ابزار هدایت به بالای صفحه

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

تارنمای تخصصی تاریخ ایران

راه در جهان یکی است و آن راه ؛ راستی است

اسلایدر

پادشاهی کیانیان ، کیقباد

سوشیانت | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ق.ظ | ۰دیدگاه

کیانیان ـ کیقباد (کوی کوات)

نخستین شاهی که پس از انقراض سلسله ی پیشدادیان بر اورنگ شهریاری تکیه زد کیقباد بود.که این مقام را با یاری و کمک زال و رستم بدست آورد.در اوستا تنها دو بار از کیقباد به نام Kavata و لقب Kavi (به معنی شاه) یاد شده است.در زبان پهلوی نیز دگرگونی چندانی در این نام پدید نیامده و به شکل Kavat ضبط شده و از همین کلمه تلفظ پارسی و تازی قباد پدیدار گردیده است.نخستین یاد کیقباد در پشت سیزدهم به چشم میخورد.در این منبع پس از ذکر شاهان پیشدادی،نام وی در راس کیانیان قرار میگیرد و فروهرش ستایش میشود.دومین موضعی که به نام کیقباد بر میخوریم،پشت نوزدهم یا کیان یشت یا زامیاد یشت است که در آن از ستایش فراز کوی کوات سخن به میان می آید.
در نامه ها و تواریخ پهلوی نیز شرح مبسوط و مفصلی از این نخستین شاه کیانی به چشم نمیخورد تا بتوان از آن روایتی قانع کننده بوجود آورد،بویژه آنکه سلسله نسب وی هم نامعلوم و مبهم است.بنا به روایت بند هش،کوات کودکی بود که وی را در صندوقی نهاده در آب رها کرده بودند.اوزو(زاب ـ زو) او را یافت،به فرزند خواندگی پذیرفت و کواذ (Kavaz ) نام نهاد.
بموجب فصل سی و یکم بند هش،نسبنامه ی کیانیان چنین است:"کی کواذ پسری داشت به نام کی اپیوه.از کی اپیوه چهار فرزند بوجود آمد بترتیب بنامهای کی اوس(همان کیکاووس شاهنامه)،کی آرش،کی پی سین و کی بیرش.از کی اوس(کیکایوس یا کیکاووس) سیاووش بوجود آمد،واز سیاووش کیخسرو،اما دیگر شاهان و ناموران سلسله ی کیانی از پشت کی پی سین اند.
"از کی پی سین،منوش زاده شدو از منوش اوزان یا اوز و از اوز،کی لهراسب که مشهورترین پسرانش ویشتاسب (گشتاسب شاهنامه) و زریر بودند.از کی ویشتاسب دو پسر به نام سپند یاذ (یا اسفندیار شاهنامه) و پیش یوتن (یا پشوتن شاهنامه) بوجود آمدند که در تاریخ دینی بسیار مورد توجهند.اسفندیار نیز پسرانی چون وهمن(بهمن شاهنامه)،آذر ترسه و مهر ترسه بوجود آورد که چندان شهرتی ندارند."
پیش از آنکه از شاهنامه یاد شود،به تواریخ اسلامی و مورخان نظر می افکنیم.مسعودی،ابوالفدا ،حمزه ی اصفهانی،صاحب مجمل التواریخ و تاریخ طبری و آثار الباقیه و تاریخ نگاران دیگر اخباری آورده اند که صرفنظر از اختلافات جزئی،در مورد مساله ی موضوع بحث یکسان می نماید.بنابر اخبار مورد اشاره :"پس از زاب،در عجم پادشاهی بر تخت نشست که نام او کیقباد بود از نوادگان منوچهر،و او از زنی که از مهتران ترکستان گرفته بود،پنج پسر بنام کی افته،کی کاووس،کی آرش،کی پیشین و کی بیه آورد.کیقباد پادشاهی با عدل و داد بود،جهان را آبادان کرد و شهر بلخ را پایتخت خود قرار داد.در زمان او جیحون حد میان او و ترکان بود.صد سال سلطنت داشت و در دوران او یوشع بن نوح و کالب بن یوفنا پیامبری کردند."
بموجب حماسه ی ملی شاهنامه،کیقباد پنج سال سلطنت کرد و پس از او آخرین شاه پیشدادی یعنی گرشاسب به مدت نه سال بر اریکه ی پادشاهی نشست.پس از گرشاسب،از رستم سخن میرود که رخش را برای سواری به کمند میگیرد.در فصلی دیگر زال بسوی افراسیاب لشگر می کشد،اما تخت ایران بی سرنشین است و نامداران بدنبال شهریاری میگردند که شایسته ی این مقام باشد:


شهی باید اکنون زتخم کیان
به تخت شهی بر،کمر بر میان
نشانداد موبد مرا در زمان
یکی شاه با فرو برز کیان
زتخم فریدون یل کیقباد
که با فرو برز است و با رسم و داد


آنگاه زال رستم را مامور میکند که بی درنگ به البرز کوه ـ که نشستگاه کیقباد است ـ شنافته او را آگاه کند که به شهریاری ایران زمین برگزیده شده است.رستم پس از گذراندن ماجراهائی با بیابانگردان تورانی،در دامنه ی آن کوهستان جایگاهی با شکوه و پر طراوت می بیند که:


جوانی به کردار تابنده ماه
نشسته بر آن تخت در سایه گاه


رستم با جوان سخن آغاز کرده از جایگاه کیقباد نشان میخواهد.جوان لب به خنده گشوده میگوید کیقباد منم:


زگفتار رستم دلیر و جوان
بخندید و گفتش که ای پهلوان
زتخم فریدون منم کیقباد
پدر بر پدر نام دارم بیاد
چو بشنید رستم،فرو برد سر
بخدمت فرود آمد از تخت زر


کیقباد و رستم به ایران زمین میروند و آئین تاجگذاری آغاز میشود.
شاهنامه از کی اپیوه نامی نمی برد و حال آنکه در اوستا دو بار از وی سخن رفته و کیکاووس پسر کی اپیوه معرفی شده است.
پس از آنکه کیقبادرسما"بر تخت شاهی قرار میگیرد،پهلوانان او را به جنگ با تورانیان بر می انگیزند.طی نبرد سختی که در میگیرد،پهلوانان ایران روزگار را بر تورانیان سخت و تیره و تار میکنند.رستم در جنگی شدید،اسفندیار را به هزیمت وا میدارد،بطوریکه پشنگ پدر افراسیاب و سرکرده ی تورانیان از کیقباد درخواست صلح میکند و قول میدهد که به سوی خاک خود در آنطرف جیحون عقب نشینی نماید.کیقباد این تقاضا را می پذیرد،ولی رستم مصرانه درخواست میکند که جنگ تا پیروزی نهائی ادامه یابد و بیکباره شر تورانیان و افراسیاب از ایران زمین کم گردد.اما کیقباد با تشویق و اعطا ی هدایا،خشنودی رستم و دیگر پهلوانان را بدست آورده با افراسیاب آشتی میکند.پس از این حادثه،کیقباد به استخر پارس که نشستگاه اوست عزیمت میکند.درازای عمر کیقباد صد سال و مدت پادشاهیش هشتاد سال است.      

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز بیان نشده

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تحلیل آمار سایت و وبلاگ