ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

نظر افراد بزرگ، دربارۀ کوروش بزرگ به روایت تاریخ​

سوشیانت | شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۴۶ ق.ظ | ۱دیدگاه

 

نظر افراد بزرگ، دربارۀ کوروش بزرگ به روایت تاریخ

این نوشتار برای آشنایی بهتر دوستان با دیدگاه های مورخین و دیگر منابع که در ارتباط با کوروش اظهار نظر کرده اند ،گردآوری شده است.امید است که مورد عنایت شما عزیزان واقع شده و اگر نقصانی در این رابطه مشاهده میکنید، آنرا به بزرگواری خود ببخشید.

تورات؛


تورات کوروش را از انسانهای بزرگ و بی نظیر دانسته و ارزش انسانی و معنوی او را در سطح یک پیامبر آسمانی قرار داده است.
کتاب اصلی تورات یعنی تواریخ ایام با نام کوروش پایان می پذیرد و قسمت دوم تورات یعنی از کتاب عزرا به بعد نیز با نام کوروش آغاز شده است.بطور کلی ،تورات بیش از شانزده مورد در فصول مختلف با لحن ستایش آمیز و بی سابقه ای از کوروش یاد کرده و حتی در یک مورد به وی عنوان “مسیح خداوند” داده است.
نکات ذیل قسمتی از مطالبی است که تورات درباره کوروش نوشته است:

“خداوند درباره کوروش میگوید که او شبان من است و هرچه او کند آنست که من خواسته ام”
“این سخنی است از خداوند به کوروش:تو مسیح من هستی . من دست راست تو را گرفتم تا بحضور تو امتها را مغلوب کنم و کمرهای پادشاهان را بگشایم .تا درها را به روی تو باز کنم و دیگر دروازه ها به رویت بسته نشوند . من همه جا پیش روی تو خواهم بود . ناهمواریها را برویت هموار خواهم کرد.و پادشاهان را در پایت خواهم افکند . من کمر تو را زمانی بستم که مرا نشناختی و هنگامی تو را بنام خواندم که هنوز به دنیا نیامده بودی.”


“منم (خداوند) که او (کوروش) را از جانب مشرق برانگیختم تا عدالت را روی زمین برقرار کند.من امتها را تسلیم وی میکنم و او را بر پادشاهان سروری می بخشم و ایشان را مثل غبار به شمشیر وی و مانند کاهی که پراکنده شود به کمال او تسلیم میکنم .”
“من کوروش را به عدالت برانگیختم و تمامی راهها را در پیش رویش استوار خواهم ساخت .”
“منم که شاهین خود (کوروش) را از جانب مشرق فرا خواندم و دوران عدالت را نزدیک آوردم .”
“خداوند کوروش را برگزید و فرماندار جهانش کرده است .بازوی او را بر کلدانیان فرو خواهد آورد و راه او را همه جا هموار خواهد ساخت من او را برگزیدم و خواندم.”
“در سال اول سلطنت کوروش پادشاه پارس کلام خدا کامل شد .خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمام سرزمینهای خود فرمانی صادر کند که (یهوه)خدای آسمانها تمام ممالک زمین را به من داده است و امر فرموده است خانه ای برای او در اورشلیم بنا کنم .”

گزنفون؛

گزنفون با آنکه یونانی بوده ، در کتاب تربیت کوروش ،آن چنان از کوروش تجلیل بعمل آورده که میتوان گفت هیچکس تاکنون از پادشاهی آنقدر تمجید نکرده است .گزنفون در این کتاب از کوروش بصورت یک انسان کامل ، یک سرمشق بی مانند زمامداری و یک مربی ایده ال و یک رهبر عالیقدر نام برده است .


گزنفون مینویسد: کوروش نابغه بزرگی بود که در تمام عمر از هدفی مقدس و عالی پیروی میکرد . او دوست انسانها و طالب علم و حکمت و راستی و درستی بود.کوروش عقیده داشت،پیروزی بر کشوری این حق را برای سردار پیروز ایجاد نمیکند که ملت شکست خورده را اسیر کند.در هنگام جنگ باید سعی کرد که آتش جنگ به کشاورزان و مردم غیر سپاهی سرایت نکند و شهر شکست خورده را نباید غارت کرد.
کورش موفق شد حتی ملتهای شکست خورده را نیز شیفته خود کند،بطوری که پارسیان او را پدر خواندند و ملتهای که بوسیله کوروش مغلوب شده بودند آن را «خداوندگار» می نامیدند.
کوروش برترین مرد تاریخ دنیا ، بزرگترین ،بخشنده ترین ، پاک دل ترین و دریا دل ترین مردان بود و بزرگترین هواخواه فرهنگ و آموختن بشمار میرفت.


