ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صفوی» ثبت شده است

صوفیان قادریه

سوشیانت | يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ | ۰دیدگاه

قادریه

در متن این مقاله از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشده‌است. شما می‌توانید با افزودن منابع برطبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامه ارجاع به منابع، به ویکی‌پدیا کمک کنید. مطالب بدون منبع ممکن است در آینده مورد چالش قرار گیرند و زدوده شوند.

 

قادریه از جمله طریقت‌های تصوف است. قادریان از پیروان شیخ عبدالقادر گیلانی(تولد ۵۶۲ ق)، ملقب به قطب الاعظم، هستند.

  • سوشیانت

تصوف بخش 4

سوشیانت | يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۴۵ ب.ظ | ۰دیدگاه

تصوف در دیدگاه مخالفان

 

محمدحسین طباطبایی معتقد است:

 

    پیدایش مکتب تصوف و رواج آن

 

در همین روزگار بود که مکتبی دیگر در بین مسلمانان خودنمائی کرد، و آن مکتب تصوف بود، که البته ریشه در عهد خلفا داشت، البته نه به عنوان تصوف، بلکه به عنوان زهد گرائی، ولی در اوائل بنی العباس با پیدا شدن رجالی از متصوفه چون بایزید بسطامی و جنید و شبلی و معروف کرخی و غیر ایشان رسماً به عنوان یک مکتب ظاهر گردید.

پیروان این مکتب معتقدند که راه به سوی کمال انسانی و دستیابی بر حقائق معارف منحصر در این است که آدمی به طریقت روی آورد، و طریقت (در مقابل شریعت) عبارت است از نوعی ریاضت کشیدن در تحمل شریعت که اگر کسی از این راه سیر کند، به حقیقت دست می‌یابد، و بزرگان این مکتب چه شیعیان و چه سنیان سند طریقت را منسوب کرده‌اند به علی بن ابی طالب.

 

  • سوشیانت

تصوف بخش 3

سوشیانت | يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۴۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

فرقه‌ها و سلسله‌های صوفیه

 

تفاوت سلسله و فرقه

عده‌ای که عمدتاً از مخالفان تصوف هستند معتقدند که می‌بایست این طرق مختلف را فرقه خواند و در مقابل اقطاب و مشایخ و دراویش عمدتاً طریق خود را سلسله می‌نامند. البته این موضوع مطلق نبوده و حتی برخی از مخالفین تصوف نیز در نوشتار و گفتار خویش مرز دقیق این دو را مشخص نکرده‌اند و گاهی اوقات از این طرق با عنوان فرقه و گاهی با عنوان سلسله یاد کرده‌اند. عرفاً و متصوفه هر چند یک انشعاب مذهبی در اسلام تلقی نمی‌شوند و خود نیز مدعی چنین انشعابی نیستند و در همه فرق و مذاهب اسلامی حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوسته اجتماعی هستند. یک سلسله افکار و اندیشه‌ها و حتی آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدنها و احیاناً آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاهها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبی و اجتماعی رنگ مخصوص داده و می‌دهد. به همین خاطر تفکیک این دو واژه از هم بسیار سخت خواهد بود. صوفیان معتقدند که هر صوفی، باید بتواند از عهده اثبات سلسله برآید. یعنی سلسله خود را بدون انقطاع به ائمه برساند، چون مدعی هستند که قطبیت ادامه امامت و یا حداقل نیابت خاص است. شیخ هبة اله جذبی اصفهانی، از مشایخ تصوف در رساله باب ولایت و راه هدایت گفته‌است:

  • سوشیانت

تصوف بخش 2

سوشیانت | يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۴۴ ب.ظ | ۰دیدگاه

تاریخ تصوف

حقیقت عرفان از ابتدا در اسلام و سیره پیامبر و اهل بیت بروز داشته است و بعضی صحابه و تابعین از زهّاد و عبّاد عصر خود بودند اما آنچه بعنوان تصوف شناخته می‌شود بمعنی طریقت شناخته‌شده عرفانی پایبند به آدابی ویژه در کنار فرامین شرع است. تصوف از قرن دوم قمری هویدا شد و نخستین کسی که صوفی نامیده شد عثمان بن شریک مشهور به ابوهاشم کوفی (درگذشته ۱۵۰ ق) است و پیش از او نیز کسانی چون حسن بصری (درگذشته ۱۱۰ ق) با توجه به تمسک به آداب طریقت درشمار صوفیان ذکر می‌شود. آداب طریقت در ابتدای تصوف ساده و بیشتر متوجه ریاضت و عزلت و ... بوده است.

