ارگ بم بزرگترین سازهٔ خشتی در جهان است که در نزدیکی شهر بم در استان کرمان در جنوب شرقی ایران قرار دارد. «بم و فضای فرهنگی آن» در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدهاست. این ارگ عظیم که در مسیر جادهٔ ابریشم قرار دارد سده ۵ پیش از میلاد ساخته شدهاست و تا سال ۱۸۵۰ پس از میلاد نیز همچنان مورد استفاده بود. به طور قطع مشخص نیست چرا پس از آن دیگر مورد استفاده قرار نگرفت.
کل بنا یک دژ بزرگ است که در قلب آن، ارگ واقع شده، اما به دلیل ظاهر پرابهت ارگ، که پر ارتفاعترین قسمت مجموعه نیز به شمار میآمد، کل بنای دژ به عنوان ارگ بم نامیده میشود.
ارگ بم عضوی از منظومه ای بزرگ از بناهای تاریخی است که آن را در میان گرفته اند ؛ شهر باستانی دارزین با قدمتی در حدود هزاره اول پیش از میلاد در اراضی شمال غربی بم امروزی برپا بوده و هنوز کوشک های میان محله های شهردوران قرون اولیه اسلامی در آن بر پامانده اند و تنها قریه کوچکی در حوزه غربی آن آباد است ؛ قلعه دختر در شمال رودخانه پشت رود و در جنوب آن بنای چارطاق و ساختمان کوشک و پیر علمدار و همچنین در مشرق و نزدیکی ارگ، بنای تاریخی مسجد حضرت رسول بر پیرامون فضای ارگ برپا بوده اند . هرچند که پیشینه این بنا ها سالیابی نشده است ، با این حال قدمت آن ها ، از قرون اولیه دوران اسلامی تا دوره ایلخانی قابل تخمین به نظر می رسد.
ساکنان ارگ بم در حدود یکصد و پنجاه سال پیش ، برای آخرین بار مأوای ارگ را ترک نموده ودرون باروی شارستان و در میان باغ ها و نخلستان های بیرون از شهر سکنی گزیدند. وسعت ارگ بم به ییست هکتار می رسد . جز باروی شارستان که درحوزه شمالی به باروی ارگ نزدیک است و به فاصله اندکی از باروی ارگ جا دارد . در حوزه جنوبی چهار بارو بخش فراز کوه سنگی را احاطه کرده است که به احتمال زیاد راستای هر بارو نشان دهنده گسترش حاکم نشین ارگ در دوره ای از تاریخ است . ساختمان ارگ بم در شکل توسعه یافته اش از دو بخش مردم نشین و حاکم نشین تشکیل شده است. در فضای شمالی بیرون ارگ ، بنای گنبد بزرگ یخدان و در نزدیکی آن دیواره رفیع یخ چاوون جا دارد .
بخش حاکم نشین
بخش حاکم نشین بر فراز قله صخره و در شمال ارگ جا دارد و متشکل از بنا هایی است، همچون؛ برج اصلی ، چهارفصل ، خانه حاکم ، چاه آب ، حمام ، خانه رئیس سرباز خانه (ساختمان معروف به آسیاب بادی) ، سرباز خانه ، دروازه (ساسانی) و برج و باروی این مجموعه را شامل می شود . گفتنی است که جز بنای آسیاب بادی ، دیگر بخش های حاکم نشین بر باروهایی سنگی با بلندی نزدیک به هفت متر استوار شده است که در زیر روکش کاهگلی پنهان مانده است ، چنین به نظر می رسد که در لایه های مانده در محدوده باروی سنگی به ویژه در سطوح زیرین آن کهنه ترین بخش حاکم نشین باشد. در بخش شرقی حاکم نشین دروازه مسدود شده ای است که آن را کد کرم (خانه کرم) می خواندند و وجود این پدیده را سندی بر جا مانده از داستان هفتواد تلقی نموده اند.
بخش مردم نشین
مساحت این ارگ نزدیک به ۱۸۰٬۰۰۰ متر مربع است که با دیوارهایی به بلندی ۶ تا ۷ متر و طول ۱۸۱۵ متر احاطه شدهاست. ارگ از دو بخش جدا از هم تشکیل شدهاست که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارد. حدود ۶۷ برج در سطح شهر باستانی بم پراکنده شدهاست.
طراحی و ساخت ارگ
طرحریزی و معماری ارگ از جنبههای گوناگون مورد بررسی قرار گرفتهاست. با توجه به شکل ظاهری کنونی ارگ میتوان گفت طراح یا طراحان، شکل نهایی کل ساختمان و شهر را از همان قدمهای ابتدایی مراحل ساخت، پیش بینی کرده بودهاند. در حین هر کدام از مراحل پیشرفت ساخت قسمت ساخته شده از یک شکل کامل برخوردار بوده و هر بخش اضافه میتوانستهاست به راحتی به قسمتهای موجود «دوخته شود».
ارگ در مرکز شهر نظامی در نقطهای با بهترین دید از لحاظه امنیتی قرار دارد.
