خاندان آل بویه
آل بویه
على - عماد الدوله - پسر بزرگ ابوشجاع ، نخستین پادشاه از سلسله آل بویه است ، که در زمان پادشاهى مرداویج ، به فرماندهى کرخ از توابع خوزستان منصوب گردید. و پس از در گذشت مرداویج ، على عمادالدوله با همکارى سپاهیان دیلمى و دو برادرش ، شهرهاى اصفهان و شیراز و خوزستان را به تصرف خود در آورد و حکومت مقتدرى را تشکیل داد و مدت شانزده سال و شش ماه پادشاهى کرد و در سال 338 هجرى در شهر شیراز بدرود حیات گفت . سلسله آل بویه از مردم ایران و از اهالى گیلان بودند. اینان در اوائل قرن چهارم هجرى در شهر ((دیلم )) زندگى مى کردند. در فرهنگ انجمن ناصرى آمده است : دیلم و دیلمیان ، با اول مکسور و یا مجهول و لام مضموم ، نام شهرى است از ولایات گیلان که موى مردم آنجا اغلب مجعد است . و در بستان السیاحه آمده است : دیلمیان محلى است مسرت نشان از اطراف گیلان و از توابع لاهیجان و از قدیم مردمش شیعه بوده اند که پادشاهان دیالمه از آنجا برخاسته اند و اکثر ایشان به زیور کلمات آراسته اند، بنابراین تحقیق بعضى از مورخان ایشان از نسل بهرام گور، و به اعتقاد جمعى از فرزندان یزدجرد فرار کرده ، به گیلان رفتند، و چون مدتى در دیلم اقامت نموده بودند، آنان را به این نام خوانده اند .در شهر دیلم ، ابوشجاع بویه زندگى مى کرد.
وى سه فرزند به نام هاى على ، حسن و احمد داشت . ابن اثیر در حوادث سال 321 هجرى مى گوید: ابو شجاع خوابى مى بیند و براى تعبیر خواب خود به نزد مردى که در تعبیر خواب مهارت داشته مى رود و مى گوید: من در خواب دیدم که بول مى کنم و آتشى از آلتم بیرون آمده و به طرف آسمان بالا رفت ، آنگاه شعله آتش سه قسمت شد و پراکنده گردید و به سبب این آتش همه جا نورانى شد و مردم در برابر این نور خاضع شدند!معبر گفت : این خواب بسیار خوب است ، و از ابوشجاع وجهى را جهت تعبیر خوابش طلب کرد. او گفت : به خدا چیزى ندارم . معبر گفت : تو سه فرزند دارى که در آینده ، آنها صاحبان سلطنت و حکومت پادشاهى خواهند بود.
ابوشجاع بر اثر تنگدستى ، هر سه فرزندش را در ارتش حکومت ((مرداویج )) وارد کرد. این سه فرزند، چنان لیاقتى از خود نشان دادند که به سمت فرماندهى سپاه منصوب گردیده ، شهرت فراوانى را به دست آوردند، و سرانجام از اطاعت مرداویج ، سر پیچى کرده و ادعاى استقلال نمودند
پس از در گذشت على عماد الدوله ، حسن رکن الدوله حکومت را در دست گرفت . حکومت او بر اساس عدل و داد بود و در مدت زمامدارى اش مردم در آسایش به سر مى بردند. . رکن الدوله با امرای سامانی ، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت ، اغلب در کشمکش بود . تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت ( 361 ه.ق.) رکن الدوله مساجد زیادى را بنا کرد، و نسبت به سادات ، مهربان بود و بعد از 44 سال پادشاهى ، در سال 366 هجرى در گذشت
معزالدوله ، فرزند کوچک ابوشجاع ، سلطانى عادل بود که در عراق حکومت مى کرد و حکومتش بر عدل استوار بود. او بسیار مهربان و نسبت به فقرا، بخشنده بود، و نسبت به حضرت سید الشهدا علیه السلام ارادت خاصى داشت و اول کسى بود که روز عاشورا را تعطیل رسمى اعلام کرد. همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی (ع) موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت . به خصوص، در ایام عاشورای سال 352 ه.ق. که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد ،مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می کوفتند .از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین ( کرخ ) و سنی نشین تقسیم شد ( 363 ه.ق.) . همچنین ، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تاسیس شد . امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند ، از معزالدوله شکست خوردند . معزالدوله در سال 336 ه.ق. بصره را تصرف کرد . همچنین در سال 337 ه.ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت .اقامت معزالدوله در سال 356 ه.ق. در بغداد ادامه داشت . معزالدوله 21 سال و یازده ماه حکومت کرد و در سال 356 هجرى در گذشت .
پس از در گذشت رکن الدوله ، عضد الدوله بر تخت سلطنت جلوس کرد، و او اول کسى است که لقب ((پادشاهى )) را گرفت عضد الدوله در سال 356 هجرى به حکومت رسید. عضدالدوله در 357 ه.ق. یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود . عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت . یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن ، عزالدوله شکست خورد و به موصل فرار کرد . معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن باز ماند . بعدها ، عزالدوله بختیار مورد بخشش امرای آل بویه قرار گرفت . این امر به تدبیر ابوالفتح وزیر انجام یافت . او با دانشمندان رفتارى خوش داشت و نسبت به مقام شامخ حضرت على بن ابیطالب علیه السلام از خود کرنش خاصى نشان مى داد. بقعه مبارکه امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام را به طرز با شکوهى تعمیر کرد، و در اطراف شهر مدینه دیوار کشید، براى شیخ مفید احترام قائل بود و به دیدنش مى رفت . عضدالدوله در شوال سال 372 ه.ق. در بغداد به بیماری صرع دچار شد و در همان جا در گذشت . او را در نجف به خاک سپردند . تاسیس بیمارستان عضدی بغداد در سال 371 ه.ق. به توصیه محمد زکریای رازی ، فیلخانه عضدی ، کتابخانه عضدی شیراز و بند امیر بر رود کر ، از بناهای عضدالدوله است (365ه.ق ) . مزار سلمان فارسی را نیز او بنا نهاد .
پس از در گذشت مشرف الدوله ، برادرش جلال الدوله جانشین او شد و مدت 17 سال پادشاهى کرد و در شعبان سال 435 هجرى در گذشت . او علاقه فراوانى به مذهب تشیع داشت و در این مذهب بسیار استوار بود و همیشه به زیارت امام اول و امام سوم شیعیان مى رفت و چون به یک فرسنگى مى رسید، پیاده شده ، پا برهنه مى رفت . غناوى مى گوید: آل بویه در ترویج و نشر بسیار کوشا بودند و مذهب شیعه در عصر آل بویه از هر جهت پیشرفت کرده بود.
اهالى بغداد که تا زمان آل بویه سنى بودند، پس از حکومت آنان مذهب تشیع را از جان و دل پذیرا شدند.
ابن اثیر در حوادث سال 352 هجرى گوید: معز الدوله با یک فرمان همگانى ، روز عاشورا را تعطیل رسمى اعلان نموده و خرید و فروش را در آن روز ممنوع ساخت و دستور داد در این روز بر حسین علیه السلام عزادارى برپا دارند و اشک بریزند. و نیز دستور داد در روز 18 ذیحجه به مناسبت روز عید غدیر و ولایت امام على علیه السلام ، شهر را آذین نموده و جشن بگیرند.