تأثیر زبان و ادبیات فارسی ، در زبان عرب
تأثیر زبان و ادبیات فارسی ، در زبان عرب
این نوشته بر مبنای سخنان آقای دکتر محمدی استاد ادبیات دانشگاه تهران و رئیس کرسی زبان و ادبیات دانشگاه لبنان در گفتگو با نماینده تلویزیون آن کشور تنظیم گردیدهاست.
هر بار که سخن از روابط زبان عربی و فارسی به میان میآید ، نخستین چیزی که به ذهن میرسد ، موضوع وجود کلمات عربی در زبان فارسی و لزوم آموختن این زبان برای درک صحیح زبان و ادبیات فارسی میباشد.
همانطور که زبان عربی در برنامه رشته ادبیات فارسی پایه و مایة استواری داشته و آموختن آن برای دانشجویان فارسیزبان جنبه الزام و اجبار دارد ،
دانشجویان زبان عربی نیز برای تکمیل معلومات خود به آموختن زبان و ادبیات فارسی نیازمندند ، زیرا که آگاهی آنان به این زبان و ادبیات آن ، درهای تازهای را به روی آنها خواهد گشود و در تحقیقات معنوی ، ادبی و تاریخی به آنان کمکهای شایان خواهد نمود.
ادبیات هر ملت ، در واقع آمیختهای از آداب مختلفی است که همه در یک قالب یعنی زبان که وسیله تعبیر و بیان آن قرار میگیرد ریخته شدهاست. آشنائی با عواملی که در ادبیات یک زبان از خارج تأثیر داشته برای علاقمندان به تحقیق در متون و شناخت اندیشهها و آرائی که در آن وارد شده کمال ضرورت را دارد.
میدانیم که بسیاری از کتب علمی عربی را نویسندگان و دانشمندان ایرانیالاصل تألیف کردهاند. نمونه این کتب ، کتاب سیبویه است که نخستین کتاب علمی در دستور زبان عربی است.
به طور کلی زبان و تمدن عربی از هر لحاظ تحتتأثیر ادبیات و تمدن ایران قرار گرفته چنانکه زبان عربی نیز به نوبه خود در زبان و ادبیات ایران تأثیر بهسزائی داشته و این تأثیر متقابل ، جنبه یک دادوستد معنوی دو جانبه را دارد و این تأثیر امروزی و تازه نیست بلکه ادبیات فارسی و عرب به واسطه پیوندهای استوار و تأثیر متقابلی که در گذشته بین آنها وجود داشته در سطح علمی و تحقیقاتی هر یک مکمل یکدیگر شدهاند.
به همین جهت است که محققان و دانشمندان هر دو زبان آموختن هر یک از دو زبان را برای کسانی که بخواهند در ادبیات و زبان یکدیگر تحقیق و مطالعه کنند ، ضروری میدانند.
تحول و پیشرفتی که در دوره عباسی در ادبیات عربی حاصل گردید ، نتیجه برخورد زبان عربی با فرهنگ ملتهای دیگری بود که در ادبیات و هنر سابقه طولانی داشتند و یک چنین پیشرفتی برای هر زبان که از حدود جغرافیائی و ملی خود تجاوز کند و بخواهد میراث فرهنگی و انسانی را در بر بگیرد امری طبیعی است. به همین جهت برای درک ادبیات عرب در این دوره شناخت عناصر خارجی که در آن تأثیر داشته و از عوامل تحول و پیشرفت آن بودهاند ضروری است. از آنجا که مهمترین این عناصر و یا به عبارت بهتر بزرگترین سرچشمه ادبیات عرب در این دوره ، ایران بودهاست ، بحث و تحقیق در این سرچشمه و آموختن زبان و ادبیات فارسی ، برای درک بهتر زبان ادبیات عرب لازم و برای تحقیق در فرهنگ و ادب این زبان ضروری است. این مطلب را تحقیقات و پژوهشهای لغوی ، تاریخی و ادبی بر ما تحمیل میکند و یقین است که هر قدر دامنه تحقیقات تاریخی و علمی در این دو زبان و به خصوص در زبان عربی گسترش یابد و پیوستگی تاریخی آن با زبان و ادب فارسی آشکارتر گردد ، این مطلب مسلمتر خواهد گردید.
