ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

بازخوانی دروغی۲۳۰۰ ساله (بخش دوم)

سوشیانت | پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۳۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

 

بازخوانی دروغی۲۳۰۰ ساله

روزنامه ی ایران به قلم علی غفوری

سپاه عظیمى که هرگز وجود نداشت (بخش دوم)


بررسى امکان نفوذ اسکندر به داخل خاک ایران وهند ومصر بیش از ۲۳۵۰ سال از نبردهاى اسکندر مقدونى فاصله گرفته ایم اما بسیارى از اقدامات او حتى با تکنولوژى هاى نوین نیز ناممکن است . هرکس بهره اى هرچند اندک از دانش نظامى داشته باشدمى تواند حدس بزند داستان اسکندر هرگز در ابعاد عنوان شده مقدور و ممکن نبوده ونیست

سپاه هاى عظیمى که هرگز وجود نداشت 

شاه بیت روایت اسکندرنامه نویسان، نبردهاى عظیم سردار مقدونى با سپاه هاى ایران است . به جز دهها جنگ فرعى که هرکدام در نوع خود بزرگ وپرتلفات بوده اند، ۳ نبرد در کمتر از ۵ سال روى داده که ورود اسکندر به آسیا ومتصرفات ایران را تسهیل کرده است اما پذیرش وجود چنین جنگهایى با چنین ابعادى تقریباً ناممکن به نظر مى رسد بررسى جنگهاى سه گانه گرانیکوس، ایسوس و اربیل )گوگمل) نشان مى دهد حدود ۲میلیون سرباز ایرانى در مصاف با ۳۵هزار جنگجوى یونانى ومقدونى شکست خورده ومتحمل صدها هزار تلفات شده اند. بنابه روایات مورخان یونانى و غربى کشته هاى ایرانى حدود ۲۷۰برابر طرف یونانى وحدود ۱۶۲ تا ۴۵۵هزار نفر و تلفات یونانیان ۵۹۵تا ۱۶۶۵ نفر بوده است اما به دلایل متعدد این امر امکان ندارد. تهیه سپاه هاى چندصدهزارنفرى در دنیاى قدیم ممکن نبوده است. دنیا در ۲۳۵۰ سال قبل بسیار کم جمعیت وابعاد شهرها وکشورها از نظر جمعیت بسیار کم بوده بنابراین ارتشها نیز عمدتاً ۱۰تا ۵۰هزار نفره بوده اند. دولت هخامنشیان نیز على رغم عظمت وقدرت تنها یک ارتش حرفه اى ۱۰هزارنفره (سپاه جاویدان) در اختیار داشته است. این امپراتورى به فراخور حال نبرد وسردار طرف مقابل ارتشى از نیروهاى محلى رانیز سامان مى داده است در چنین وضعیتى یک کشور ولو قوى ترین امپراتورى قبل از میلاد مسیح قادر به بسیج ۲میلیون سرباز در کمتر از ۴سال نبوده است. نویسندگان داستانهاى اسکندر تعداد نیروهاى ایرانى در نبرد گرانیکوس را ۸۵هزارنفر ذکر مى کنند که اگرچه این رقم معقول تر از تعداد نفرات نبردهاى ایسوس واربیل است اما سؤال برانگیز است . چگونه ممکن است یک امپراتورى باستانى تنها در سرحدات دوردست خود ۸۵هزار نیرو داشته باشد حال آنکه مطابق اظهارات مورخان این تنها نیروهاى قراول وطلایه دار بوده است؟ چگونه ممکن است در نبردهاى ایسوس یا اربیل (در هرکدام به تنهایى ) داریوش سوم موفق به تجهیز نیم میلیون تا ۱/۴ میلیون سرباز شود؟ جهت اطلاع خوانندگان جمعیت جهان در آن زمان چیزى کمتر از ۳۰۰ میلیون نفر بوده (جمعیت جهان در ۱۸۳۰ یک میلیارد نفر و در ۱۹۳۰ ، ۲ میلیارد نفر برآورد شده است) ممکن است جمعیت جهان در آن سالها حتى کمتر از ۲۰۰ میلیون نفر نیز بوده باشد. چنانچه دکتر شیخى در کتاب جامعه شناسى جمعیت خود، جمعیت جهان در ۱۰۰۰ قبل از میلاد مسیح را ۱۸۰ میلیون نفر و در بدو تولد حضرت مسیح حدود ۲۰۰ میلیون نفرمى داند. آیا ممکن است زمانى که جمعیت جهان یک سى ام امروز بوده امپراتورى بتواند ارتشى بزرگتر از ارتشهاى امروز جهان بسیج کند؟ این در حالى است که خاورمیانه که در حال حاضر به زحمت ۲۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد در آن زمان شاید جمعیتى معادل ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر )حداکثر) داشته است وعمده جمعیت ۲۰۰ میلیون نفرى جهان در چین، شرق آسیا، هند وجنوب آسیا متمرکز بوده اند باز هم جهت اطلاع خوانندگان در حال حاضر کمتر از ۱۰ کشور جهان ارتشى بزرگتر از ۵۰۰ هزار نفر در اختیار دارند، روسیه یک میلیون نفر، هند یک میلیون نفر، پاکستان۷۰۰ هزار نفر، دارند (چین ۳ میلیون نفر، آمریکا ۱/۸ کره شمالى ۸۰۰ هزار نفر، تایوان، ایران وترکیه نیز ارتشهایى در حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر دراختیار دارند. چنانچه مشاهده مى شود اصولاً در زمان قدیم کسى توانایى چنین تجهیز نیرویى به ابعاد یک میلیون نفر را نداشته است

