الفبای خطوط باستانی
خط میخی پارسی
نخستین دبیره ایرانی
نخستین دبیره ای(دبیرهی) که در ایران زمین با آن یکی از زبانهای ایران باستان نوشته شده ، دبیره میخی هخامنشی است . آنچه از آثار نوشتاری زبان روزگار هخامنشیان که به روش پارسی نامیده می شود و به ما رسیده است با همین دبیره نوشته شده است .
این دبیره از چپ به راست نوشته می شود .
کهن نگاری دبیره میخی
این دبیره گمان میرود باید در هشتصد سال پیش از میلاد مسیح به ایران راه یافته باشد اما بدبختانه از روزگار پادشاهی مادها که در پایان سده هشتم پدیدار شده، هنوز آثار نوشتاری بدست نیامده است . به ویژه شهر همدان برعکس شهرهای دیگر که دوراز شهر ازبین رفته ساختن می شوند ، درست بروی ویرانه های شهر هگمتانه (پایتخت مادها) بناشده و خود این مسئله بازدارنده از کند و کاوهای باستان شناسی می گردد .
نخستین نوشته های یافت شده آثار میخی که بدست داریم همه از زمان هخامنشیان است .
بنا به دیدگاه برخی ها نخستین دبیره میخی هخامنشی بدست آمده از آنِ است به کوروش بزرگ که در دشت مرغاب بجای مانده و در آن تنها یک گفتار من هستم کوروش شاه هخامنشی نوشته شده و به زمان 529 - 559 ق.م نگاشته شده است .
دبیره میخی هخامنشی دبیره میخی است که آن دسته از سنگنبشتههای هخامنشی را که به پارسی باستان است به آن نوشتهاند. سنگنبشته های گفته شده در تخت جمشید، دشت مرغاب، بیستون، الوند، شوش، و آسیای کوچک به فرمان شاهان هخامنشی، به ویژه داریوش اول و خشایارشا کنده گردیدهاند.
برخی این دبیره را نخستین دبیرهی میدانند که با نگرش به دیگر دبیرهها پدید آمده است و میگویند که سرانجام دگرش دبیره های دیگر نبودهاست. دبیره میخی هخامنشی به گمان بسیار به دستور داریوش بزرگ پدید آورده شدهاست. میگوییم به گمان بسیار چون که سنگنبشته هایی از شاهان بومی (پارسی) هخامنشی (نیاکان داریوش) چون آریارمنا و نیز سنگنبشتهای کوتاه وابسته به به کوروش یافت شدهاند. ولی کاردانان باور دارند که این سنگنبشتهها (و لوحها) همه پس از شاهنشاهی داریوش نوشته شدهاند.
با این همه برخی از دانشمندان این دبیره را گونهای وامگیری از دبیرههای همسایگان ایرانی میدانند؛ با این برهانآوری که چنین پیداست که مانند دیگر دبیرههای میخی، از نشانههای میخمانندِ ستونی ، ترازی و گوشه دار ساخته شدهاست. باید نگرش داشت که تنها یک وات این دبیره با دیگرحط های میخی یکسان است، که گمانی بودن چنین همسانی نیز شگفت نیست. گرچه با نگاهی تیزبینانه تر به ساختار بیرونی و درونی این دبیره آشکار میشود که ویژگیهای نوآوری آن بیشتر از ویژگیهای برگیری است.دو ویژگی برجسته و نگرگیر آن شمار اندک نشانهها و سادگی آنهاست. این دو ویژگی، دبیره میخی پارسی باستان را از دیگر دبیرههای میخی که هماره بیش از سَد یا چندسَد نشانه دارند و بیشتر نشانهها معرّف هجاها و واجهای آن زبانها هستند ویژه میکند. بانو بدرالزمان قریب، پژوهشگر، برهانآوری هایی بر پایه اینکه این دبیره نوآوری ایرانیان بوده و از همسایگان گرفته نشدهاست، آوردهاست.
