ماراتن از افسانه تا واقعیت
ادوارد شیفرد نبرد ماراتن را اولین و مهمترین جنگ بین پانزده جنگ مهم تاریخ بشر می خواند. او معتقد است که در صورت پیروزی امپراطوری هخامنشی در دشت ماراتن، دیگر شاهد دموکراسی یونان، هلنیسم، روم به عنوان منتقل کننده این فرهنگ، رنسانس و دنیای مدرن نبودیم.
این دیدگاه اروپایی به جهان شاید از نظر ما اغراق آمیز به نظر برسد اما نبرد ماراتن به عنوان یکی از نبردهای کلیدی در تاریخ یونان باستان، آتن و دموکراسی نوپای آن را به بازی گردان اصلی در صحنه ی سیاسی آن زمان تبدیل کرد. آتنی ها با تاکید بر پیروزی در نبرد ماراتن برای بقیه یونان دو پیام داشتند: اول اینکه به تنهایی و برای اولین بار بزرگترین امپراطوری جهان را شکست داده و در نتیجه این حق را دارند که به عنوان مهمترین دولت شهر یونان به رسمیت شناخته شوند و دوم اینکه الگوی دموکراسی نوپای آتنی (حقوق شهروندی برابر برای مردان) می تواند در سایر نقاط یونان نیز به پیروزی در مقابل حملات خارجی منجر شود.
آتنی ها برای تعمیق این دیدگاه نبرد ماراتن را چنان در هاله ای از افسانه ها و اشعار رزمی پیچاندند که تقریبا اثری از واقعیت در آن نماند. اما نبرد ماراتن همانقدر که برای دولتشهر آتن مهم بود برای امپراطوری هخامنشی چیزی جز نبردی کوچک و منطقه ای به حساب نمی آمد. هخامنشی ها در واقع خود را پیروز میدان می دانستند چرا که طی لشکرکشی های دو ساله ای که نقطه پایان آن نبرد ماراتن بود، شورش های آسیای صغیر را که می رفت تا دموکراسی آتنی را برای مردم نقاط مرزی این امپراطوری به ارمغان بیاورد سرکوب کردند. جزیره های دریای اژه را از یونانی ها گرفتند. مقدونیه را تصرف کردند شهر اریترا را به انتقام آتش زدن سارد به آتش کشیدند و مردمش را به عنوان برده به اکباتان فرستادند. اما امپراطوری هخامنشی نتوانست به هدف اصلی خود که تصرف آتن و برگرداندن هیپیاس به قدرت بود برسد. هیپیاس که بیست سال قبل از آن حکمران آتن بود در پی انقلاب آتنی ها برای حقوق برابر از کشور گریخته و به ایران پناهنده شده بود.
تنها منابع باستانی که از نبرد ماراتن داریم نوشته های تاریخ نگاران یونانی ست. طبق این نوشته ها که از مورخانی چون هرودوت، کرنلیوس و یوستینوس به جا مانده ارتش ایران از ششصد کشتی جنگی و حدود بیست هزار سواره نظام و بین دویست تا ششصد هزار سرباز پیاده تشکیل شده بود. کشتی های ایرانی در ساحل ماراتن پهلو گرفته و سپاه ایران از آنجا قصد حرکت به سمت آتن را داشت اما توسط یک نیروی ده هزارنفری از سربازان سنگین اسلحه یونانی مورد حمله قرار گرفت. یونانی ها برای اینکه از تیرهای کمانداران ایرانی در امان باشند با سرعت فاصله یک و نیم کیلومتری بین خود و سپاه ایران را پشت سر گذاشته و حمله را آغاز کردند. سپاه ایران روی این حمله متمرکز شد و سعی کرد یونانی ها را به عقب براند اما در همین حال از دو سو توسط باقی مانده یونانی ها که در بلندی ها سنگر گرفته بودند مورد حمله قرار گرفت و در نهایت به سختی شکست خورد. ایرانی ها که تاب مقاومت نداشتند به سرعت سوار کشتی هایشان شده و گریختند. این اولین بار بود که یونانی ها ارتش منظم ایران را در خاک خود شکست داده و به گفته هرودوت شش هزار و دویست سرباز ایرانی را به قتل رساندند.