دلائلی که ما را به لزوم تحصیل فارسی برای دانشجویان دسته ادبیات عرب در دانشگاههای عربی وادار میکند ، همان دلائلی است که برای لزوم تحصیل عربی برای دانشجویان رشته ادبیات فارسی در دانشگاههای ایران و سایر کشورهای فارسیزبان میتوان عنوان کرد و آن هم پیوستگی فرهنگی و تاریخی و آمیزشی معنوی این دو زبان و آثار بسیاری است که از هر یک ، در دیگری وجود دارد زیرا چنانکه گفتیم ، این دو زبان از لحاظ فرهنگ و ادب به اندازهای به هم پیوستهاند که تفکیک آنها در زمینه تحقیقاتی مشکل بهنظر میرسد و در مؤسسات علمی و خاورشناسی هم فارسی و عربی تقریباً یک زمینه تحقیقاتی را تشکیل میدهند.
صحیح است که اثر زبان عربی در فارسی نمایانتر و بیشتر است ولی این امر در اصل موضوع تغییری نمیدهد. زیرا ضرورتی که برای آموختن زبان فارسی جهت دانشجویان عربیزبان موجود است در مورد تعلیم زبان عربی برای فارسیزبانان نیز ایجاب میکند و هر دو در حد تخصص است ، نه در سطح عادی.
برای یک نویسنده و یا خواننده عادی یا کسی که در رشتههای علمی و فنی کار میکند و کارش مطالعات لغوی و ادبی نیست کافی است که معنی مصطلح کلمهای را بداند. و دیگر ضرورتی ندارد که اصل و ریشه و کیفیت اشتقاق و تحولات تاریخی آن را هم بداند. البته اگر دانست فضیلتی است ولی ضرورت نیست. اما برای دانشجویان رشته ادبیات ، یعنی کسی که چه در دوره تحصیل و چه پس از آن سر وکارش با زبان و ادبیات و تحقیق و مطالعه دراین رشته است مسئله صورت دیگری به خود میگیرد. درآنجا ضرورت دارد که دانشجوی عربیزبان مهمترین زبانی که در عربی هم از لحاظ افت و هم از لحاظ ادب تأثیر گذاشته ، یعنی زبان فارسی را که از آن صدها و هزارها کلمه شناخته و ناشناخته در عربی راه یافته خوب بشناسد این موضوع درباره دانشجوی فارسیزبان نیز صدق میکند.
دیگر از مواردی که آشنایی با زبان و ادبیات فارسی برای محققان عرب ضرورت مییابد در موضوع تاریخ و به خصوص تاریخ فرهنگ و تمدن این منطقه عربی و اسلامی است.
از این جهت باید گفت که کمتر زبان است که آثار ادبی و فکری آن به این کثرت و به این کیفیت به زبانهای دیگر ترجمه شدهباشد. و این بدانجهت است که ادبیات منظوم زبان فارسی بهخصوص آنها که از عرفان ایران هم مایهای گرفتهاند بازگوی افکار و اندیشهها و آرزوهای درونی و روحی انسانی است و اختصاص به زمان و مکان معینی ندارد و به هر زبان که ترجمه شود اهل آن زبان در خلال سطور آن تعبیری از مکنونات درون خویش را خواهند یافت.
بنابراین دانشجویان عربیزبان نیز از تحصیل این ادبیات فوائد و منافع بیشمار خواهند برد که شاید مهمتر از همه وسعت افق دید آنها در جهت انسانی و جهانی است و شاید بتوان گفت که در دنیای کنونی که خواهناخواه باید در جهت وحدت انسانی و جهانی سیر کند ادبیاتی چون ادبیات فارسی انباشته از زهد و افکار و تجارب دانایان و حکیمان باشد رسالتی بس ارجمند خواهد داشت و آن گسترش روح انساندوستی و جهانبینی و شکستن حلقههای تنگی است که بشر را در حال حاضر هم مانند دورههای تاریک گذشته در بند خود نگهداشته است که اگر با همین نظر و به همین منظور مورد مطالعه قرار گیرد شاید پاسخ بسیاری از مشکلات روحی عصر حاضر را بتوان در آن یافت.