بایستگی پژوهش کهن نگاری
شاید برای بسیاری از شما و خوانندگان و جوانان امروزی کهن نگاری ودانستن گذشته کاری بی ارزش و کم اهمیت باشد و دلبستگی ای به خواندن کهن نگاری و نوشتارهای کهن نگاریی و دیدن تازنماهای کهن نگاری نداشته باشد،بسیاری از ما نمی دانیم برای چه باید کهن نگاری بخوانیم و همواره این پرسش برایشان پیش بیاید که سرگذشت گذشتگان چه سودی برایشان دارد و بگویند هر چه بوده تمام شد،ودیگر رفته در بایگانی زمان . کهن نگاری چیزی جز اندیشه و پنداشت انسانها در گذشته نیست.
و یا بگویند ما در زمان اکنون زندگی میکنیم و به آینده میاندیشیم، پس چرا باید به کندوکاو در گذشتههای دور بپردازیم؟بیگمان پرداختن به کهن نگاری،که خود دانشی گران مایه می باشد میتواند به برنامهریزی هرکشور برای پیشرفت در آینده کارساز باشد.برای داشتن دیدگاهی درست از فراز و فرودهای پیشرفت دانشین(علمی) یک مردم، نخست باید بر اندازه دانستنیها خود دربارهی کهن نگاری علم آن مردم بیفزاییم. هرچه پژوهشهای بیشتر و ژرف تری از کهن نگاری علم داشته باشیم، به دانستنیها بیشتر و از این روی به بینشی روشنتری دست مییابیم.و می توانیم بهتر در باره آینده گزینش نیکو بکار گیریم.بازخوانی کهن نگاریمیتواند مردم را از چندبارگی(تکرار) پیشامدها کهن نگاری درپناه بدارد و اشتباهات گذشته دیگر چندبارگی نشود و از تباه کردن سرمایه و زمان جلوگیری کرد،که همانا زمان گران قدر ترین داشته آدمی است.
همه کهن نگاری آموزه است و همچو یک آموزگاه(کلاس) آموزشی می باشد.کهن نگاری همچون آموزگاری است که با نمایش گذشته و اندرز گرفتن از آن می تواند آیندگان را راهنمای کند، به گفته رودکی:
هرکه ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد زهیچ آموزگار
کنون پرسش بنده این است که چرا بسیاری از کشورهای پیشرفته و پیشهوری(صنعتی ) و کشورهای جهان نخست به گذشته و کهن نگاری خود ارج می دهند و برای آن ارزش بسیاری قائل میشوند و با بکار بردن هزینه های بسیار گزاف و آوازه گری (تبلیغات) گسترده برای خود رُخشاره های کهن نگاریی می سازند ودر نسک های(کتاب) آموزشی جایگاه ویژه ای برای کهن نگاری درنظر میگیرند و در انجمن(جامعه) خود سرگذشت گذشتگانشان را آوازهگری می کنند،ولی در بسیاری از کشورهای جهان سوم و یا کشور های واپس مانده و کشور هایی که مورد نارواگری(سوءاستفاده) کشورهای پیشرفته قرار می گیرند خبری از این چیزها نیست و کم و بیش کهن نگاری این کشورها فراموش شده است و یاوهها(خرافات) و دستبری های فراوانی درون کهن نگاری شان شده است .
پس بیهقی حق دارد که در متن تاریخش بگوید :" تلاشم تا به این حد بوده تاریخ نوشته شده پیش روی شما یا از دید خودم و یا گفته های شخص مورد اعتمادی باشد.".
در نگاهی می توان به زمینه ی بیهویتی و تاثیر پذیری از فرهنگ های بیگانه نام برد که این فرآیند در کشورما به تاختن(تهاجم) فرهنگی آوازه شده است،کشورهای پرتوان با انگیزه نارواگری و چاپیدن کشورهای کم زور تر در میان جوانان و نوجوانان مردمان این کشورها رخنه کرده و با دگرش فرهنگ و کردارشان آنچنان برای پذیرش تاراج آماده می سازند ، کنون پرسش نگارنده این است که آیا اگر مردمان و جوانان کشورهای مورد چاپیدن(چپاول)، گذشته وکهن نگاری پیشینه و شهرنشینی و شکوه ، و بزرگ منشی خودرا بدانند آیا به سادگی تن به سبکی(خفت) و خواری میدهند؟
به گفته بزرگی
از گذشته گیتی، آیندهاش را چراغ اندرزی ساز؛ چرا که پارههای کهن نگاری با یکدیگر همانند است و در نهایت پایانش به آغازش میپیوندد و تمامش در حال دگرگونی است و رفتنیست.
