منشأ قزلباشان و عقاید آنها1
این نوشتار ها بازگویی شده می باشند و گنجاندن آنها در اینجا از روی درست شماری آنها نمی باشد(همگی نوشتار ها با این دیباچه)
قزل باش ها
شیخ جنید وقتی به آناتولی رفت با پیروان طریقت نوینی در میان تاتارها در ارتباط شد که نوعی مذهب تشیع مبتنی بر نیاپرستی خودشان را داشتند، او در اثر این ارتباط متوجه نفوذ و قدرت و ثروتی شد که شیوخ این طریقت در میان تاتارهای آناتولی کسب کرده بودند، او برآن شد که خودش را به عنوان یکی از شیوخ این فرقه معرفی کند و تشکیل دار و دستگاه نوینی بدهد.
چونکه تحول سرنوشتساز در عقیدة مذهبی شیخ جنید تحت تأثیر عقائد افراطی تاتارهای شیعة پیرپرست در آناتولی به وقوع پیوست، و سپس همین تاتارها بودند که انحصارا مریدان شیخ جنید و جانشینانش را تشکیل دادند و به درون ایران مهاجرت کرده تشکیلات قزلباش را به وجود آوردند، و در صدد قبضهکردن قدرت سیاسی ایران برآمدند، لازم است که به ماهیت قزلباشان و ریشههای مذهب و عقیدهشان نظری بیفکنیم؛ زیرا بدون شناخت قزلباشان هرگونه مطالعهئی در بارة پدیدة صفویه ناقص و دُمبریده خواهد ماند.
نیمة غربی در سرزمین آناتولی (ترکیه حالی) تا نیمههای قرن پنجم هجری عموما یک سرزمین مسیحینشین داخل در قلمرو دولت بیزانت (روم شرقی» بود، آلپ ارسلان سلجوقی در سال 451 خ قیصر ارمانوس را که به قصد تصرف نواحی شرقی آناتولی لشکر آراسته بود، در شرق آناتولی به سختی شکست داده به اسارت گرفت و طبق شرائطی آزادش ساخت، در این سال بخشهائی از نواحی مرکزی آناتولی از جمله قونیه به تصرف آلپ ارسلان درآمد، و در آینده یک حاکمنشین مسلمان تحت ریاست قتلمش سلجوقی تشکیل شد، از این زمان به بعد حکام سلجوقی خزش قبایل ترک به درون آناتولی را تشویق کردند، در خلال دهههای بعدی مهاجران ترک با استفاده از ضعف دولت بیزانت نواحی مختلف آناتولی را یکی بعد از دیگری طی یک سلسلة طویل از حملات مداوم جهادی به تصرف درآوردند، و دولت «سلجوقیان روم» را تشکیل دادند که مرکزش شهر قونیه بود.
در سال 622 خ حملة مغول به آناتولی نظام سیاسی سلجوقیان روم را از هم پاشاند، اما رژیمی که بتواند جای این نظام را پر کند به وجود نیاورد، در خلال دهة بعد خزش قبایل ترک به درون آناتولی ادامه یافت، این قبایل که از پشتیبانی خان بزرگ مغول برخوردار نبودند، بدون آن که تشکیل حکومتی بدهند در آناتولی به دنبال چراگاه در نقل و انتقال بودند، و از راه دزدی و غارتگری روزگار میگذراندند، به دنبال این جریانها دوازده امیرنشین کوچک و مجزا در آناتولی تشکیل شد که مهمترین آنها امیرنشین قونیه بود، قبایل تاتار نژاد قرهمان این امیرنشین را در منطقة کیلیکیه تشکیل دادند، و منطقه را به نام خودشان «قرهمان» نامگذاری کردند، این امیرنشین چونکه قونیه را پایتخت قرار داده بود ادعا میکرد که وارث سیاسی سلجوقیان است و در صدد گسترش قلمروش به حساب دیگر امیرنشینهای مغول برآمد.