امروزه روایتی که تاریخ پژوهان مدرن از جنگ ماراتن می دهند بسیاری از نوشته های مورخان یونانی را زیر سوال می برد. هانس دلبروک ۱۸۴۸/۱۹۲۹ یکی از تاریخ نگاران نظامی، پروفسور دانشگاه برلین و سیاستمدار آلمانی در کتاب خود تاریخ هنر جنگ تحقیق جامع و مفصلی در مورد نبرد ماراتن نوشته است. آنچه که می خوانید خلاصه ای از تحقیقات این تاریخ پژوه درباره نبرد ماراتن و نقدی بر نوشته های مورخان یونانی در این زمینه هست:
زمان نبرد: ۴۹۰ سال قبل از میلاد
علت حمله ایران: آتش زدن سارد توسط یونانیها.
تعداد نفرات ارتش ایران
طبق گفته دلبروک: کمتر از نفرات آتن: بین ۴ تا ۶ هزار جنگجو که پانصد تا هشتصدنفر آنها سواره بوده اند باضافه تعدادی نفرات غیرنظامی. دلبروک به دو دلیل تعداد ذکر شده نفرات ارتش هخامنشی در نوشته های یونان باستان را اغراق آمیز می داند. دلیل اول اینکه در ششصد کشتی جنگی از نوع کشتی هایی که در آن زمان ساخته می شد امکان حمل دویست تا ششصد هزار سرباز وجود نداشته. به ویژه اینکه در این کشتی ها اسلحه مهمات غذا اسب و سایر وسایل یک سپاه منظم نیز حمل می شد. دلیل دوم اینکه اگر سپاه هخامنشی برتری نفرات داشت، ایرانی ها می توانستند به راحتی با قسمت کوچکی از سپاه خود آتنی ها را در ماراتن مشغول کرده و با قسمت اعظم آن آتن را که در زمان حمله تعداد کمی از مدافعان آتنی در آن مانده بودند فتح کنند.
تعداد نفرات سپاه آتن بین هفت تا نه هزار هوپلیتHopelites باضافه تعدادی غیرنظامی. هوپلیت ها سربازان سنگین اسلحه ای بودند که با خود تجهیزات کامل جنگی حمل می کردند.
نیروی دریایی هخامنشیان از راه دریای اژه وارد شد. ابتدا شهر اریترا (۹۰ کیلومتری آتن) را تصرف و ویران کرد. ایرانی ها معبد مقدس اریترا را آتش زدند. علت این حمله کمک اریترا به شورشی هایی بود که در حد مرزی قلمرو هخامنشی رخ داد. با فتح اریترا مردم شهر به عنوان برده به اکباتان فرستاده شدند. از آنجا نیروی دریایی ایران به سمت آتن حرکت کرد. آتنی ها هنوز نیروی دریایی زبده ایی که بتواند با کشتی های ایرانی وارد جنگ شود نداشتند.
هدف فرماندهان هخامنشی چه بود؟ آنها می خواستند هیپیاس حاکم سابق آتن را که در نتیجه انقلاب آتنی ها از قدرت ساقط شده و به قلمرو ایران پناهنده شده بود دوباره به قدرت برسانند. هیپیاس تقریبا آنها را مطمئن کرده بود که در آتن و مناطق اطراف آن طرفدارانش به نفع سربازان هخامنشی وارد جنگ خواهند شد.
نقشه فرماندهان هخامنشی چه بود؟ آنها می خواستند نیروی خود را جای مناسبی در نزدیکی آتن پیاده کرده و سپس شهر را تصرف کنند. فرماندهان ایرانی روی طرفداران یونانی هیپیاس حساب می کردند. آنها برای این منظور ساحل ماراتن را در نظر گرفتند. دلایل: اول: ساحل مسطح و خلیج وار که برای پهلو گرفتن کشتی ها مناسب بود. دوم: آتنی ها احتمالا نیروی جنگی خود را در اطراف آتن برای دفاع از شهر مستقر خواهند کرد. و حتی اگر هم سریعا از پهلو گرفتن کشتی های ایرانی مطلع شوند حداقل هشت ساعت طول می کشد تا نیروهای جنگی خود را به دشت ماراتن برسانند و در این مدت نیروی ایران می تواند از کشتی ها پیاده و آماده نبرد شود. سوم: دشت ماراتن با کوهها و تپه های کم ارتفاعی احاطه شده و در صورتی که آتنی ها به موقع نمی رسیدند، کمانداران ایرانی می توانستند به سرعت در بلندی ها مستقر شوند.
آتنی ها چه کردند؟ آنها تصمیم گرفتند که به جای ماندن در شهر با نیروی ایران وارد نبرد شوند. آنها قبلا (موقع حمله سپاه ایران به شهر اریترا) با فرستادن پیکی به اسپارت تقاضای کمک کرده بودند و این نیروی کمکی قرار بود ظرف دو هفته به آتن برسد.
