بررسی زمان رخداد پیشامدها اساتیری شاهنامه
بررسی زمان رخداد پیشامدها اساتیری شاهنامه
از برخی پیشامدها کهن نگاری میتوان به زمان رخداد استوره ای و زودودن گرد از آن پی برد یکی از این پیشامدهاکه در نوشتار کهن نگاری و همچنین در یافتهها باستان شناسی مورد پسند است آتشفشان و بدنبال آن خشکسالی بزرگی است که در 2200 سال پیش از زایش مسیح روی داده و در روند ان آبخوست(جزیره) کرت در آبهای دریای سیاه ازمیان رفته این رخداد دگرگونیهای آب و هوای سهمگینی سرتاسر خاورمیانه داشته به گونه ای که در ایران و سوریه و مصر خشکسالی چند ساله ای پدید آورد است اگر در داستان یوسف ژرف میانی کنیم چنین خشکسالی سالی را در شام و مصر می میانیم که از راه رویا در خواب دوستان یوسف در زندان آمده و یوسف انجام آن را یشگویی کرده در داستان گیو و آوردن کیخسرو هم به این خشکسالیو هفت ساله بودن آن نام برده شده است و سروش آسمانی به گودرز در رویا می گوید که راه پایان آن آوردن کیخسرو از توران به ایران می باشد .
اگر همزمانی این پدیده ها را درنگر بگیریم می توان به روزمهان(تاریخ) روشنی از کیانیان و گستره زمانی آنها در کهن نگاری ایران برسیم و این ما را به این رهنمون می کند که گمان بسیار زمان به پایان رسیدن پادشاهی کیکاوس پیرامون ۲۲۰۰سال پیش از زایش مسیح می باشد یعنی ۴۲۰۰سال پیش و با این اندریافت می توان زمان زمان پادشاهی دیگر پادشاهان کیانی مانند گشتاسب و تا زمان پیدایی(پیدایی) زرتشت را به همان خوبی برآورد کرد با بشمار آوردن 60 سال پادشاهی کیخسرو زمان پادشاهی او را می توان میان ۲۲۰۰ پیش از زایشتا ۲۱۴۰سال پیش از زایش (۴۲۰۰ -۴۱۴۰ سال پیش)دانست و با بشمار آوردن 120 سال پادشاهی لهراسب زمان پادشاهی او را می توان۲۱۴۰ ق م تا ۲۰۰۰ق م (۴۱۴۰-۴۰۰۰ سال پیش) و با درنظر گرفتن۳۰ سال پادشاهی گشتاسب تا پیدایی زرتشت او گمان میرود ۱۹۵۰سال پیش از زایشدر دربار گشتاسب ادعای پیامبری کرده تا آنجاکه می توان کهن نگاری ریزمیان زندگی رستم ابر پهلوان ایرانی را با این رخدادها میان ۲۴۰۰تا پیرامون ۱۹۰۰پیش از زایش مسیح دانست .
اگر روا یت شاهنامه در زمینه درازی زندگی فزون رستم درست باشد (یعنی ۴۴۰۰ تا۳۹۰۰ سال پیش)با این به شمار آوردن هتا(حتی) می توان زمان پادشاهی شاهان پیشدادی را همچون فریدون و منوچهر و هتا جمشید را پیش میانی نمود ماننداً اگر کی قباد ۱۰۰ سال پادشاهی کرده باشد در اینصورت او میان ۴۴۵۰ تا۴۳۵۰ سال پیش (۴۴۵۰-۲۳۵۰ ق م) و به شمار آوری چرخه کوتاه برزخ میان پیشدادیان و کیانیان که می توان آن را ۵۰ سال پنداشت که جند پادشاه پیر با درازی گردان کم به پادشاهی رسیدند دودمان پیشدادی درپیرامون ۴۵۰۰ سال پیش به پایان رسیده و می توان با افزایش دادن روزگار پادشاهی هر کدام به ۴۵۰۰ بر پایه بازگویی شاهنامه به روزگار پادشاهی هر کدام دست یافت در زمینه جمشید می توان ان را میان ۶۵۰۰تا ۶۰۰۰پیش یا ۴۵۰۰تا ۴۰۰۰سال پیش از زایش مسیح پیش بنی نمود:
در دنباله گفتار پیشی در زمینه استورههای شاهنامه باید گفته شود در داستانهای هندی که در نسک(کتاب) ویدا گردآورده شده به جنگ بزرگ بهاراجا نمارِش(اشاره) شده که باعثاز میان رفتن تمئن های باستانی در بخش سند گردیده و کهن نگاری از میان رفتن شهرهایی مانند هاراپا نیز بر پایه پژوهش باستان شناسی همان زمان وابسته به از میان رفتن شهرنشینی های شهر سوخته در ایران و همچنین شهر باستانی جیرفت در کرمان است و این می تواند با نگرش به گاهی یاد شده در پیش به نابودی این شهرنشینی ها به دست بهمن کیانی پیوندداد و این نام هم همانندی اسمی فراوانی به واژه بهاراجا (بهمن)در ادبسار هندی دارد که شاید نام هندی بهمن باشد.