همراه با خزش قبایل ترک به درون آناتولی در قرن هفتم هجری شمار بسیاری از متصوفان و همچنین مبلغان مذهبی به درون آناتولی سرازیر شدند، خرافات مبتنی بر نیاپرستی مغولان و تاتارها که توسط همین صوفیها مسلمان میشدند به کار و بار این متصوفان رونق چشمگیری میبخشید، و هرکدام از صوفیها بخشهائی از ترکان را به سلک مریدان خودش درمیآورد و برای خودش دار و دستگاهی درست میکرد، یکی از صوفیان ترک نژاد که از ماوراءالنهر به درون آناتولی رسید مردی بود که خود را حاجی بکتاش ولی مینامید، حاجی بکتاش (متوفی 676 خ) در میان مهاجران ترک به تبلیغ مسلمانی و جذب مرید پرداخت، و خیلی زود به نیرومندترین صوفی در میان ترکان آناتولی تبدیل شد، او که اساس عقیدة پیرپرستی را از ترکستان با خود آورده بود، براساس مطالعاتی که از زندگی امامان شیعه و قدیسین مسیحیان انجام داد طریقتی را ابداع کرد که در جذب ترکان مهاجر کارآئی بسیار موفقیت آمیزی داشت، طریقتی که او تبلیغ میکرد اساسش بر پرستش رهبر و «ولایت مطلقة رهبری» نهاده شده بود، او مدعی کشف و کراماتی از قبیل مداوای بیماریهای صعب العلاج بود، و ترکان خرافاتی و نومسلمان به او عقیدة استواری یافتند، او نخستین رهبر طریقة صوفیانه در خاورمیانه بود که تبلیغاتش را براساس «نصرت به رعب» و «مبارزة قهرآمیز برای جلب پیرو» بنا نهاده بود، او میدانست که ترکان برای غارتگری به آناتولی سرازیر شدهاند؛ و برآن شد که از این امر در جهت گسترش قدرت و ثروت خودش بهرهبرداری کند، «جهاد برای نشر دین» همیشه بهترین ابزار دست مردمی بوده که میخواستهاند با دستیازی به آن به اقوام ضعیفتر حمله ببرند و اموال آنها را تاراج کنند؛ و این امر نزد اقوامی که زندگی بیابانگرد قبایلی شبیه قبایل عربستان داشتند یک رسم دیرینه بود، حاجی بکتاش با توجه به این موضوع برآن شد که یک تشکیلات مسلح از داوطلبان جوان تاتار به وجود آورد که آماده بودند به بهانة «جهاد با کفار» به آبادیهای مسیحینشین آناتولی حمله ببرند، او پس از متشکل کردن جوانهای ترک مستعد جهاد روستاهای آناتولی را مورد حملات مداوم قرار داد، چونکه اقداماتش با موفقیتهای مادی چشمگیری همراه بود، همواره بر شمار مریدانش افزوده میشد و کار و بارش بالا میگرفت، طبیعی بود که ترکانی که به سلک مریدان او درمیآمدند عقائد و افکارش را میپذیرفتند، و همین امر سبب گسترش عقائد وی در نواحی مختلف آناتولی گردید.
تا پایان قرن هفتم هجری دهها تن از شیخان تازهپای صوفی که زیر دست حاجی بکتاش پرورش یافته و به مقام خلیفگی رسیده بودند، در انحاء و اطراف آناتولی در میان قبایل ترک و تاتار پراکنده بودند و هرکدامشان برای خودشان دارای دستهجاتی از مرید بودند؛ و چنان بود که بخش اعظم ترکانی که تا آن زمان در مناطق مختلف آناتولی جاگیر شده بودند از اشکال مختلفی از مذهبی که به نام حاجی بکتاش منسوب شده بکتاشی نامیده میشد پیروی میکردند.