برای نمونه همین کشور خودمان ، اگر ما بیاییم سر بلندی ها و شکوه و پیروزی های گذشته خودرا به جوانان مان نشان دهیم ، برای نمونه آنها بدانند که هزاران سال پیش در ایران شهرنشینی دادمندی(قانون مند) بوده (شهر سوخته)و یا دانش پزشکی به اندازهای پیشرفته بود که کَرِنت(عملجراحی) بر روی کاسه سر انجام می شده و یا چشمواره(چشممصنوعی) جای داشته ، و یا بداند که در سده ها پیش سامانه اداری سازمند داشته ایم،قانون بازنشستگی داشتیم ، لوله کشی آب و برای نخستین بار در گیتی قانون کار داشتیم (زمان هخامنشیان) و یا بداند در دوهزار سال پیش مردم سالاری جای داشته و انجمن مهستان برای سرپرستی کارهای برجسته کشور رای می گرفتند ، و یا بداند که بسیاری از نو آوری های آدمی برای نخستین بار به دست پدران و نیاکان ما روی داده مانند نوآفرینی دبیره(خط) ، آتش، کشاورزی و....نژاد امروزین هم باید بداند فرزند کدام گذشته بوده است.
یا از هستی(وجود) دانشمندان و مِهرازان(مهندسان) و پزشکان سرشناس که سده ها پیش نوآفرینی هایی را انجام داده اند که هنوز هم در جهان بیهمتا می باشد و بسیاری از نسک های نوشته شده به دست آنها تا کنون ارزشمند می باشد و یا بداند که این مردمان ایران زمین در هزاران سال پیش دین یکتا پرستی داشته اند و به گفته ای سر به روی هیچ بت و شمنی(صنمی) خم نکرده اند ،آیا بازهم خرسند به غربزدگی ، اعتیاد و روی آوردن به گروه های اهریمن پرستی ، بی ارزشی آینده کشور،و...خواهندشد؟و یا اینکه با دانستن گذشته پر شکوه خود که ستارگان تابناک بی شماری در آسمان آن می درخشد و داشتن کیستی(هویت) و منش ایرانی و اینکه برای سالیان سال زور مندترین فرمانروایی درد گیتی بوده اند ، برخود بایسته می دانند که تکاپو و کوشش بی درنگ دوباره شکوه و بزرگی گذشته را زنده کنند؟
همانگونه که میدانیم آدم های فراوانی پیش از ما زیسته اند ودر این گیتی در زمان های دور تا کنون زندگی کرده اند و هر کدام از آنِ زمانه ای از کهن نگاری و فرهنگ ویژه و تمدن ویژه به خود بوده اند ،زندگی آن ها سراسر مالامال از گزینش های درست و اشتباه و آموختههای گرانبهایی است که آنها با بهای گزاف به دست آورند و اکنون به رایگان در دسترس ما قراردارد همآدم که بارها گفته ام مردمانی در آینده موفق خواهند بود که گذشته خودرا به خوبی بشناسد و بسیاری از بزرگان هم پافشاری بر این نکته داشته اند که دانستن گذشته و پژوهش کهن نگاری بسیار گرانمایه می باشد و به سربلندی آدم در زندگی یاری می کند آشکار است که سن آدم کرانمند است و آدم نمیتواند همگی کارها را آزمایش کنند و خرد حکم می کند که از کارازمودگی گذشتگان اندرز بگیریم از بی کران زندگانی هایی که هزینه آزمودن رخدادهای گوناگون شده است .
جوانان می توانند با نگاه کردن به زندگانی خواجه نصیرالدین توسی فرهوشی و پیشرفته بودن در مِهرازی(مهندسی) ،با نگاه به کارهای رازی سرآمد بودن در شیمی ، با خواندن زندگانی خوارزمی ویا کاشانی زبانزد بودن در دانش ریاضیات ، با نگاهی به محمود حسابی فرهوشی در گیتیک(فیزیک) با خواندن زندگی نامه منصور حلاج عرفان، با خواندن زندگینامه بابک میهن پرستی و پایداری از میهن با نگاهی به فردوسی والای ادبیات حماسی،ابنهیثم نخستین دانشمند فیزیک نوردر جهان و...را نیکو بیاموزند و در زندگی روز مره خود برای ساختن ایرانی سربلندتر و پیروزتر بهره بجوییم و همچنین برای برگشتن به شکوه و بزرگی گذشته خود همه با هم ،ترک،کرد،بلوچ،تبری،گیلک،لر،بختیاری،مازنی و...به دور از هرگونه دودستگی و رفتن به دنبال منیت های گوناگون و گروه های جدایی انداز که همانا ترفند نهانی دشمنان این خاک سپنتا می باشند دست در دست یکدیگر و دوش به دوش هم از جان و دل مایه گذاریم و در دنیا سروری نماییم
به امید آن روز