بنابراین می توان گفت که شهرنشینی(تمدن) کیانیان در شاهنامه دارای شهرنشینیی است که در بازه سال های ۴۵۵۰ تا ۳۷۵۰ سال پیش (۲۵۵۰ تا ۱۷۵۰ پیش از زایش ) در بخش خاور و اپاختر(اپاختر) خاور ایران از جیرفت تا شهر سوخته در زابل و از اپاختر به شهر توس و بلخ در افغانستان راستا داشته و امروزه بخشی از کهن نگاری ناآشکار آن و بخشی از شهر های دنباله رو آن از ناشناختگی در آمده و شاید در آینده هم با شناسایی بخشهای نوین بخشهای دیگر از پیچیدگیها آن زدوده شود.
در دنباله سخن انگیزههای بر بودِش کهن نگاری راستین برای داستان های شاهنامه به گزارشی از سنگنبشته هایی یافت شده در باستان شناسی سومری ها درباره پیش آمدن توفان بزرگی در ۴۵۰۰ سال پیش از زایش نمارِش دارد که کهن نگاری سومر را به دو زمانه پیش و پس از توفان بخشبندی می کند بر پایه داستان های اوستا در زمان جمشید پادشاه ایرانی پیشامد ی بزرگی همانند سیل بزرگ سخن می گوید که این شاه پیشدادی برای پاسداری مردم دژی پابرجا و ستوار را بنا می کند و برای چندی مردم در آن بسر می برندبا نگرش به برآورد ی که در این نوشتارشد زمانه پادشاهی جمشید پیرامون ۶۵۰۰ تا۷۰۰۰ سال پیش بود که اگر با توفان نمارِش شده در سنگنبشته های سومری در زمان او رویداده باشد در اینصورت برآورد ما درست در می اید یعنی داستان اوستا درباره سیل و یخبندان با توفان سومری همزمان بوده و براورد زمان اتفاقافتادنآن در۶۵۰۰ سال پیش با زمان برآورد شده در این نوشتار برای زمان پادشاهی جمشید یعنی میان ۶۵۰۰ تا ۷۰۰۰ سال پیش درست می باشد.
یکی دیگر از رویدادهای راستیندر زمانه کیانی داستان کیخسرو یا خسرو کیانی و شیوه کناره گیری او از پادشاهی است و اینکه واژه خسرو همانندی فراوانی به واژه تازی خضر در قرآن دارد بر پایه بازگوییها اسلامی خضر ُ پادشاهی پارس تبار بوده که با کناری گیری از فرمانروایی و ورزیدن نفسبه جایگاه بلندی همانند پیامبران می رسد و از آب زندگی می خورد و در داستان موسی راهنما و آموزگار اخلاقی او می شود اینکه داستان خسرو کیانی و کناره گیری او از پادشاهی و ناپدید شدن ناگهانی او در کوهها و اشاراتی غیبگویانه او درباره سرنوشت پهلوانانی که همراه او بودهاند و در خواب دیدن سروش یا فرشته آسمانی همانندی های باور نکردنی با بازگوییها اسلامی درباره خضر دارد و نشان می دهد خضر همان خسرو کیانیان در شاهنامه بوده و این یک شخصیت راستین کهن نگاریی است و به هیچوجه افسانه و استوره نیست.
