تاثیر آیین زرتشت بر یونان باستان
دین زرتشت در حدود قرن ششم قبل از میلاد، در سرزمین ایران بزرگ، و در شرایط خاص محلی به وجود آمد.
تولد این آیین در ممالک اطراف همسایه آن دوران نمی توانست بی تأثیر باشد و به خصوص یونان، برای توجه به ایران و به مذهبی که زردشت عرضه کرده بود انگیزه های فراوانی داشت.
یونانیان در آن دوره زبان فارسی و شاید هیچ زبان دیگری جز زبان خود را نمی دانستند و آنچه در آثار اولیه آنان از ایرانیان ترسیم شده است، با صورت واقعی و ذاتی آن ها چندان وفق نمی دهد.
اگر از جزوه کوچکی که قبل از هرودوت از زردشت نام می برد سخنی به میان نیاوریم، در حقیقت هرودوت را می توانیم اولین مورخ بزرگی بدانیم که هم وطنان خود را با جزییات بیشتری از تعالیم زردشت آشنا می کند.
با این که اطلاعات او بیشتر از پارسیانی است که در بابل و آسیای صغیر طرف صحبت او بوده اند و آنچه عرضه می کند البته جامع نیست ولی قابل توجه و مقرون به حقیقت است.
هرودوت بر اختلاف میان عادات دو ملت انگشت می گذارد: پارسیان نه معبد و نه محراب دارند و نه خدایانی چون خدایان ما، آنان در جاهای بلند آسمان را در مجموع می ستایند. قربانیان خود را مصرف نمی کنند. اجساد با تشریفات خاصی به پرندگان عرضه می شود … از نظر تعالیم واخلاق، اعتقاداتشان منطقی و مستدل است. یک گناه و اشتباه به تنهایی به حساب نمی آید، بلکه تعادل اعمال نیک و بد هر کس مورد توجه قرار میگیرد، تعلیم و تربیت آنان پیچیده نیست، ساده واساسی است: اسب سواری کردن، تیر اندازی نمودن و راست گفتن ...
هرودوت تنها چیزی که از ثنویت ایرانی و ستیزه بر علیه بدی عرضه می کند مبارزه با گروهی حیوانات موذی است.
درضمن چند مورد از محرمات آنان را بر می شمارد: تف کردن، رودخانه را آلودن و ….
البته از دریای عظیمی که از نظر اخلاق و اعتقادات و فلسفه حیات و … زردشت به دنیای آن روز عرضه کرده است، این چند مورد فقط قطره کوچکی به شمار می آید ولی به هرحال نمونه ای است برای آشنایی.
مورخان بعد هر کدام مطلب جدیدتری عرضه می کنند. «کتریاس» از طرز ازدواج پارسیان سخن می گوید. «گزنفون» اشاره ی تغییر شکل یافته ای از رستاخیز مردگان در این آیین پیش می کشد ولی «استرابن» خود شخصاً در آسیای صغیر مشاهدات جدیدتری را برای این موضوع دست چین می کند.
علاقه فلاسفه در آن دوران به تاریخ و مذهب ایران کمتر از مورخان نبود. افلاطون بدون شک با آیین و اعتقادات مذهب زردشت آشنایی داشته است و نوشته های افلاطون شاید اولین متن فلسفی یونانی باشد که از زردشت و هرمزد نام می برد.
ارسطو نیز با ثنویت این آیین آشناست و در آن قدیمی ترین طلایه عقاید افلاطونی را مشاهده می کند.
البته منظور این نیست که به عقاید یونانی اصل و سابقه ای ایرانی داده شود، بلکه شاید بتوان نوعی تسلسل و مشابهت در آن پیدا کرد.
پس از اسکندر و لشکرکشی ها و تماس های مداومی که میان ایرانیان و یونانیان پدید می آید، به عقاید تازه تری برمی خوریم، از آن جمله در بعضی از آثار می بینیم اظهار می شود که فیثاغورث و همه فلاسفه نخستین تعلیم یافته مکتب عقلای شرق و ایران بوده اند.
نشر و بسط عقاید فلسفی و مذهبی ایرانیان شاید وسیله ای بود که مقابله با غلبه هلنیسم و حفظ برتری بکار گرفته شد و یونانیان نیز برای پذیرش چنین نظراتی آمادگی داشتند زیرا که از بعد از قرون اول قبل از میلاد، فلسفه یونان به سوی نوعی عرفان کشیده می شد و در نتیجه عقاید فیثاغورث چون نوعی مذهب عرضه می گردید و مشهور شد که فیثاغورث شاگرد زردشت بوده است و افلاطون از فقهای پارسی و پیشوایان دینی زردشتی دیداری کرده است و یا خیال چنین اقدامی را در سر می پرورانده. این ها همه دلایل تازه ای برای نگریستن یونانیان و رومی ها به سوی ایران بود.
رفته رفته دلباختگی به شرق و به خصوص به ایران و آیین زردشت ریشه دارتر می شد و جالب این که برای دادن ارزش به هر نوشته مربوط به کیمیاگری، ستاره شناسی و اختر شناسی، تبلیغی بهتر و قابل قبول تر از این نمی یافتند که آن را منسوب به زردشت کنند.
نو افلاطونیان که با دلایلی بیشتر به عقاید دینی زردشتی رایج در ایران توجه پیدا کردند و ضمن تفسیر عقاید افلاطونی موضوع ثنویت و سایر عقاید زردشتی را جامع تر عرضه نمودند، اصل آفرینش در دین زردشتی را به میان کشیدند که اصل واحد یا زمان، بالاتر از اوهرمزد و اهریمن قرار دارد. و این اشاره به یکی از عقاید اساطیری دینی زردشتی درباره آفرینش است که بعدها به زروانیت نیز تعبیر می گردد. افسانه ای جالب این عقیده را همراهی می کند و آن این که زروان یا خدای زمان و قدرتی بالاتر از همه، قرن ها در انتظار داشتن نسلی صبر کرد و چون دوران این انتظار طولانی بود و صبر و تحمل طاقت فرسا، شکی در او پدید آمد که هرگز نسلی از او به وجود نخواهد آمد.
اما از صبر و تحمل او اوهرمزد پدیدار گردید؛ نیک، با قدرتی عظیم در مسیر راستی، روشنایی، درخشندگی، خوشبویی و هر آنچه خوبست و دوست داشتنی. و از سایه شک زروان و اهریمن دوست شد، بد، خراب کننده یا قدرتی در مسیر بد کردن، تاریک و بدبو و نفرت انگیز …
و هزاره های آفرینش جولانگاه ستیزه های این دو قدرت نیکی و بدی است که سرانجام به پیروزی ابدی اوهرمزد منجر خواهد گردید.
این عقیده اساطیری ، در آثار یونانی به طور خلاصه ای دیده میشود و در بعضی نوشته های ارمنی، گاهی بصورت تحریف یافته ای عرضه میگردد.
بعدها، پیدایش دین مسیح، مبلغان او را به یادگیری این آیین سوق میدهد و ما تعاریف تغییر شکل یافته ای از اعتقادات زردشتی را در آثار آنان که به زبان های دیگر است می بینیم.
برگرفته:
مجله هنر و مردم، سال 1351، شماره 116