کهن نگاری خوارزمشاهیان4
سلطان محمد و خلافت عباسی
در سالهای آخری سلطنت تکش، ناصر خلیفه عباسی که بعد از شکست سپاهیانش وزیرش به دست این خوارزمشاه، پیوسته از قصد او بیم داشت با پادشاهان غور در تحریک ایشان به دشمنی با خوارزمشاهیان مشغول شد. ناصر خلیفه عباسی که مردی ظالم و ناشایست بود بزرگان دولتش مانند خزانهدار و وزیرش مذهب ملاحده داشتند. ناصر 46 سال خلافت کرد. 30 سال آن را مرده متحرک بود چرا که یکی از چشمانش کور شده بود و چشم دیگرش بسیار ضعیف بود.
بنابراین حکومت عباسی در حقیقت در دست ملاحده بود آنها با نوشتن نامه به شاهان غوری و قراختائی آنها را به برانداختن حکومت خوارزمشاهی تشویق کردند. وقتی سلطان محمد هرات را فتح میکند در گنجینههای آن نامهها را پیدا میکند و از نیت واقعی خلافت عباسی باخبر میشود. به همین خاطر است که به سوی بغداد روانه میشود اما برف و کولاک در همدان او را زمین گیر میکند و ناچاراً به خوارزم برمیگردد. همین حرکت باعث میشود مردمان خرافاتی خلیفه را در پناه خدا بدانند و نسبت به سلطان بدبین شوند. همچنین دستگاه خلافت با تراشیدن موی سر یکی از خادمان مهر خلافت را بر سرش حک میکند.
بعد از آنکه موی سر آن خادم رشد میکند وی را بسوی چنگیزخان همراه نامهایی دال بر اینکه در صورت حمله او به ایران خلافت عباسی از او حمایت خواهد کرد، میفرستد. روحانیت وابسته به خلافت مانند اهل تصوف و شیوخان بعنوان ستون پنجم دشمن روحیه جنگاوری را از مسلمانان میگیرند. آنها حدیث زیر از زبان پاک رسول اکرم -صلى الله علیه وسلم- بد تفسیر میکردند یا ان را تحریف کرده و توسط آن مخالفین خلافت عباسی را مرتد اعلام میکردند. «هر کس که بمیرد و به امامی بیعت نکند، گویی نظیر مردگان جاهلیت است»
«وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»
سلطان محمد هم که اهل فقه بود و با علمای بزرگواری همچون شهابالدین خیوقی دانشمند معروف و مشهور در فقه و طب همیشه مجالست داشت، از بزرگان دین چاره خواست و آنها فتوای زیر را دادند:
«هر امام که بر نظایر حرکات غیر شرعی حرکت کند، امامت او بر حق نیست و هر مسلمانی که یاوری اسلام کند و روزگار به جهاد صرف کرده باشد، اگر اراده کند میتواند چنین امامی را خلع و امامی دیگر را جانشین او سازد. بعلاوه سادات حسینی بر خلافت شایستهترند و خاندان آل عباس آن را غصب کردهاند».
سلطان با همین مجوز نام خلیفه را در تمام کشور از خطبه فروافکند.
در سال 614 ه. ق چنگیزخان اولین هیئت خود را نزد سلطان محمد میفرستد. هیئت چنگیزخان بعد از ابلاغ درودهای چنگیز به سلطان گفتند که چنگیز او را بهترین فرزند خود در دنیا میداند و این پیام نیت واقعی چنگیز را میرساند. مسئلهای که سلطان بخوبی متوجه آن میشود. ناگفته نماند که سلطان محمد نیت فتح چین را داشت و به دنبال فرستادگان چنگیز خودش نیز فرستادگانی به چین پیش چنگیز میفرستد تا از نیروی واقعی او باخبر شود. در سال 615 جمعی از جاسوسان چنگیز بنوشته نسوی در قالب تجار به ماوراءالنهر میآیند. امیر اُترار بنام غایرخان وقتی حرکات آنها را میبیند یقین حاصل میکند که آنها جاسوسند. قضیه را به سلطان گوشزد میکند و از او اجازه کشتن آنها را کسب میکند بعد از آن همه آنها را که بین 450 تا 500 نفر بودند را میکشد. به استثنای یک نفر که موفق به فرار میشود و قضیه را به گوش چنگیز میرساند. چنگیز از خوارزمشاه غایرخان را میخواهد ولی سلطان خودداری میکند. چنگیز با لشکری انبوه در پاییز سال 616 ه. ق بین ششصد تا هفت صد هزار نفر به سوی ایران رهسپار میشود. ولی محققین جدید لشکر چنگیز را بین 150 تا 200 هزار نفر دانستهاند والله اعلم.
پیشنهادهای ارائه شده در شورای مشورتی سلطان محمد برای مقابله با مغول:
1- پیشنهاد امام شهابالدین خیوقی علاوه بر نیروهای موجود باید به اطراف نامهها نوشته شود و دستجات جدیدی به زیر سلاح فراخوانده شوند، و با لشکریان فراوان در آن سوی سیحون سپاهیان مغول را که راهی طولانی پیموده و خسته به آنجا میرسند، با یک تعرض عمومی و جنگ جبههای بطور قطعی نابود کرد. امام معتقد بود که این بهترین راه است و جمعآوری نیرو برای سلطان کار آسانی بود.
2- پیشنهاد دوم این بود که سلطان باید شخصاً فرماندهی لشکریان را بدست گیرد. طبق پیشنهاد باید برای دفاع از خراسان و عراق در ماوراءالنهر با مغول جنگید این پیشنهادی بود که سلطان جلالالدین طرفدار آن بود.
3- پیشنهاد فرماندهان نظامی: به دشمن اجاز داده شود تا آزادانه از ماوراءالنهر بگذرد، وقتی وارد گذرگاههای کوهستانی شد کلیه راهها به روی او مسدود شود و با محاصره کردن آن گذرگاهها دشمن را به نابودی کشید.
4- بطرف غزنه رفته و در آنجا مقاومت کنند در صورت عدم موفقیت به هند عقبنشینی کنند و در آنجا مبارزه را ادامه دهند. این کار منجر به نابودی امپراطوری میشد.
5- دفاع از ماوراءالنهر بدین ترتیب که هر شهری با قوای خویش و پادگان تقویت شده اینکار را انجام دهد. و سلطان هم با گردآوری لشکر و تجهیزات به یاری آنها خواهد آمد. این نقشه تصویب میشود.