لجستیک 
کابوس یک ژنرال چیست؟ توپهاى بزرگ دشمن، سربازان رزمنده حریف، تجهیزات طرف مقابل؟ خیر تنها لجستیک . لجستیک خشک ترین وبى رحمانه ترین پارامتر در نبرد است. لجستیک ریاضى محض است . هیچ انعطافى رانمى پذیرد. ناپلئون ارتش نیم میلیون نفره خود و هیتلر ارتش ۴ میلیون نفره خود در روسیه را به دلیل عدم محاسبه «لجستیک» از دست دادند. ناپلئون مى گفت: سرباز چیزى جز یک شکم نیستدر نبردهاى فعلى هر لشگر به هنگام آفند نیاز به حدود ۱۰۰۰ تن تجهیزات و غذا در روز دارد. ممکن است وزن این ملزومات در ۲ هزار سال قبل کمتر بوده باشداما آن زمان وسایل ترابرى و آذوقه رسانى تنها چارپایان بوده اند و نه کامیوهاى پرقدرت ، هلى کوپتر و هواپیما اصولاً کسى که صحبت از ارتشهاى یک میلیون نفره در ۲۳۰۰ سال قبل مى کند احتمالاً از لجستیک و علم منطق کوچکترین بهره اى نبرده است آیا مى توان تصور کرد داریوش سوم براى بسیج۵/۱میلیون سرباز ۱۵ تا ۲۰ درصد مردان سالم شاهنشاهى ایران را براى جنگ با یک سردار کوچک مقدونى بسیج کند؟ غذا واسلحه این ارتش را چه کسانى مى توانستند تأمین کنند. آیا کشاندن یک ارتش ۶۰۰ هزار نفره از جنوب ایران به سوریه کنونى در ۲۳۰۰ سال قبل ممکن بوده است. یا مى شد ارتشى در همین حدود را به اربیل کشاند؟ امروزه نیز اگر ارتشى ۱۰۰ یا ۱۵۰ هزار نفره بخواهد از بین شهرى یک تا دو میلیون نفره بگذرد اگر ملزومات خود را (از نظر خوراک ونیازهاى اولیه را حمل نکند شهر مذکور را دچار قحطى مى کند. چه برسد شهرهاى ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر، برخى مورخان مى گویند مثلاً به هنگام عبور ارتش هاى مذکور آن شهرها دچار بدبختى و قحطى مى شده اند اما چنین روایاتى را نمى شود پذیرفت چرا که یک شاه براى حمایت از شهرهاى آباد خود(حتى براى حفظ منافع خود) به نبرد با مهاجم مى پردازد. مگر ممکن است هدف او تخریب شهرهاى خودى باشد؟ مى توان پذیرفت که روستاهاى زیادى در جریان لشگر کشى ها از بین رفته باشد(یا حتى شهرهاى ۵ تا ۱۰ هزار نفرى) اما مگر این مناطق مى توانند پاسخگوى شکم گرسنه ۶۰۰ هزار سرباز جوان که نیازمند ۸/ ۱میلیون وعده غذا در روز هستند شوند؟ 