- بخش حکومتی که در درونیترین دیوار قرار گرفته و شامل دژ نظامی، عمارت چهار فصل، سربازخانه، چاه آب ۴۰ متری و اصطبل به گنجایش ۲۰۰ اسب است.
- بخش رعیت نشین که اطراف بخش حکومتی است و شامل ورودی اصلی شهر، مسیر اصلی متصلکننده ورودی شهر به دژ و بازار در امتداد آن، نزدیک به ۴۰۰ خانه و ساختمانهای عمومی مانند مدرسه و مکان ورزش است.
در میان خانهها ۳ نوع مختلف وجود دارد که قابل توجه هست: *خانههای کوچکتر با ۲-۳ اتاق برای خانوادههای فقیر.
- خانههای بزرگتر با ۳-۴ اتاق برای طبقهٔ متوسط جامعه، بعضی از آنها ایوان هم دارد.
- مجلّلترین خانهها با اتاقهای بیشتر که به خاطر فصلهای مختلف سال در نقاط گوناگون قرار گرفتهاند، با یک حیاط بزرگ و یک طویله در نزدیکی برای حیوانات. تعداد این خانهها در ارگ خیلی کم است.
همهٔ ساختمانها از آجرهای رسی پخته نشده یعنی خشت، ساخته شدهاست. ارگ بم احتمالا پیش از زمینلرزهٔ ۲۰۰۳، بزرگترین بنای خشت و گلی جهان بودهاست.
امنیت
هنگامی که دروازه ورودی شهر بسته بود هیج حیوان یا انسانی نمیتوانست وارد شود.ساکنان میتوانستند زندگی خود را در دورههای طولانی ادامه دهند زیرا به چاه آب، باغها و حیوانات اهلی در داخل ارگ دسترسی داشتند. هنگامی که شهر نظامی ساخته شده بود ساکنان میتوانستند در شهر بمانند و سربازان میتوانستند از آن دفاع کنند زیرا ارگ توسط دیوارهای بلند و برجها محصور بود.
تهویهٔ مطبوع
علاوه بر نمای برجهای نگهبانی و رئوس تزئین شدهٔ دیوارهای مرتفعِ دژ در خط افق، بادگیرهای این بنا بسیار با شکوه جلوه میکنند. بادگیرها ساختارهای بیرون زدهای از بناها هستند که برای گرفتن باد و هدایت آن به داخل بناها استفاده میشوند. گاهی اوقات در مسیر باد به درون ساختمان حوضچهٔ آبی را تعبیه میکنند تا بدین شیوه درون بنا خنک شود و گرد و خاک را بزداید. برای بناهای مختلف از انواع مختلفِ بادگیر استفاده میشود. برای نمونه، برای بناهای کوچکتر از بادگیرهای تکسازهای و برای بناهای بزرگتر و مهمتر از بادگیرهای چهارسازهای استفاده میشود تا باد را از جهات گوناگون به درون بنا هدایت کنند.
در کاوش هایی در فضای دروازه اسپیکان که در باروی شارستان و در شمال غربی ارگ واقع است ، تاسیسات آب رسانی مخفی ارگ آشکار گردید .آب دو رشته قنات در ساختمان پخشگاه همجوار با این دروازه ، چند بخش شده و بخشی از آن از طریق تنبوشه به ساختمان شترگلو واقع در خندق غربی می رسیده و به میان ارگ هدایت می شده و در ساختمان حمام بخش غربی مردم نشین ظاهر می گردیده است .
زلزله سال۱۳۸۲
زلزله سال ۲۰۰۳ در بم بیشتر از ۸۰ درصد ارگ را ویران کرد. به عنوان یک میراث فرهنگ جهانی خیلی از کشورها در جریان باز سازی آن شرکت کردند. ژاپن، ایتالیا و فرانسه جز کشورهایی بودند که از ابتدا همکاری کردند. ژاپن حدود ۱٫۳ میلیون دلار به ایران برای بازسازی کمک کرد، و با ارسال تجهیزات و ایجاد طرح سهبعدی از ارگ بم برای افزایش دقت نوسازی، این پروژه را پشتیبانی کرد. ایتالیا ۳۰۰۰۰۰ دلار در این پروژه سرمایهگذاری کرد، و گروهی از کارشناسان را برای احیای برج اصلی بم اعزام کرد. فرانسه با تهیه نقشه ارگ بم به ایران کمک کردند. بانک جهانی هم مبلغ زیادی پول به این پروژه کمک کرد.