کوروش عقیده داشت پادشاه برای ملت خود باید در مقام یک شبان انجام وظیفه کند،زیرا همانطور که یک شبان نمی تواند از گله اش بیش از آنچه بدان خدمت میکند توقع داشته باشد ، پادشاه نیز از شهرها و مردم تابع خود باید به همان اندازه استفاده کند که آنها را خوشبخت و مرفه نگه میدارد. کوروش با این طرز تفکر قصد داشت سرآمد همه نیکوکاران جهان باشد.
کوروش با سایر پادشاهان چه آنهایی که از راه میراث به تاج و تخت رسیده بودند و چه آنانی که با کوشش و تلاش به قدرت پادشاهی دست یافته بودند،تفاوت داشت.زیرا در حالی که اگر پادشاهان بتوانند بر کشور زیر فرمان خود حکومتی نیرومند داشته باشند ،از دست اندازی به سرزمینهای همسایه خود خودداری میکنند،اما کوروش بسیاری از کشورها و ملتهای آسیا ،اروپا و افریقا را فرمانبردار خود کرد و بزرگترین پادشاهی تاریخ را بنیانگذارد.

گزنفون گذشت و رادمردی ،وفاداری ،فداکاری ،هنر رزم آزمائی ،جهانداری ، خویشتن داری ، خردمندی ، بلندپروازی و کیاست کوروش را می ستاید و رفتار او را با دوست و دشمن ،در بزم و در رزم ، در خانه و در سفر ، با خویشان و بیگانگان تمجید میکند و از او بعنوان یک نمونه کامل انسان منحصر بفرد که ارزشها و نیکیهای بشری را یکجا داشته نام می برد.
گزنفون مینویسد:کوروش برای گرفتن جیره سربازی در صف سپاهیان می ایستاده و هر سپاهی در این هنگام حق هر نوع ایرادی به رفتار کوروش داشته است.


همچنین کوروش درباره تقسیم غنیمتهای جنگی بین سربازان ، در حضور جمع عقیده آنها را پرسش میکردو به خواست سپاهیان احترام میگذاشت.زیرا معتقد بود ، در نظر داشتن لیاقت افراد شرط رعایت اصل برابری میباشد.
کوروش در این جهت میگوید:«همانطور که در هنگام انتخاب یک اسب خوب ،تابعیت اسب مورد نظر قرار نمیگیرد،به همان گونه نیز شرط ارزش یابی انسانها باید لیاقت و کارآیی آنها باشد نه تفاوت بین پارسی و یا غیر پارسی بودن آنها»
کوروش همچنین عقیده داشت که تنها با دوستی و صمیمیت می توان در قلب یاران و سپاهیان راه یافت،نه ترس و وحشت.
کوروش به سربازان خود میگفت:«در پوشیدن لباس ساده به من نگاه کنید»

او از اینکه با دشمنان خود رفتار ناجوانمردانه بکار نمی برد و با همه با دادگری رفتار میکرد و ملتهای گوناگون زیر امپراطوری خود را با نیروی تقوا و فضایل انسانی اداره مینمود ، بخود میبالید.
کوروش برای خود حق ویژه ای قائل نبود و پیوسته به سربازانش میگفت:«به منش و کردار من با دقت چشم بدوزید و مواظب باشید که من به وظیفه خود عمل کنم»

گزنفون در پایان گفتار خود نتیجه میگیرد که کوروش دومین ارزش و فضیلت انسان را پس از پرستش خدایان ، بسط عدالت می دانست و اتباع و فرمانبرداران خویش را فرزند خود می نامید.