ارتشهاى بزرگ 

در جهان ارتشهاى بزرگ زیادى در قرون گذشته شکل گرفته اند اما همگى آنها مربوط به قرون ۱۶ به بعد بوده اند. ناپلئون نابغه بزرگ نظامى با کمک دهها ژنرال تحصیلکرده خود در سال ۱۸۱۲ بزرگترین لشکرهاى تاریخ را براى حمله به روسیه بسیج کرد ارتش او معروف به گراند آرمه شد. وى ۲ هزار سال پس از اسکندر مقدونى به دنیا آمده بود. مقیاس نبردهاى اروپاى پرجمعیت قرن ۱۹ ارتشهاى ۱۲۰ هزارنفره تا حداکثر ۲۰۰ هزارنفره بوده است. عثمانیان پس از پیروزى هاى شگفت آور در آسیاى صغیر و خاورمیانه با ارتش ۲۰۰ هزارنفره به ایران (در زمان شاه اسماعیل) حمله کردند. سلطان سلیمان موسوم به شاه قانون نیز در ابتداى قرن شانزدهم ارتش عظیمى را براى فتح وین گردآورد. این ارتش مسلماً کمتر از ۴۰۰ هزارنفر بوده است اما درقرون قدیم، به جز ارتش چنگیزخان که به دلیل هجوم از شرق پرجمعیت که از نظر نفوس بدون مشکل بود، جهان شرق به زحمت ارتش ۳۰۰ هزارنفرى به خود دیده است. امراى محلى از لشکرهاى ۲۰ تا ۴۰هزارنفره استفاده مى کردند و شاهان و امپراتوران نیروهاى ۱۵۰ هزارنفره گرد هم مى آوردند. اصولاً چنانچه ذکر شد مقدورات آن زمان اجازه تجهیز بیش از این را نمى داد لژیونهاى مخوف رومى نیز معمولاً حداکثر نفراتى در حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزارنفر در اختیار داشتند. فالانژهاى رومى براى مبارزه با جنگل نشینان شمال اروپا یا ولایات کم جمعیت عرب از واحدهاى ۵ تا ۱۰ هزارنفره استفاده مى کردند. نکته جالب آنکه برخى مورخین جدید غربى از جمله ژنرال سرپرسى سایکس رئیس پلیس جنوب ایران در دوران قاجار و تحصیلکرده دانشگاههاى جدید نظامى انگلیس همین دروغهاى بزرگ درباره ارتشهاى چند صدهزارنفره داریوش را در کتاب تاریخ ایران خود تکرار کرده است وى در جلد اول کتاب خود درباره نبرد اسیوس مى نویسد: ارتش داریوش با ۶۰۰ هزارنیرو درگیر نبرد با اسکندر مقدونى با ۳۵ هزار نیرو در دشتى به عرض ۳ کیلومتر (۲ مایل) مى شود! وى به این سؤال پاسخ نمى دهد که چگونه ۶۵۰ هزار رزمنده در دشت ۳ کیلومترى جا مى شده اند. اصولاً آیا سرداران ایرانى چوپان بوده اند یا نظامى؟ اگرنظامى بوده اند که به خوبى مى توانستند حدس بزنند متراکم کردن آن همه جمعیت در یک محوطه کوچک تنها راهى براى قتل عام شدن نیروها است. آیادر دشتى به عرض ۳ کیلومتر بیش از ۲۰ تا ۴۰هزارنفر قادر به پیکار هستند؟ 

سرپرسى سایکس و دهها تاریخ نویس غربى دیگر همگى «انسان جدید» محسوب مى شوند آنها یا نظامى یا مورخ و یا افرادى با تخیل قوى بوده اند و خوب مى دانستند که «منطق»، چنین روایاتى را نمى پذیرد مگر آنکه هدف نه روایات تاریخى بلکه جعل روایت باشد 