فرمانده آتن در روز حمله: میلتیاد. یکی از کسانی که در قلمرو پادشاهی هخامنشی متولد شده بود و بعدا در شورش های آسیای صغیر بر علیه امپراطوری ایران شرکت کرد و پس از شکست شورش به آتن پناهنده شد.
تاکتیک جنگی ایرانیان در صورت برخورد با سپاهیان آتن این بود که با نیروی سواره چپ و راست نیروهای پیاده دشمن را مورد هجوم قرار داده و پیاده های کماندار نیز از قسمت میانی میدان جنگ دشمن را تیرباران کنند.
میلتیاد که تاکتیک های جنگی ایرانیان را می شناخت سپاه آتن را جلوی تنگه ای مستقر کرده و دستور داد تا درختان زیادی را قطع کرده و در دو طرف سپاه بریزند تا بتواند حمله احتمالی سواره نظام ایران را خنثی کند.
هرودوت می نویسد که سپاه پیاده آتن ۴۸۰۰ قدم (چیزی معادل هزار و پانصدمتر) به سمت سپاه ایران دویده و حمله را آغاز کرد. دلبروک این گفته را یک سوءتفاهم تاریخی می پندارد و استدلال می کند که حتی در ارتش های مدرن نیز سرباز پیاده با تجهیزات نظامی کامل نمی تواند بیشتر از سیصدمتر بدود و همزمان آماده رزم باشد. این درحالی ست که سربازان پیاده آتن در نبرد ماراتن تجهیزات جنگی سنگینی شامل زره سپر نیزه و کلاهخود حمل می کردند (حدود سی و پنج کیلو) و در عین حال بسیاری از آنها از مردم بومی منطقه بدون تجربیات جنگ بودند که سن برخی تا پنجاه سال هم می رسید. تحت این شرایط نیروی آتن می توانسته حدااکثر صد تا صدو پنجاه متر بدود. از سوی دیگر آتنی ها در زمین خود آرایش دفاعی گرفته و منتظر رسیدن نیروی کمکی از اسپارت بوده اند. و دلیلی نداشته که آغاز کننده حمله باشند زیرا گذشت زمان به نفع آنها بود.
آرایش دفاعی سپاه آتن ایرانیان را در موقعیت بسیار خطیری قرار داد. آنها نمی توانستند به سمت آتن حرکت کنند راهی که به آتن منتهی می شد در امتداد ساحل بود اما در صورت حرکت سپاه بدون روبرو شدن با جنگجویان آتنی، دو احتمال وجود داشت: اول اینکه کشتی ها در خطر حمله قرار می گرفتند و دوم اینکه امکان داشت هوپلیت های آتنی از پشت حمله کنند. سوار شدن به کشتی ها و عقب نشینی تاکتیکی برای پهلو گرفتن در ساحل دیگری هم ممکن نبود چون در این صورت آتنی ها حمله می کردند و ممکن بود تعداد زیادی از کمانداران سبک اسلحه ایرانی قبل از سوار شدن به کشتی ها به اسارت در بیایند. از آنجا که سربازان آتنی در گذرگاه بین دو تپه ایستاده بودند و بوسیله انبوهی از تنه درختان نقاط ضعف سپاه را پوشانده بودند، حمله سواران ایرانی نیز بیهوده به نظر می رسید. دلبروک می نویسد که فرماندهان ایرانی حداقل سه روز با هم بحث و احتمالا دعوا کردند که چه تاکتیکی به کار برند. تصمیم نهایی آنها این شد که قبل از رسیدن نیروهای اسپارتی، با استفاده از پیاده نظام، آتنی ها را از پا در آورند. دلبروک می نویسد حمله مستقیم به آتنی ها مهمترین دلیلی ست که نشان می دهد تعداد نفرات سپاه ایران کمتر از یونان بوده است. در صورتی که ایرانی ها آنطور که مورخین یونانی می نویسند چند صدهزار سپاهی در اختیار داشتند می توانستند با قسمتی از سپاه خود آتنی ها را در ماراتن مشغول کرده و با قسمت دیگر به سمت آتن حرکت کنند.