 

تاریخ تصوف در سه دوره کلی؛ دوره اول: شکل گیری و تدوین از آغاز تا پایان قرن پنجم و دوره دوم: گسترش عرفان عملی و کمال عرفان نظری و ادبی تا پایان قرن نهم و دوره سوم: رکود و تطور تصوف و عرفان از قرن دهم تا کنون است.

  • سوشیانت

تصوف بخش 1

سوشیانت | يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ب.ظ | ۰دیدگاه

صوفی گری

تصوف، درویشی ، پشمینه پوشی و یا عرفان (نوعی طریقت اسلامی) روش زاهدانه بر اساس شرع و تزکیه نفس و اعراض از دنیا برای وصول به حق و استکمال نفس است. تصوف در لغت پشمینه پوشی است و نسبت این جماعت بدلیل پشمینه پوشی است و این نشانه زهد بوده است. تصوف بیشتر با آداب طریقت همراه است در حالیکه عرفان مکتبی جامع و مطلق سلوک معنوی و اعم از تصوف است و در بعضی موارد عرفان سلوک برتر دانسته شده است.

 

بعبارتی تصوف، روشی از سلوک باطنی دینی در دین اسلام است. در تعریف تصوف، نظرات مختلفی بیان شده اما اصول آن بر پایه طریقه ایست که شناخت خالق جهان، کشف حقایق خلقت و پیوند بین انسان و حقیقت از طریق سیر وسلوک عرفانی باطنی و نه از راه استدلال عقلی جزئی میسر است. موضوع آن، نیست شدن خود، و پیوستن به خالق هستی و روش آن اصلاح و کنترل نفس و ترک علایق دنیوی و ریاضت و خویشتن داری است. ظاهراً واژه صوفی در قرن دوم، در برخی از سرزمینهای اسلامی، بخصوص در بین‌النهرین، متداول شد. کسانی که در قرن دوم صوفی خوانده می‌شدند، تشکیلات اجتماعی و مکتب و نظام فکری و عرفانی خاصی نداشتند؛ به‌عبارت دیگر، تشکیلات خانقاهی و رابطه مرید و مرادی و آداب و رسوم خاص صوفیه، و هم‌چنین نظام فکری و اعتقادی ای که جنبه‌نظری تصوف را تشکیل می‌دهد، در قرن دوم و حتی در ربع اول قرن سوم پدید نیامده بود.