ارگ بم به قلم خسرو خسروی
شهر قدیمی در محوطه ای محصور در شمال شرقی شهر کنونی بم، که به نوشتة وزیری کرمانی (1354 ش، ص 92) بر روی سنگی به ارتفاع حدود دویست ذرع قرار دارد و بزرگترین قلعة سالم ایران است. این قلعه از دو قسمت تشکیل شده است: قسمت شمالی که بر روی تپه ای سنگی و مرتفع قرار دارد، و قسمت جنوبی که در گودی واقع است. در دورة قاجاریه، به لحاظ عظمت قلعه، اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، ج 1، ص 470) آن را «قلعة خدای آفرین» ضبط کرده است. امروز همة قسمتهای این ارگ، به صورت آثار باستانی نگهداری می شود، و قسمتی از شمال آن بازسازی شده است. شهر قدیمی ظاهراً تا 1253 مسکونی بوده، و پس از آن بتدریج از سکنه خالی شده است. مدتی از ارگ آن (قسمت شمالی) به عنون پادگان استفاده می شد (وزیری کرمانی، 1354 ش، ص 94). شهر قدیمی بم ویژگیهای شهرهای ایران بویژه شهرهای خراسان دورة اسلامی را دارد، و مشتمل بوده بر قلعه یا ارگ (حاکم نشین) و خزاین و زندان. قسمت اصلی شهر (به اصطلاح جغرافیانویسان قدیم: شارستان) و گرداگرد آن (رَبَض) با برج و بارو از هم جدا می شد. امروز گاهی به اشتباه همة قسمتها را ارگ یا قلعه می گویند. هستة مرکزی شهر (جای مسکون) که در گودی قرار گرفته، به شکل مربع مستطیل با شیبی از مغرب به مشرق به طول حدود 425 متر، و عرض آن از شمال به جنوب حدود سیصد متر است (گوبه ، ص 305)، ارگ (حاکم نشین)، در شمال این مربع مستطیل و متصل به آن بر روی کوه سنگی واقع است و از فراز آن کوههای شاهسواران در جنوب دیده می شود. محوطة کوچکی در شمال غربی شهر قدیمی به مساحت حدود 175 مترمربع قرار گرفته که احتمالاً بعداً به آن الحاقاتی شده است (همانجا). دژ قدیمی، با خندقی در جنوب که پلی روی آن بوده، و با برجها و باروی (چهار حصار) کنگره دار محافظت می شده است. این دژ بارها مرمت شده است. دروازه اصلی در جنوب پس از پل قرار دارد، و آثار دروازة شمالی با برجی کنار آن به نام کَتِ کِرْم (یا کَدِ کرم)، میان دیوار دوم و سوم دیده می شود. شهر مشتمل بر میدان و بازار و تکیه و مسجد و حسینیه و زورخانه و چاه و آسیای بادی و اصطبل با آخور (پس از دیوار دوم)، و حمام و زندان بود و با چند بارو و برج حراست می شد. پس از دیوار بلند دوم و دروازة آن، محوطه ای با اتاقهای متعدد برای نگهبانی دیده می شود، که چاهی در آن حفر شده و ساختمان دو طبقة کنار آن برجاست که احتمالاً در دوره ای قدیمی بر روی بناهای قدیمتر ساخته شده است. مجموعة میرزا نعیم در مشرق بازار قرار دارد که اخیراً تعمیر شده است. محوطة حاکم نشین با برج و بارو، و دروازه و حرم حاکم در جنوب آن و خانه ای به نام «چهارفصل» پس از دیوار سوم قرار گرفته که سالمترین قسمت به جا مانده از شهر قدیمی است که پیش از انقلاب اسلامی تعمیر شده است. ویرانه های مسجد در قسمت جنوبی شهر در مشرق بازار قرار دارد که در محوطة شمالی آن محلة اعیان نشین بود، و نزدیک آن زورخانه ای با عمق 5/1 متر به شکل مربع قرار داشت. ساختمان اصطبل و طویله در محوطة زیر ارگ، و میدانی در بالای بازار با کاروانسرایی نزدیک آن قرار گرفته است. مسجدی نیز که احتمالاً بر روی خرابه های مسجد جامع (از دورة صفاریان)احداث شده است، محرابی با تاریخ 810 دارد. امروزه از مسجد جامع دورة صفاریان، براثر خاکریزی بر سطح مسجد دورة صفاریان، بر روی مسجدی قدیمیتر بنا شده بوده است. در کنار مسجد، چاهی وجود دارد که نزد اهالی مقّدس است. در سال پیروزی انقلاب اسلامی نماز عیدفطر در همین مسجد که حیاطی مربع شکل دارد خوانده شد. در سوگواریهای مذهبی، مردم از شهر جدید بم به این مسجد می روند و در محراب آن شمع روشن می کنند. به نظر گوبه، از رودی که از شمال ارگ می گذشته، نهری حفر شده بوده که وارد شهر می شده است (ص 306)، و امروزه بستر خشک آن دیده می شود. مقدسی (ص 465) نیز از نهری نام برده که از محلة بزازان می گذشته است و ظاهراً مقصود او همان نهر است. همچنین مقدسی از یکی از مساجد جامع که اصطخری (ص 166) و ابن حوقل (ص 312) نیز از آن نام برده اند، سخن گفته است که آثار آن در مغرب محوطة اصلی به جا مانده است. شمال غربی آن کاروانسرا و حسینیه ای قدیمی قرار دارد. محله قدیمی بزازان بیش از همة قسمتها ویران شده است. در شمال این محله، دروازه