گیرشمن؛

«گیرشمن» باستان شناس فرانسوی درباره کوروش میگوید:کمتر پادشاهی است که پس از خود مانند کوروش چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد.
کوروش سرداری بزرگ،سخی و نیکوخواه بود.او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر میکرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب میکرد.او شهرها را غارت و ویران نمیکرد.ملتهای آنان را قتل عام نمی نمود،بلکه به آنها آزادی میداد.
ایرانیان کوروش را “پدر” و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کوروش تسخیر شده بود وی را “سرور” و “قانونگذار” مینامیدند و یهودیان او را “مسیح خداوند” می خواندند.

کنت دوگو بینو؛

«کنت دوگوبینو» در کتاب تاریخ ایران مینویسد: تاکنون هیچ فرد انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقی گذاشت ،در افکار میلیونها مردم جهان بوجود آورد.از زمان کوروش تاکنون،تحولات بسیاری در جهان بوجود آمده و ملل بسیاری پراکنده شده و یا جای خود را به دیگران سپرده اند ، اما در میراثی که به نسلهای پیاپی منتقل شده ، همیشه نام کوروش در ردیف با عظمت ترین و درخشان ترین خاطره ها باقی مانده است .هرجا که پای تمدن شرق و غرب بدانجا رسیده ، نام این پادشاه بزرگ آسیائی نیز دهان به دهان تکرار شده است.
من اذعان میکنم که اسکندر و سزار و شارلمانی مردان بزرگی بودند ، ولی هرکس که اثر مردان بزرگ را در تاریخ بررسی کند، درخواهد یافت که کوروش بر همه آنها مزیتی انکارناپذیر دارد.
کوروش بر همه رهبران ملل برتری دارد و تاکنون کسی در تاریخ جهان بوجود نیامده است که بتواند با او برابری کند.
کتابهای مقدس کوروش را مسیح خوانده اند و این سخن کاملا بجاست.کوروش یک مسیح واقعی بود ، مردی که سرنوشت او را برتر از گذشتگان قرار داد.


کنتدو گو بینو نوشته است : کوروش برخلاف شیوه ای که تا آن زمان معمول بود ،هیچگاه حریفان و دشمنان شکست خورده اش را به دست دژخیم نسپرد ، بلکه برعکس چنان با محبت و احترام با آنها برخورد کرد که آنها جز مریدان و پیروان صمیمی او در آمدند.نمونه یکی از این افراد “کرزوس” پادشاه لیدی بود که پس از شکست از کوروش جزو ندیمان ویژه او درآمد و تا آخر عمر مشاور صمیمی کوروش بود .

دیودوروس سیسیلی؛

«دیودوروس سیسولوس » تاریخ نویس مشهور نوشته است : کوروش پسر  ”کمبوجیه” و “ماندان” دختر پادشاه ماد در دلاوری و کارائی خردمندانه ،حزم و سایر خصائل نیکو ، سرآمد مرد روزگار خود بود . در رفتارش با دشمنان دارای شجاعتی کم نظیر و در کردارش نسبت به زیر دستان پاک اندیش و انسان دوستانه بود و از اینرو “پارسیان” او را “پدر” میخواندند .

هرودوت؛

«هرودوت» کوروش را پادشاهی ساده ،بلند همت و رادمرد و شجاع می داند که با اندیشه های خردمندانه اش پارسیان را از باجگذاری رهائی بخشید و بزرگترین ملت جهان را ساخت و برای آنها نیرومندترین پادشاهی جهان را پی ریزی کرد.
به عقیده هرودوت ، کوروش با اتباع خود رفتاری مشفقانه ، مهربان و پدرانه داشت. او بخشنده ، اداب دان و رعیت نواز بود و چون همیشه خیر و سعادت اتباع خود را می خواست ، ایرانیان او را “پدر” خواندند .
هرودوت ، همچنین کوروش را جنگ آوری آزموده و دوراندیش ، دوستی وفادار و برازنده و پادشاهی پاکدل و آزاده و نرمخوی و شایسته ستایش تصویر میکند.