حدود 30 سال پس از وفات حاجی بکتاش یک قبیلة اوغوز – که مثل دیگر مهاجران ترک – در هجرت از بیابانهای آسیای میانه به آناتولی رسیده بودند، با تصرف شهر «بورسا» در منتهاالیه غرب آناتولی تشکیل حاکمیت دادند، بورسا تا پیش از سقوطش به دست اوغوزها یک شهر مسیحینشین و در قلمرو دولت بیزانت بود، اورخان بیگ فرزند عثمان در سال 711 خ با نیت «جنگ با کفار» شهر بورسا را مورد حمله قرار داده آن را در محاصره گرفت، و در بهار سال بعد به تصرف درآورد و ساکنانش را مجبور کرد که مسلمان شوند، پس از آن که در این شهر تشکیل حاکمیت داد، تاتارها و ترکان آناتولی دعوت کرد که برای جنگ با کافران (یعنی بومیان مسیحی آناتولی) به او ملحق شوند، او سپس در خلال چهار سال شهرهای بزرگ مسیحینشین سواحل غربی آناتولی را یکی پس از دیگری به تصرف درآورد و تشکیل سلطنت عثمانی داد.
ارتش عثمانی در سال 724 خ توجه خود را معطوف شبه جزیرة بالکان نمود، و با تصرف شهر «گالیپولی» دروازة بالکان را بر روی خزش تاریخی ترکان به درون بالکان گشود، به دنبال آن عثمانیها قدم به قدم در بالکان پیشروی کردند و تا سال 768 سراسر بالکان را متصرف شدند، همراه با این فتوحات در نیمة شمالی آناتولی نیز بخشهائی از جهادگران ارتش عثمانی پیشروی کردند و تا سال 738 آنکارا و کوتاهیه را به تصرف درآوردند، در سال 769 چهار امیرنشین جنوب آناتولی به تبعیت عثمانیها درآمدند، و تا سال 776 قلمرو عثمانیها در شرق آناتولی به ملاطیه و سیواس رسید. فتوحات عثمانیها در شرق آناتولی در سال 781 با حملة تیمور گورکانی به درون آناتولی متوقف شد.
تیمور که خود را پادشاه ایران مینامید بخش شرقی آناتولی را – که از نظر تاریخی جزو ایران به شمار میرفت – به عنوان تیول به قبیلة آققویونلو سپرد، ولی بقیة آناتولی را به حال خود رها کرده به ایران برگشت.
سلطان بایزید عثمانی در جنگ با تیمور شکست خورده به اسارت تیمور افتاده بود، هرچند که تیمور وی را آزاد کرده به آناتولی باز فرستاد، او در راه بازگشت به غرب آناتولی خودکشی کرد، پس از مرگ او میان فرزندانش بر سر مقام سلطنت نزاع افتاد، در آناتولی یکی از فرزندان او به نام محمد چلبی بر رقیبانش پیروز شد و قدرت را به دست گرفت، پسر دیگرش موسا چلبی در شهر اَدِرنه واقع در بخش اروپائی متصرفات عثمانی خودش را سلطان خواند، و با برادرش محمد چلبی به نزاع افتاد، سرانجام محمد چلبی در سال 792 بر او پیروز آمد و برادر را کشت، و بر سراسر متصرفات سابق عثمانی دست یافت.
از آنجا که حمله به آبادیهای مسیحینشین آناتولی و شرق اروپا درآمدهای بسیاری را نصیب جهادگران میکرد، و عثمانیها این حملات را تنظیم و هدایت میکردند، شیوخ بکتاشیه (خلیفههای حاجی بکتاش) با مریدانشان به ارتش جهادگر عثمانی پیوسته بودند، و چون که هرکدام از این شیخها رهبر یک تیپ از جهادگران بود که مریدان خودش بودند، طبیعی بود که هر شیخی مسئول عقیدتی سیاسی سربازان تحت فرمان خودش در ارتش عثمانی باشد، از هیمن رو بود که این شیوخ در ارتش عثمانی دارای منصب «قاضی عسکر» (به زبان امروز: مسئول عقیدتی سیاسی) بودند، سلطان عثمانی در قبال خدمت این شیوخ و مریدانشان سهمهائی از غنایم جنگی به آنها اختصاص داد، و بخشهائی از زمینهای مصادره شدة بومیان آناتولی را به آنها واگذار کرد تا مریدانشان به چراگاه دامهایشان تبدیل کنند، و در آنها مستقر شوند.
بن مایه:
تاریخ شاه اسماعیل صفوی