ای با باروی کنگره دار، قسمت اصلی شهر را از ارگ جدا می کند که پس از آن قسمت دوم شهر قرار گرفته و با خیابان شرقی – غربی از قسمت اول جدا شده است. عمده ترین ساختمان آن، میدانی است که در کناره های آن آخورهای اسب، و در قسمت جنوب شرقی آن چاهی قرار گرفته است. آثار آسیای بادی در قسمت شمال غربی آن دیده می شود. بالای آخورها در طبقة دوم جای سربازان بوده است. گویا در همین جا بوده است که لطفعلی خان زند، پس از درگیری با حاکم بم دستگیر می شود. در قسمت غربی این محوطه، پس از جایگاه سربازان و میدان و آخور، کاروانسرای قدیمی واقع شده است. در قورخانه، خانة نظامیان دو طبقه است. زندان در محوطة اداری حاکم نشین قرار دارد که پس از گذشتن از دالانی به عمق چهارمتر به محوطة پهن تری متصل می شود. به نظر پوپ ، ویرانه های دیواری که در مشرق شهر قدیمی در محلة باغ دروازه (امروزه نزدیک گورستان) دیده می شود، بقایای مسجد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که عبدالله بن عامر در دورة عثمان آن را بنا کرده است (ج 3، ص 930؛ ظاهراً پوپ این مطلب را از کتاب سفرنامة ژنرال سرپرسی سایکس، ص 254، و سایکس آن را از تاریخ کرمان، وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 280، گرفته است). اما این مطلب چندان صحیح به نظر نمی رسد، زیرا رفتن عبدالله بن عامر به شمر بم در کتابهای معتبری مانند فتوح البلدان بلاذری و تاریخ الرسل و الملوک طبری نیامده است؛ بعلاوه مسلمانان مساجد را در داخل شهر می ساختند، نه در کنار شهر، سایکس محلةکنونی گوزاران را کنار رود کجاران (گزاران) شاهنامه می داند (سایکس، همانجا).
وضع ساختمان قلعه از دورة ناصرالدین شاه (حک: 1264-1313) تاکنون تغییر چندانی نکرده است. به نوشتة ذوالفقاری کرمانی (ص 23)، در دورة ناصرالدین شاه، قطر دیوار قلعه 28 ذرع، وعرض خندق دوازده ذرع بود. دروازة اصلی در جنوب بود و از روی پلی چوبی وارد شهر می شدند. قلعه دارای 51 برج در پیرامون، و نُه برج با شکلهای مختلف و بسیار بزرگ بود. برج میان دیوار غربی، سیزده ضلع بیقاعده داشت و محیط آن 104 ذرع بود. از زیر آن آبی از بیرون وارد شهر می شد، اما در همة خانه ها برای هنگامی که در محاصره قرار می گرفتند چاه کنده بودند که عمق آنها میان پنج تا هشت ذرع بود. از دروازة اول که داخل شهر می شدند، نخست از میان بازاری رو به شمال می رفتند که طول آن 120 ذرع و عرض آن چهار ذرع بود که از هر سو راسته بازار داشت. برای ورود به ارگ می بایست از سه دروازه می گذشتند، به عبارت دیگر شهر با ساخت دیوار محافظت می شد. در شمال، در دیوار قلعه رو به بیرون دروازه ای بود که مخصوص اهل ارگ بود و به آن دروازة کَتِ کَرْ می گفتند. پس از شکست آقاخان محلاتی، سکونت در قلعه و شهر قدیمی ممنوع شد، از اینرو مردم بیرونِ قلعه را آباد کردند (ذوالفقار کرمانی، ص 20، 23-24).
پیش از اسلام
درباره بم پیش از اسلام و قلعه آن اطلاع چندانی در دست نیست. به نوشتة اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، همانجا) بم از بناهای بهمن بن اسفندیار است. در اواخر دورة اشکانیان، از لشکرکشی اردشیر به منطقه ای که بم در آن قرار داشت مطالب فراوانی در دست است نام آثار باستانی پیرامون قلعة بم امروزی، مانند نرماشیر و قلعة دختر، از زمان ساسانیان حتی پیش از آن در منابع دیده می شود. ظاهراً منطقة بم در دورة اشکانیان نیز آباد بوده است. طبق کارنامة اردشیر بابکان، او در لشکرکشی خود به دژ گذاران (در شاهنامه: کجاران) با هفتان بوخْت ( در شاهنامه: هفتواد)، پادشاه آن منطقه، به جنگ پرداخت (ص 55-61) فردوسی محل کجاران را در خطة دریای پارس (خلیج فارس و دریای عمان) آورده است (ص 139). از لحاظ جغرافیای آن زمان، دریای پارس پهناورتر بود وبطلیموس آن را پرسیکوس سینوس ضبط کرده است (مشکور، ص 12).
طبق مطالب کارنامة اردشیر بابکان، هفتان بوخت در دژ گذاران پادشاهی می کرد، و دژ گولار و دستگرد (دستجرد= مزرعه)، جزو دژ گذاران به شمار می آمد (ص 55-61) به نوشتة فردوسی، هفتواد پس از کشتن یکی از امرای محلی، بر سر کوهی نزدیک کجاران دژی ساخت (ß فردوسی، ج 7، ص 141-142) که احتمالاً نخستین پایه های قلعة بم بود، چون در آن نزدیکی جز کوه سنگی که امروزه ارگ بم بر روی آن است، کوهی دیده نمی شود.
