ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

دروغش از دروازه تو نمی آید

سوشیانت | پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۱۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

دروغش از دروازه تو نمی آید

داستان این ضرب المثل  از این قرار است که :

پادشاهی برای سرگرمی اعلام کرد که هرکس دروغی بگوید که من باور نکنم اجازه می دهم با دخترم ازدواج کند.افراد طمعکار از دور و نزدیک با دروغ های گوناگون به دربار آمدند و دروغ های خود را برای پادشاه گفتندو او همه را تایید کردو گفت:ممکن است تا اینکه جوانی فکری کرد و دستور داد در خارج شهر سبدی بزرگ که از دروازه ی شهر داخل نشودبرایش بسازند.

پس از ساخته شدن سبد روزی به قصر رفت و اطلاع داد که دروغی باور نشدنی ساخته است. اورا پیش شاه برد .شاه گفت:دروغت را بگو .مرد جوان گفت دروغ من به اندازه ای بزرگ است که نتوانستم آن را از دروازه ی شهر داخل کنم و اعلی حضرت باید آن را ببینند و بشنوند .پادشاه روز بعد به عنوان گردش به خارج شهر رفت تا جایی که سبد آنجا گذاشته بود .

دروغگو پیش آمدوگفت: پدر شما وقتی به پول احتیاج پیدا کردند پدر من که از ثروتمندان نامی مملکت بودبه اندازه این سبد پول و طلا به عنوان قرض به ایشان داد و حالا از اعلی حضرت می خواهم قزض پدر خود را بمن بدهند .پادشاه گفت:این دروغ است پدر من چنین قرضی نگرفته است. مرد زیرک به پادشاه گفت:حالا که دروغ مرا باور نفرمودید لطفا به قول و عهد خود وفا کنید و مرا به دامادی خود بپذیرید.......

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