  • سوشیانت

نگاهی به زندگی نامه شاه اسماعیل

سوشیانت | دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۲دیدگاه

شاه اسماعیل صفوی

اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی به عنوان اولین سلسه تماماً ایرانی، حاکم بر سراسر ایران پس از اسلام است.
شاه اسماعیل اول، بنیان‌گذار سلسله قدرتمند، ایران‌دوست و شیعه صفوی است . شاه اسماعیل یک روز از زندگی را آرام ننشست و برای سربلندی ایران و بازپس‌گیری خاک‌های اشغال‌شده‌اش تا آخرین نفس نبرد کرد. نخست باکو را تصرف کرد. آنگاه در سال 914 ق راهی عراق عجم شد که در دست اعراب اشغال شده بود و آنجا را مجدد به خاک ایران افزود. سپس ازبک‌های متجاوز را شکست داد. آنگاه مرو و هرات و بلخ را که امروز در افغانستان و ترکمستان و ازبکستان واقع شده را جزئی از خاک ایران کرد. در سال 920 ق پس از تجاوز سلطان سلیم به خاک ایران راهی نبرد با امپراتوری متجاوز عثمانی (ترکیه کنونی) شد و حماسه دشت چالدران را آفرید. نبرد چالدران اهمیت فراوانی در تاریخ ایران دارد. از یک سو به دلیل آنکه شاه اسماعیل از تمام اقوام ایرانی گیلکی، کرد، لر، بختیاری، آذری، بلوچ، خوزی و . . . یاری خواست و ایرانی یکپارچه پس از حدود هزار سال پدید آورد و از سوی دیگر به دلیل آنکه در چالدران، ایرانیان هیچ اسیری ندادند و همگی تا آخرین نفس ایستادگی کردند و کشته دادند حائز اهمیت است. ایرانیان در چالدران حماسه‌ای از خود آفریدند که تا ایران باقی است حماسه چالدران نیز پابرجاست. علی‌رغم این تلاش مهم‌ترین بخش‌های کردنشین ایران به اشغال ترکان عثمانی درآمد و هرگز دیگر به ایران مسترد نشد. شاه اسماعیل راهی گرجستان نیز شد و این سرزمین آریایی‌نژاد را نیز به ایران متصل کرد. در سال 929 ق گرجستان بار دیگر بخشی از خاک ایران شد. وی تمامی حکومت‌های ملوک‌الطوایفی را دوباره متحد کرد و متجاوزان را بر سر جای خود نشاند و ایرانی متحد, یکپارچه و قدرتمند در تاریخ به جای گذاشت.

  • سوشیانت

برپایی حکومت صفویان 5

سوشیانت | دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۵۲ ق.ظ | ۰دیدگاه

این نوشتار ها بازگویی شده می باشند و گنجاندن آنها در اینجا از روی درست شماری آنها نمی باشد(همگی نوشتار ها با این دیباچه)

در نوشته‌های مداحان فتوحات قزلباشان صفوی چندان از این موارد ذکر شده که خواندن آن‌ها موی را بر اندام هر انسان نیک‌سرشتی راست می‌کند و اعماق قلبش را چنگ می‌زند، و جگرش را به حال ایرانیانی که در دست چنین ددمنش‌های درنده‌خوئی اسیر بوده‌اند کباب می‌کند، این‌ها مطالبی است که مداحان شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی نقل کرده‌اند، تا نشان بدهند که «شاه شریعت پناه» و «ولی امر مسلمین جهان» به قدرتی برای نشر آئین خدائی خودش داشته، و در راه خدای خودش چه زحمت‌هائی می‌کشیده، و چگونه مردم ایران را وادار می‌کرده که دست از لجاجت بردارند و به دین قزلباشان درآیند؛ و چگونه با کسانی که نمی‌خواسته‌اند اطاعت از ولی امر مسلمانان جهان را پذیرا باشند به مجازات میرسانده‌اند.

  • سوشیانت

برپایی حکومت صفویان 4

سوشیانت | دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ | ۰دیدگاه

این نوشتار ها بازگویی شده می باشند و گنجاندن آنها در اینجا از روی درست شماری آنها نمی باشد(همگی نوشتار ها با این دیباچه)

قزلباشان میگساری را پسندیده می‌دانستند، و کوشیدند که این رسم را در شهرها و روستاهای آذربایجان رواج دهند، آن‌ها بر سر هر برزنی دکه‌ئی دائر کردند و خم‌های باده برپا داشتند، و رهگذران را مجبور می‌کردند که باده را از این مراکز بخرند و در همانجا بنوشند، هرکس حاضر به موافقت با آن‌ها نمی‌شد، به عنوان «سنی و کافر و ضد دین» و «مخالف فرمان ولی امر» مجازات می‌شد، این یکی از شیوه‌های تفتیش عقاید قزلباشان بود که به وسیلة آن معلوم ‌شان می‌شد که چه کسی هنوز بر دین سابق مانده و در اطاعت کامل شاه اسماعیل نیست، و چه کسی به دین قزلباشان درآمده است، طبیعی بود که اگر کسی حاضر نمی‌شد از آن‌ها باده بخرد و بیاشامد در جا کشته می‌گردید، قزلباشان که محرمات شرعی را مباح می‌دانستند، و این را قبلاً شیخ بدرالدین و سپس شیخ جنید و اینک شاه اسماعیل برای آن‌ها مباح کرده بود، گمان می‌کردند باده را سنیان تحریم کرده‌اند تا با شیعیان مخالفت نشان داده باشند، به همین سبب مردم را وادار می‌کردند که دست از مخالفت بردارند و باده را مباح شمرده میگساری پیشه کنند، تا مشابهت میان آن‌ها و کسانی که قزلباشان به آن‌ها «سنی‌های بی‌دین» لقب داده بودند، از میان برود.