افلاطون؛

«افلاطونن» مینویسد: کوروش سرداری بزرگ بود . در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دنیا فرمانروایی میکردند.بعلاوه او به همه مللی که زیر فرمانروایی او قرار گرفتند ، حقوق مردم آزاد بخشید . این امر سبب شد که همه او را ستایش می کردند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و بخاطر او از هر خطری استقبال می کردند . اگر در بین اتباع او مرد خردمندی بود که رای و نطر او میتوانست برای دیگران سودمند باشد ، نه تنها کوروش به وی حسد نمی ورزید ، بلکه به وی پاداش نیز عطا میکرد . بدین سبب کشور ایران زیر رهبری کوروش از هر لحاظ پیشرفت کرد و مردم آن نیز از آزادی و رفاه بی سابقه ای برخوردار بودند و آن چنان نسبت به یکدیگر محبت می ورزیدند که گویی همه با یکدیگر خویشاوندی دارند.

فلو یگل؛

«فلو یگل» مینویسد : موقعی که اوضاع و احوال تاریک و اندوهبار جهان را در عصر پیش از کوروش بیاد می آوریم ، اهمیت بیکران آن پادشاه بزرگ بیشتر نمایان می شود و از اینرو باید گفت که به حق به او عنوان “بزرگ” داده اند.
دلیل اینکه کوروش را بزرگ مینامند آن بود که وی با امکاناتی ناچیز موفق شد برای اولین مرتبه نیرومندترین دولت روزگار بوجود بیاورد. وسعت امپراطوری کوروش همان قلمرو اسکندر بود ولی کوروش مانند اسکندر با دولتهای فراخ ، اما پوسیده و در حال فرو ریختن روبرو نشد ، بلکه او دولنهای نیرومند زمان خود را بزیر فرمان خود درآورد.

کوروش “بزرگ” بود زیرا او در راه درستی و داد جنگید و حتی در این راه جان داد.کوروش مانند آن فرمانده رومی (منظور “ژولیوس سزار” است که در ابتدا نماینده جمهوری بود،اما بعلت خودکامگی بدست جمهوری خواهان کشته شد)نبود که مانند افراد مادرکش شمشیری را که “جمهوری” به او سپرده بود ،بر ضد خود او بکار برد.همچنین او مانند آن سردار آلبانی(گویا اشاره به آتیلای معروف پادشاه هونهاست که در نیمه سده پنجم میلادی مردم اروپای شرقی و جنوبی را به خاک و خون کشید.آلبانی از استانهای مرکزی دولت او بشمار میرفت) و یا آن رهبر فرانکی (منظور شارلمانی است که رهبر فرانکها بود و اقوام اروپائی را فرمانبردار خود کرد و امپراتوری بزرگی را بنیان نهاد که باعث ایجاد دولتهای آلمان و فرانسه شد.) و یا آن خان مغولی نبود که بمنظور سیر کرد حس آزمندی و جنگجوئی خود بر سر مردمان بیگانه بتازد، بلکه او پادشاهی بود که چون دولت ماد به او حمله کرد و لیدی و بابل و مصر بر ضد او هم پیمان شدند ، برای دفاع از تخت و تاج و سرزمین پدرانش بر آنها تاخت و به بزرگترین پیروزیها دست یافت.

بعلاوه کوروش انسان والا ارزشی بود که در منش انسانی او خونریزی و خونخواهی و یا کینه جوئی و ستمگری جایی نداشت.او به دشمنانش شکنجه نداد و آنها را بیرحمانه نکشت و هم میهمانش را به دست دژخیمها نسپرد. حتی زمانی که لیدیهای خیانتکار را برای بار دوم بزیر فرمان خود درآورد،اجازه نداد کسی بروی آنها شمشیر بکشد؛اما اسکندر بارها فرمان کشتار همگانی صادر کرد.
کوروش هیچیک از جنایاتی را که رومیان درباره سردار دلیر و آزاده “ارونیان”(بیثوایتوس پادشاه رادمنش و شجاع بود که مدتی در برابر رومیان جنگید، اما آنها او را در هنگام صلح ناجوانمردانه کشتند) و اسکندر درباره “برانخیدیها”(گروهی از “میلیتوسیان” بودند که در زمان خشایارشا به طرفداری از ایران قیام کردند و بعد به “سغد”آمدند و تا دوره اسکندر در آنجا ماندند.اسکندر مقدونی آنها را بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشند ، قتل عام کرد.)، “کلیتوس” (از دوستان بسیار نزدیک اسکندر بود و بارها جانش را از مرگ حتمی نجات داد،اما اسکندر بر او خشم گرفت و او را بدست خود با نیزه کشت و سپس مستی را بهانه ساخت)و “پارمینون” (سردار دلاور و سالخورده و مورد اعتماد اسکندر بود،اما پس از اینکه اسکندر ایران را تسخیر کرد ،دستور داد پارمینون و یارانش را کشتند و اموالش را ضبط کرد)ساخورده انجام دادند مرتکب نشد.