فردوسی رویداد تاریخی لشکرکشی اردشیر را با افسانة شگفت انگیزی در هم آمیخته است؛ برای مثال از دختر هفتواد «اختر» (بخت و اقبال) سخن گفته که به پنبه ریسی می پرداخته است. او با پرورش کرمی در دوکدان و استفاده از فَره «اختر» (اقبال) کرم، توانسته بود طرازی فراوان بریسد که سبب ثروتمند شدن هفتواد شده بود. بنابر مطالب شاهنامه قلمرو هفتواد که شاه آن منطقه شمرده می شد، از دریای چین تا کرمان بود (همان، ج 7، ص 143). طبق مطالب کارنامة اردشیر بابکان، هنگام لشکرکشی اردشیر به گذاران، هفتواد بر بومِ سِند و مکران و دریای پارس نیز فرمانروایی داشت (ص 57). اردشیر بی شک از راه سیرجان – دارزین یا جیرفت – دارزین به بم لشکر کشیده است. چون لشکر دوازده هزار تنی او نمی توانسته است از مسیر بدون آب (رود) و چمنزار پیشروی کند، در شاهنامه بارها از واژة آبگیر در مسیر این لشکرکشی سخن به میان آمده که ظاهراً مقصود هلیل رود یا رود لاله زار است (فردوسی، ج 7، ص 145، 147).
در کارنامة اردشیر بابکان همچنین آمده است که در جنگ دوم، پس از پیروزی اردشیر و کشته شدن هفتان بوخت، اردشیر «خواسته و زر و سیم از آن به دژ به هزار بار شتر کرد [و] به گوار (اردشیر خُرّه) گسیل کرد» (ص 87). طبری (سلسلة اول، ص 820) نیز این مطالب را تـایید کرده است. به نوشتة او، اردشیر به اَلّار (نولدکه، ص 41-69: گُلار) از رستاق (از مناطق روستایی) کوجَران (کجاران) لشکرکشید و مال و گنج فراوان به دست آورد که این ثروت بی تردید از تولید ابریشم آن منطقه بوده است. ظاهراً انگیزة لشکرکشی اردشیر به گذاران نیز به دست آوردن ثروت حاصل از ابریشم بوده است. بارون کارا دو وو، پس از بررسی دقیق مطالب شاهنامه، به این نتیجه رسیده است که خاستگاه ابریشم، باید ایران باشد، نه چین (ج 1-2، ص 290).
پس از اسلام
به نوشتة افضل الدین کرمانی (ص 121)، کرمان را عبدالله بن عامر کُرَیْز گشود و تربت او در بم است. برخی نیز گویند آنجا را عمربن عبدالعزیز فتح کرد، اما نخستین بار بلاذری (ص 551) نام بم را آورده است. به نوشتة او، هنگام فرار یزدگرد و سقوط شیرجان (سیرجان) ابوموسی اشعری، ربیع بن زیاد را به کرمان گسیل داشت. او نواحی پیرامون شیرجان را گشود و با اهل بم و اندغار [از شهرهای قدیمی کرمان] صلح کرد، اما بعداً این بلاد کفر ورزیدند و پیمان شکستند. در دورة بعدی، بویژه پس از استحکام حکومت مرکزی در بغداد و رونق گرفتن اقتصاد منطقه، اطلاعات ما از بم بیشتر است. از قرن سوم و چهارم از بم و از جاده هایی که بم را با مناطق و شهرهای دیگر پیوند می داده مطالبی آمده است. ابن خردابه (ص 49، 54) و قدامه بن جعفر (ص 196) از جادة بم – جیرفت تا نرماشیر سخن گفته اند. قلعة بم در آن دوره مشهور بوده است، به طوری که یعقوب لیث در شوال 259 رهسپار نیشابور شد و محمدبن طاهر را دستگیر کرد و خود و خاندانش را در قید و بند به قلعة کرمان فرستاد (یعقوبی، ص 85) یعقوبی (ص 62) در قلاع کرمان از قلعة بم سخن گفته می افزاید: «قلعة کرمان که به آن قلعة بم می گویند...» ظاهراً این سخن به لحاظ اهمیت قلعة بم در آن دوره در ولایت کرمان بوده است. ابن فقیه (ص 206، 208) بم و جیرفت و هُرموز را از شهرهای کرمان آورده و فاصلة جیرفت – بم را بیست فرسنگ نوشته است. ابن رسته (ص 106) نخستین بار بم را از کوره های استان کرمان ضبط کرده است. از قرن چهارم به بعد، به لحاظ پیدایش مرکزیت درسرزمینهای خلافت و توسعه یافتگی اقتصادی – اجتماعی جهان اسلامیِ آن روز، اقتصاد بم نیز رونق گرفت، زیرا آب فراوان داشت و در مسیر جاده ای بود که از کویر می گذشت. بم از یک سو مناطق جنوب شرقی ایران را به خراسان (و ماوراء النهر) و چین و ماچین، و از سوی دیگر ایالات سیستان، سند و کابل و حتی هندوستان را به بغداد (مرکز خلافت) پیوند می داد و از این طریق با آن مناطق مراودة اقتصادی داشت؛ از اینرو به یکی از کانونهای برخورد فرهنگی و اجتماعی قومهای مختلف تبدیل شد، و نیز محل داد و ستد کالاهای ممالک مختلف گردید. در این دوره، کرمان از لحاظ جغرافیایی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم و، دوشق خوانده می شد: شق شرقی مشتمل بر بم و نرماشیر و جیرفت بود (محمدبن ابراهیم، ص 32، حاشیه). بم در این دوره به لحاظ رشد شهرنشینی در بلاد اسلامی، از طریق هرموز و دریای فارس با عراق و شام و مصر روابط اقتصادی یافت؛ و ناحیة بم با دهکده های حاصلخیز و آب و هوای خوش که بهتر از جیرفت بود، شهرت پیدا کرد. اصطخری (ص 164) و ابن حوقل (ص 312-315) از دیوار مستحکم بم و جاده های آن تا سیرجان و هرموز، و از طرازی [=کارگاهی] که در آنجا سلطان داشت مطالبی آورده اند و محصولات آن را ستوده اند؛ از جمله جامه های بلند که به عراق و مصر و خراسان صادر می شد، طیلسانها، و جامه هایی عالی که هریک حدود سی دینار ارزش داشت و در عراق و خراسان و مصر به فروش می رفت (نیزß مقدسی، همانجا). در 372، به نوشتة مؤلف حدود العالم (ص 128)، «بم شهری است با هوایی تن درست و اندر شهرستان وی حصاری است محکم و از جیرفت مهتر است، و اندر وی سه مزگت [=مسجد] جامع است، یکی خوارج را و یکی مسلمانان را، و یکی اندر حصار، و از وی کرباس عامه و دستار بمی و خرما خیزد.»
ظاهراً پس از قرنها دوباره بم به تولید ابریشم دست یافت و توانست فرآورده های ابریشمی خود را به بلاد دیگر صادر کند و به احتمال قوی مبدا «جادة ابریشم» بم بوده است. قلعة بم از قرنهای نخستین اسلام تا دورة قاجاریه 1255-1256، اغلب پناهگاه شورشگران بوده است، به طوری که در 297 سُبکَری، حاکم فارس، پس از شکست خوردن از سردار خلیفه در شیراز، به بم پناهنده شد (ابن اثیر، ج 6، ص 136) در 324. معزالدوله دیلمی در یورش به کرمان، بم را تصرف کرد (همان، ج 6، ص 255) در 364، یُوزتُمُر پس از شکست از مطهربن عبدالله، سردار عضدالدوله، وارد بم شد و حصاری گردید (همان، ج 7، ص 62). در 391، بهاء الدوله دیلمی به سرداری استاد هرمز به بم حمله کرد. در این هنگام طاهربن خلف از صفاریان در قلعة بم به سر می برد (همان، ج 7، ص 210) در492، تیرانشاه، پسر تورانشاه فرزند قاوُرْت، پس از شورش مردم کرمان بر ضد او به شهر بم فرار کرد، اما اهالی بم از ورود او به شهر جلوگیری کردند و با وی جنگیدند (همان، ج 8، ص 203) در 584، افضل الدین کرمانی در عِقدالعُلی برای نخستین بار بم را ولایت ضبط کرده است. به نوشتة او، بم ولایتی معمور از بلاد کرمان بود و از آنجا ابریشم صادر می شد (ص 128) در دورة سلاجقه، به دستور محمدبن ارسلان شاه (536-551) مساجد و رباط و مدرسه در بم و جیرفت ساخته شد (محمدبن ابراهیم، ص 42) ادریسی، جغرافیادان بزرگ جهان اسلام در بلاد مغرب (493-560) از کارگاههای پارچه های پنبه ای و طیلسانهای فاخر بم که بازرگانان به بلاد مصر و شام و عراق می آورده اند، مطالبی گفته که نشان دهندة رونق صنایع دستی دربم و پیوندهای اقتصادی بم با دیگر بلاد اسلامی است (ج 1، ص 435) در قرن ششم، بم از لحاظ مرکزیت سیاسی وضع خاصی پیدا کرد، به طوری که در حکومت ملک ارسلان بهرامشاه بن طغرل (متوفی 567 یا 570)، برای نخستین بار «دارالملک» خوانده شد (محمد بن ابراهیم، ص 56، 69، 71) در اواخر قرن هشتم، در تسلط غزان بر کرمان، فرزند کهین ملک دینار عجمشاه (حک: 592-600) در بم حکومت می کرد (همان، ص 192) در اوایل قرن هفتم، یاقوت حموی بم را «مدینه جلیل» و از شهرهای بزرگ کرمان نوشته و آب آن را از قنات دانسته است (ج 1، ص 737) که نشاندهندة آبادیها و کشتزارهای پیرامون قلعة بم (شهر بم در آن روزگار) است، چون آب قنات به قلعه که در ارتفاع قرار داشت سوار نمی شد و احداث قناتها برای کشت در نواحی اراضی جنوب قلعة کنونی بم بود. این اراضی امروزه مشتمل بر شهر بم و حومة آن است. ظاهراً از اوایل قرن هفتم، گروههایی از مردم در خارج از قلعه نیز ساکن بوده اند. از قرار معلوم بر اثر حملة مغول و جنگهای فراوان پس از آن، در بم دشواریهای اقتصادی – اجتماعی پدید آمده بود، به طوری که رشیدالدین فضل الله (645-718) به پسرش که حاکم کرمان بود، دستور داد مدت سه سال مردم کورة ولایت بم را از پرداخت مالیات معاف کند تا کشتزارهای ایشان شود (رشیدالدین فضلالله، ص 10-12).