یکی دیگر از انگیزهها راستینت داشتن استورهها شاهنامه بودِش زمان پیدایی یکی از آیینها آسمانی در شاهنامه است ما می دانیم که زرتشت پیامبر ایرانی بوده و اگر از داستانها شاهنامه چشم پوشی کنیم هیچ آگاهی راست و درستی از زمان و جایگاه و سرگذشت او در دست نداریم زمانیکه در بازگویی شاهنامه به سرزمین پیدایی و زندگی زرتشت می پردازد و از پناهندگی این پیامبر به دربار یکی از شاهان کیانی می پردازد و حتیبه پشتیبانی های مالیو جانی گشتاسب از زرتشت نمارِش دارد که اگرچه در برابر درخواست شاه تورانی بر پایه کشتن زرتشت و رها نکردن دین نیاکانی ناسازگاری می کند و این انگیزه جنگ بزرگی میان گشتاسب و ارجاسب تورانی می شود از سوی دیگر دراوستا نسک دینی زرتشت نیز در جاهای گوناگون به پشتیبانی گشتاسب از دین زرتشت نمارِش دارد . پس راستین بودن زرتشت همچون یک پیامبر و اینکه او دین خود را بوسیله یکی از پادشاهان کیانی بنام گشتاسب پراکندن داده به این راستینگی باور نکردنی و ناپذیر نمارِش دارد که دودمان کیانی یک راستینت است همانند راستینت دین زرتشت که چند هزار سال است پیروانی در همه جا دارد چرا که یکی از این شاهان کیانی کارگزار پراکندن و جمایت از این دین بوده و جای هیچ گمان و پنداشتی را دراین باره بجا نمی گذارد.
با نگرش به نوشتار پیشین درباره آشکار کردن زمان رخداد استورهها شاهنامه دلایلی چند درباره صحت این برداشت بیانمی نمایم.
باستان شناسی شهر سوخته نشان از نابودی این شهر نزدیک به ۳۸۰۰ سال ژیش یا ۱۸۰۰ سال پیش از زایشمی دهد اگر گمان کنیم این شهر همان زابلستان یعنی شهر رستم است و اینکه این شهر بر پایه بازگویی شاهنامه به دست بهمن پسر اسفندیار ویران شده و اینکه بر پایه بر آورد گفته شده در نوشتار پیشین این کهن نگاری با زمان فرمانروایی بهمن در ۱۸۰۰ سال پیش از زایشکه با سنجشها ارائه شده در بخش پیشین این نوشتار همخوانی دارد .یعنی اگر گشتاسب در پیرامون ۱۹۰۰ سال پیش از زایش فرمانروایی کرده پس احتمالاْ بهمن هم در پیرامون ۱۸۵۰ تا ۱۷۵۰ سال پیش از زایش فرمانروایی می نموده است یعنی یافته های باستان شناسی درباره زمان نابودی شهر سوخته با زمان سنجیده برای فرمانروایی بهمن همچون نابود کننده شهر سوخته در این نوشتار همخوانی دارد
2-در شاهنامه در داستان کیکاوس به جنگ با شاه هاماوران نمارِش شده که در آن رستم پیروزی ایرانیان را پشتیبانی می کند اکنون در باستان شناسی دره رود سند در پاکستان به هاراپا برحورد می کنیم که همانند نام هاماوران در شاهنامه است و نغز است بدانیم که این شهرنشینی نیز هم روزگار شهرنشینی شهر سوخته و کهن نگاری نابودی آن هم با نابودی شهر سوخته هماهنگ می باشد و این شاید نشانی از نابودی این دو شهر به دست بهمن کیانی در یک زمان باشد
همانندی اسمی هاماوران در شاهنامه و شهرنشینی هاراپا در پاکستان امروزی و پژوهشهای باستان شناسی درباره هاراپا نشان داده که این شهر هم مانند شهر سوخته و شهرنشینی جیرفت در بازه ۳۰۰۰ تا ۱۸۰۰ سال پیش از زایش مسیح دارای شهرنشینی بوده یعنی از دید باستان شناسی هم روزگار با یکدیگر ند و نمارِش شاهنامه به جنگ میان ایرانیان و هاماوران شاید نمارِشبه جنگی است که میان شهرنشینی های جیرفت و شهر سوخته همچون همدست از یکسو و شهرنشینی هاراپا در دره رود سند از سوی دیگر می باشد.
با سپاس فراوان از دوست گران مایه بهرام قاسمزاده