ساختار و ویژگیها
حط پارسی باستان که از چپ به راست نوشتهمیشده، ۳۶ نویسهٔ آواپذیر ، ۷ یا ۸ ایده نگار، چندی نویسه عددی ، و یک جداکنندهٔ واژگان دارد. از ۳۶ نویسهٔ آوایی ، سه نویسه واکه، سیزده نویسه همخوان آزاد ،و بیست نویسه همخوانهایی هستند که نگاره آنها بسته به واکهای که پس از آنها میآید دگرگون میکند. اندیشهنگارهای این دبیره برای واژه های شاه ، کشور ، خدا زمین ، و اهورامزدا به کار میروند. به نگر میرسد که این ایدهنگارها در روزگار داریوش یکم بکار برده نمیشدهاند، ونکه تنها در سنگنبشتههای خشایارشا و جانشینانش بودِش دارند. شمارهها با به کارگیری پنج نگاره مهادین برای یک، دو، ده، بیست، و سَد ساخته میشوند. برای همانندی واتهای این دبیره به میخ، به این دبیره و چند دبیره دیگر که به این دبیره همانندی رویهای دارند دبیره میخی گفته میشود. این دبیره از سادهترین دبیرههای میخی است. تنها دبیره میخی اوگاریتی است که از آن ساده تر است و سَد در سَد الفبایی است.
خط اوستایی
وات ها
آوا دار ها
یک شیوه نوشتاری که در زمان ساسانیان (۲۲۶ تا ۶۵۱ پس ازمیلاد) برای نوشتن زبان اوستایی ساخته شد. یکی از پیامدهای کناری آن، نوشتن پازند- نوشتارهایی به پارسی میانه که از پایه بازگویی های زند بر نوشتار اوستا بود- با آن بود. در نوشتار های کهن زرتشت، از نویسه به دین دبیره یا دین دبیری یاد شدهاست که فرنام پارسی میانه برای دبیره دینی است.
به دبیره ای که اوستا را بدان نوشته اند، دبیره اوستایی گفته می شود. دبیره اوستایی که یکی از کهن ترین، ساده ترین و بیخرده ترین دبیره های دنیاست دارای 48 وات می باشد که 14 واتآن آوادار و 34 واتآن بی آوا است. واتهای آوادار به گونه بیخرده و جدا نوشته می شوند و این توانایی را می دهند که واژگان با آوایش درست خوانده شوند. همچنین هیچ نقطه یا نشانه پژوژی بر روی واتهادر نوشتار های اوستایی نمی باشد و واتهااز هم جدا نوشته می شوند و پس از هر واژه نقطهای گذاشته می شود و در پایان هر گزاره یا گفتار نشانه ای ویژه قرار می گیرد. این دبیره از راست به چپ نوشته می شود.
دبیره اوستایی از دستنویسهای اوستای نوشته شده در ایران (در یزد و کرمان)، و هند (در گجرات) شناخته شده است. کهنترین دستنویس اوستا برای 1288 م. است. این دبیره آمیخته از 14 (یا 16) وات برای واکهها (vowels) و 37 وات برای همخوانها (consonant) است. واتها اوستایی از راست به چپ نوشته میشوند و پیوسته نیستند. نقطه برای نشان دادن پایان یک واژه یا پایان نخستین بند یک آمیزه به کار میرود، اما میان این دو دوگانگی نمینهد. فراوانی واتها به کار رفته در این دبیره گویای آن است که نوآوری آنها کوششیدر سوی نگارش یک نوشتار به شیوه زبانی بازگو و ترابرده شده، با همهی ظرائف آوایی آن بوده است. بدین انگیزه دبیره اوستایی میبایست آفریده یا انشای سنجیده و دانستهی یک دانشمند یا گروهی از دانشمندان باشد.