کوروش ،هیچگاه شهرهایی را که تسخیر مینمود ویران نکرد و آنها را به آتش نکشید.کوروش برتر از آن بود که در اندیشه ملت و یا روزگار بگنجد.او سیاستمدار بزرگی بود که آینده را در پیش میدید.کوروش با سخاوت و رادمنشی وصف ناپذیری به آنهایی که به دست وی شکست میخوردند آزادی میداد و با اطمینانی دلاورانه دشمنان شکست خورده اش را فرمانداری اعطا میکرد.بر اساس همین شیوه تحسین برانگیز بود که “کمبوجیه” پسر کوروش در پیشاپیش کاروان شادی بابلیان شکست خورده شرکت کرد و پس از تصرف مصر ،حکومت اداری مصر را که مرکزش در “سائیس” بود به دریاسالار مصری “اوجاهورسنه” پسر کاهن بزرگ سائیس واگذار نمود.
کوروش سازمان نظامی و اداری را از یکدیگر جدا میکرد ، فرمانداری نظامی را به یاران پارسی و مادی وفادارش میسپرد و حکومتهای محلی را به بزرگان محلی واگذار میکرد.

نه تنها پارسیان کوروش را با قلب و مغز فرمانبرداری میکردند و او را “پدر” خود می خواندند ، بلکه بیگانگان نیز به دلخواه خویش و به زیان پادشاهانشان بر پای او می افتادند و فرمانبردای از او را اختیار میکردند.چنان که مردم نینوا و مخصوصا صور که “بخت النصر” و اسکندر نتوانستند بر آنها دست یابند ،خود را تسلیم کوروش کردند.همچنین قوم یهود تاکنون به هیچ انسانی مانند کوروش احترام نگذاشته اند .یهودیان کوروش را مسیح و منجی خویش می دانستند زیرا کوروش آنها را از نابودی نجات داد و دستور داد آنها بعنوان یک ملت ،زندگی خود را سر بگیرند و شاهزاده ای از خود آنها برایشان حکومت براند.
بهر حال کوروش آفریننده و پدر زمان خود بود که وجودش یکتا و بی همتا در تاریخ مانده است .او یک دوره تاریخی را به پایان رسانید و دوره نوینی را آغاز کرد. یعنی فرمانروایی جهان را از چنگ سامیان بدر آورد و برای همیشه به دست آریاییان سپرد.

منابع:
۱ تورات، تواریخ ایام و عزرا و اشعیای نبی ،باب چهل و پنجم ،بند
۲ کتاب عزرا
۳ کتاب اشعیاء نبی
۴ تواریخ ایام
۵ گزنفون xenophon ,cyropaedia
6 گیرشمن ،ایران از آغاز تا اسلام ،ترجمه دکتر معین
۷ کنت دو گوبینو سفیر فرانسه در تهران در سالهای ۱۸۶۱_۶۳ میلادی از کتاب حسن پیرنیا (تاریخ مفصل ایران)
۸ دیودوروس سیسولوس Diodorus,siculus
9 هرودوت
۱۰ افلاطون ،کتاب سوم قوانین
۱۱ فلویگل Floigl.Cyrus and Herodot nach den Neugetur
12 پرسی سایکس در کتاب وی تاریخ ایران۱۹۵۱
۱۳ جورج راولینسون استاد شهیر تاریخ شرق باستان
۱۴ ادوارد می یر
۱۵ ویلیام دورانت

 

 

دیدگاه (۱)

  • بیت دیفندر
  • خیلی جالب بود ممنون بابت مطالبتون
    پاسخ:
    درود
    سپاس از  شما
    خوانندگانی همچو شما مایه دلگرمی می باشد
    به امید کامیابی روز افزون برایتان

    ارسال دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    تحلیل آمار سایت و وبلاگ