پادشاهان اساتیری ایران بخش ششم
فریدون
فریدون که در زبان اوستا ثرائتئون خوانده می شود،در حماسه های ایرانی از اوج و ارزش بسیاری برخوردار است.فریدون پس از جمشید از بزرگترین شهریاران و ناموران باستانی بشمار می رود.پدرش اثوی(آبتین)یکی از نخستین راهبان یا سازندگان عصاره ی هوم بوده است.فریدون در کشور چهار گوشه که همان گیلان است،زاده شد.در اوستا چنین آمده است:"چهاردهمین کشور با نزهت که من ـ اهورامزدا ـ آفریدم،ورن چهار گوش است،که در آن فریدون،کشنده ی آژی دهاک،زاده شده است."
در یشت پنجم نیز به این مطلب اشاره رفته و فریدون از کشور ورن دانسته شده است.این موضوع در سایر یشت ها نیز تکرار می شود.ونیز در همه ی یشت ها پیروزی او بر ضحاک به چشم می خورد.
بنابر اشاره ی بند هش:چون هزاره ی نخستین پایان یافت،آژی دهاک به قدرت رسید. در دوران وی زشتی و بدی و دروغ چیره گشت،و این دوران هزار سال دوام یافت.در پایان این هزاره،فریدون بر او غالب گشت و او را در بند نهاد،در کوه دماوند.
بنا به گفته ی شاهنامه،چون روزگاری دراز از شهریاری غاصبانه و جفاکارانه ی ضحاک بگذشت،فریدون از مادر زاده شد.در این هنگام ضحاک در خواب دید که مردی فریدون نام بر او شوریده بخواری و ذلت به بندش خواهد کشید.بهمین جهت خورد و خواب بروی حرام شد،و در صدد یافتن فریدون بر آمد.
نشان فریدون بگرد جهان
همی باز جست آشکار و نهان
نه آرام بودش،نه خواب و نه خورد
شده روز روشن بد و لاجورد
پدر فریدون آبتین است و مادرش فرانک.ضحاک که به فریدون دست نیافته است،آهنگ پدرش آبتین می کند،و او متواری می شود.فریدون را از ترس ضحاک به مردی برمایه یا پرمایه نام می سپارند و او در تحت توجه آنشخص قرار می گیرد.بنا به گفته ی روضه الصفا،فریدون پسر صلبی جمشید و فریدون بن اتقیان معروف است.
چنانکه در شرح حال ضحاک گذشت،فریدون به دست کاوه ی آهنگر به پادشاهی رسید.وی ولایت اصفهان و نواحی آن را به کاوه سپرد و کاوه تا هنگام مرگ در آنجا حکم راند.فریدون در پنجاهمین سال سلطنت یکی از دختران ضحاک را به همسری برگزید.از این زن دو پسر به نام سرم یا سلم و تور،و از همسر دیگری که نامش ایراندخت و پارسی نژاد بود،پسری بنام ایرج آورد.
به گفته ی اکثر مورخان،فریدون پانصد سال عمر کرد که سیصد سال آن به شهریاری گذشت.بنا به قول طبری و بلعمی و ابن اثیر،فریدون پس ازمرگ کاوه دویست سال زیست.وی ممالک خویش را بین سرم،تور و ایرج تقسیم کرد.کشوری که به سرم رسید سرمان،مملکتی که نصیب تور گردید توران و حصه ای که به ایرج تعلق گرفت،ایران زمین (ائیرین ویج) نامیده شد.
ایرج در ملازمت پدر در ایران ماند.سلم و تور بر ایرج رشک برده به ایران لشکر کشیدند.ایرج از پدر اجازه خواست که به تنهائی به دیدار برادران خود برود،و همین کار را هم انجام داد.ولی آن دو ناجوانمردانه برادر را کشته سرش را نزد فریدون فرستادند.
چرم پاره ای که کاوه بر سر چوب کرد و بدانوسیله مردم را به یاری طلبید،درفش کاویان خوانده شد.این درفش تا زمان حمله ی اعراب به ایران،وجود داشت.در این زمان درفش مزبور به دست عمر بن خطاب افتاد.وی گوهرهای آن را جدا کردو درفش را در آتش افکند.
بنا به گفته ی مغان،فریدون آتش پرست و به موجب اظهار هندوان،بت پرست بوده است.اماهمه ی نویسندگان در این نکته همداستانند که وی دادگر بوده و دانشمندان و حکیمان را گرامی می داشته است.فریدون نخستین پادشاهی بود که به علم نجوم پی برد.وی همچنین از دانش پزشکی آگاهی داشت و تریاک را به دست آورد.اولین کسی بود که بر پیل نشست،و اصطرلاب از اکتشافات اوست.فریدون مدتی پس از مرگ ایرج،پادشاهی را به منوچهر سپرد و خود به عبادت پرداخت.