  • سوشیانت

برپایی حکومت صفویان 3

سوشیانت | دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ق.ظ | ۰دیدگاه

این نوشتار ها بازگویی شده می باشند و گنجاندن آنها در اینجا از روی درست شماری آنها نمی باشد(همگی نوشتار ها با این دیباچه)

در این میان دسته‌جات بزهکاران شهری نیز به قزلباشان پیوستند تا از آب گل‌آلودی که فراز آمده بود ماهی بگیرند و از این رهگذر به نان و نوائی برسند، یا عقده‌های بزهکارانة خودشان را بگشایند، این بزهکاران چون می‌دیدند که قزلباشان از هرکه تبرا کند و مردم را به تبراکردن وادارد خوش‌شان می‌آید، در روزهای آینده دسته‌جات تبرائی تشکیل دادند، و تبرها و دشنه‌هائی بر سر دست گرفته در کوچه‌ها به راه افتادند تا با بهانه قراردادن اجبار مردم به تبراکردن از سنی‌ها و درآمدن به دین قزلباشان به جان و مال و ناموس مردم دست‌درازی کنند، یکی از بازرگانان اروپائی که در آن زمان به هدف خریداری اموال تاراجی از قزلباشان در تبریز بوده، در یادداشتش نوشته که زنان آبستن را از خانه‌ها بیرون کشیده شکم‌شان را می‌دریدند و جنین‌هایشان را می‌کشتند. یکی دیگر از این‌ها نوشته که در خلال چند روز بیست هزار تن از مردم تبریز کشتار شدند. و یکی دیگر از این‌ها در یادداشتش متذکر شده که آنچه شاه اسماعیل با بی‌رحمی در تبریز کرد در جهان بی‌سابقه است، و شاید بتوان فقط نرون را با او مقایسه کرد. فجایع تبریز چنان تکان‌دهنده بود که در مدت کوتاهی خبرش به اروپا رسید

  • سوشیانت

برپایی حکومت صفویان 2

سوشیانت | دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ ق.ظ | ۰دیدگاه

این نوشتار ها بازگویی شده می باشند و گنجاندن آنها در اینجا از روی درست شماری آنها نمی باشد(همگی نوشتار ها با این دیباچه)

او در شرائطی پرورش یافته بود که حقیقتاً باورش شده بود که ولی الله و برگزیده است، و برای رهاسازی انسان‌ها از دست سنی‌ها مبعوث شده است، این احساس مأموریت آسمانی شب شده بود که او خیال کند که وی را «به این کار واداشته اند»، او چنان در رؤیای کودکانه‌اش غرق بود که به هیچ وجه قادر نبود حقایق را درک کند، جهان در نظر او صحنه‌ئی مبارزه‌ئی خون‌آلود دو نیروی خیر و شر بود که یکی شیعه و رهرو راه خدا و امامان اهل بیت پیغمبر بود، و دیگری سنی و پیرو راه شیطان و ابوبکر و عمر و عثمان و یزید، و او خود را مأمور می‌دانست که با رهروان راه شیطان بستیزد و همه را نابود سازد، او یک قزلباش تمام عیار بود با بارگرانی از کینه و نفرت و حس انتقام از همه کس و همه چیز، فراتر از این او در سنینی از عمرش می‌زیست، (13 سالگی) که هیچ چیزی جز رؤیا و احساسات بر شعورش حکومت نمی‌کرد و قدرت تعقل صحیح را نداشت، او موجودی بود کینه‌کش که عقل نداشت و قدرت بسیار نیز داشت.

  • سوشیانت
تحلیل آمار سایت و وبلاگ