یک به ۲۷۰ 

در نبردهاى قرن بیستم بارها و بارها ارتشى ارتش دیگر را کاملاً غافلگیر کرده و با انهدام آن جنگ را برده است. هجوم ناگهانى آلمان بر لهستان، شکست سنگین فرانسه از آلمان، پیروزى اسرائیل در نبردهاى ۶ روزه و دره بقاع (۱۹۸۲) یا پیروزى انگلیس بر آرژانتین در نبرد مالویناس و نبردهاى پرتلفات کره و ویتنام. اما در تمام این نبردها على رغم استفاده از تسلیحات بسیار پیشرفته )در کشتن انسانها) و یا جنگاورى یک طرف و حتى عنصر غافلگیرى برترى بیش از ۱۰ به یک نبوده است. مثلا ً آمریکا براى آنکه نیم میلیون نظامى ویتنام شمالى را از بین ببرد خود ۵۰هزار کشته داد. ارتش آلمان براى کشتن ۳۰ میلیون اسلاو خود متحمل ۶میلیون تلفات شد. اسرائیل در نبردهاى غافلگیرانه خود عمدتاً تنها موفق به از بین بردن تجهیزات اعراب شد ارتش رزمدیده انگلیسى در نبردمالویناس علیه ارتش جهان سومى آرژانتین حداکثر به برترى ۵بریک رسیدبالاترین درجه تلفات مربوط به جنگ آمریکا و عراق است. در این نبرد کاملاً نابرابر ارتش اول جهان با استفاده از سلاحهاى کنترل از راه دور، اجراى آتش سنگین، پرنده هاى بدون سرنشین کشور و ارتشى که ۱۲سال تحریم را تحمل کرده بود آن هم با کمک دیپلماسى شکست داد. در این نبرد آمریکا و انگلیس ۱۰۰کشته در قبال حدود ۵هزار کشته عراقى دادند. یک به پنجاهاکنون چگونه مى توان باور کرد که یونانیان در ۲۳۰۰سال قبل به برترى یک به ۲۷۰نفر (درتلفات جنگها) با سپاههاى ایرانى دست یافته باشند؟ در دنیاى قدیم فرمانده لایق، سلاح برتر، انگیزه و جنگاورى حداکثر مى توانست نسبت ۱۰ به یک را در جنگ ایجاد کند. مى توان پذیرفت یونانیان در نبردهاى ایسوس و اربیل باتلفاتى در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰نفر ۱۱۰هزار نفر در یک نوبت و ۴۰ تا ۳۰۰هزار نفر (متفاوت به دلیل روایات غربیان) در نوبت دیگر از ایرانیان را از بین ببرند؟ در دنیاى قدیم نیز به مانند جنگهاى امروزى، در برخى موارد یک نیرو به دلیل برخوردارى از عنصر غافلگیرى، اعتقاد ویا فرماندهى مناسب ارتش مقابل را به شدت شکست مى داده اما در اینگونه موارد حداکثر نسبت درجه تلفات یک به ۵ یا ۱۰ بوده نه یک به ۱۰۰ یا ۲۷۰ اگر یونانیان داراى چنین توان بالایى در جنگاورى بوده اند چگونه ۳۰۰سال در انقیاد ارتش ایران بودند و اگر ایرانیان این قدر در جنگاورى ضعیف بودند چگونه دهها ملیت را فرمانروایى مى کردند؟ پیاده نظام سنگین اسلحه و جنگاور مورخین قدیم وجدید اروپایى براى آنکه داستانهاى خود را واقعى تر نشان دهند، چنین اظهار مى دارند که یکى ازدلایل برترى غیرعادى سربازان یونانى بر سربازان پارسى، هندى و فنیقى ورزیدگى نیروهاى یونانى به دلیل برخوردارى از آموزشهاى سخت و به کارگیرى زره هاى سنگین، سپرهاى بزرگ و شمشیرهاى بسیار محکم بوده است. اگر چه این شاخصه مى تواند سبب برترى شود اما این برترى حداکثر یک به ۲ یا یک بر ۳ خواهد بود چرا که در دنیاى قدیم سربازان تقریباً بلاشرط از میان مردان قوى، ورزیده و جان سخت انتخاب مى شدند. پیاده نظام در ارتشهاى باستانى مجبور بود هفته ها زیر آفتاب سوزان و یا سرماى سخت سپر، شمشیر، خفتان، کلاه خود، خنجر، بازوبند و گاهى نیزه خود را به دوش بگیرد و در میدان نبرد در رزم تن به تن بکشد یا کشته شود چنین مردانى هرگز نمى توانستند غیر ورزیده، با بنیه ضعیف و یا جنگ ندیده باشند. ازنظر تجهیزات نیز نمى توان تصور کرد امپراتورى بزرگ هخامنشى سربازان خود را با اسلحه و تجهیزات ناکافى هدایت کند. از سوى دیگر، تاریخ بارها شاهد نبرد سربازان سنگین اسلحه و سربازان محلى و یاسواران عشایرى بوده و کم نبوده که سربازان عادى بر نیروهاى سنگین اسلحه ظفر مى یافتند