کارنامک
آفرینش الفبای اوستایی برای نیاز به درست نوشتن نوشتار های اوستایی بود که تا آن زمان به دست همگان از بر میشد و سینه به سینه به پشتهای دیگر ترابرده میگشت. گروه نوشتاری که امروزه نسک سپنتا زرتشت را پدید میآورند برآیند گردآوری آن در سده چهارم ترسایی، شاید در روزگار شاپور دوم ساسانی (۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی)، است. این گمان میرود که زبان اوستایی تنها یک کار تک آرمانه برای گردآوری اوستا به دست ساسانیان بوده باشد. این کار سترگ، که نمایانگ نوآفرینی (revival) آیین مزدا و بنیان نهادن راست دینی (Orthodoxy) سختگیرانه پیوسته با توان رامیاری است، گمان میرود برای گرایش به جلوه نمایی بیشتر در برابر بوداییان، ترساییان و مانویان اجرا شد که دین و آیینشان بر پایه نسک بود. در برابر ، دینبران زرتشتی برای سده ها به از برکردن نسک سپنتا از راه گوش دادن به یک آموزگار آیینمدار خو گرفته بود که این آموزگار سخنان زرتشت را برای شاگرد آنقدر میخواند تا شاگرد با بازگویی و همخوانی با وی، سخنان و نواخت (ریتم چگونگی خواندن (صرف)) را از بر شود. سپس این کار را همین شاگردان در آینده برای شاگردان دیگر بازگو مینمودند و به همین روش برای پشتها خواندن و نگهداشتن نسک سپنتا انجام می پذیرفت. این کارضروری بود چرا که دینبران زرتشتی گزاردن درست و موشکافانه و نواخت (cadence) نماز را یک پیش نیاز ناگزیر میدانست. افزون بر این، نیازمندی ازبرخوانی نیایش (liturgy) همراه با مناسک و آیینها دینی جایی برای نوشتن چیزی بجامانده نمیگذاشت. با اینهمه ، توانمندی برای درست نوشتن اوستا یک سود داشت: در آن روزگار (ساسانی) واژههای زبان اوستایی کمابیش برای مردم گنگ گشته بود که از همین روی به آماده کردن نوشتار زند گردید (برگرفته از واژه اوستایی "زینتی" (zainti) به چَم "فهمیدن"). زند، تفسیر و برگردان نوشتههای سپنتا است. پیشرفت الفبای اوستایی این توانایی را فراهم آورد تا یادداشتها و دیدگاههای پیوسته با نوشتاردر میان نوشتههای نسک افزوده شود. پیامد این کار یک دیدگاه همگون و استاندارد از نسک اوستا بود که تا به امروز بجای مانده است. از دیدگاه پژوهشی، این نوشتارها بیاندازه ارزشمند هستند چرا که اگر نمیبودند نوشتهها بندرت پاسبانی میشدند. نوشتار زرتشتی سدههای نهم تا دوازدهم ترسایی پیشنهاد میکند که در زمانی گروه بسیار بزرگتر از ادبسار زرتشتی هستیداشته اما این نوشتار، در صورت هستی، تا کنون از میان رفتهاند و بنابراین دبیرهی که برای نوشتن آنها بکار رفته ناشناختهاست. این پرسش که آیا چیزی همانند با نمونه ساسانی در روزگار اشکانی نیز هستی داشتهاست یا نه در سراسر سده نوزدهم مینوخرد پژوهشگران را مشغولبه خود کرد. راستینگی اوستای اشکانی هر چه که باشد، شواهد زبان شناختی نشان میدهد که چنانچه تا آنجاکه چنین چیزی هستی هم می داشته از آنجاییکه هیچ گونه زبان شناختی در نگارش های دیرین که بتوان بیچون و چرا آنرا پیامد نادرست نویسی دانست و همچنین اینکه نکتههای گمان برانگیز دیگر بسیار کمیابند و براستی به گونه پیوستهای رو به کاهش، نمیتوانستهاست آنچنان کارایی کارکردی در بر داشته باشد. اگرچه هستی یک کهن الگوی (Archetype)اشکانی نشدنی نیست کارساز نبودن آن در دبیره اوستایی به اُستانش رسیدهاست.