در دشت ماراتن چه اتفاقی افتاد؟
پیاده نظام ایران تا انجا که دشمن در تیررس کمانداران قرار می گرفت – تقریبا تا صد و پنجاه متری سپاه آتن – جلو رفت و کمانداران شروع به تیراندازی کردند. میلتیاد که می دانست در صورت ساکن ماندن، آتنی ها متحمل تلفات سختی خواهند شد دستور حمله را صادر کرد و سربازان آتنی به سمت کمانداران ایرانی دویدند. میلتیاد قسمت اعظم سربازان خود را در چپ و راست سپاه مستقر کرده بود تا در صورت حمله سواره نظام ایران بتواند از مواضع خود دفاع کند. حمله کنندگان آتنی در قلب سپاه آتن کم شمار بودند. این حمله به دلیل پرشمار بودن پیاده های ایرانی در قلب سپاه به شکست انجامید و سربازان آتنی در حالی که می جنگیدند قدم به قدم به عقب برگشتند. در همین موقع دو جناح سپاهیان آتنی که در بلندی های دو طرف تنگه مستقر شده بودند، حمله را از دو سو آغاز کردند. پیاده های ایرانی با حفظ آرایش جنگی خود و تحمل تلفات به عقب برگشتند. فرماندهان ایرانی که جنگ در دشت تنگ ماراتن را بی نتیجه می دیدند دستور سوار شدن به کشتی ها را صادر کردند.
به نظر می رسد که آتنی ها به دلیل تجهیزات سنگینی که باخود حمل می کردند خسته شده و در سه کیلومتری ساحل متوقف شدند. مدتی گذشت تا میلیتیاد توانست نیروهای خود را جمع کرده و حمله دیگری را به سپاه ایران شکل دهد. اما در این فرصت تقریبا همه سربازان ایرانی در کشتی های خود جای گرفته بودند. آتنی ها موفق شدند هشت کشتی ایرانی را تصرف کنند. تلفات نیروهای آتن شامل ۱۹۲ کشته و حدود هشتصد زخمی بود. البته تاریخ نگاران یونانی در نوشته های خود هیچ وقت تعداد برده ها و غیریونانیانی که در سپاه یونان می جنگیدند و کشته می شدند را به عنوان تلفات جنگی به حساب نمی آوردند.
هیچ منبع تاریخی مطمئنی درباره تلفات ایران در این جنگ وجود ندارد.
بر سر اسب ها چه آمد؟ اگر گزارش های مورخان یونانی و به ویژه هرودوت را معتبر بگیریم این سوال بی جواب می ماند که بر سر اسب ها چه آمد و چرا یونانیان نتوانستند آنطور که در این گزارش ها می خوانیم علیرغم به هم ریختن و درهم کوبیدن سپاه ایران حتی یک اسب به غنیمت بگیرند؟ دلبروک دو احتمال را در نظر می گیرد: احتمال اول اینکه وقتی ایرانیان متوجه شدند که سواره نظامشان نمی تواند مواضع آتنی ها را به خطر اندازد قبل از شروع حمله اسب ها را به کشتی ها برگرداندند. احتمال دوم اینکه ایرانیان اسب ها را به قتل رساندند تا دست آتنی ها نیفتد. به نظر می رسد که مخلوطی از هر دو فرض صحیح باشد.
چند نفر اسیر شدند؟ مورخان یونانی با اینکه گزارش شکست کامل سپاه هخامنشی را نوشته اند اما هیچ ذکری از تعداد اسرا به میان نیاورده اند. این در حالیست که گرفتن اسیر برای یونانیان بسیار مهم بود و از این اسرا به عنوان برده در یونان استفاده می شد. به ویژه که اندکی قبلتر سپاه ایران تعداد زیادی اسیر یونانی به ایران فرستاده بود. این یکی دیگر از دلایلی ست که نشان می دهد سپاه کارآزموده هخامنشی با اینکه در دشت ماراتن کاملا مات شده بود به شکلی منظم عقب نشینی کرده و حتی مجروحان را نیز با خود برد.
آتنی ها در جنگ ماراتن برای اولین بار قوی ترین نیروی نظامی جهان را متوقف کرده و به عقب راندند. عقب نشینی سپاه هخامنشی چنان روحیه ای به آتن و یونان داد که از آن پس بسیاری از حملات هخامنشیان به یونان با شکست مواجه شد.
آیا حکایت دونده ماراتن حقیقت دارد؟
گفته می شود که بعد از عقب نشینی سپاه ایران یکی از سربازان یونانی فاصله چهل کیلومتری دشت ماراتن تا قلعه آتن را یک نفس دوید تا هم خبر سوار شدن ایرانیان به کشتی ها و هم احتمال حمله آنها به آتن را به مدافعان شهر برساند و بعد از رساندن پیام جان داد.
در گزارش هرودوت از نبرد ماراتن هیچ ذکری از این دونده به میان نیامده. درباره این دونده اولین بار در نوشته های پلوتارک و سپس لوکیان می خوانیم که حداقل پانصد تا ششصد سال بعد از نبرد ماراتن نوشته شده و از پیکی به نام تریسپولس یاد می کند که خبر شکست ایرانیان را به آتن رساند.