لژیونرهاى رومى بارها شکستهاى سختى از نیروهاى ایرانى بویژه در زمان پارتیان (اشکانیان) متحمل شدند چنانکه کراسوس سردار رومى ۲۰هزار لژیونر ورزیده رومى را در نبرد با سرداران ایرانى از دست داد. یا جولیوس سزار براى نبرد با جنگل نشینان ژرمن و گل سالها وقت تلف کرد ودر انتها مهاجمین در اثر گرسنگى تن به تسلیم دادند. سپاههاى منظم و پرقدرت عثمانى نیز در قرون۱۶ تا ۱۹هیچ گاه نتوانستند حریف دلاورى ایرانیان و عشایر ایرانى شوند و در زمانى که امپراتوریهاى اروپایى با سپاهیان سنگین اسلحه خود در برابر سپاهیان عثمانى اسلحه بر زمین مى گذاشتند جنگاوران ایرانى حملات پى درپى عثمانیان را دفع مى کردند. سلطان سلیم عثمانى زمانى با ۲۰۰هزار سرباز به ایران حمله کرد و در مواجهه با سپاه ۳۵هزارنفرى شاه اسماعیل تنها زمانى موفق به ظفر گردید که توپخانه (اسلحه ناشناخته براى ایرانیان در قرن شانزدهم) نیمى از سپاه شاه جوان ایران را از بین برده بود، مضافاً اینکه برترى وى از نظر عددى به سپاه ایران ۶ بر یک بود اصولاً سپاههاى منظم و مجهز اگرچه کارایى بالایى در نبردهاى قدیم داشتند اما سپاههاى مقابل آنها اگر جسارت مبارزه داشتند تسلیحات و نظم آنها را مى شکستند. شکستهاى پى درپى نیروهاى منظم ینى چرى عثمانى از نادر و یا شکست رومیان از پارتها (پارتها به دلیل حملات ایذایى بلاانقطاع خود به صفوف فالانژهاى رومى در نزد ملل غرب پارتیزان نامیده شدند و بعدها این کلمه رواج بسیار زیادى در جنگلهاى جدید پیدا کرد) یا شکستهاى ارتش روسیه از تاتارها، قزاقها و ترکمنها در قرون ۱۸ و ۱۹ نشانه هایى از این مسأله است 

مزدوران یونانى کجا بودند؟ 

بنا به روایت مورخین یونانى و رومى ده هاهزار یونانى مزدور در ارتش ایران مشغول فعالیت بوده اند. این نیروها به دلیل آنکه جنگاورى را به عنوان حرفه و راه کسب درآمد انتخاب کرده بودند قاعدتاً باید بسیار قوى و جنگاور بوده باشند. اکنون سؤال اینجاست که این یونانیان چرا نتوانستند ضربات سنگین به ارتش اسکندر بزنند تا ارتش او در هر نبرد به جاى ۱۱۵کشته و یا ۴۵۰کشته چند ده هزار کشته بدهد؟ 

۵۶۰۰کیلومتر درعمق 

اسکندر مقدونى از آنجایى که درس نظامى نخوانده بود براى از بین بردن دشمنان خود خط سیر مستقیمى را طى نکرد و حرکتى زیگزاگى براى فتح آسیاى صغیر، بین النهرین، ایران، مصر، آسیاى میانه و هند را ادامه داد. به همین دلیل مى توان گفت وى پیش از ۱۵هزار کیلومتر راه پیموده است سرپرسى سایکس ژنرال انگلیسى و نویسنده کتاب تاریخ ایران مى گوید، در هنگام تقرب اسکندر به شمال غربى هند، وى ۵۶۰۰کیلومتر از یونان (به خط مستقیم) فاصله گرفته بود آیا این سؤال پیش نمى آید که تأمین مایحتاج این نیرو با چنین فاصله بعیدى چگونه صورت مى گرفته است؟ یا اسکندر از احوال یونان و مقدونیه چگونه باخبر مى شده است؟ اگر کسى به فرض مثال جاى اسکندر در یونان بر تخت مى نشست خبر آن ۵۰ تا ۱۰۰روز بعد به گوش وى مى رسید! نباید از یاد برد که کل مسیر پشت سر اسکندر پر از دولتهاى معارض بوده و در یونان نیز به گفته مورخان، مردم آتن به دنبال فرصتى براى قطع دست مقدونیها بوده اند. اصولاً مى توان پذیرفت پادشاهى از ۲۰سالگى (پس از مدت بسیار کوتاهى کشور داراى) به یک سفر جنگى ۱۲ساله برود و در کشورش شورشى رخ ندهد و یا آنکه سرداران غیرهمراهش به وى خیانت نکنند.

 

 

پیوند مربوطه

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم

 

برگرفته از انجمن هخامنشیان

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