندی‌شاپور ساخته شدند و خود پیشگام بیمارستان‌های اروپا گردیدند.

چه بسیار داروهایی که با نام فارسی خود در کتاب‌های پزشکی عربی نوشته شده‌اند و هنوز هم در زبان عرب با همان نام‌ها خوانده می‌شوند. چه بسیار کانی‌هایی که با نام فارسی خود در زبان عرب وارد شدند. چه بسیار فیلسوفانی که به عربی نوشتند، اما ایرانی بودند و چه بسیار ریاضی‌دان و اخترشناس مسلمان که کتاب‌هایی مانند زیج‌الشاه، زیج‌الشهریار را از پهلوی به عربی بازگرداندند. بنابراین، مسلمانان از راه ایرانیان و بنیاد علمی گندی‌شاپور با دانش پیشینیان، هندی‌ها، یونانی‌ها، ایرانی‌ها، چینی‌ها و بسیاری دیگر، آشنا شدند. دانشمندان مسلمان نیز، که بیش‌ترشان ایرانی بودند، آن دانش‌ها را گسترش دادند و سپس به اروپایی‌ها هدیه کردند.

منابع:

1. صفا، ذبیح‌ ‌الله. علم در ایران،  از مجموعه مقاله‌های کتاب ایرانشهر، جلد اول، صفحه‌ی 695، چاپخانه‌ی دانشگاه(کمیسیون ملی یونسکو در ایران) 1342

2. سزگین، فواد. تاریخ نگارش‌های عربی، ترجمه‌ی کیکاووس جهانداری و به سرویراستاری احمد رضا رحیمی ریسه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول 1380

3. تکمیل‌همایون، ناصر. دانشگاه گندی‌شاپور. دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1384

4. صفا، ذبیح‌ ‌الله. مدرسه، از مجموعه مقاله‌های کتاب ایرانشهر، جلد اول، صفحه‌ی 714، چاپخانه‌ی دانشگاه(کمیسیون ملی یونسکو در ایران)1342

5. نیرنوری، حمید. سهم ایرانیان در تمدن جهانی، انتشارات فردوس، چاپ اول 1372

6. نصر، سید حسین. علم و تمدن در اسلام، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم ترجمه‌ی فارسی 1359

7.  دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه(واژه‌ی گندی‌شاپور)، انتشارات دانشگاه تهران، 1377

8. کرامتی، یونس. پزشکی(از مقاله‌های دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، به کوشش سیدکاظم بجنوردی)، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، 1383

9. مولوی، محمدعلی. احمد نهاوندی(از مقاله‌های دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، به کوشش سیدکاظم بجنوردی)، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، 1377

10. سارتن. جرج. مقدمه‌ای بر تاریخ علم. ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1383

 

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