در 696 غازانخان، محمدشاه پسر حجاج سلطان را به کرمان فرستاد، چون در این هنگام نصرت مَلِک شورش کرده و در قلعه بم متحصن شده بود (وصاف حضره، ص 181). بر طبق مطالب تاریخ آلمظفر، امیر مبارزالدین (700-765) از شاهان آلمظفر، پس از چهار سال محاصره قلعه بم، آن را گشود (کتبی، ص 44-45) و سرانجام در قلعه بم درگذشت. بم در دوره آلمظفر رو به ویرانی نهاد (همان، ص 144). حمدالله مستوفی قلعه بم را همان قلعه هفتواد دانسته است. به نوشته او «کرم هفتواد در بم بترکید» (ص 140). در 742، هنگام یورش امیر مبارزالدین به قلعه بم، اخی شجاعالدین خراسانی که مدتی کوتوال قلعه بم بود، ارگ بم را تعمیر کرد و آماده دفاع شد (وزیر کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 483).
در این هنگام، بم دارای خندق و حصاری بود (معینالدین یزدی، ج 1، ص 130) که کما بیش مطابق با خندق و حصار امروزی قلعه بم است. پس از حمدالله مستوفی، دیگران هم بم را همان قلعه هفتواد دانستهاند، از جمله معینالدین یزدی در 767 مینویسد: «در خطه بم قلعهای است که از بلندی ایوان به عمارت سلیمان اشتهارد یافته است و در تواریخ عجم ذکر آن به دژ هفتواد مانده است» (ج 1، ص 123).
در 811، میرزا ابابکر، از سرداران تیموری، در خطه بم، شهر و بلوکات پیرامون آن را مدتی تصرف کرد (خواندمیر، ج 3، ص 571). در اوایل قرن نهم، مردم در بیرون از قلعه بم هم ساکن بودهاند، زیرا طبق مطالب رساله مقامات عرفای بم (اوبن، ص 178) «چون ابابکر به بم آمد، لشکر از هر طرف بر او گرد آمدند و او را ترغیب کردند به عمارت قلعه بم چنانکه حکم کردند که خلق بروند و بنیاد عمارت کنند و خانهها به اندرون قلعه برند.»
در 857، طبق مطالب مقامای عرفای بم (همان، ص 124) هنگامی که سلطان سنجر ]=بابر میرزا[ کرمان را گشود، در بم قحطی پیش آمد «چنانکه در بم بر دو دولتخانه سید ]طاهرالدین محمد، از عرفای بزرگ بم[ بسیار خلق جمع میشدند و نان میگفتند و جان میدادند.» در 860، سیدطاهرالدین محمد، در این شهر به قتل رسید (همان، ص 129-131). به نوشته میرمحمد سعید مشیزی (بردسیری) در 1047، بم با جیرفت و نرماشیر و خبیص جزر ولایت اربعه به شمار میآمد (ص 95، 217، حاشیه). در 1105 که شاه سلطان حسین جانشین پدرش شد، محمود افغان نیز به ایران حمله کرد. محمود افغان در حمله به نرماشیر، به کوتوال قلعه بم نامه نوشت، اما حاکم با او همراهی نکرد (باستانی پاریزی، ص 380). پس از محمود، اشرف غلزائی بر سر کار آمد. در این دوره اوغانان ]=افغانها[ توانستند بم را مانند گواشیر و نرماشیر و خبیص و گَوک (گلباف کنونی) و رفسنجان تصرف کنند (وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 2، ص 651). در 1209، لطفعلی خان زند از دست لشکریان آقامحمد به قلعه بم گریخت (سپهر، ج 1، ص 69). او مسافت شهر کرمان تا قلعه بم را که 34 فرسنگ بود، در یک شبانهروزی طی کرد (موسوی اصفهانی، ص 389). پس از آن، آقا محمدخان قاجار (حک: 1200-1211) ششصد اسیر را در کرمان زد، و سرهای آنان را با سیصد اسیر به بم فرستاد، حاکم بم نیز آن سیصد اسیر را به قتل رسانید و با سرهای این نهصد تن منارهای در شهر برپا کرد که هفده سال پس از آن (1226) سیاح انگلیسی، پاتینجر، آن را به چشم خود دید (ص255، پانویس 2). به نوشته او بازار بم بزرگ و پر از انواع کالاها بود (ص 230). به نوشته شیروانی در 1248، بم هزار خانه داشت و دارای میوههای گرمسیری و سردسیری بود (ص 148). به نوشته اعتمادالسلطنه، در 1255 «آقاخان محلاتی، ابنشاه خلیلالله رئیس طایفه اسماعیلیه که سابقاً به بم متحصّن شده بود، اطمینانی یافته به دارالخلافه آمد» (1363-1367 ش، ج 3، ص 1649). به نوشته وزیری کرمانی (1354 ش، ص 94) آقاخان محلاتی در 1253 پس از شورش، قلعه بم را مامن خود ساخته بود. در 1271، ارگ بم تعمیر شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج 1، ص 95). در 1293، به نوشته وزیری کرمانی (1354 ش، همانجا)، در بالای ارگ بم آسیای بادی بود که با باد شمال به حرکت در میآمد. در دوره ناصرالدین شاه، در 1268، دو رشته قنات در بم و نرماشیر احداث شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج1، ص 92). در این دوره منسوجات بم معروف بود (اعتمادالسلطنه، 1367-1368ش، ج1،ص 470). در 1297 فیروزمیرزا فرمانفرما در سفرنامه کرمان و بلوچستان مینویسد: «شهر (بم) که در زیر ارگ واقع شده بکلی خراب میباشد که خانوار هم ساکن نیست» (ص 7).
نگارخانه
منابع
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، بیروت 1405/1985؛ ابنحوقل، کتاب صورهالارض، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنخرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنرسته، کتاب الاعلاق النفیسه، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنفقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره ]بیتا[؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران 1363-1367 ش؛ همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش؛ همو، مرآه البلدان، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367- 1368 ش؛ احمد بن حامد افضلالدین کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی، چاپ علیمحمد عامری نائینی، تهران 1356 ش؛ ژان اوین، «مقدمه بر دو رساله صوفیانه، مقامان طاهرالدین محمد و شمسالدین ابراهیم»، فرهنگ ایران زمین، ج 2 (1333 ش)؛ ایران. وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبانماه 1316، تهران ] بیتا[؛ محمد ابراهیم باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران 1357 ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ عبداله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، پیروت 1407/1987؛ هنری پاتینجر، مسافرت سند و بلوچستان، اوضاع جغرافیائی و تاریخی، ترجمه شاهپور گودرزی، تهران 1348 ش؛ حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، چاپ گیلسترنج، لیدن 1915، چاپ افست تهران 1362 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1353 ش؛ ذوالفقار کرمانی، جغرافیای نیمروز، تهران 1374 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، ج 8: استان هشتم (کرمان و مکران)، تهران 1355 ش؛ رشیدالدین فضلالله، کتاب مکاتبات رشیدی، چاپ محمد شفیع، لاهور 1364/1945؛ پرسی مولزورث سایکس، سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران 1336 ش؛ محمدتقی سپهر، ناسخالتواریخ: سلاطین قاجاریه، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران 1344-1345 ش؛ زینالعابدین بناسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحتنامه، تهران 1315، محمد بن جریر طبری،تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، لیدن 1879-1896، چاپ افست تهران 1965؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو 1963-1971؛ فیروز میرزابن عباسمیرزا فرمانفرما، سفرنامه کرمان و بلوچستان، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1360 ش؛ قدامه بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ کارادووو، متفکران اسلام، ترجمه احمد آرام، ج 1-2، تهران 1363 ش؛ کارنامه اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمه فارسی و واژهنامه، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1354 ش؛ محمود کتبی، تاریخ آلمظفر، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1364 ش؛ هاینس گویه، «ارگ بم» ترجمه کرامتالله افسر، در نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران، چاپ محمد یوسف کیانی، تهران 1365 ش؛ محمد مهدی محلاتی، جغرافیای شهر بم، تهران 1367 ش؛ محمدبن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1343 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور، تهران 1376 ش؛ احمد مستوفی، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، تهران 1351 ش؛ محمد جواد مشکور، «نام خلیج فارس»، در مجموعه مقالات خلیج فارس، تهران 1369 ش؛ محمد سعید بن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، تهران 1369 ش؛ علی بن محمد معینالدین یزدی، مواهب الهی، چاپ سعید نفیسی، تهران 1326 ش؛ محمد بن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدصادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران 1363 ش؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران ]تاریخ مقدمه 1358 ش[؛ احمدعلی وزیری کرمانی، تاریخ کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1362 ش؛ همو، جغرافیای کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1354 ش؛ عبدالله بن فضلالله وصاف حضره، تحریر تاریخ وصّاف، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346 ش؛ یاقوت حمودی، معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لابیزیک 1866-1873؛ چاپ افست تهران 1965؛ احمدبن اسحاق بعقوبی، البلدان،ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران 1356 ش؛
بسیار عالی بود
متشکرم
یاعلی..